بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به امام زمان، و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان، و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همهی خدمتگزاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران.
با سلام و صلوات بر اهل بیت علیهمالسلام و مخصوصاً حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها که این ایام متعلق به ایشان است.
بزرگداشت هفته کودک،روز کودک،بزرگداشت کودک،«وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا»[۱]،خلقت این موجود که عالم اصغر است و عالم اکبر در وجودش امانت است،«أتزعم انک جرم صغیر / و فیک انطوی العالم الاکبر»[۲]، تو به خودت به عنوان یک شئی ناچیز نگاه میکنی تمام عالم بزرگ در وجود تو مختصر شده است،اما متأسفانه در طول تاریخ و در حال حاضر بدتر از تاریخ این چنین این امانت خدا ضایع میشود،آن دستگاهی که خدا آفریده، از عقلی که داده، از اندیشهای که داده،از ذهنی که عنایت فرموده،از فکری که عنایت کرده و بعد پیغمبران را مبعوث کرده و کسب دانش را هم فریضه قرار داده است واجب است، و راههای سیر و سلوک و وحی و عرفان را هم عرضه داشته، خوب انسان خلقتاً از نظر استعداد مافوق فرشته است،اما باید اینطور بشود ولی نشده، چرا نشده، اولین کاری که کردند بالاخره درب خانه انبیاء را بستند، آنچه را که آنها توصیه کردند عکس آن عمل کردند و نتیجتاً انسان را به بردگی گرفتهاند، در حالی که خود انسانها هم به خودشان اهمیت ندادند،در امور حیوانی غالباً از حق خود دفاع میکنند اما در آن سهم اصلی انسانی متأسفانه دفاع نکردند، نتیجهاش همین شده که شما میبینید، شما می فرمایید کودک با کودک چه میکند،البته خیلی بیش از آنکه امروز کودکها را در رژیم صهیونیستی زندانی میکنند، کودکان چهار پنج ساله رو زندانی میکنند،بقیه را هم میکشند، نوزاد را هم که نه شیری، نه آبی، نه نانی میخورد به آن حالت میمیرد،جای تعجب است، نه جای تعجب نیست، چون آن سیستمی که خدای متعال آفریده ما او را رها کردیم و نتیجتاً گرفتار اینها شدیم، امیدواریم که هشت میلیارد انسان مظلوم جمعیت جهانی از حق انسانیت خود محرومند] آزاد بشوند از دست این غولهای بیایانی[، خدا ابزارش را داده اما این ابزار رهاست، شما از مسئله فکر که برای انسان این چه ابزاری است،ذهن، اصلاً گویی تمام زندگی یک کلاس است که باید این کلاس را بگذراند، خوب دستگاه ذهن را ملاحظه میفرمائید همین دستگاهی که ما به شرش در ماندهایم، چطور، مثل این میماند که ذهن همواره حواس ما را در خودش خلاصه میکند و لحظه به لحظه مثل گنجشکی که از شاخه به شاخه میپرد، ذهن ما میپرد و ما را دنبالش میبرد، سر چه؟ سر هیچی، از خود پرسیدهایم که این ذهن چیست؟ این ذهن اگر قدرش را میدانستیم همان دستگاهی است که استعداد«وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ» را از این طریق میتوانستیم همه چیزدان بشویم،حالا آن که نشدیم، خود ذهن برای ما آفت شده، ذهن ما را همراهش در مسائل واهی میبرد در حالی که کار روزمره خودم را فراموش میکنم، خوب این ذهن چیست؟ ذهن یک دستگاهی است نظیر آسیاب، آسیاب چه آبی، چه آتشی، چه برقی باشد، دیدهاید یا ندیدهاید، سنگ میگردد که شما جو و گندم و حبوبات و غیره را داخل آن میریزید، آرد میکند، آرد را به عربی چه میگوئید دقیق، این کلمهی دقیق، در زندگی روزمرهتان هم خیلی استعمال میکنیم، کجا استعمال میکنید،آنجایی که ریزترین مسائل در آن درک شده است، درست است، خوب ذهن یک دستگاهی است آماده برای خرد کردن همهی مطالب که از جوفش آن جوهره را در بیاورید و فکر اینجا تحقق پیدا میکند،«أَلْفِکْرُ حَرَکَةٌ إِلَي الْمَبَادِي وَ مِنْ مَبَادِي إِلَي الْمُرَادِ»، خوب حیوانات از موضوعاتی که رد میشود،این درخت را میبیند، این چمن را میبیند بیش از آنچه که از آن استفاده خوراکی کند فکر نمیتواند بکند، چون برای کار آفریده نشده، اما انسان روی هر قضیهای میتواند کار کند، آنوقت کار ذهن که مثل آسیا میگردد این است که موضوعات در آنجا خُرد میشود، نرم میشود، حقیقت اشیا در آنجا شناخته میشود،منتها کسی میخواهد که به این آسیاب به تعبیر ماها بار بدهد، بار، بعد ببینیم ذهن چقدر کمک میکند،حالا که ذهن را خرابش کردیم نه تنها کمک نمیکند،حواس ما را هم پرت میکند،جهتش چیست، جهتش این است که از این نعمت الهی بهره نگرفتهایم، این کودکها دستگاه ذهنیشان بسیار قوی است، «اُطلُبوا العِلمَ مِنَ المَهدِ إلَى اللَّحْدِ»[۳]، چه علم و چه ادب و چه اخلاق و چه کار و چه فن، حالا ما تصور میکنیم که این بچهی مثلاً در گهواره که چه میخواهد بفهمد، چه میخواهد یاد بگیرد، چه میخواهد یاد بگیرد، شما الان بخواهید یه زبانی غیر از زبان مادری یاد بگیرید بالاخره یک دوره باید ببینید اما آن کودک در عین حالی که در گهواره است انواع و اقسام دیگر هم وارد میشود و چشمش را و ذهنش را به خودش متوجه میکند اما میبینید که در کوتاهترین مدت نه تنها یک زبان یاد میگیرد همهی آنچه که با لازمهی زبان از اشارات و کنایات و لهجهها و همه چیز یاد میگیرد، پس میشود «اُطلُبوا العِلمَ مِنَ المَهدِ إلَى اللَّحْدِ»، از اینجا همانطوری که آنها را یاد میگیرد خیلی چیزهای دیگر هم یاد میگیرد،اشاره فرمودند،اخلاق هم همانجا یاد میگیرد،آداب هم همانجا یاد میگیرد منتها این امانت الهی افتاده دست چه کسانی، افتاده دست من، چکار میکنم، ضایعش میکنم؛ در گذشتهها به صورت سنتی توجه به این قضیه بود، امیدوارم حالا هم داشته باشند،«وَيْلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ»[۴]، روایت است وای بر بچههای آخرالزمان از آنچه که از ناحیهی پدر به او میرسد،پدر که آبا گفته میشود تنها والد نیست، یک وقت میگوئید والد یعنی پدر جسمانی، وقتی پدر گفته میشود هم شامل آن میشود هم شامل معلم میشود، شامل مربی هم میشود،شامل کسان دیگر هم میشود، شامل مرشد هم میشود، پدر به معنی آبا، آبائهم پدران، اما والد نه، والد یعنی پدر جسمانی، حالا منظور «وَيْلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ»هم همهی آنهایی که مؤثر واقع میشوند در اخلاق کودک، رفتار کودک، دانش کودک، همهی اینها مسئولند،«لَا يُعَلِّمُونَهُمْ شَيْئاً مِنَ الْفَرَائِضِ»[۵]، جالب اینجاست که فردا همان پدر و مادر خانگی هم به شَرّ بچهاش گیر میکند،در واقع به شَرّ خودش گیر کرده، چرا، چون در آن موقعی که میخواست به بچه یاد بده یاد نداد بعد خودش گرفتار میشود، جامعه هم همینطور، حالا فرق نمیکند مدرسهاش باشد،حوزهاش باشد، کانون باشد، فرق نمیکند، جامعه به بچههای خودش آنچه که لازم است یاد نمیدهد نتیجهاش این است که به شَرّ آن در میماند،ملاحظه میکنید،این ناامنیهایی که ایجاد میشه خوب برای همه مضر است، چرا اینطوری، در همین بیرجند حالا سالها قبل بود یک کسی نقل میکرد میگفت که در جلسهای بعضیها گلایهمند بودند به اینکه آقای فلانی مثلا رشوه گرفته زیرمیزی گرفته، نمیدانم چکار کرده و از این نوع حرفها، گلایهمند بودند، یک نفر هوشیار در این جلسه گفت که خوب اینها که کار خود شماهاست، گفت کار ما، گفت بله کار شماست،چطور کار ماست ما اصلاً با این چیزها مخالفیم، خوب بله مخالفید از شما یک سوال میکنم درست جواب بدهید،بفرمایید، گفت سوالم اینجاست شما در خانههایتان چند تا بچه دارید،از شما سوال میکنم که غیر از اینکه برای بچه در مورد خانه، در مورد موبایل، در مورد ماشین، در مورد بانک،چیز دیگری هم گفتهاید به بچه، گفت انصافاً نه، گفت از حلال وحرام صحبت کردهاید، ازاخلاق صحبت کردهاید، از درست و نادرست صحبت کردهاید،خوب آن محصول کار شما و هم این بچه است، این بچه فردا هر جا برود برابر به آنچه که از شما یاد گرفته کمالش را در این میبیند که به هر حال مالی جمع کند،ماشینی داشته باشد، موبایلی داشته باشد، رفاه داشته باشد،اما از کجا به کجا، شما به او یاد ندادهاید، ببینید، همان ها فردا سر یک پستی میآیند و مینشینند بعد شما گلایه میکنید چرا این طور، چرا آن طور، کار خودشماست،« این جهان، کوه است و فعل ما ندا/ سوی ما آید نداها را صدا»[۶].
البته همه چیز کلی دارد، استثنا هم دارد، استثنا هم آثار عملیاش پیداست که آن هم جای شکر دارد در جای خودش و شماها هم که باز به صورت تخصصی قضیه را تعقیب میکنید خداوند به شما خیربدهد، به کارتان اهمیت میدهید بیش از پیش به این مسئله اهمیت بدهید،امانت الهی است.
امیدوارم که در کارتان موفق باشید، صلوات بفرستید.
[۱] -سوره بقره،آیه۳۱٫
[۲] – این شعر منسوب به حضرت امیر المؤمنین علیه السلام است.
[۳] -فیض کاشانی(۱۰۰۷-۱۰۹۰ ق).
[۴] – روایت پیامبر اسلام به نقل از کتاب جامع الاخبار.
[۵] -همان.
[۶] – مولانا،مثنوی معنوی، دفتر اول،بخش ۹