خانه / متن بیانات / بیانات آیت الله عبادی در جلسه شعرخوانی شاعران آیینی خراسان جنوبی در دفتر نماینده ولی فقیه استان

بیانات آیت الله عبادی در جلسه شعرخوانی شاعران آیینی خراسان جنوبی در دفتر نماینده ولی فقیه استان

مشروح کامل سخنان نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در جلسه شعرخوانی شاعران آیینی خراسان جنوبی در مورخه ۹۵/۰۸/۲۶ به شرح زیر است

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان و با درود روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران  رهبر مسلمین جهان وسلام مجدد به محضر شما عزیزان با تسلیت تعزیه ی اهل بیت عصمت و طهارت در آستانه ی اربعین حسینی،از همه ی شما خیلی تشکر میکنم،نسیم روح افزایی بود که امشب این فضارا معطر کرد لذت بخش بود با معنویت بود.

شاعر با دیگران تفاوت دارد، منتهی با درجات مختلف، از ابتدایی که به صورت نظم محاورات عرفیه را در قالب نظم در می آورد، پیداست با مردم عادی زاویه می گیرد، البته لفظی است اما تفاوت دارد، استعداد و ذوق خاصی دارد که می تواند، سخن محاورات عرفیه را در قالب نظم بیان کند، بعداً پله های ورود به کنایات، اشارات، استعارات و جنبه های هنری، کلام را خیلی تغییر می دهد.

صرفا کلام این نیست که مستقیماً مثل بحث لغت و معنی از آن استخراج کنید، بلکه مخاطب باید اهل فهم کنایات و استعارات و اشارات و مجازات باشد.

بعداً تفاوت دیگری می تواند پیدا کند، برای اینکه سطح مفاهیم و معانی را بالا ببرد که به نسبت به سطوح مختلف شاعر درجات مختلفی دارد، در تجرید معانی و تقریباً آزاد شدن ازقیود بسیاری از الفاظ، در تفهیم، حالت تازه ای پیدا می کند، بالاتر از آن جایی است همه‌ی این ابزاری که تا این مراحل اشاره کردم، در راه هدفی متعالی با تصمیم بر نتیجه گیری، و آنگاه عبور از همه ی این ها و به معنی پیوستن، اینجا همان جایی است که اگر شاعر مراحل آن را به اینجا برساند، نه تنها در عالمی که بگوییم که از این فضا و هوای لفظی و شعری تنها بالاتر رفته است.

از حال و هوا بالا تر رفته است بلکه به امواج جهان حقیقی پیوند می‌شود؛ واین آثار و نشانه هایی دارد شما بسیار شنیده اید و دقت کرده اید نمونه های بسیار دارد مثلا مرحوم شهریار در یک شرایط خاصی در تبریز دارد، شعر علی ای همای رحمت را انشاء می‌کند در نصفه شب آیت الله عظمی مرعشی نجفی در قم می‌بیند که این شعرا در پیش امیرالمومنین علی نشستن و امام علی(علیه السلام) فرمودند:شهریار شعرت را بخوان، و اوشعر علی ای همای رحمت را خواند و آیت الله  مرعشی نجفی  شنید، چطور شنید؟ از خواب بیدار شد از اطرافیان پرسید که شاعر به اسم شهریار داریم؟ گفتند بله هست در تبریز، فرمود: بگویید بیاید با او کاری دارم، این یعنی چه؟ عبور شاعر از مراحل مختلفه و به یک عالم جدید می پیوندد که این منحصر به آقای شهریار تنها نیست، نمونه های دیگری دارد به هر حال هر کسی که بتواند مراحل اولیه را به پایان برساند مثل میوه ایست که می رسد، خب این خیلی فرق می کند حتی در تاریخ یک نمونه ای است که در یک شبی یکی از علمای اهل سنت بوده است که به این فکر افتاده بود که این قضیه ی کربلا چه قضیه ی جان سوزی است؟ چرا چنین شد؟ چه انگیزهایی موجب همچین فاجعه ای شد؟ خوابید درعالم خواب دید خدمت پیامبر اکرم (صل الله علیه وآل وسلم) اسم یک عالم بزرگوار است شیخ نصرالله مجلی در تاریخ است، او در عالم خواب دید خدمت حضرت رسول رسیده است و عرض می کند آقا چه انگیزه ای میخواهد که تا این حد یک چنین ظلمی را صورت بدهد؟ حضرت فرمودند که این سوال را از آقای “هِیس بِیس” بپرس. هیس بیس که بود؟ او یک شاعر معاصر با ایشان بود، آقای شیخ نصرالله مجلی سنی مذهب صبر نکرد صبح شود، همان ساعت نیمه شب که از خواب بیدار شده بود رفت در خانه هیس بیس که هم شهری بودند، شاعر معاصرش بود، نیمه شب در خانه را زد و او در را باز کرد و ایشان را دید تعجب کرد گفت آقا چه چیز موجب شده که شما این ساعت از شب از من چه میخواهید؟ گفت که این مفهوم را برایم بیان کن، که چه سببی در کار بوده که یک عده ای به چنین ظلمی دست زدند؟ گفت مطلب را باز کن، این چه سوالی است در این ساعت شب، گفت که از پیش خودم نیامدم، من خواب بودم، رسول اکرم را در خواب دیدم، این سوال را پرسیدم، فرمودند برو از هیس بیس بپرس، تا این حرف را گفت ایشان فریادی زد و بیهوش بر روی زمین افتاد، بالاخره با همان شرایطی که آن زمان داشتند آبی یا کاه گلی آوردند و اورا به هوش آوردند و بعد پرسیدند چرا شما طاقت را از دست دادید؟ گفت چه کنم و من الان داشتم این شعر را می‌گفتم و شما بلافاصله آمدید و از من میپرسید، یعنی رسول اکرم که میخواستند پاسخ آن مرد را بدهند پاسخ را می اندازند به قلب و زبان آقای هیس بیس، او از قول پیغمبر سخن می گوید، میفرماید ما وقتی مالک میشدیم قدرت پیدا میکردیم فتح میکردیم اما روش و سجیه ی ما چه بود؟ ما می‌بخشیدیم. دیدید فتح مکه شد پیغمبر چه کردند،کسانی که برای ریشه کن کردن اسلام و برای قتل پیغمبر اکرم آن همه جنگ به را انداختند نه یک جنگ،اما فتح مکه شد حضرت با امیرالمومنین بت ها را از کنار خانه کنار زدند آن جنایتکارانی که جنگ راه انداخته بودند ردیف شدند گردن ها کج و الان هر دستوری داده شود نسبت به آنها استحقاق آن را دارند، پیامبر چطور برخورد کردند فرمودند به شما نمی گویم مگر آنچه که یوسف به برادرانش گفت(لَا تَثْرِیبَ عَلَیْكُمُ الْیَوْمَ /یوسف ۹۲)، بروید آزاد هستید این قدرت، و این عفو.

این هم که حضرت زینب (سلام الله علیها) در مجلس یزید فرمودند (یبن الطلغا) چون ابوسفیان و معاویه جز همان ها بودند جنایتکارانی بودند که استحقاق قتل داشتند، اما حضرت فرمودند بروید آزاد هستید، ما اینطور عمل کردیم شما چه کاری کردید، اما وقتی قدرت دست شما افتاد، زمین را با خون سیراب کردید، شما کشتن اسیر را حلال میدانید، اسیر است دیگر، او که کاری نمی تواند انجام دهد که به عنوان دفع ضرر باشد، دست شماست، قتل او جایز است؟ نه، اما شما این کار را کردید، در حالیکه ما نسبت به اسیر گذشت و روی باز داشتیم، ما اون خواهر حاتم طایی، اول اسیر بود، با چه عزتی ای  این اسیر را به شام نزد برادرش “عدی” فرستاد، ما این کار را کردیم شما چه کردید؟

خب حالا پاسخ اصل سوال که چرا انسان ها اینطور و آن طور هستند، اینجا جای تفاوت است که چرا چنین است جوابی که شیخ نصرالله مجلی خواسته بود در این بود، جهتش این است، عمل مفصل عقیده است، ما با ایمان به خدا، با ایمان به معاد،ما با ایمان به ارزش های صریح الهی انسانی، کار ما این است، اما شما هم به دلیل بی ایمانی به دلیل کفر باطن به دلیل نفاق و خود پرستی و نفس پرستی این است که قتل عام به همینی که الان هستید.

دقیقا همان تفاوت امروزدر نظام جمهوری اسلامی، با این انسان های تباه و فاسدی که سطح بین الملل را به خون زن و بچه را کوچک و بزرگ رنگین کرده است، این همان مطلب است دو مطلب و دو جریان است اما آنچه که روح شاعر را می برد و از همه ی این مقدمات عبور می کند به طوری که حتی آن پاسخ که آن عالم از پیغمبر می خواهد می گویند برو و از زبان او بشنو.

این ها دیگر فضای عالم دیگری است در این فضا نیست حتی همین شعر مشهور محتشم کاشانی که هرچه بخوانید کهنه نمی شو،د همه جا هم هست(باز این چه شورش است که در خلق عالم است) برای این قضیه ای را نقل می کنند، که محتشم کاشانی پسری داشت فوت شد برای پسرش شعر گفت، خوابید،در عزای پسرش شعر گفت و خوابید، در عالم خواب دید که پیغمبر اکرم (صل الله علیه وسلم) فرمود که محتشم برای فرزند خودت نوحه و شعر گفتی، ولی برای فرزند ما نگفتی گفت چه عرض کنم فرمود: بگو باز این چه شورش است که در خلق عالم است این مصراع مال پیغمبر است در واقع، وقتی بیدار شد بقیه اش را تکمیل کرد “باز این چه شورش است که در خلق عالم است، باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است”.

پروردگارا دست هایی که به دعا بلند شد ناامید برنگردان،برای شادی ارواح طیبه شهدا و روح پاک امام و امت و برای طول عمر و عزت فرزانه رهبر انقلاب توفیقات بیش از پیش این جمع با صفا اجماعاً صلوات.

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *