خانه / درس اخلاق / یکشنبه های علوی / متن کامل / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۷/۲۵ / جلسه بیست و یکم

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۷/۲۵ / جلسه بیست و یکم

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یکشنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۷/۲۵ جهت مطالعه عموم علاقه مندان منتشر شد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان

إنَّ للّه عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ حُجَّةً ظاهِرَةً، و حُجَّةً باطِنَةً ، فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ و الأنبِياءُ و الأئمَّةُ عليهم السلام ، و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ[۱]، انسان در این عالم آزمایش می شود و اندیشه اش و گفتارش و رفتارش باید میزان باشد، وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ، أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ[۲]، میزان یک کلمه عربی است، ما می گوییم ترازو اما بر همان اساس ادبیات عربی این وزن مفعال است و اسم آلت و ابزار است،

المیزان ما یوزن به، میزان هر چیزی است که به وسیله آن امری سنجیده شود پس با این معنی وسیع با ترازوی فارسی ما، با قپان ما بالاخره یک تفاوتی دارد که معنی مطلق دارد، هر چیزی یک ابزار سنجشی دارد، حالا یک وقت است که دماسنج است، خب هوا را می سنجد، یک وقت هست که متر و متراژ زمین را می سنجد، اینا میزان است، یک وقت هست که استدلال و عمل را می سنجد، علم منطق را یک اسم دیگر هم دارد، علم میزان، برهان را می سنجد و همینطور، پس وقتی ما را بخواهند بسنجند که قیامت مراحلی دارد، یک مرحله اش مرحله میزان است، چطور می سنجند؟ إنَّ للّه عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ[۳] یعنی همین، انسان را با دو چیز می سنجند که اگر با آن ها درست دربیاید این انسان حجت آورده، حجتی که خدا تعیین کرده، یکی پیغمبرانند، اولیای خدا ائمه هدی هستند، در فقرات زیارت امام علی(علیه السلام)، یکی همین است که السلام علیک یا میزان اعمال[۴]، ترازوی قیامت یک دستگاه دیجیتالی یا فلزی یا قپان نیست، در این زندگی پس از زندگی که تجربه قبل از مرگ است همان نمونه های کمی که نشان می دهد اینکه مرگ نیست، این تجربه قبل از مرگ است و الا مرگ چیز دیگری است اما همین کمی که ملاحظه می کنید و به ضصورت مستند مطالبی که می گویند و متواتر است و این تحقیقات تحت نظر کارشناسان علمی و دینی در ایران یا باقی جهان هست، همین کم را مشاهده می کنید که چه خبر است و چگونه می سنجند.

دومی عقل است، حالا عقل شامل عقل ضروری و عقل نظری می شود، عقل ضروری آن مسائلی است که  قیاساتها معها و نیاز به استدلال ندارد و انسان کاملا آن معنی را درک می کند، شما می گویید انصاف، انصاف که حالا یک ثلث یا دو ثلت ایمان انصاف است، انصاف عقل ضروری است، بناعلیه مرگ که ناگزیر خواهد آمد، آشنایی با مرگ، آشنایی با این راه، همین الان ما خودمان را می سنجیم، نسبت به مسئله مرگ ما می ترسیم، چرا از مرگ می ترسیم؟ بالاخره این هم از قانون علت و معلول جدا نیست، یک علتی دارد که می ترسیم، آن هایی که می ترسند یا اصلا ایمان ندارند و خب جای ترس دارد دیگر به جهت اینکه این همه زحمت می کشد و در یک لحظه می بیند کل زحمات نابود شد، خب اگر دستاورد انسان در یک روز نابود شود برای یک روز کار و اجرت ناراحت می شود، حالا تمام عمرش یک لحظه نابود می شود، رنج آور است دیگر یا آن کسی که ایمان دارد چرا می ترسد؟ آن کسی که ایمان دارد از عملش می ترسد، ابوذر غفاری لقمان امت است، از ابوذر سوال شد که ما لَنا نَكرَهُ المَوتَ؟[۵] ما برای چه از مرگ می ترسیم؟ قالَ لأنّكُم عَمَّرتُمُ الدُّنيا و أخرَبتُمُ الآخِرَةَ ، فَتَكرَهونَ أن تُنقَلوا مِن عُمرانٍ إلى خَرابٍ[۶]، خب بله تمام تلاشتان بای دنیا است، انسان وقتی برای چیزی زحمت می کشد دوستش دارد، تمام تلاشتان برای دنیا است، حالا می خواهند شما را جدا کنند خب ناراحت می شوید، طبیعی است، از طرف دیگر جایی هم که می خواهی بروی خرابش کردی، از یک جایی که آبادش کردی به یک جایی که خرابش کردی می خواهی بروی بناعلی می ترسی، علت ترس این است، دنباله اش هم در ذهنم اینگونه است که گفتند خب كيف تری قدومنا علی الله؟ حالا ما بر خدا وارد می شویم به نظر شما این چطور می شود؟ گفت از من می پرسید؟ اعرضوا أعمالكم علی كتاب الله، شما بر خدا وارد می شوی؟ خدا قبلا کتاب داده است بنا علیه مشخص کرده که شما چطور وارد می شوید، إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ، وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ[۷]، لزومی ندارد قیامت بیاید نخیر، با محاسبه همین الان می شود فهمید که وضع ما چطور است و اگر چنانچه هم ایمان باشد و هم عمل صالح باشد، همان که می گوییم تقوا، این نه تنها ترس ندارد بلکه عشق دارد، نکنه در محاسبه من و یهودی های دنیاپرست یک ملاک داشته باشیم، قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا[۸]، ببین، این هم میزان است که چه کسی می ترسد، قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ[۹]، اگر واقعا راست می گویید و ادعیتان که می گویید ما اینطوری هستیم، ما به خدا نزدیکیم و فلان و از این حرف ها پس چرا از مرگ می ترسید؟ پس دروغ می گویید، این هم میزان دروغ گویی شما است، الان می گویند راستی آزمایی، این همان است.

در روایتی داریم که امام هادی(علیه السلام) تشریف بردند به عیادت یک آقایی، خوش به حالش، آن فرد بسیار ملتهب و ناراحت بود، ایمان داشت، به خاطر عدم شناخت از مرگ ناراحت بود، انسان وقتی می خواهد وارد جایی شود که هیچ آشنایی ندارد وحشت دارد دیگر، راه بلد می خواهد، دارد امام هادی(علیه السلام) فرمودند که بنده خدا چرا اینقدر ناراحتی؟ گفت از مرگ می ترسم، حالا تعبیر الفاظ بنده است، خب تو مرگ را میدانی چیست که از مرگ ناراحتی؟ مرگ برای مومن به این می ماند که بدنت چرک داشته باشد، قرحه داشته باشد، لباست کثیف باشد، چقدر ناراحتی؟ در یک چنین حالتی که خلقت تنگ است از این کثافت ها و تعفن و از این قرحه و چرک و این ها، بدانی بروی حمام خب، بالاخره یک آبی و شست و رفتی و کیسه ای و خوب می شوی، می ترسی از حمام؟ گفت نه یا بن رسول الله(ص)، آرام شد و مرد، حالا به این مناسبت این هم به ذهنم می آید عرض کنم که این حقایق یک چیزهای عجیبی است ها، عالم ملکوت حقایق اشیاء است، حقایق اشیاء گاهی در عین حقیقتش خدا آن را نشان می دهد، گاهی در یک هاله هایی، بعد که می گویند تاویل شد یعنی به اصلش برگشت، کسی که خوابش درست و رویای صادقه است یک وقت خواب می بیند عین آن چیزی که در خواب دیده همان، نه کم نه زیاد، با همان اسم و رسم فردا ظاهر می شود گاهی نه در یک قالبی است، مانند خوابی که حضرت یوسف تاویل کرد که ملک خواب دیده بود که هفت گاو چاق هفت گاو لاغر را خورده بودند، گاو تعبیرش به خواب است، الان هم همانطور است که از گاو به سال تعبیر می شود اما خوابی که پیغمبر اکرم(ص) راجع به فتح مکه و بعداً احرام و بالاخره مسئله انجام مراسم و مناسک حج بود خود آن را پیغمبر خواب دید یا باز خود خواب پیغمبر در قرآن که بنی امیه را به صورت بوزینه که از منبر پیغمبر بالا می روند پیغمبر در خواب دید، حالا این را می خواهم عرض کنم که این ها هر کدامی مثل کتاب لغت معنی آب علم است مثلا، قاذورات مال دنیا است، مار مال است، این ها مانند کتاب لغت نامه هر کدام یک معنی می دهد حالا در ۱۴۰۰ سال قبل امام هادی(علیه السلام) تعبیر فرموده به این، کسی که از دنیا می رود این دنیا که از او گرفته می شود، چرک و کثافت و این ها از او گرفته می شود، آن وقت فلان عالم بزرگوار نقل می کند که فکر می کنم شیراز بود، آن منبری مشهور آن زمان حالا مثلا ۸۰ سال قبل واعظ مشهوری در آنجا بود بعد مهمانی داشت آن مهمان نقل می کند که من ظهر دعوت بودم خانه این واعظ بزرگ شیراز، خوابیدم، در عالم خواب دیدم عالم بزرگ شیراز در حمام های قدیمی که جمعیت هستند حضور دارد و کیسه کش دارد ایشان را کیسه می کشد و چرک زیادی از بدن گرفته می شود که موجب تعجبم شد، از خواب بیدار شدم برای آن واعظ محترم که میزبان من بود گفتم من چنین خوابی می دیدم، به هر حال ناراحت شد، گفت انالله و انا الیه راجعون، گفتم چرا؟ گفت این معنیش این است که ایشان از دنیا می رود و همان روایت امام هادی(علیه السللام) را، بعد گفت که عصری شد، از منزل بیرون آمدم، دیدم بله ایشان از دنیا رفته و مردم هم برای تشییع می روند، این ها حقایق امور است، ما با این ها سر و کار داریم نه با این بازی های مسخره ای که هر روز گرفتارش هستیم، این سر او کلاه بگذارد، او به او دروغ بگوید، او آنجا ریا کند، او آنجا خدعه کند، ما برای این ها که آفریده نشدیم، این راه ما است،این بر آن سلطه پیدا کند، از راه حلال از راه حرام، ما برای این ها که خلق نشده ایم، این ها سد راه ما است، چه موقع می خواهیم درست شویم؟ فاستقیموا، کی می خواهیم صداقت پیدا کنیم؟ فردا می میریم ها، خدا به داد ما برسد، انسان با انصافش سنجیده می شود، عقل ضروری است، انسان با وجدانش سنجیده می شود، عقل ضروری است، انسان با استدلالش سنجیده می شود، عقل نظری است، انسان با صداقت امام صادق(علیه السلام) سنجیده می شود، هیچ چیز تهش نمی ماند ها، هیچی تهش نمی ماند، خیلی خطرناک است، با خودمان چه کار کنیم؟ گرفتار شر خودمان شدیم، و نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا، وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ، أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ، وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ[۱۰]، تو حرفم، تو عملم کم و زیاد نکنم، تو ترازوی بازار کم و زیاد نکنم، تو وقت اداری کم و زیاد نکنم، ببین، میزان است، چه موقع من می خواهم میزان شوم؟ تا حالا که میزان نشدم، أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ[۱۱]، این آیه قرآن است که یک دزد گردنه بگیر را یک لحظه درستش کرده است اما حریف من نشد، و نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا، صلوات بفرستید

 

 

[۱] . الكافي، جلد ۱ ، ص ۱۶

[۲] . آیه ۷ و ۸ الرحمن

[۳] . الكافي جلد ۱ ص ۱۶

[۴] . فرازی از زیارت نامه حضرت علی(علیه السلام)

[۵] . الکافی، جلد ۲، ص ۴۵۸

  1. همان

[۷] . آیه ۱۳ و ۱۴ انفطار

[۸] . آیه ۶ جمعه

[۹] . همان

[۱۰] . آیه ۷، ۸ و ۹ الرحمن

[۱۱] . آیه ۱۶ حدید

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *