خانه / درس اخلاق / یکشنبه های علوی / متن کامل / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۸/۲۳ / جلسه بیست و چهارم

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۸/۲۳ / جلسه بیست و چهارم

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یکشنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۸/۲۳ جهت مطالعه عموم علاقه مندان منتشر شد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام به محضر شما عزیزان و همه خدمتگزاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و عرض تبریک و تهنیت میلاد با سعادت حضرت ابی محمد حسن بن علی الزکی العسکری(سلام الله علیه)

آنچه که من عرض می کنم شما هم می دانید، امام حسن(علیه السلام) را عسکری می نامند، این چه دلیلی دارد؟ دلیلش این است که عسکر یعنی لشکر، نظامی ؛ خلیفه عباسی در یک منطقه نظامی امام حسن(علیه السلام) را محصور کرده بود، حالا غیر از اوقاتی که باز زندان هم بود در یک منطقه نظامی، رفت و آمد مردم ممنوع بود، مُفَتِش های دستگاه خلیفه عباسی هم گاه و ناگاه مترصد بودند، استخبارات داشتند، اطلاعات جمع می کردند، بناء علیه عنوان عسکری به این جهت است، خُب خود این کار به چه جهت است؟ آن هم جهتی دارد، آن جهتش این است که خود این آقایان هم برابر اسناد معتقد بودند که مهدی آخرالزمان(علیه السلام) فرزند این امام یازدهم است و در حقیقت مشابه آنچه که در قرآن کریم از خبری که، از اعتقاداتی که از راه کَهانَت نمرود به وجود حضرت ابراهیم هشدار داده شده بود و یا فرعون به تولد حضرت موسی(علیه السلام) به او گوشزد شده بود اما در چه خانواده ایست؟ کجاست؟ مشخص نیست، بناءعلیه آن ها دستور عمومی صادر کرده بودند که در این یک سال همه بچه های پسر را بکشند تا حضرت ابراهیم(ع) به وجود نیاید، تا حضرت موسی(ع)  به وجود نیاید، پنجه در پنجه خدا انداختن، این هم همان است منتهی یک تفاوت دارد، تفاوتش این است که اخبار و احادیث و اعتقادات و این ها به بقیه نسل ها و خانواده ها و مردم کاری ندارد چون مشخص است که او فرزند امام یازدهم است، به بقیه که کاری ندارد اما اصل نسخه همان نسخه است، پنجه در پنجه خدا انداختن که خُب آن جریان نمرود و وجود مقدس حضرت ابراهیم(ع) با آن همه قتل عام بچه ها، وجود حضرت موسی(ع) که خدای متعال او را آورد در دامن خود فرعون بزرگش کرد، این معنی دارد دیگر، وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ [۱]، پس بناءعلیه این یک ریشه اعتقادی دارد و آن ریشه اعتقادی سند دارد و به عنوان یک نظر علمی صاحب نظران علمی روی آن حرف می زنند و آن احادیثی است که شیعه و سنی، منحصر به شیعه نیست که، احادیثی است که شیعه و سنی در کتابشان از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کردند که حضرت فرمود آن هم نه در یک قالب، عبارات مختلف، الْأَئِمَّةُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ[۲]، امامان بعد از من دوازده تا هستند، الخُلَفاء بعدي اثْنَا عَشَرَ، جانشینان بعد از من دوازده نفر هستند، الْاَئِمَّةُ بَعْدِی بِعَدَدِ نُقْبَاءِ بَنِی اِسْرَائِیلَ[۳] که دوازده نفر هستند، بالاتر از این هم هست، بالاتر از این هم در کتب علمای غیر شیعه هست، بالاتر از این، این است که نامشان هم ذکر شده، کتاب ینابیع المودة شیخ سلیمان قندوزی این احادیث را نقل کرده که نعثل یهودی رفت پیش پیغمبر و با اطلاعاتی که داشت از ظهور پیغمبر آخرالزمان که منحصر به او نیست، در قرآن چقدر تاکید شده، در آیاتی که در سوره مبارکه بقره هست نسبت به اهل کتاب که يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ[۴]، کاملا می دانستند، حتی منتظر پیغمبر بودند حتی در محاجّه ها دیگران را می ترساندند که به زودی پیغمبر آخرالزمان در اینجا ظاهر می شود و بر شما بت پرست ها غالب می شویم، این ها دیگر در قرآن هست، نه یک آیه، آیات متعددی است راجع به این، يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ[۵]، نعثل رفت از پیغمبر پرسید که پیغمبر آخرالزمان شما هستید؟ بگویید که جانشینان پیغمبر آخرالزمان چندتا هستند؟ در خود تورات به عنوان دوازده سرور ذکر شده، الان هم هست، دوازده سرور، در تورات دارد، نعثل یهودی ازپیغمبر(ص) پرسید که جانشینان شما چند نفر هستند، حضرت فرمود دوازده نفر، گفت که هستند؟ فرمود بعد از من علی(علیه السلام)، بعد از او حسن(علیه السلام)، بعد از او حسین(علیه السلام) و نُه نفر از اولاد حسین(علیه السلام)، قال سَمِّهِم، گفت آن نُه نفر را هم بگویید که هستند؟ حضرت اسم آن ها را تا حضرت مهدی(علیه السلام) آورد، این ها در کتب غیرشیعه هست ، بناء علیه خود آن ها معتقد بودند، در تاریخ دارد که فلان مثلاً معاون خلیفه عباسی پرسید که شما به این قضایا معتقدید گفت بله معتقدیم، منصور دوانیقی معاصر امام صادق(علیه السلام) بود دیگر، گفت من خودم از امام باقر(علیه السلام) شنیدم معتقدم به مهدی(علیه السلام)، حالا معتمد عباسی هم که هم زمان با امام حسن عسکری(علیه السلام) معتقد است.

خدا لعنت کند سیاست منهای دین را، بدترین نوع شرک است، یعنی دقیقاً جنگ با خداست، در زمان خود ما، شما می فرمایید که منحرفین نمی دانند؟ خیلی هم خوب می دانند، چرا نمی دانند؟ اما خدا نکند که انسان رها شود، اگر رها شود از هر موجودی زشت تر است إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ[۶]، تا برسد که خب خود بله سیاسی ها بعد راه انحرافی می زنند، توجیه می کنند، اما آن هایی که نه سیاسی نیستند حرفشان را می گویند دیگر یعنی این دیگر صاحب نظر است، بحث حدیث نیست، صاحب نظر است در این باره کتابهای متعدد داریم از برادران اهل سنت که درباره حضرت مهدی(علیه السلام) نوشتند، کتاب خاص ننوشتند، مورخ است، مثل میرخند، صاحب روضه الصفا، یک مورخ است، تاریخ می نویسد، بدون تعصب هر دوازده امام را در تاریخش ذکر می کند، میرخند صاحب روضه الصفا، بعد به فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) که می رسد اول می گوید که شیعه ایشان را مهدی موعود می داند بعد اظهار نظر می کند، چه می گوید؟ می گوید فی الواقع خوب و حق می گوید و از این قبیل که خودش حالا یک بخشی است و به هر حال مال پژوهشگران است که خیلی هم شیرین است اما در چند موضوع هست که خب دیگر این ها جواب ندارد، یکی همین است، ولذاست که از علمای برادرانمان در کتاب هایی که نوشتند، اظهار نظرهایی که کردند واقعاً در مسئله ماندند، یعنی از آن مسائل بی جواب است که آن دوازده نفر که هستند؟ چیز عجیبی است، در آن مانده اند، یکی این مسئله عدد است، در عدد مانده اند دیگر و لذاست که خودشان هم هرگز در این جهت اتفاقی ندارند، پرانده اند یک چیزهایی را، مسئله دیگری که در اینجا جلوی عدد را می گیرد طواغیت است، چطور می شود که خدای متعال طواغیت را که همواره باید فَمَنْ يَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ [۷]، اصلاً ایمان به خدا، دیانت وقتی قابل قبول است که طاغوت را نپذیری، خُب حالا چطور می شود از طاغوت به عنوان جبران حدیث پیغمبر(صلی الله علیه و آله) که فرموده جانشینان من دوازده نفر هستند و مثلاً یکی از آن ها می شود یزید ؟ یکی می شود مروان حکم ؟ خانواده مروان حکم یک خانواده تبعیدی به وسیله خود پیغمبر بودند، طرید، طرید (باطا)، یعنی خانواده ای که پیغمبر(صلی الله علیه و آله) آن ها را طرد کرده است، حالا مثلاً این جانشین پیغمبر است؟ می شود گفت؟ عبدالملک مروان جانشین پیغمبر است؟ جنایت کاران تاریخ، هشام بن عبدالملک مروان، یزید بن عبدالملک مروان، ولید بن یزید بن عبدالملک مروان مثلاً این یکی از دوازده نفر جانشینان حدیث پیغمبر(صلی الله علیه و آله) این است؟ او یک آدمی بود که برای شراب خوری به یک گلاس و دو گلاس قانع نبود، حوضی را از شراب پر می کردند و این آقای خلیفه جانشین پیغمبر(صلی الله علیه و آله) می رفت داخل حوض شراب، دیگر هر چه می خواست میل می کرد، و با زن های آنچنانی…، این جانشین پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، ولید بن یزید بن عبدالملک مروان؛ از این می شود عدد نقبای بنی اسرائیل را پُر کرد؟ تازه به این ها که اکتفا نمی کرد، دارد که چون خودش می دانست چه آدم زشتی هست به قرآن تفأل زد که به هر حال من چطورآدمی هستم؟ آیه کریمه آمد که وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ[۸] این آقای خلیفه قرآن را آن جلو گذاشت، تیرکمان خواست و با تیرکمان بنا کرد قرآن را سیبل قرار دادن و به قرآن تیراندازی بعد یک شعری هم گفت اتوعدنی بجبار عنیدی، به قرآن خطاب می کند، تو به من وعید می دهی که من جبار عنید هستم؟ فها انا ذاک جبار عنید، بله من هستم، مقابلش خداست دیگر، اذا ماجئت ربک یوم حشر، به قرآن می گوید، در قیامت که پیش خدا محشور شوی، فقل یا رب مَزَّقنی الولید، آنجا پیش خدا درد و دل کن و بگو که ولید من را پاره پاره کرد، حالا او عددی که پیغمبر وعده داده که اسلام عزت دارد در پای امامت این دوازده نفر، یکی مثلاً ولید بن عبدالملک مروان است یا یزید بن عبدالملک یا ولید بن یزید، می شود همچین حرفی گفت؟ این ها دیگر جواب ندارد؛ یک مسئله دیگری که جواب ندارد آن این است که آخر جانشینان پیغمبر کارشان چیست؟ کارشان دعوت به آن چیزی است که پیغمبر به آن دعوت کرده، این است دیگر، پیداست، خُب می توانند با هم اختلاف داشته باشند؟ نه، به چه جهت؟ به جهت اینکه کارشان این است که به آنچه که پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت کرده، دعوت کنند.

۱۲۴ هزار پیغمبر هم اگر در یک جایی مجتمع شوند بین آن ها هیچ وقت اختلاف نظر نیست، این را امام خمینی(قدس سره) در فرمایشات خود فرمود، ۱۲۴ هزار پیغمبر را در یک جا جمع کنند هیچ وقت بینشان اختلاف نیست، چرا؟ چون مبنا یکی است، مبنای جانشینان پیغمبر که باید یکی باشد، خُب تنها مبنایی که با هم یکی هست ائمه اثنی عشر(علیهم السلام) و فرزندان پیغمبر هستند، هیچ وقت مبنای امام علی(علیه السلام) با امام صادق(علیه السلام) با امام موسی بن جعفر(علیه السلام) با دیگران که فرقی نمی کند که در همین جا یک مسئله شرعی هم عرض می کنم، آن مسئله شرعی این است که روزه دار از چند چیز باید پرهیز کند، یکی از آن ها دروغ بستن به خدا و رسول است و جانشینان پاک او، دروغ بستن به آن ها مبطل روزه هست دیگر، حالا اگر چنانچه در ماه رمضان یک حدیث و روایتی از امام علی(علیه السلام) باشد، از امام حسن عسکری(علیه السلام) باشد بعد مسئله گو آن روایت را مثلاً نسبت به موسی بن جعفر(علیه السلام) بدهد، روایت مال امام رضا(علیه السلام) است، مال امام علی(علیه السلام) است، مال امام حسن عسکری(علیه السلام) است، می گوید قال موسی بن جعفر(علیه السلام) آیا روزه اش باطل می شود؟ خیر، چرا؟ به جهت اینکه وقتی روایتی مشخص است، یک وقت در روایت تردید است، آن احکام خودش را دارد، اگر گفته ای مشخص شد که گفته امام علی(علیه السلام) است همان گفته گفته امام حسن عسکری(علیه السلام) هم هست، این دیگر دروغ نیست که بگوییم این را که امام علی(علیه السلام) گفته، این که مال موسی بن جعفر(علیه السلام) نیست، نخیر اگر امام علی(علیه السلام)  گفته، گفته حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) هم همان است، چرا؟ چون کار آن ها مبنا دارد، مبنا یکی است و تنها بالاخره سلسله ای که هیچ وقت نمی تواند با هم اختلاف داشته باشد و مبنایشان واحد است این ها هستند که معصومند، اما بقیه چطور؟ بقیه که با هم مختلف هستند، مختلف نیستند؟ چطور مختلف نیستند؟ خطبه شقشقیه امیرالمومنین علی (علیه السلام) را بردارید، خلیفه چهارم، ببینید چه می فرماید، پیداست مختلف هستند با همدیگر، سخت اختلاف دارند، نخیر، آن نه، شما تاریخ را بردارید ببینید که چه در خلفای عباسی چه در خلفای مروانی این ها با هم مختلف هستند دیگر، همان ولید بن عبدالملک مروان با عمر بن عبدالعزیز با هم مختلف نیستند؟ نه بحث اختلاف نیست، بالاتر از اختلاف، همدیگر را می کشند، حق با کدام است؟ این که نمی شود، دو لشکر در مقابل هم، این لشکر مال بنی عباس است آن لشکر مال بنی مروان است، حالا شما به عنوان مسلمان، حق با کدام است؟ حق با هر کدام که غلبه کند، الحق لمن غلب، این واقعا درست است؟ هیچ وقت چنین چیزی می تواند از نظر عقل و علم که حق با همان کسی است که غالب شود، خیلی خوب، تا دیروز حق با بنی مروان بوده است، بچه های مروان حکم، حالا حق با بنی عباس است، می شود همچین حرفی گفت؟ حق چیزی است تابع غلبه، هر کس قوتش بیشتر باشد، این که نمی شود، نخیر اصلاً نمی خواهد دو قبیله بنی عباس و نمی دانم بنی مروان و بنی امیه باشند، نمی خواهد باشند.

متوکل عباسی شراب می خورد و کارهای زشت انجام می داد و قتل عام می کرد، حالا خلیفه مسلمین است دیگر، عجب خلیفه ای است، آنقدر شورش کرده بود، آنقدر زشتش کرده بود، بعد یک لااُبالی را هم آورده بود، اطوار(شکلک) در می آورد و اهانت به امام علی(علیه السلام) می کرد، پسر متوکل عباسی با چند نفر همراه شدند به پدرش حمله کرد و کارد را تا دسته داخل شکمش کردند و او را کشتند، بعد چه کسی خلیفه شد؟ همان، او درست می گوید یا این درست می گوید؟ یا هردو؟ یا هیچکدام؟ این که نمی شود آخر، از این نوع اشخاص می شود دوازده جانشین پیغمبر تکمیل کرد؟ نمی شود، بنابراین خود آن ها هم معتقد بودند اما به اصطلاح می گویند سیاست، نخیر، بدترین نوع شرک، چه آن روز، چه امروز، امروز مشکل ما در جهان بگو آمریکا، بگو انگلیس، بگو فرانسه، بگو صهیونیست، اگر مسلمان ها روی یک مبنای صحیحی بر منافع مسلمین، جان مردم، مال مردم، ناموس مردم با هم وحدت کنند اصلاً انگلیس کاره ای نیست که، فرانسه و صهیونیست چه کاره هستند؟ آمریکا سر جایش خفه می شود، مشکل مال ما است، معتقد هم هستیم اما وقتی وارد یک حزبی می شویم به جای خدا حزب را می پرستیم، این بدترین نوع پرستش است، آن کسی که دارد گوساله را می پرستد، آن کسی که دارد بت چوبی را می پرستد، بله کار لغوی می کند، همین الان در هند گاو پرستی می کنند، در خود همین ژاپن بت پرستی می کنند، خُب کار لغوی هست اما به دیگران کاری ندارد که اما پرستیدن حزب به جای خدا، پرستیدن نمی دانم آقای فلان و بهمان و لیدر فلان و این ها، این به جای خدا، بدترین طاغوت است.

ما گرفتار چه مشکلاتی هستیم و الا خلفای بنی عباس هم معتقد به امامت ائمه معصومین(علیهم السلام) بودند، آن ها را شهید هم می کردند، مثل همین هایی که الان یک کارهایی می کنند که بدتر از کشتن است و معتقد هم هستند، نماز هم می خوانند، بت اصلی نفس است، این ها چه کاره هستند؟ و الا آن جمله ای که هارون الرشید آن خلیفه مقتدر عباسی به اصطلاح، هارون الرشید در آن پیشگویی که شنیده بود و بعد استاد مأمون از او پرسید که پدر شما گفته این خبر را وصی ای از اوصیای انبیاء به من داده، این را آقایان غیر شیعه نقل کردند، وصی ای از اوصیای پیغمبران، که بوده؟ مأمون گفت موسی بن جعفر(علیه السلام) فرموده، پیداست که خودش معتقد است اما چون می خواهد مال مردم را بخورد، به ناموس مردم تجاوز کند، رها باشد و غیره ذلک این ها، این با عدالت نمی سازد با عصمت نمی سازد، امام موسی بن جعفر(علیه السلام) زیر شکنجه می کُشد، الان نمی کنند این کار را؟  این کار بسیار سختی است .

ما وقتی درست خواهیم شد که با این ترازو سنجیده بشویم. خدا چیکار کرده است ؟ هر روز ما را میزان می کند. لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ[۹]، حمد را باید حتما در نماز بخوانید آن وقت إِيّاكَ نَعبُدُ وَإِيّاكَ نَستَعينُ [۱۰]جایگاه از نظر ادبی فعل فاعل مفعول باید اصلش باشد که نعبد ایاک، نستعین ایاک، این روش ادبیش هست تقدیم ما حقّه التأخیر یفید الحصر، چرا این جا ایاک مقدم شده به جهت اینکه محصور است این دیگر منحصر به این است ایاک نعبد فقط تو، خدایا فقط تو را ، نه پول را فقط تو را ، نه مال را فقط تو را، نه ریاست را فقط تو را، نه آمریکا فقط تو و فقط تو را عبادت می کنم این میزان است هر روز در نماز می خوانیم به اینجا که می رسیم یه مقدار توقف کنیم ببینم فقط این طوری است با خدا داریم حرف می زنیم درست می گوئیم یا نادرست، اگر حُب و بُغض ما سر موضوع دیگری است آن را می پرستیم که حُب و بُغض ما اینجاست اگر خوشحالی، غم و شادی ما سر یک موضوعی است آن را می پرستیم حواسمان جمع باشد. إِيّاكَ نَعبُدُ وَإِيّاكَ نَستَعينُ[۱۱] این ترازویی است عجیب ترازوئی است سر مویی را می زند به هر حال یک عمری در این دنیا زندگی کردیم و نعمتهای خدا را باطل کردیم حالا آخر قضیه تازه هنوز شک  دارم که واقعاً من مسلمان شده ام یا نه؟ الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ[۱۲] ، من تسلیم خدا هستم در اصل مسلمانی ام شک دارم .

و نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا، اگر این قضیه درست شود همه قضایا درست می شود به صورت خودکار،اگر هم این درست نشد هیچ چیز کار درست  نمی کند و نعوذ بالله من شرور انفسنا ؛ صلوات بفرستید.

 

[۱] – آیه ۱۸ سوره نمل

[۲] – ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۵، ص۹۲؛ جوهری بغدادی، علی بن الجعد، مسند ابن جعد، ص۳۹۰؛ صحیح ابن حبان، ج۵، ص۴۴.

[۳] – بحار الأنوار  ج۳۶ ص۳۲۹

[۴] -آیه ۸۹ سوره بقره

[۵] – آیه ۱۴۶ سوره بقره

۶- آیه ۲۲ سوره انفال

[۷] -آیه ۲۵۶ سوره بقره

[۸] – آیه ۱۵ سوره ابراهیم

۹-  پیامبر اسلام(ص)، مستدرک‏الوسائل ج : ۴ ص : ۱۵۸

[۱۰] – آیه ۵ سوره حمد

[۱۱] -همان

۱۲- نهج البلاغه، حکمت۱۲۵

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *