خانه / نمازجمعه / متن خطبه ها / مشروح بیانات نماينده ولی فقيه در خراسان جنوبی در خطبه های نماز جمعه بيرجند ۱۴۰۱/۰۶/۲۵

مشروح بیانات نماينده ولی فقيه در خراسان جنوبی در خطبه های نماز جمعه بيرجند ۱۴۰۱/۰۶/۲۵

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

السلام علی الحسین و علی علی این الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و رحمۀ الله و برکاته

بسم الله الرحمن الرحیم

الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشَاءِ وَ الْإِحْيَاءِ وَ الْآخِرِ بَعْدَ فَنَاءِ الْأَشْيَاءِ، الْعَلِيمِ الَّذي لا يَنْسى مَنْ ذَكَرَهُ وَلا يَنْقُصُ مَنْ شَكَرَهُ وَلا يَخيبُ مَنْ دَعاهُ وَلا يَقْطَعُ رَجاءَ من رجاه والصلاةُ والسّلامُ على أشرَفِ الاَنبیاءِ و المُرسَلِين محمدٍ صلی اللهَ علیهِ و علی آله الطَیِبین الطاهِرین المعصومین و بَعدُ اُوصیکم عِبادَ اللَّه و نفسی بتقوی اللَّه، أعظم الله اجورکم.

بسیار استفاده کردیم و بسیار قابل استفاده بود و سخن بر مبنا بود، فرمایشات حضرت استاد اوحدی که چه جامعه  ما چه دانشگاه های ما به نیاز امروز خود این صحبت ها را لازم دارد، امیدواریم که در جهاد تبیین مسئولین محترم، مردم عزیز ما با احساس وظیفه هرچه بیشتر، در مقابل تحریف ها و انحراف ها، با جهاد تبیین پیروزی اسلام را بر کفر و نفاق رقم بزنند.

ایام اربعین ابی عبد الله (ع) را تسلیت عرض می‌کنم، و به شما مردم عزیز و با ایمان و محب پیامبر و اهل بیت(ع) و توفیقاتی که دارید الحمدلله دعا  می‌کنم، تقدیر می‌کنم، تشکر می‌کنم، چه آنهای که شرایط مساعد بود از کشور شما و باقی کشورهای جهان توانستند توفیق حضور در کربلای معلی را به هم برسانند و چه آن هایی که با التهاب و با عشق این آرزو را داشتند و دارند اما شرایط ایجاب نمی کند بالاخره ظرفیت محدودی دارد، اما بُعد منزل نبود در سفر روحانی، آن کربلا، آن مضجع حسین(ع) قلب شماست و قربان این دلها، به حق سنگ تمام گذاشتید و این چند سالی که کرونا بود و موانع زیاد بود الحمدلله با تلاش مسئولین کمتر شد و امسال این تجمع بزرگ بر محور حضرت ابا عبد الله الحسین(ع) برای بدخواهان دین، برای بدخواهان اسلام، برای جبهه های استکبار و ظلم، خط و نشان کشید.

مرز دیانت دوستی و دشمنی است، نماز و روزه و خمس و زکات و حج و جهاد و امربه معروف و نهی از منکر اینها مظاهر حب و بغض هستند، مظاهر دین هستند اما حقیقت دین جاذبه و دافعه است، شمایی که مثل پروانه جذب نور حسین(ع) می‌شوید، لازمه آن دشمن ستمگری و دین این است،

اولین زائر حسین(ع) که این خط و نشان آن روز ترسیم کرد و امروز بعد از ۱۴۰۰ سال، یک مساله حساس بین المللی در آزاده خواهی و عدالت خواهی در انسان خواهی در ارزش خواهی، پیام حسین (ع) را به گوش همه می‌رسانند مگر آنهایی که کر هستند، نمی شنوند«صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ»[۱]

 جابر بن عبدالله انصاری، صحابی عزیز، حبیب رسول خدا بود و در میان صحابه پیامبر اکرم(ص) به این صحابی بزرگ فرموده بود:«عمر تو طولانی می‌شود تا وقتی که یکی از جانشین مرا که نام او نام من است و علم را در هم می‌شکافد درک خواهی کرد، سلام مرا به او برسان» همانطور که رسول خدا فرموده بود جابر با همه مشکلات و آفات و جریاناتی که بسیاری ازصحابه از دنیا رفتند یا شهید شدند یا به نحوی دیگر از میان رفتند، جابربن عبدالله انصاری ماند و سلام پیغمبر اکرم (ص) را به امام باقر(ع) رساند.

 جابر این است، در کربلا هم اولین زائری بود که با عده‌ای از جمله بنی هاشم، و از جمله عطیه که در خدمتش بود وارد کربلا شد روز چهلم در آب فرات غسل کرد، لباسش را به نوع لباس احرام پوشید، زائر حسین(ع) به هر حال احرام می‌بندد و خودش را با سعدانه معطر کرد، از نظر چشم مشکل داشت، قدم به قدم آمد تا کنار قبر امام حسین(ع) و به عطیه گفت: «دست مرا روی قبر حسین(ع) بگذار » و سه مرتبه صدازد یاحسین(ع)، یا حسین(ع)، یا حسین(ع)، بعد به صورت گلایه آمیز کرد:«حبیب لا یجیب جبیبه؟ من سلام می‌کنم آیا دوست می‌شود جواب سلام دوستش را ندهد؟»آنگاه خودش عذر را بیان کرد«حق دارید میان سر و بدن شما جدایی است،».

بعد از زیارت امام حسین (ع) اشاره کرد به اطراف قبر حسین(ع) و صحابه امام که در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند به آنها سلام کرد، بعد از سلامی که تقدیم کرد سخنی گفت که سوال انگیز بود، در خطاب به اصحاب حسین(ع) گفت: «به هر حال ما که زایر شما هستیم با شما شریکیم در عملتان» این سخن سوال انگیز بود، عطیه گفت: «چه می‌فرمایید؟! اینهاترک همه امور کرده اند، صحراها و بادی ها را طی کردند، پستی و بلندی ها را گذرانده اند، با جانشان جهاد کردند، سر از تنشان جدا شده است، آن وقت ما چطور با آنها شریکیم؟ ما در هیچ یک از اینها شریک نبوده ایم» اما این صحابی فقیه، که از خود حرف نمی زند پاسخ داد: «من از حبیبم رسول خدا (ص) شنیدم فرمود هرکس قومی را دوست بدارد با آنها محشور می‌شود»[۲] حواسمان را جمع کنیم، در دل هر چیزی را هرکسی را راه ندهیم، دل خانه خداست، آدم های منحرف، آدم های نفاق گونه، آدم های چند پشمه، آدم های فتنه گر در دل ما جای نداشته باشند والا با آنها محشور می‌شویم، جای قلبِ پاک شما محبت حسین (ع) است، دیگر از هیچ یزیدی چه می‌خواهد یزید آن زمان باشد، چه یزید این زمان باشد فرقی نمی کند اینجا زباله دان نیست.

ظالم، در دل شما جای ندارد، منحرف در ذهن شما جای ندارد چون قلب شما حریم خداست، آنجا جای حسین (ع) است، آنجا جای امام رضا (ع) است، جای اولیاء الله است و لا غیر، فرمود: «از حبیبم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود هرکس قومی را دوست بدارد با آنها محشور می‌شود و هرکس عمل قومی را دوست بدارد در کار آنها شریک است»، روشن شد؟

« الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ»[۳] کسی که به عمل قومی راضی است، کسی که به عمل شخصی راضی است، گویا خودش هم عاملش است، اگر آن عمل خیر است خوشا به حالش اما خدا نکند در عمل بدی که کسی انجام می‌دهد، در سخن بدی که کسی انجام می‌دهد، در نفاقی که انجام می‌دهد خدا نکند که به آن راضی باشد، هرکس به عمل قومی راضی باشد، در کار آنها در عمل آنها شریک است.

 در کلامی از امیرالمومنین (ع) چقدر زیبا تجزیه فرموده است: « الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ، وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ»[۴] آن کسی که خودش کار بدی را انجام می‌دهد ما آن را یک گناه می‌بینیم اما امام علی (ع) می‌فرماید دو گناه انجام داده است، یک گناه فعلش است، عملش است و دیگری اینکه اگر راضی نمی بود که کار بد نمی کرد بناء علی یک گناه، گناه فعل است، یک گناه گناه قلب است، «یوم لاینفع مال و لا بنون الا من اطالله بقلب سلیم» روزی در پیش است که هیچ چیزی برای ما خاصیتی ندارد، همه چیز خاصیتش را از دست می‌دهد، فقط در میان همه چیز یک چیز است که آن به درد می‌خورد، آن چیست؟ قلب سلیم قلب سالم، قلب مطیع حق، قلبی که در آن جاذبه ظلم نیست، جاذبه کفر نیست، جاذبه الحاد نیسیت، جاذبه نفاق نیست، قلب سالم.

مجدد خودم و شما را به تقوای الهی که تقوا همین نتیجه را دارد، و روزی می‌آید که جز تقوا هیچ چیز به درد آدم نمی خورد، حال هرکس هرجا هست، در لباس من است، در لباس شماست، در اداره هست، در کشاورزی است، در اداری است، در بازار است هرجا هست فرقی نمی کند حواسمان را جمع کنیم در آزمایش های آخرالزمانی بالاخره از خدا استمداد بجوییم که مارا با نفسمان رها نکند و در این مقطعی که تمام اسلام و تمام کفر با هم در جنگ هستند خدایی نکرده عمل ما، سخن ما، رفتار ما، سیاست ما به نفع کفر نباشد به نفع ظلم نباشد، معین حق باشیم، معین عدل باشیم ان شاء الله .

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. وَالْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْر»

خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشَاءِ وَ الْإِحْيَاءِ وَ الْآخِرِ بَعْدَ فَنَاءِ الْأَشْيَاءِ الْعَلِيمِ الَّذي لا يَنْسى مَنْ ذَكَرَهُ وَلا يَنْقُصُ مَنْ شَكَرَهُ وَلا يَخيبُ مَنْ دَعاهُ وَلا يَقْطَعُ رَجاءَ من رجاه و اشهدَ اَن محمدا صلی الله علیه و آله عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدینِ کله و لو کره المشرکون اللهم صلّ علی محمد ،و علی و فاطمة و الحسن و الحسین و  علی بن الحسین و  محمد بن علیٍّ  و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علیٍّ ابن موسی و محمد بن علی  و علی بن محمد و الحسن بن علی و الحجة القائم المهدی صلوت الله علیهم اجمعین،اللهم اغفر للمومنین والمومنات والمسلمین والمسلمات الاحیاء منهم والاموات.

خودم و شما عزیزان را مجدد توصیه می‌کنم به رعایت تقوا در هر شغلی در هر کاری، در هر سخنی، در هر سکوتی، در هر فریادی، در هر دلبستگی، مرزی که شما را در عبودیت و بندگی خدا نگه می‌دارد و به شما بصیرت میان حق و باطل می‌دهد تقواست، ۲۳ ماه صفر، شهادت عمار یاسر هست در جنگ صفین، شاخصه عمار یاسر از مهمترین مسائلی است که امروز در دنیای ما کاربرد دارد، چه چیزی هست؟ بصیرت

عمار یاسر (رضی الله عنه) سمبل بصیرت است، همه نماز می‌خوانند، همه ادعا می‌کنند همه توحید می‌گویند، همه شهادتین می‌گویند، همین کافی است؟ خیر بصیرت می‌خواهد که فرق بگذارد، چطور می‌توان فرق گذاشت؟ با بصیرت می‌شود فرق گذاشت.

آنهایی که راه دیگر رفته اند، آنهایی که با خاندان پیغمبر جنگیدند، آنهایی که  جنگ صفین را راه انداختند، جنگ نهروان را راه انداختند، قبل از آن جنگ جمل را راه انداختند اینهااول وقت نماز می‌خواندند، روزه می‌گرفتند، اعتکاف و مستحبات را انجام می‌دادند اما آیا همین کافی هست؟ کجا می‌روند؟ دنبال چه هدفی هستند؟ این مهم است.

 عمار یاسر این شخصیت بزرگ و خالص که با عمق بصیثرتی که داشت اهل نفاق را کاملا می‌شناخت چون تقوا داشت، خودش را نمی فروخت به مال به منال، به مقام، تقوا داشت، بصیرت داشت.

 عنایت دارید که ما در تقسیم بندی ها حواسمان باید جمع باشد گاهی تقسیم بندی هایی می‌کنیم که اینهااصلا نمی تواند کافی باشد، قبل از انقلاب بعد از انقلاب را برخی تصور می‌کنند که به صورت بسیط قبل از انقلاب، مردم همه طاغوتی بودند، بعد از انقلاب همه الهی شدند، خیر آن سیستم حکومتی که طاغوت است یک بحث است، اما مردم آنچه را که رقم می‌زنند بسیط نیست مرکب است، ممکن است در زمان فرعون هم انسان های بسیار مومن و متعهد باشند مثل آسیه در خانه خود فرعون، زن فرعون، فرعون طاغوت است اما این بدین معنی نییست که مردم هم طاغوتند خیر مردم ربطی به او ندارند، یا تصور کنند که به دلیلی که انقلاب شده است، همه مردم انقلابی شده اند، همچنین چیزی نیست، نه حالا دوران اسلام و قبل از آن دوران جاهلیت این طور نبوده است که در دوران جاهلیت همه کافر  و مشرک بودند خیر.

 حال اینطور نیست که وقتی پیغمبر اکرم(ص) مبعوث شدند پس همه مشکل حل شده است، ابدا چنین چیزی نیست، اگر اینگونه باشد این همه آیات قرآن که در مورد نفاق صحبت می‌کنند مخصوصا  مدینه و اطراف مدینه برای چه هست؟ با حضور پیغمبر اکرم(ص) مسجد ضرار را در مدینه ساختند چه کسی ساخت؟ اهل نفاق ساختند.

 بناء علیه این تقسیم بندی که بگویم زمان فرعون یا زمان موسی، بگوییم زمان جاهلیت یا بعد از بعثت، بگویم دوران قبل از انقلاب یا بعد از انقلاب،  این یک مساله بسیط نیست بلکه مرکب است، بله نقشش این است که وقتی حکومت و حاکمیت دست طاغوت هست، با اختیارات و امکانات تمام برای افساد جامعه و ظلم، لجام گسیخته عمل می‌کنند اما وقتی حکومت و سیاست و فرهنگ در دست بندگان صالح خدا باشد، تبعا آن محدود می‌شود و آسیبش کمتر می‌شود اما بدین صورت نیست که اصلا نباشد، پس همیشه باید توجه داشته باشیم که ما در یک جامعه ترکیبی زندگی می‌کنیم، اینجاست که بصیرت می‌خواهد،‌ ای بسا ابلیس آدم صورت، ابلیس هست اما قیافه‌اش خیلی اتو کشیده و ادکلن زده؛ ای‌بسا ابلیس آدم رو که هست ـ و هست مسلماـ  پس به هر دستی نباید داد دست، اینجا عمار می‌خواهد.

چند سال قبل اگر به خاطر داشته باشید به تاسّی از امام علی(ع) رهبر فرزانه انقلاب اگر به خاطر دارید جمله‌ای فرمودند که معمولا شماها می‌دانید فرمودند:«این عمار؟» کجاست عمار؟ فرقی نمی کند در چه زمانی، در هر زمانی، در آن زمان مشاهده می‌کنید که عده‌ای راه افتادند علیه اسلام امام به اسم اسلام مشکلی ندارد چند شعار می‌دهد به نام اسلام، با تعلیمات پیغمبر می‌جنگند با فرهنگ پیغمبر می‌جنگند، با فرزندان پیغمبر می‌جنگند، به موقع  هم نماز می‌خوانند! چطور می‌شود؟ چقدر انسان هایی که زاهد بین هستند و هیچ چیز نمی دانند گول می‌خورند، گول چه کسی را می‌خورند؟ گول خودشان را می‌خورند چون تقوا را رعایت نکردند در این وادی افتادند،  گول خودشان را می‌خورند، این منحصر به یک زمان خاصی نیست.

 داعشی که راه می‌افتد از بچه کوچک و زن و مسلمان و غیر مسلمان و هرکسی که جلوی تیغش می‌آید از میان بر می‌دارد یا منفجر می‌کند در نماز، در راه ، در کوچه فرقی نمی کند  زن و بچه و کوچک و بزرگ، اینهامسلمان هستند! ولی انسان های ابله و احمقی هستند که با همه رسوایی که حتی خود سران کشورهای مشرک آمریکا، انگلیس و … خودشان اعتراف می‌کنند که داعش را راه انداختند با چه کیفیتی، بعد اینها سلاح می‌فروشند و علیه مسلمان ها می‌جنگند، بله کار از اینجا نشات می‌گیرد، وقتی بصیرت نباشد اینگونه می‌شود، اما گول خودشان را می‌خورند چون تقوا ندارند، تقوا که ندارند، آن هوشیاری که باید مون داشته باشند را ندارند.

در جنگ صفین که عمار بزرگوار آنجا شهید شد، لشکر معاویه پرچمی داشت مثل همه لشکرها که پرچم دارند، عمار به مردم گفت :«آن پرچم را می‌بینید؟ دقیقا این پرچمی است که در سه جنگ علیه پیغمبر بوده و ما با آن جنگیدیم این پرچم همان پرچم است، آن موقع به سرکردگی ابوسفیان بود و با پیغمبر جنگید و الان بعد از سه جنگی که با پیغمبر داشته امروز همان پرچم با همان ایده کثیف با علی (ع) می‌جنگد» پرچم همان پرچم است، ببینید این پرچم را همه می‌بینند اما همه به آن توجه نمی کنند و جناب عمار براساس آن بصیرت خاصی که داشت، آن اخلاص خاصی که داشت…

از پیغمبر اکرم نسبت به عمار یک جمله‌ای هست که این جمله را فرق نمی کند همه نقل کرده اند چه آن هایی که پیروان اهل یت بودند و چه آن هایی که دشمنان اهل بیت بودند، اصحاب معاویه بودند، آنها هم این را می‌دانستند یعنی یک حدیث متواتر، پیغمبر اکرم به عمار فرمود، خبر از آینده بود که فرمود: «ستقتلک الفئة الباغیه[۵]: عمار می‌دانی مرگت چگونه فرا خواهد رسید؟ به دست انسان های سرکش، بی دین، ستمگر، کشته خواهی شد» این را همه می‌دانستند، در لشکر علی(ع) هم می‌دانستند، در لشکر معاویه هم می‌دانستند، لحظه‌ای در لشکر معاویه افراد سلاح ها را بر زمین گذاشتند، چه شد؟ می‌دانید ما چه کردیم؟  عمار یاسر را که پیغمبر فرموده بود به دست جمعیتی سرکش و گمراه کشته خواهد شد، به دست ما کشته شد و شهید شد و ما مصداق آن قرار گرفتیم وای برما، ما با چه کسی می‌جنگیم با خدا می‌جنگیم؟

خبر به معاویه رسید لشکر سلاح بر زمین می‌گذارد به خاطر خطایی که کرده است و حدیث پیغمبر اکرم(ص) که شهادت عمار را به دست آنها خبر داده است، بلافاصله جلسه مشورتی عمر و عاص آمد، معاویه آمد، شیطان های روی زمین آمدند در خیمه جمع شدند که در مقابل این عمل چه کنیم؟ گفتند «مشکلی نیست این که حل است» چطور حل است؟ گفت:« بروید میان مردم داد بزنید توجه توجه! بله ماهم قبول داریم که پیغمبر فرموده عمار به دست قوم سرکش شهید خواهد شد، اما مگر ما کشتیم؟ اگر علی به عمار اذن جهاد نمی داد و نمی آمد در میدان ما کشته کی شد؟» گفتند:«نه» «پس علت اصلی کشتن عمار کیست؟ علی بن ابی طالب».

درجایی دیدم پسر عمر وعاص که در خیمه بود خطاب به پدرش و معاویه گفت: «عجب حرفی شما می‌گویید پس اینطور که شما می‌گویید حمزه سیدالشهداء را هم پیغمبر کشته است به جهت اینکه پیغمبر به او دستور داده است» عمر و عاص با فحش خواهر و مادر او را از خیمه بیرون کرد، فرزند خودش را، ببینید این شیطنت از طرفی و آن ابلهی و هلاکت از طرف دیگر، کار دست بشر داده است، یک عده شیطان مثل انگلیس، یک عده هم نادان، نتیجه اش این است که نادان ها بار امریکا را می‌کشند، به نیابت از او با مسلمان ها می‌نگند، به نیابت از فرانسه و آلمان و انگلیس علیه مسلمان ها می‌جنگند، چرا؟ چون تقوا ندارند و بصیرت ندارند و خود را و جامعه خود را به خاطر بی بصیرتی و نادانی… و این مردم عزیز شریف ایران اسلامی که بعد از چهل و چند سال این همه توطئه های شیطنت آمیز غرب که حقا باید ابلیس با وجود اینهابازنشست شود و بدتر از آنها منافقین داخلی، اما این مردم عزیز به خاطر تقوایی که دارند می‌بینیند که بعد چهل و چند سال همچنان پای کلمه الله و حقانیت حق و انقلاب و اسلامشان ایستادند، دورد بر شما مردم « إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ»[۶] امیدوارم که خداوند به شما شایستگی عنایت کند که حضور حضرت مهدی(ع) را درک کنید.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ*اللَّهُ الصَّمَدُ*لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ*وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ

[۱]  سوره مبارکه بقره آیه ۱۸

[۲] مصباح الشریعة، ص ۱۹۴

[۳] حکمت ۱۵۴ نهج البلاغه.

[۴] همان

[۵] الاصابه في تمييز الصحابه: ج ۲، ص ۵۰۶، اسدالغابه في معرقة الصحابه:  ج ۴، ص ۱۳۵، البدايه و النهايه: ج ۶، ص ۲۱۴،  تاريخ طبري: ج ۳، ص ۹۸

[۶] سوره مبارکه فصلت آیه۳۰

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *