بسم الله الرحمن الرحیم
یکشنبههای علوی جلسه ۵۵ مورخ ۲۷/۰۹/۱۴۰۱[وحدت و پیروی از حق]
با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب، و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمن جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و عرض تسلیت ایام شهادت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها.
«کلِمَةُ التَّوْحیدِ وَ تَوْحیدُ الْکلِمَة»[۱]
امروز ۲۷ آذر هست روز وحدت حوزه و دانشگاه هست، به اقتضای جلسه در یک معنی اعم چند دقیقه ای وقت شما را میگیرمیعنییک مساله کلی فراتر از حوزه و دانشگاه اما خودبخود آن هم در لابلای این تعریف میشود، و آن این است که یکی از وظایفی که ما انسانها به عهده داریم پیروی از حق و دوری از باطل است و در این راستا وحدت شرط موفقیت جامعه هست، همانطور که تفرقه به هرحال ملازم با شکست و نابودی است.
اما وحدت چیست؟ از کجا بفهیمیم وحدت هست یا خیر؟ گاه ممکن است که نوع کارها ناهمگون باشد اصلا ربطی به هم نداشته باشد اما عین وحدت باشد، گاهی ممکن است که اعمال همگون هم باشد اما وحدتی در کار نباشد مثلا میخواهیدیک ساختمانی را بسازید، به جامعه که رجوع میکنیدمی بینیدیک جا از ذوب آهن، آهن استخراج میکند و از مواد زائد آن را جدا میکند و آهن تولید میکند در جایی دیگر میبینید که چاهی میزند و آب را تولید میکند، جایی دیگر میبینید که مشغول سیمان ساختن و کوره سیمان است، جایی دیگر کوره گچ است، دیگری را میبینید که آجر میزند و دهها مورد دیگر، اینها به هم چه ارتباطی دارند؟ کارها به هم شبیه نیستند چند سنخ کار مختلف هست اما همه یک کار میکنند و آن اینکه این ساختمان را میسازند.
عکس این هم هست مثلا لشکر دین خدا به وسیلهیک پیغمبر برای جهاد آماده میشود، لشکر کفر هم برای جنگ با پیغمبر آماده هست شما وارد پشتیبانی این دو جبهه میروید میبینید که یکی گوشت تکه میکند،یکی یکی نمک میسابد، یکی فلفل تکه میکند یکی سیب زمینی پوست میکند، به آن پشتیبانی جبهه مقابل که هم میروید میبینید که عینا همین کار را میکند یعنی درست ساعت ۸ میآیند سرکار ودقیقا همان کارهایی که اینجا انجام میشود آنجا هم انجام میشود و عینایک کار هستد، اما اینها ۱۸۰ درجه با یکدیگر اختلاف دارند، عمل یکی است.
حال دهها مثال دیگر که خیلی صحیح تر باشد و زیباتر باشد شما در ذهنتان خواهد بود مثلا در بارگاه قدس آنجا همه مشغول عبادت هستند، فرشتهها مشغول عبادت هستند اما از همه بیشتر مشغول عبادت کیست؟ ابلیس، ۶ هزار سال چه عبادتی! چه سجدههایی! چه رکوعهایی!
حال شما قضاوت کنید که اینجا وحدت هست یا وحدت نیست؟ وحدت را چطور میشود کشف کرد که هست یا خیر؟ میبینید که پیغمبر خدا مبعوث شده است، جمعیت زیادی گرایش پیداکرده اند، صفهای فشرده نماز جماعت، صفهای فشرده جهاد و انواع و اقسام فضائل؛ طلحه الخیر، بعد میبینید که اینها در مقابل هم صف کشیده اند و با هم میجنگند، آن چیست و این چیست؟رمز وحدت چه بوده و رمز تفرقه چیست؟ و این مهمترین مساله انسان هست یعنی در شناخت مسائل انسانی باید این را شناخت که یعنی چه؟ حال چرا به گذشته تاریخ بر میگردید همین دوران معاصر خودتان را ملاحظه میفرمایید که در جهت گرایش به انقلاب و اسلام و عزت همه بودند، به گونههای مختلف در کارهای حزبی، در کارهایسمبلیک میبینیم که هرکدام دنبال چیزی رفتند و بعد چه توطئههای عظیم! همراه امام از فرانسه آمد و تمام جماران را میخواست که منفجر کند، همراه امام بود، آن دیگری همینطور، آن حزب همینطور، آن گروه همینطور، همانطور که ملاحظه میفرمایید، چیز جدیدی پیش آمد؟ خیر بلکه کشف جدیدی پیش آمد، خداوند درباره ابلیس میفرماید: «وَكَانَ مِنَ ٱلكافِرِينَ »[۲]این نامرد از روز اول کافر بوده است.
بناء علیه آنچه که هست این است که شرائطی پیش میآید که کشف میشودحال اینها را درباره دیگران میگوییم من میخواهم درمورد خودم عرض کنم، شما هم اختیار دارید در مورد خودتان قضاوت کنید، اول رمزش را به دست بیاورید که «و کان من الکافرین»یعنی چه؟
رمز وحدت و تفرقه در هدف غائی تعریف میشود، همه هستند درست اما برای چه هستند این مهم هست، بنده و شما هم هستیم اما از خودمان بپرسیم برای چه هستیم؟ اگر این درست درآمد که البته و صد البته یک مطلب دیگر هم هست و آن این است که انسان نسبت به خودش اینطور نیست که حقیقت خودش را زود بفهمد خیر، ممکن است من چیزی باشم که خودم هم نفهمم، حواسم باشد، «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ»[۳] من آن ته ته دلم را نمیتوانم کشف کنم، حال ممکن است شما بتوانید کشف کنید، بعدها خودش را نشان خواهد داد حال چه در این عالم و چه در عالم دیگر اما این طور نیست که برا چه را من زود بفهمم.
آن چیزی که در ته ته قلبش که خودش هم متوجه نیست و فقط خدا میداند و بعدها ظهور پیدا میکند این است که در ذات خود بنده خودپرست هستمف ملاک کارهای من خودپرستی است و. خودم هم به این توجه ندارم، حال این خودپرستی در بازار دین اشباع وارد بازار دین میشوم، «لا اله الا الله وحده وحده، انجز وعده و نصر عبده» اگر هم در بازار کفر هم اشباع شود برایم مساله ای نیست به جهت اینکه آن چیزی که من ناخودآکاه به دنبال آن هستم خودپرستی است نه حق پرستی، فرق نمیکند هر چه بینی جز خدا آن بت بود، مال پرست هستم حال این در بازار دین اشباع شود آنجا اول صبح حضور دارم، در بازار کفر هم اگر شود برایم چندان فرقی نمیکند، آن چیزی که مهم هست من این این حس ولع اژدهای نفس را اشباع کنم، اینها ابزار است، دین ابزار است، بی دینی ابزار است، کفر ابزار است، حزب فلان ابزار هست، من دنبال آنچه که هستم مال هست، شهوتش همینطور هست و…. حق و باطل برایم حساب نیست.
اما خوب اگر چنانچه در راه حق بتوانم به باطل این حس خودم را اشباع کنم از همه شعارم قوی تر است، شما چقدر داشتید کسانی را که در اول انقلاب حتی شعارهای افراطی میدادند که با ملاکهای انقلاب سازگار نبود، از پاپ هم کاتولیک تر بودند اما بعد سر از کجا در آوردند، دیگر این تفکر صنف و لباس و عنوان نمیشناسد، میدان آزمایشی است که خدا قرار داده است و حقیقت توحید و حقیقت شرک و حقیقت نفاق زیر نظر شخص خدا انجام میشود، هیچ کلکی هم نمیشود که این مساله را در نهایت پنهان کرد و آنچه هم که پدید میآید در جامعه و لوازم آن محصول کار خودماست حال گاهی با آن همسو هستیم و گاهی با آن ناهمسو هستیم،
نفس اژدرهاست کی اومرده است از غم بی آلتی افسرده است[۴]
اینجا جای محاسبه النفس هست که تا جایی که امکان بشری دارد خودم را و دلم را تفتیش کنم ببینم که سر دوراهیها کدام را انتخاب میکنم والا اگر دوراهی پیش نیامد من هم شعار میدهم که هستم، در دوراهی نهایی خدا را میپرستم یا خرما را؟
این مهم است، اینجاست که مساله اخلاص پیش میآید و چه مخلِص و بالاتر از آن مخلَص ان شاء الله برای هرکسی آن معنی اخلاص حاصل شد، او مصونیت پیدا میکند یعنی ابلیسی که این همه به هرحال از نفوذش، از مکرش صحبت میشود آنجا از ابلیس هیچ کاری ساخته نیست «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ*إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»[۵] از ابلیسکاری ساخته نیست، ابلیس کاره این نیست مانند ستونهای پنجم سیاسی میماند، اگر در کشوری ستون پنجم سیاسی نباشد که با دشمن معامله کند، دشمن هیچ کاری نمیتواند بکند، او که نمیتواند اینجا بیاید، اگر در نفس من زمینه پذیرش ابلیس نباشد ابلیس هرگز نمیتواند نه اینکه نیاید،یعنی اولین خطر را باید در خودم احساس کنم، من مشکل دارم که ابلیس بر من وارد میشود که حال تنها ابلیس نیست «شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ»[۶] انسانهاییکه شیطان هستند فرقی نمیکند شیطنت چیزی نیست که مربوط به جن به تنهایی باشد که «وا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»[۷] خیر، انسانهایی که وسوسه گر هستند، انسانهایی که دروغگو هستندف انسانهایی که نفوذ میکنند اینها کجا میتوانند نفوذ کنند؟ جایی که رد نفس رخنه باشد، جایی که رخنه نباشد نمیتواند نفوذ کند، در قیامت هم ابلیس همه افرادی را دنبال او راه افتادند محکوم میکند «فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ»[۸].
اینها مسائلی هست که در انسان شناسی و در خودشناسی و در حق شناسی و باطل شناسی و کفر و نفاق شناسی و ایمان شناسی بسیار ذی ربط است، حال آنچه را که من اجمالش را گفتم شما بسیار تفصیلش را بهتر از من میدانید، اما مسائل مهمی است، اگر ما این مسائل را حل نکنیم گویامساله اصلی خودمان را حل نکردیم، خودمان نمیدانیم آن ناکجا آباد همین است که پیش از این که این مسائل را حل کنیم راه میافتیم، کجا میرویم؟ خودم هم نمیدانم به کجا میروم و حال آنکه علت غائی از اول باید مطرح شود که به کجا میخواهم، آیا واقعا «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»[۹] هست؟ یا اینکه آن «راجعون» به نفس من برمی گردد، به پول بر میگردد، به مال برمی گردد، به شهرت برمی گردد، به کلک بر میگردد به کدام بر میگردد؟ لذاست که این در حد یک گرا روی اینها بسیار کار کنید از محضر همه شما التماس دعا دارم گه اگر این مسائل درست حل نشود میشود ناکجا آباد، عمر هم که دوامی ندارد تمام شد بعد هم که « رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّإِنَّهَاكَلِمَةٌهُوَقَائِلُهَاوَمِنْوَرَائِهِمْبَرْزَخٌإِلَیيَوْمِيُبْعَثُونَ»[۱۰] و دیگر کاری از دست او ساخته نیست.
تا که دستت میرسد کاری بکن[۱۱]
مخصوصا شرائط آخرالزمان و سر دوراهیهای کفر و دین، تمام دین و تمام کفر باهم درگیر هستندف من وشما چه میکنیم وظیفه ما چیست؟، چند درصدش را عمل کردیم؟ میخواهیم چه کنیم؟ ببینید خودمان را که نمیتوانیم گول بزنیم،اینها در هدف غائی مشخص میشود که هرکسی کجا میرود، . نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا.
یکشنبه های علوی جلسه ۵۵- ۲۷/۰۹/۱۴۰۱
[۱]مرحوم کاشف الغطاء:«بُنِی الْاسْلامُ عَلی کلِمَتَینِ: کلِمَةُ التَّوْحیدِ وَ تَوْحیدُ الْکلِمَة»[حج شهید مطهری صفحه ۱۹]
[۲]سوره مبارکه بقره آیه ۳۴
[۳]سوره مبارکه انفال آیه ۲۴
[۴]مثنوی معنوی، دفتر سوم
[۵]سوره مبارکه ص آیات۸۲-۸۳
[۶]سوره مبارکه انعام آیه ۱۱۲
[۷]سوره مبارکه کهف آیه ۵۰
[۸]سوره مبارکه ابراهیم آیه ۲۲
[۹]سوره مبارکه بقره آیه ۱۵۶
[۱۰]سوره مبارکه مومنون آیه ۱۰۰
[۱۱]ای که دستت میرسد کاری بکن پیش از آن کاز تو نیاید هیچ کار (مواعظ سعدی)