خانه / درس اخلاق مدیران دستگاه های اجرایی / متن کامل بیانات / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق مدیران دستگاه های اجرایی خراسان جنوبی ۹۹/۱۰/۲۹

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق مدیران دستگاه های اجرایی خراسان جنوبی ۹۹/۱۰/۲۹

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در درس اخلاق مدیران دستگاه های اجرایی خراسان جنوبی ۹۹/۱۰/۲۹ جهت بهره برداری عموم منتشر گردید.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه خدمتگزاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، عرض تسلیت ایام و سالروز شهادت صدیقه کبری فاطمه زهرا ( سلام الله علیها)، قبل از اینکه به بحث جلسمان وارد شویم تیمنا و تبرکا به نام بی بی عالم تیمن و تبرک می جوییم.

نقل است که علامه امینی (قدس سره الشریف) نویسنده کتاب عظیم القدر غدیر فرمود که در خدمت علمایی از برادران اهل جماعت بودیم، من از آنها چند سوال کردم، یک سوال این بود که اعتقاد شما نسبت به حضرت فاطمه زهرا (س) چیست؟ فرمودند که دختر نبی اکرم سَیّدَةُ نِساءِ است، سوال دوم گفتم که در منابع شما این حدیث چگونه است که پیغمبر فرموده (مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة)[۱] کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد بر اسلام نمرده است، گفتند حدیث در منابع معتبر است، پیغمبر فرموده، سوال سوم گفتم که آیا امکان دارد که حضرت زهرا (س) بی بهره از اسلام بر مرگ جاهلیت از دنیا رفته باشد؟ تعجب کردند، اصلا چنین چیزی ممکن نیست، فاطمه سَیّدَةُ نِساءِ الْعالَمین است، پاره جگر پیغمبر است، یک سوال چهارم کردم، سوال چهارمم این بود که امام حضرت زهرا (س) چه کسی بوده است؟ سرها به پیش افتاد و هیچ جوابی ندادند، ببین سوال ۱، ۲، ۳، ۴ خوب این از باب تیمن و تبرک به نام حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿١﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿٢﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الأبْتَرُ ﴿٣﴾

این بحث تمام

أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم، لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ﴿١﴾، وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ﴿٢﴾

در این آیات از سوره مبارکه قیامت خیلی زیبا یک ارتباطی بین نفس لوامه انسان، همان که شما به آن می گویید وجدان، انصاف، هر انسانی دارد منتهی ممکن است آن را مانند سرمایه ها ضایع کند اما در قلب هست.

بس که بر ناله دل گوش نکردم آخر، هم دل از ناله و هم ناله ز تاثیر افتاد

به هر حال در انسان یک تعبیه ای شده که بدون تعارف خود آدم را زیر سوال می برد، خود انسان خودش را زیر سوال می برد، نفس لوامه همین است، نفس لوامه همان وجدان است همان انصاف است، همه افراد آن را دارند ولی وقتی خلاف زیاد شد، گناه زیاد شد دیگر آن ضعیف می شود و از کار می افتد مانند بقیه مسائل دیگر، مثلا جریان خون در بدن، حالا اگر چنانچه جلوی جریان خون را بگیرد تا مدتی می تواند فعالیت کند اما وقتی که فاصله زیاد شد دیگر آن طناب را اگر باز هم کنید دیگر خون جریان پیدا نمی کند، فلج می شود، مسائل روانی هم همینطور است در انسان نفس لوامه و وجدان هست اما یک وقتی اگر پشت سر هم خلاف کرد نتیجه اش این است که از کار می افتد (ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ)[۲] همینطور هی بد، هی بد، هی بد، هی کار خلاف، هی ظلم بعد دیگر وجدان انسانی از بین می رود و درنده می شود گزنده دیگر انسان نیست اما تا انسان، انسان است حالا این آیه را ملاحظه فرمایید، ارتباطی بین انسان و جهان یعنی چه؟ حالا تعبیر من شاید درست نباشد، انسان ماکتی است از جهان هستی یا نه بهتر از آن، جهان هستی در هم پیچیده شده و در درون انسان، در روح انسان جای پیدا کرده است که این مضمون روایت است(اتزعم انك جرم صغير و فيك انطوي العالم الاكبر) جهان هستی هم در ذات تو هست، این جهان برای تو هست، به همان گونه که شما در عرف جامعه بشری، حالا در طول تاریخ از یک خانواده و قبیله و عشیره و اینها بگیرید تا تشکیلات کشوری  و امروز بین المللی فرقی نمی کند، چه آنهایی که دین دارند، چه آنهایی که دین ندارند، چه آنهایی که درست عمل می کنند، چه آنهایی که درست عمل نمی کنند وجود یک قوه قضائیه را لازم می دانند.

اگر جامعه بشر در آن قوه قضائیه نباشد ناقص است، قوه قضائیه باید باشد، همانطور که تشویق باید باشد تنبیه هم باید باشد و الا جامعه فسیل می شود.خواه و ناخواه همه این را قبول دارند و یا اینکه عملا باز هم خلاف کنند، باشد، ما به آن کاری نداریم ما به این کار داریم که فطریات را نمی شود از صحنه خارج کرد، این به معنی از صحنه خارج شدن خود شخص است و الا آنها در نظام خلقت اصول هستند.

به همان میزانی که یک جامعه بشری ایجاب می کند که قوه قضائیه داشته باشد، سوال و جواب داشته باشد، نظام کل هستی هم همینطور است یعنی ایجاب می کند که یک روزی هر کسی پاسخگوی عملش باشد.

خدای متعال نظام خلقت را بر اساس این قیامتی قرار داده، بهشت و جهنمی، تشویق و تنبیهی و اینها نعمت های خدا هستند، قبول دارید؟ جهنم نعمت خداست، شما در سوره مبارکه الرحمن میخوانید (هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ)[۳] این فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ بعد از هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي چه چیزی را می فهماند؟ می فهماند در سیستم این نظام، جهنم یک جایگاهی دارد به عنوان یک نعمت برای کمال، جهنم نعمت خداست و لذاست که می فرماید فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ، چگونه شما این نعمت ها را نمی بینید؟ تکذیب می کنید؟

حالا عینا همانطور که در نظام جامعه بشری این یک ضرورت است، همانطور که در نظام خلقت این یک ضرورت است در درون انسان هم این یک ضرورت است و لذاست که آیه کریمه این دو را به هم گره زده است (لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ﴿١﴾، وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ﴿٢﴾)[۴] قسم به روز قیامت و قسم به وجدان انسان.

(وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ)[۵]، (وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ)[۶] این خدایی که این هستی را برافراشته، این آسمان ها، این افلاک، خدا میزان قرار داده است، حالا وقتی می گوییم میزان و ترازو چون بیشتر ما به جهان مادی ارتباط داریم بلافاصله غالبا از نوع ترازوهای طول تاریخ که ما با آن بزرگ شدیم یا ترازوهای دیجیتال در ذهن ما اینها می آیند چون بیشتر با کالاهای مادی ارتباط داریم اما اصل میزان به معنی تصور ما از ترازو که نیست.

به اصطلاح ادبی میزان از اسماء آلت است، اسم آلت که بر آلت دال است، مفعل و مفعله و مفعال است، میزان موزان است در وزن مفعال یعنی ابزار سنجش، حالا ابزار سنجش، سنجش چه؟ هر چیزی سنجشش به نسبت خودش است، همه چیز که از نوع نخود و لوبیا که نیست.

حرف زدن، حالا من همینطور حرف می زنم، اینکه درست نیست، این درست نیست، یعنی ۸۰ سال از عمر گذشته من حرف زدن را بلد نشدم که نشدم که نشدم، خوش به حال شما که بلد شدید.اینها جدی است، حرف زدن بلد نیستم، دنبالش نبودم که چطور حرف بزنم.

علم منطق یک اسم دیگر هم دارد، اسمش چیست؟ علم میزان، چرا میزان؟ به جهت اینکه سنجش سخن را در منطق می شود مشخص کرد که این سخن چقدر ارزش دارد، مقدماتش چیست؟ ذی المقدماتش چیست؟ نتیجه آن چیست؟ با هم سنخیت دارد یا ندارد؟ گوتره است؟ خرافات است؟ جساو است؟ گزاف است؟ چیست؟

دیگر وقتی فلان حکیم می خواهد صحبت کند مانند من صحبت نمی کند، تمام سخنش از اول تا آخر مرتبط است، ما که بی ربط حرف می زنیم، معلم ثانی فارابی، شیخ الرئیس بو علی سینا، علامه مطهری، علامه طباطبایی، علامه مصباح (قدس سره) اینها درست حرف می زنند، آن جهالی که حرفشان را نمی فهمند و لاطایل می گویند نمی فهمند روزی پشیمان خواهند شد.

این ها درست حرف می زنند، چون حرف زدن را بلد شدند، من که بلد نشدم، چون حرفم را میزان نکردم، قواعد حرف زدن را نمی دانم، وقتی نمی دانم چطور سنجیده حرف میزنم؟ از کنگاور به کربلا، ربطی به هم ندارد.

(وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ)[۷] روز قیامت میزان ها آماده اند، تصور می کنند یک قپان بزرگی مثلا (برای سنجش اعمال می آورند)، این که نیست، میزان عمل انسان چیست؟ عقل، واقعا حرف هایی که می زنند بر اساس عقل است؟ خیلی پشیمان خواهند شد.

وحی، واقعا حرف هایی که میزنم مشروع است؟ خیلی پشیمان خواهم شد.چرا خدا فرموده که پیامبر اسوه شماست، اسوه یعنی چه؟ شما یک خطی می خواهید بکشید راست بخواهید بکشید خط کش را می گذارید و بر اساس آن خط را می کشید تا کج و بد در نیاید (ان لکم فی رسول الله أسوة حسنة)[۸] میزان عقل است، میزان فطرت است، میزان پیشواست.

در زیارت امام علی (ع) میگویید، السلام علیک یا میزان الاعمال، میزان عمل ما، ترازوی عمل ما امام علی (ع) است، ترازوی عمل ما پیغمبر اکرم است، ترازوی عمل ما قرآن است حالا پیش از آنکه قیامت بیاید آیا در همینجا من می توانم از خودم حساب بکشم؟ چقدر شباهت دارد؟ خیلی شرمندگی دارد.

شیر را بچه همی‌ماند بدو، تو به پیغمبر چه مانی خود بگو

خودم از خودم سوال کنم چه کارم به کار پیغمببر می ماند، چه کارم به کار امام علی (ع) می ماند؟

(وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ)[۹]، وجدان درونی انسان که در واقع خودش یک قیامت است.چقدرها هستند، چقدرها بودند، از آنها که دیگر به کلی از دست نرفتند، ظلمی کرده، گناهی کرده، حق کسی را ضایع کرده، می بینید که وجدان او را آزاد نمی گذارد حتی گاهی ممکن است فاسد هم باشد اما یکمرتبه وجدانش بیدار می شود، چقدرها بودند که گناهی کردند، هیچ کس هم نفهمیده یا اگر فهمیدند او را تشویق کردند اما وجدان پدرش را در آورده، خواب باشد در خواب فریاد می کشد، بیدار است اما همیشه خودش را از درون می خورد، اقرار می کند، خودش را به مقامات قضایی معرفی می کند که من این کاره هستم.

حجاج بن یوسف ثقفی سعید بن جبیر را، آن شیعه پاک و وارسته را گرفت و با شکنجه کشت بعد از آن دیگر نمی توانست بخوابد، نمی توانست بخوابد، تا به عالم خواب فرو می رفت وجدان به او فشار می آورد و سعید بن جبیر را در آن عالم می دید بلند میشد و فریاد می زد مالی و سعید بن جبیر من چرا این کار را کردم؟

خلبانی که در ژاپن بمب هسته ای انداخت او تشویق شد، خیلی او را تشویق کردند، اما فاصله ای نگذشت که سر به جنون زد، دیوانه شد، چرا؟

شما در همین اخبار معاصر ما چقدر در رسانه ها از این جنایت کاران غربی که حالا در افغانستان،سوریه،عراق و یمن چه کردند؟ و حیوانات دوپا و گزنده و درنده، چقدر مسئله خودکشی و بیماری های روانی به این ستمگران آمده و می آید؟ چرا؟ چون یک قیامتی در درون است و یک قیامت در برون، اینها به هم وصل هستند (لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ﴿١﴾، وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ﴿٢﴾)[۱۰]

آن وقت این مسئله که بسیار اهمیت دارد مشکل ایجاد شده، راه حلش چیست؟ ببین این طرح مسئله و هر چه که در مدارک و منابع دینی آمده است، بالاتر از این نمی شود حرف زد، اینقدر جامع و کامل، خروج از این همانطور که عرض کردم بسیاری در این باب خودکشی می کنند، بسیاری دیوانه می شوند، بسیاری به هر حال راه های دیگر می روند که اینها نه تنها مشکل را حل نمی کند، مشکل بر مشکل افزوده می کند اما در دین خدا حل این مشکل چقدر زیباست.

شما در زمان معاصر ما هم از اینهایی که این ستم ها را می کنند بعد برای اینکه مقداری سبک شوند این ها باز برنامه دارند که این مستند است، همین رسانه های مکتوب و غیر مکتوب از قبیل منافقین و این ها باز برای اینکه سبک شوند اینها را در میان جمعی بازگو می کنند تا یک مقداری سبک شوند ولی همین است دیگر، بعضی جاها هم گفتم راه های دیگری، بعضی هم خود را به مقامات قضایی معرفی می کنند اما در اسلام فرموده توبه کنید، توبه به آن معنی صحیحش، حالا اگر حق الله است حکم خاص خودش را دارد، اگر حق الناس است حکم خاص خودش را دارد، یعنی بهترین راه حلی است که در واقع یک تجدید حیات ایمانی و انسانی است و مجدد راه کمال را پیش انسان می گذارد.

شما چقدر شنیدید، فضیل بن عیاض در سده و قرن دوم زندگی می کرد، یک دزد گردنه بگیر بود، مردم از شرش امنیت نداشتند، کاروان ها امنیت نداشتند، خانه ها امنیت نداشتند، یک شب که میخواست وارد بشود و به جایی دستبرد بزند آن صاحب خانه در نصف شب قرآن میخواند؛ أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ، (أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ)[۱۱] یعنی هنوز وقت آن نرسیده است که درست بشوی؟ او تا این آیه را شنید ۱۸۰ درجه تغییر کرد گفت خدایا الان وقتش رسیده، استغفرالله ولی خوب مال مردم را گرفته، خودش را تسلیم یک آقایی کرد، آن کاروان های محدودی که مسیرشان بود به همه مراجعه کردند که فضیل بن عیاض این است، میخواهید بکشید، میخواهید ببخشید در خدمت شماست، همه او را بخشیدند بعد چه شد؟ جزو زهاد زمانه شد.

یک روز در جلسه هارون الرشید شرکت کرده بود، عده ای از خواص بودند، بعد از آنکه جلسه آنها تمام شد از دربار خلیفه، آن خلیفه مقتدر عباسی که کسی در مقابلش جرات نمی کرد نفس بکشد، کیسه های سکه که حالا اگر یک سکه اش را پیدا کنی، بعضی ها دینشان را به همان یک سکه می پردازند.

کیسه های سکه را آوردند بین افراد تقسیم کردند، پیش فضیل بن عیاض آوردند گفت نمی گیرم، عجب، هارون الرشید با آن شخصیتش گفت آقای فضیل بگیرید، گفت نمی گیرم، همه تعجب کردند وقتی بیرون آمد یک نفر از علمای دربار و علمای سوء آمد و گفت آقای فضیل خلیفه با آن عظمت از تو درخواست کرد، خوب می گرفتی اگر چنانچه شبهه ناک است و پول حرام است آن را به فقرا میدادی دست به سینه اش زد و گفت وقتی عالم این حرف را بگوید که من از ظلمه چیزی بگیرم دیگر جاهلش چه می گوید؟ من از ظلمه نمی گیرم، این همان دزد بود.

اسلام همانطور که اصل طرح را به صورت علمی و، زیبا، عینی و میدانی تبیین می کند راه خروجش را هم مشخص می کند و در صحنه های تاریخ  از این نوع چقدر دارید.

خدا کند پیش از آنچه که اجل من برسد خودم را درست کنم و برای آن حساب و آن میزان و آن صراط و قیامت آماده باشم.

(اللَّهُمَّ ارْزُقنى التَّجافِىَ عَنْ دارِ الغُرُورِ، وَالإِنابَةَ إِلَىٰ دارِ الْخُلُودِ، وَالاسْتِعدادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوتِ)[۱۲]

آمادگی برای این سفر پیش از آنکه فرصت از دست برود.

نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ مِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا

 

[۱] . سید بن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۵۲؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۴۱۰

[۲] .آیه ۱۰ روم

[۳] .آیات ۴۳ تا ۴۵ الرحمن

[۴] .آیات ۱ و ۲ قیامت

[۵] .آیه ۷ الرحمن

[۶] .آیه ۹ الرحمن

[۷] .آیه ۴۷ انبیاء

[۸] .آیه ۲۱ احزاب

[۹] .آیه ۴۷ انبیاء

[۱۰] .آیه ۱ و ۲ قیامت

[۱۱] .آیه ۱۶ حدید

[۱۲] .دعای شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *