خانه / درس اخلاق / یکشنبه های علوی / متن کامل / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۱/۱۱/۲۳ / جلسه شصتم

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۱/۱۱/۲۳ / جلسه شصتم

یکشنبه‌های علوی جلسه ۶۰(عمل لازمه ایمان) ۲۳/۱۱/۱۴۰۱

بسم‌الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان

اعیاد گذشته و آینده و فاصله بین رجب‌المرجب، سیزدهم ماه رجب‌المرجب و ۲۲ بهمن، در آستانه مبعث رسول اکرم عقل کل و هادی سبل و حاکم الرسل ان شاء الله مبارک باشد،مبارک بودنش هم یعنی از برکاتش استفاده کردن این یک بحث لفظی نیست، این هم که دور هم می‌نشینیم و مسائل را نقل می‌کنیم چیز خوبی است اما اینها اصلاً کارساز نیست، کارساز آن است که پیام آنها را بگیریم  و بدانیم چه می‌کنیم و چه باید بکنیم، مکتب امام علی (ع) که حقیقت اسلام ناب است این دعوت همه انبیاء است به نص قرآن کریم که یکی از دلایل صدق مکتب علی(ع) همین است که همسوی با همه بعثت انبیاء هست، مدعیان دیگر جای دیگری می‌روند دلیلش آن است که ظلمه را تبعیت می‌کنند.

این را در بحث جهان‌شناسی و انسان‌شناسی و اسلام‌شناسی باید پیدا کرد یعنی تا این مسئله درست نشود هیچ جا درست نمی‌شود یک مسئله جدی و کارشناسی شده است که یعنی تا بشر به مسئله عدل  برنگردد که « إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ»[۱] که هم تکوینا و تشریعا اینطور است تا انسان به جایگاه عدل برنگردد آن‌هم  عدل در معنای در جامعش نه‌تنها مسائل اقتصادی که این‌یک جزئش هست، محال است بشر خوب شود و ممکن نیست.

 پیامبران و اوصیاء تشریف آوردند انسان را بر اساس فطرت دعوت کردند « فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا *فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ»[۲] این دین است و هرچه خارج از این باشد دین نیست، بنابراین پیام آنها استدلال به عقل ضروری است که فطرت است و به عدل نظری است و به علم است و به عدل است، پیامبران که نیامدند با مردم بجنگند، جنگ در مکتب انبیاء یک امر عارضی است، آنها با دلیل آمدند، «  لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ »[۳]، حجت دارند « أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ» کتاب « وَ الْمِيزانَ» میزان و قانون دارند،« دْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ»[۴]جنگ در مکتب آنها عارضی است، یعنی چون اهل کفر و ظلم و نفاق به اهل ایمان هجوم می‌آوردند و آنها را حذف می‌کنند لذا بازدارندگی لازم است « وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ»[۵] همه چیز را از بین می‌برند همان‌طور که می‌بینید، همان جمله‌ای که حاج قاسم به خانواده‌اش نوشت، گفت :«من این لباس نظامی را پوشیده‌ام تصور نشود که آدم بکشیم بلکه پوشیده‌ایم تا بر اساس مکتب آدمکش‌ها را بکشیم»یعنی دفع آفت کنیم.

 پیامبران نیامدند آدم‌ها را بکشند، در ده سال بعد از هجرت حدود ۸۰ جنگ و سریه علیه پیامبر انجام شده است، متوسط سالی ده جنگ، شاید عوام‌الناس و نمی‌دهند و حتی بعضی از خواص هم تشخیص نمی‌دهند، ما ۴۴ سال گذراندیم، ما با کسی جنگ کردیم؟ ما به قوم یا ملتی یا جمعی حمله کردیم؟ اصلاً جزو برنامه ما هست؟خیر اما تمام این ۴۴ سال در جنگ بودیم جنگ ما نیست بلکه علیه ماست که باید دفع کنیم، که آن‌هم عقلی و فطری و شرعی و علمی است که ازهرجهت دفاع است، اما تا دین خدا به معنی صحیحش که عدالت به معنای عامش هست انجام نشود بشر درست نشود، علم و تکنیک نمی‌تواند جایگاهایمان و عدالت را ببیند، نه‌تنها جایگاهش را نمی‌تواند بگیرد اصلاً خودش مانند سوپر بنزینی است که روی آتش بریزید، حال چنگیز خان مغول برای اینکه یک شهر نیشابور را با خاک یکسان کند او و لشکرش چقدر باید زحمت بکشند که بتوانند همه خانه‌ها را خراب کنند اما علم وتکنیک مادی  همه آنها را ظرف نیم ساعت همه آنها را می‌تواند خراب کند لذا  نه‌تنها علم و تکنیک نمی‌تواند مشکلی را حل کند بلکه به دست اهل ظلم بدترین ابزار همین علم است و لذاست که علم باید همراه با تزکیه باشد « يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُ»[۶]، « يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ»[۷] علم مانند زهر رطیل است باید ترکیب شود تا دارو شود والا زهر است همین‌که می‌بینید.

بنابراین آن تعبیر زیبای حضرت علی(ع) که می‌فرماید: «راه عدل راه وسیعی است که همه کاروان انسان می‌تواند از آن برود»روی این مسئله خیلی حساب کنید، اما وقتی ظلم شد این از او بگیرد و یکی دیگری را بکشد و یکی سر دیگری کلاه بگذارد، و یکی ب دیگری دروغ بگوید و یکی به دیگری گران‌فروشی و یکی به دیگری خیانت کند چه می‌شود؟ چه زمانی درست می‌شود؟ شما تاریخی را مشخص کنید  که در فلان تاریخ آدم کشی و ویران کردن و کلاه‌برداری درست‌کاری درست می‌شود، کاری درست نمی‌شود، راه عدل راه وسیعی است که همه کاروان بشر در آن جای می‌شود، در آن راه حق دادنی است نه گرفتنی آن‌طور که مشهور است، مکتب انبیاء این است که حق دادنی است، بنابراین حق دادنی است ، حق هرکس را به او باید داد و این راه وسیعی است که همه بشر سلامت از آن می‌رود در این صورت تازه مقدمه کار برای انسان شدن فراهم می‌شود والا هرچه می‌کنیم می‌بینیم که در معیشت که  فقط یک مسئله مقدمی است حل نمی‌شود چرا چون هرکس می‌خواهد حق دیگری را بدزدد.

لذاست که دین تنها یک عقیده نیست که بگوییم عقیده ما این است و عقیده شما آن است، وقتی ایمان را تعریف می‌کنند «ایمان عقد باللسان و عمل بالارکان»، ایمان این است که هم از جهت درون و هم از جهت برون، بنابراین تا آنها درست نشود بقیه درست نمی‌شود لذا باید در مقدمات هم می‌شود کار کرد همان‌طور که تخریبش شدنی است ساختنش هم  شدنی است و همه مکلف هستند، و تا آن انجام نشود و  انسان زنده باشد هیچ‌وقت تکلیفش ساقط نمی‌شود.

در کربلا وهب بن عبدالله از مادرش خداحافظی کرد و رفت جهاد کرد، جوان پرشور تازه‌مسلمانی بود الحق که خوب دفاع کرد، با همه مشکلات و تشنگی‌ها و خستگی‌ها و تنها بودن، مادرش از دور نگاه می‌کرد، برگشت نزد مادرش و گفت: «خوب انجام وظیفه کردم؟» گفت:« نه» چرا؟ گفت: «تا از دو کار یک کار صورت نگیرد کاری نکردی و به منزل نرسیده‌ای یا باید امام حق پیروز شود و کار یکسره شود و تکلیف از دوشت برداشته شود یا بجنگی و کشته شوی و تکلیف از تو ساقط شود و الا یک میدان جنگیدن مشکلی را حل نمی‌کند»

و لذاست که در مسئله ظهور حضرت مهدی آخرالزمان، در مسئله پیاده شدن عدل و نجات جامعه بشری بااین‌همه اخبار و روایات و تفسیر که بنده اهل هیچ‌یک نیستم اما آنچه را که بنده سراغ دارم این است که خدا یکجا را امضاء کرده است و بقیه جاها کلی‌گویی است و بقیه جاها علائم و نشانه‌هاست ولی آنجا که خدا امضاء کرده است یک جاست و این است که «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»[۸]خدا اینجا امضا گرده است که تا عقیده به حق و عدل و فطرت به عمل درنیاید خداوند وعده نکرده است که مشکلی حل شود،«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ»[۹] و الا آن دلیل و حق و برهان اینجاست اما عمل کجاست؟ چون در انسان و دین و اسلام‌شناسی به این می‌رسیم که باید فرمول عمل شود، کدام فرمول فیزیک و شیمی بدون عمل به نتیجه رسیده است تا این برسد؟! مسئله این است.

دعای « رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّاً»[۱۰] را که با قرائت که بعد از نماز همه می‌خوانند این دعا یعنی چه؟ این دعا در آن پایانش خلاصه می‌شود «اَللَّهُمَّ إِنِّي رَضِيتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِي لَهُمْ»[۱۱]، تمام مسئله در این است، آنها از جهت امامت تکمیل‌اند و واقعاً رضایت‌بخش هست، امامی مانند حضرت علی (ع) که دوست و دشمن و مسلمان و غیرمسلمان همه در مقابلش کوتاه می‌آیند و حتی معاویه لعین اوصاف علی (ع) را می‌شنید و گریه می‌کرد و گفت: « هیهات که روزگار همچون ابوالحسن بزاید» بالاتر از این‌که نیست  تا چه برسد به آن کمونیسم و آن صوت العداله الانسانیه مسیحی، بنابراین وقتی می‌گوییم امام؛ «اللهم انی رضیت بهم ائمه»امامی مانند علی بن ابی بن ابی طالب و امام صادق (ع)  واقعا رضایت‌بخش است بله آن‌سوی قضیه که حتماً این‌طوری است «فارضنی لهم» من را هم شایسته مأموم آنها قرار بده و الا من که به عنوان شیعه کار یزیدی کنم  این کارم چه ربطی دارد به اما صادق(ع) اگر من دروغ بگویم و قاچاق انجام دهم و غیبت هم بکنم و گوشت مسلمان را هم بخورم و مانند عقرب هم بگزم و بگویم شیعه خاص علی بن ابی‌طالب هستم چیزی درست می‌شود؟ هرگز دست نمی‌شود، «فارضنی لهم» کاری کن منم به آنها بخورم و سنخیت پیدا کنم،« لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَام»[۱۲].

 پس نباء علیه این نقالی‌ها چیز خوبی است مانند باقی نقالی‌ها اما اینها دردی را دوا نمی‌کند، مسئله یک فرمول عملی است که جز با اجرا و انجام هیچ انتظاری نمی‌شود داشت، و گفتم خدای متعال هم پای این را امضاء  کرده است و بقیه کلی گوی و علائم و خوش‌خبری است و لذا تا مصداقا این حاصل نشود بشر از شر خودش رها نمی‌شود همش خیال می‌کند از جای دیگر شر وارد می‌شود چنین نیست این کارهای خود ماست که به خود ما برمی‌گردد تا انسان نشوم همینطور هست حال هرروز تسبیح بگیرم و استغفار کنم فایده آن چیست؟

 «کُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»[۱۳] ما در گرو عملمان هستیم بعد انتظار داریم اما زمان را بپذیرد این‌که نمی‌شود چون خلقتا انسان یک موجودی است که خدا به او اختیاراتی داده است و مسئول کارهایش هست باید کارهای خودش را درست کند، والا « وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ»[۱۴] همانطور که خدا مورچه و گاو و زنبور عسل و همه حیوانات را هدایت کرده هدایت کند هیچ ارزشی ندارد کار را خود شخص انجام بدهد ارزش دارد.

 دنبال حق رفتن، دنبال عدل رفتن، «الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ»[۱۵] من که با صدها تبختر کاری دستم نمیامده والا فرعون شاگردم هم نمی‌شود دم از مسلمانی می‌زنم چه مسلمانی؟ «الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيم» شرط اول مسلمانی این است که من تسلیم حق و عدل باشم نه اینکهاگر به نفع من حرف بزنند به به آقا چقدر درست می‌گوید ولی اگر یک‌گوشه‌اش به نفع من نباشد بگویم ببین این هم چطور شد! پیداست به همه‌چیز ما حتی به پیغمبر به دید ابزاری نگاه می‌کنیم آن پیامبر و امام و آقایی که به نفع ما حرف بزند او را قبول دارم والا او را ازلحاظ مادی قبول ندارم « وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ»[۱۶]، بنده شرح حال خودم را می‌گویم از بقیه خبر ندارم اما شرح حال خودم را که می‌گویم بسیار تباه است، ان شاء الله که دعا می‌فرمایید خداوند همه مریض‌ها را شفا عنایت کند شاید شامل حال منم بشود صلوات بفرستید.

۲۳/۱۱/۱۴۰۱

[۱] سوره مبارکه نحل آیه ۹۰

[۲]سوره مبارکه روم آیه ۳۰

[۳]سوره مبارکه حدید آیه ۲۵

[۴]سوره مبارکه نحل آیه ۱۲۵

[۵]سوره مبارکه حج آیه ۴۰

[۶]سوره مبارکه جمعه آیه ۲

[۷]سوره مبارکه بقره ۱۲۹

[۸]سوره مبارکه نور آیه ۵۵

[۹]همان

[۱۰]مفاتیح الجنان

[۱۱]همان

[۱۲]نهج البلاغه، نامه ۴۵

[۱۳]سوره مبارکه مدثر آیه ۳۸

[۱۴]سوره مبارکه نحل آیه ۹

[۱۵]نهج البلاغه، حکمت ۱۲۵

[۱۶]سوره مبارکه نساء آیه ۷۹

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *