خانه / متن بیانات / بسیج / مشروح بیانات/ نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در دیدار جمعی از مسئولان سازمان بسیج اساتید و اعضای محترم هیأت علمی دانشگاه های استان

مشروح بیانات/ نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در دیدار جمعی از مسئولان سازمان بسیج اساتید و اعضای محترم هیأت علمی دانشگاه های استان

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام ودرود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان، و سلام به محضر شما عزیزان و همه اهل علم و ایمان.

ایام شهادت دکتر مصطفی چمران و در آستانه هفتم تیر شهادت آیت ا… دکتر بهشتی و همراهان ، تهنیت و تسلیت می گویم. خیلی خوش آمدید؛ خیلی استفاده کردیم.دو کلمه استاد و بسیجی، توجه به این استاد و بسیجی یعنی علم و ایمان، یعنی دین و دانش، العلم و الد ین توأمان[۱] ، آن جامعه ای بهره می برد که از این دو برخوردار باشد  اذا افترقا احترقا[۲] ، اگر دین بدون دانش و یا دانش بدون دین بماند به جان انسان ها آتش می شود، دین بدون علم سر از خرافه در می آورد و دانش به ایمان سر از، سرکشی و طغیان در می آورد همان که در دنیا می بینید.

از تبلیغات ضددینی حدود ۵۰ یا ۶۰ سال قبل،  بالاخره در یک سیستم حساب شده ای  اما باطل، مطلبی می گفتند که آن مطلب اصلا واقعیت ندارد، نمی تواند داشته باشد، در طبیعتش اینطوری است. چون تبلیغات برای یک  سیستم غربی بود و برای مردم مخصوصا طبقه کم سواد و بی سواد،  از انقلاب فرانسه الگو می تراشیدند می گفتند که علم جایگزین دین بشود.

خوب نیاز به توضیح نیست، در بحث جهان شناسی  ها، جهان بینی ها، جهان بینی احساسی، جهان بینی علمی، جهان بینی عقلی و فلسفی، جهان بینی دینی و جامع همه این ها جهان بینی اسلامی، که در تجزیه و تحلیل و دقت نظر  سنگ تمام گذاشته؛ اصولاً علم جایگاهی دارد و کارش جزء بینی است، دقت است، مبتنی بر فرضیه و آزمون است، اما نمی تواند در محدودیتی که دارد جهان شناس باشد چون از اول آخرش بی خبر است و نمی تواند آرمان ساز باشد، جایگاه خودش را دارد.

خوب جواب های علمی این ادعا روشن است، اما جواب عملی اش دکتر مصطفی چمران است، دانشمندی  کم نظیر، دقیق، قابل قبول اساتید فن از نظر شرایط و امکانات، زمینه های کاری که اگر اهل کار و پول و رفاه بود همه چیز برایش فراهم بود، اما ایمان، آرمان ساز است. آنچه موجب شد این دانشمند کم نظیر را یک مرتبه در کوه های لبنان می بینید، در ماهورهای کردستان می بینید، در صحرای تف دیده خوزستان می بینید، زن و بچه و زندگی همه را رها کرد چرا؟ ایمان آرمان ساز است ولا غیر؛ آنچه هم که بحث های عقلانی و فلسفی آرمان ساز است بله هست ولی نه در این حد، در حد محدودی.

اصولاً ایمان دارای یک زیبایی و زیبایی بخشی است که به هرچه رسد زیباش میکند، این ادعا نیست، در صحنه میدانی می بینید، شماها هر چه می خواهید فرض کنید.

فقر، فقر که بد است، کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفرا.[۳]اما چه چیز می تواند فقر را به مرحله افتخار برساند؟ ایمان.

یک فقیر با ایمان، فقر که خوب نیست، اما اگر نور ایمان بتابد زیبایش می کند، فقیر با ایمان. ما اینها را نباید ندیده بگیریم.

انسان توانمند و ثروتمند كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى[۴] ،خوب چیز خطرناکی است. می شود قارون، قارون  خیلی چیز زشتی است، اما اگرهمان مال و ثروت،  نور ایمان بر آن بتابد می شود مال خدیجه کبری(س)،این غنا چه قدر زیباست.

ایمان فقر را زیبا می می کند، که کریه چهره فقر، کریه است اما زیباش می کند.

چهره استغنا به معنای  ثروت انباشته، چیز خطرناکی است، قارون را می سازد،اما اگر ایمان بر آن بتابد ثروتمند با ایمان می شود خدیجه کبری(س) چه قدر زیباست.

علم، جایگاه خودش را دارد اما زیبایی علم به ایمان است چرا چون ایمان به علم جهت میدهد؛ بدون ایمان علم یک عنصر سرکش است. علم که زمان اجرا ندارد، بدبختی که مردم آخر زمان گیر کرده اند همین است که علم بدون ایمان دنیا را جهنم کرده، اما وقتی ایمان می آید علمش می شود علم دکتر مصطفی چمران ،میشود علم آیت ا… شهید مطهری چه قدر این علم زیباست؟ چه قدر نورانی است، نور ایمان علم را زیبا می کند، وگرنه علم به خودی خود یک زهر است، مرکب سرکش است؛ می خواهید بگویم حتی جهل را ایمان زیبا می کند.

جهل، خیلی چیز بدی است اما اگر نور ایمان بتابد آن راهم زیبا میکند.مرحوم ساروقی آدم بی سواد روستایی آن هم  در آن زمان که سواد ممکن نبود برای روستاییانی که زیر بار ارباب بودند، اصلاً ممکن نبود. یک آدم روستایی بی سواد ، محمد کاظم ساروقی که از  معاصر خود ماست؛ اما ایمان که آمد آنقدر او را نورانی کرد که همه در مقابلش کوچک شدند وقتی کشف شد که از کاشفین اولیه اش حضرت آیت ا… العظمی ناصر محترم شیرازی بودند که جوان بودند برای تبلیغات آنجا رفته بودند و کشفش کردند.بعد رفت قم، نجف، کربلا، همه در مقابلش کوچک شدند حتی شخصیتی مثل آیت ا… العظمی بروجردی که در مراجع، آدم کم نظیری بود فرمود که قرآ ن را که بر قرائت چهارده گانه می خوانند، فرمود قرآن را بر قرائت کَربلایی  محمد کاظم ساروقی بخوانید.

اما آنقدر معجزآسا عمل می کرد،قرانی که بر قلب مقدس رسول اکرم (ص) عقل کُل و هادی سُبُل نازل شده، این باید شخص چقدر پاک باشد، طاهر باشد، با ایمان باشد که قران جامع و کامل بر قلب او بیوفتد ولذاست که مرحوم نواب صفوی (قدس سره شریف) در شرایط طاغوت آن زمان و کفرستان که شرق و غرب به کفر فرورفته بودند و ایران هم تحت سلطه انگلیس بعد امریکا قرار گرفت، مرحوم نواب صفوی این آقای کَربلایی  محمد کاظم ساروقی شهر به شهر با خودش می برد به عنوان یک حجت زنده قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۵]؛ایمان یک چنین چیزی است هیچ چیز جایگزین ایمان نمی شود،  هر کسی بگوید هم از نظر علمی اشتباه است و هم از نظر میدانی و تجربه، هیچ چیز جای ایمان را نمی گیرد.

استادهای بسیجی یعنی این، یعنی راه دکتر چمران، اینهایی که در صحنه میدانی قضیه را حل کردند.

آقای دکتر چمران یک مادر زنی داشت که آدم خود ساخته ای بود، آدم عارفی بود، خودش هم روی ویلچر بود، خودش هم یک خیر بود آسایشگاهی داشت بچه های یتیم را پرورش میداد، آن وقت او هم از یک معنویتی برخوردار بود. رئیس آن یتیم خانه هم خودش بود، روی ویلچر بود و نمی توانست به همه اتاق ها سر بکشد.اما اتاق ها را میدید، با دید عرفانی می دید.ولذاست که وقتی شب بیدار بود، شب زمستان بود بعد از همان توی سالن که کشیک میداد زنگ میزد و می گفت  پرستار اتاق شماره فلان،کودک شماره فلان، پتو از رویش افتاده برو بیانداز برایش.اینچنین آدمی بود .بعد او به آقای دکتر چمران می گفت من آینده تورا می بینم.خیلی در اوج  هستی، خیلی به وصف نمی آیی، تورا بالای صخره ها، بالای کوه ها، در یک جاهایی تورا می بینم.اما در آن زمان با دختر من نیستی.خوب ایشان  احساس تکلیف کرد، رفت مصر، بعد از مصر هم لبنان، حتی آن خانم بعدی که ایشان داشت که در ایران هم بود آن روزی آخر که تماس گرفتند که ایشان تشریف ببرند  برای شهادت معاونش، جایگزینی معرفی کند صبح که داشت آماده میکرد که برود به خوزستان؛ در آن لحظات اون خانم افتاد و پای ایشان را بوسید و از خود یک اظهاراتی نشان میداد که در سفرهای گذشته چنین چیزی نبود.

ایشان ازش پرسید که این نمونه کارهایی جدید که انجام میدهی چه انگیزه ای است؟ چه شده؟ در نهایت گفت بله، من دیشب خواب دیده ام که این آخرین سفر شماست و گویا خود ایشان هم عیناً  این خواب را دیده  بود و لذاست که می بینید یادداشت هایی که از ایشان هست که با بدنش خداحافظی می کند که آهای دست، پا، گوش، چشم ببخشید من شما را به زحمت انداختم ولی بزودی شما راحت میشوید، می خوابید، دیگر من به شما امر و نهی نخواهم کرد.حالا ببینید اینها چی هستند؟ کجا می روند؟ ما چه می کنیم؟

ولی خوب آنچه باید همیشه در ذهنتان باشد و فراموش نکیند مثل ذکر تسبیح، یعنی استاد بسیجی هستید، استاد بسیجی یعنی این، آن هم در حالی که فرماندهان جبهه جنگ نرم هستید که این اهمیتش خیلی بیشتر است، زیر مجموعه خودتان را، سپاهتان را، جوانانتان را، فرهنگ تان را خیلی بپایید؛  خیلی حفاظت کنید، با همه وجود دفاع کنید، چون در مقابل باطل محض قرار گرفتید این دنیای امروز برای هیچ کس، نه برای یک مسلمان، برای هیچ انسانی قابل توجیه نیست.اینها کی هستند؟ چه موجوداتی هستند؟ أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ [۶] ، شرف حیوانات را از بین نبر،اینها کی هستند؟ با انسانها چه می کنند؟ به هرجا، می خواهد شرق باشد، غرب باشد، هرجا باشد.در  میانمار چه می گذرد؟ در فلسطین چه می گذرد؟ در یمن چه می گذرد؟ در کشورهای خودشان بر مردم چه می گذرد؟با مردم دنیا چه میکنند؟ در آفریقا چه میگذرد؟ هرجا فتنه ای است، هرجا ظلمی است، شهرها را ویران می کنند، هتک ناموس می کنند، با بچه های شیرخوار چه میکنند؟ ببینید قفس می سازند بچه ها را در قفس می اندازند.در صندوق های این ها پُر از کودک است، شکنجه گاه های این ها از آنچه شناخته شده و ناشناخته شده است در کشورها و جوامع دیگر، این ها چی هستند؟

در مقابل اینها اساتید بسیجی محکم بایستید، پیروزهم هستید.

این بار محال است به آخر برسد؛ به کجا برسد. خوب دیدید  مردم در  افغانستان راه افتاده بودند، شعار می دادند که به هر حال ما ابزار واقع شدیم، تا کی این ظلم، تا کی جنگ. ببینید دارند جمعش می کنند، جاهای دیگر هم همینطور؛ ما هزینه های زیادی دادیم، چمران ها دادیم، ترور ۱۷ هزار از بهترین ها ، از همین مردم کوچه بازار، اهل علم وغیره ،  تا جنگ ۸ ساله و شهادت های ۴۰ ساله، یکی دو تا نیست ، آن هم با چه کیفیت هایی، بهشتی ها را ببینید، شهدای هفت تیر را ببینید.

خداوند رحمت کند مرحوم آقای فردوسی پور را برای خودم نقل کرد، مستقیماً من از ایشان شنیدم جریان هفتم تیر را زیر آن آوار، چون ایشان زیر آوار بود گفت شکل جلسه چگونه بود، هرکسی چگونه بود؟ سخنرانی آیت ا… بهشتی چه طور شروع شد، به کجا رسید. بعد گفت که یک مرتبه توی سخنرانی آیت ا… بهشتی ساکت شد، یک لحظه ساکت شد و رو کرد و گفت دوستان بوی بهشت استشمام می کنم، همین جمله را گفت و یک مرتبه انفجار حاصل شد و سقف فرو ریخت، این سقف هم از سقف های قدیمی بود که روش سقف جدید زده بودند،  گرد و خاک و اینها چراغ ها که خاموش بود. گفت در این حالت ، به من حالتی دست داد (گفته آقای فردوسی پور)، که اون تاریکی گرد و غبار یک طرف، من همه جا را به طور واضح می دیدم، که پیداست که روح معلق بوده و خارج از بدن همه جا را میدیده؛ گفت همه جا را میدیدم، همه افراد را می بینم ،یک عده سوخته بودند، یک عده شهید شده بودند، یک عده دست و پای آنها قطع شده بود، یک عده در حال ذکر بودند، یک عده صاحب الزمان می گفتند، بعضی با هم صحبت می کردند، گفت من اینها را میدیدم  و از جمله دو تا نماینده مجلس بودند گفت فلانی و فلانی که آوار افتاده بود با همدیگر صحبت میکردند. این بخش را در آن  تاریخ و شاید مکرر در تلویزیون هم نشان داد، نه آن حادثه را،  آن جریان را تلویزیون پخش کرد این آقا به آن دیگری گفت که شما با خود عطر دارید؟ گفت بوی عطر را میشنوی؟ گفت نه؟ گفت  من یک بویی را استشمام می کنم که چنین بوی عطری هرگز استشمام نکردم؛ از این قضیه متوجه می شوم که استشمام من استشمام عطر فیزیکی وتشکیلات شامه بینی نیست، بنابراین این بو مال عالم دیگری است من استشمام می کنم، این دلیل بر این است که من شهید می شوم و شما می مانید چون شما این عطر و بو را استشمام نمی کنید من استشمام می کنم. من شما را وصی خودم قرار می دهم و وصیتش را به ایشان کرد دقیقا همین طور شد ایشان از دنیا رفت ایشان هم ماندند، که این بخش را تلویزیون هم نشان داد یکی دوبار؛  شخصی که وصیت کرده بود .

بالاخره این هم عالمی است، اون هم عالم است، این عالم ظلمی  هم که غربی ها راه انداخته اند این هم عالم دیگر است.

شما هم توی میدان کارزارید. مردم را یا باید بالاخره با مقاومت به سمت آن زاویه معنوی که ان شاءالله ؛ استاد بسیجی یعنی همین، و جلوی پیشروی ، بالاخره چنگیز که نگوییم چون چنگیز امروز که آبرو مند شده با کارهای اینها، ولی بالاخره چنگیز زمان.

ایمان مهم ترین سرمایه هر انسان است، این سرمایه ی  جامعه را حفظ کنید . تمام تهاجم ها برای ایمان است به صورت های مختلف، نه در یک بُعددر قالب های گوناگون.

خوب، بالاخره راه کارهایی و نقشه راهی را برای انواع حل مشکلات که بسیاری از آنها همین مشکلات روزمره است که باید هم دولت بیاد دنبال دانشگاه ها، حضرت آقا (رهبر معظم انقلاب اسلامی)هم فرمودند که دولت باید بیاید دنبال دانشمند و دانشگاه، نه دانشمند برود در سالن دولت منتظر باشد؛  باید بیاییند راه کار های علمی را در جهات مختلف از صاحب نظران مختلف بگیرند که بخش عظیمی از اینهاست و حفظ ایمان، بسیاری از عامه مردم هم میخواهند زندگی روزمره شان درست باشد. دولت باید بکوشد، دانشگاه هم باید بکوشد، به هر حال علم را با صنعت، علم را با اقتصاد، علم را با مسائل اجتماعی، آنچه که نظرات علمی هست به کار بسته شود و جامعه ما را نجات بدهد تا برسد به بخش هایی که مستقیماً حالت درگیری است.

از تشریف فرمایی شما خیلی تشکر می کنم، زحمت کشیدید، دعاگوی شما هستم، ان شاءالله که خیرات و برکات این جلسه با نقشه راهی که تعریف شد بتواند هم به دولت کمک کند، هم دست مردم مارا بگیرید و هم مسئله اصلی راهگشای ایمانی برای نسل آینده باشد.

اجماعاً صلوات بفرستید.

[۱] -حدیثی از امام علی (ع).

[۲] -همان.

[۳] – الكافي، ثقة الإسلام كلينى‏، ج ‏۲، ص ۳۰۷ ؛ خصال، شیخ صدوق، ج‏ ۱، ص ۱۲؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج‏ ۷۰، ص ۲۴۶.

كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً.
ترجمه:
رسول خدا(صلى‌اللَّه‌عليه‌وآله) فرمود: فقر، انسان را در آستانه كفر قرار مى‌دهد.

[۴] -سوره علق، ایات ۶ الی ۷؛« چنين نيست كه انسان حقشناس باشد مسلما طغيان مي‏كند. به خاطر اينكه خود را بينياز مي‏بيند!»

[۵] -سوره بقره، بخشی از آیه ۱۱۱؛«بگو اگر راست مى‏ گوييد دليل خود را بياوريد.»

[۶] -سوراه اعراف، بخشی از آیه ۱۷۹؛« آنها همچون چهار پايانند.»

انتهای =پیام /ع/ا

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *