خانه / متن بیانات / متن بیانات / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در نوزدهمین جلسه شرح و تبیین چگونگی تحقق تربیت جوان مؤمن انقلابی پای کار

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در نوزدهمین جلسه شرح و تبیین چگونگی تحقق تربیت جوان مؤمن انقلابی پای کار

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین جمیعاً و رحمه الله و برکاته .

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران ، فرمانده کل قوا و سلام مجدد به محضر شما و همه سنگرنشینان علم و ایمان ، با آرزوی پیروزی نهایی مظلومین عالم مخصوصا فلسطین مظلوم غزه مظلوم لبنان مظلوم اسلام مظلوم بر گرگ های بین المللی

مستحضر هستید که این روزها ، گرگ های بین المللی حال خوشی ندارند ، چون در طول مدت این انقلاب دیگر هر چه داشتند از دست دادند ، بالاخره آخرین ته مانده ی آن ها همان تکیه به زور و قلدری و خون ریزی  و این ها بود ، که در همین چند روز ، پنجه در پنجه ی جمهوری اسلامی انداختند و دیگر از آن چیزی نماند

به نظر شما حالا مشغول چه کار هستند؟ چون در جنگ سخت ، سخت شکست خوردند ، یعنی یک شکستی در افکار عمومی جهان خوردند،  این را نمی شود جبرانش کرد ، که خیلی تعبیر جالبی این نوجوان عزیز ، گنبد آهنی آنها هم حلبی از کار درآمد ، بنابر این پا پس کشیدند،  ولی خب هرگز آنها بیکار نیستند دیگر،  کار می کنند ، چیکار می کنند؟ الان مشغول فریب هستند ، کار فعلیشان فریب هست ، که بتوانند شکست هاشان را با فریب جبران کنند ، در قالب های مختلف، از جنگ های روانی بگیر و از دروغ ها بگیر و انواع و اقسام طرح های دغل بازی ، ولی خب آخر کاراشان هست.

شما بهتر از بنده می دانید ، یک کتابی هست به نام کلیله ودمنه ، این از مناطق هند قدیم الایام آوردند ، به  فارسی ای که ترجمه شده خب فارسی سختی است ، ما وقتی در دبستان بودیم از این کتاب به عنوان دیکته می آوردند سر کلاس به عنوان دیکته استفاده می کردند ، چون فارسی سختی دارد ، اصلش هم تا جایی که من دیدم سیاسی است ، اصل آن سیاسی است ، مطالب خوبی هم دارد ، کسی که بتواند بهره برداری کند مطالب خوبی دارد ، در جهات مختلف ؛ حالا بنده یکی از آن حکایت ها برای شما نقل می کنم که شما بهتر از بنده می دانید ، بقیه اش را شما از روی خود کتاب استفاده خواهید کرد. گفتم چون جنبه سیاسی دارد در جهات مختلف قابل استفاده است ، طرحش هم طوری است که چیکار می کند ؟ طرحش طوری است که حالا بگویم یک نوع رمان هست که همین کلیله و دمنه در واقع نام دو تا روباه است دو تا حیوان هست و لذاست که در این کتاب از زبان حیوانات حرف می زند به انواع و اقسام ، این حیوان ها هستند که با هم حرف می زنند ولی گفتم پربار است ، سیاسی ات ، مطالب خوبی دارد ، اما از زبان حیوانات  هست

حالا یک حکایتش این هست :  می گویند که شیری در بیشه گَر برآورده بود ، گَر مرضی است که دیگر مویش را می ریزد و … شیری گر بر آورده بود ، بیماری گری ، از کار افتاده بود،  پیری و بیماری و بی حالی و فلان از کار افتاده بود ، تشرها و غرش ها و این ها دیگر خریدار نداشت

آمریکا یک روزی بود که آن روز را ما به خاطر می دهیم دیگر اگر می خواست یک دولتی تغییر کند یا یک نظامی تغییر کند یا یک شخصیتی تغییر کند فقط یک تشر می زد کار تمام بود آن شوروی که هم فروپاشید با یک تشر چند شبه بود در کنار دریا یک تیر هم شلیک نکردند از هم پاشید تشرهای اینطوری بود حالا دیگر اگر می گفت ناو ما به آن طرف حرکت کرده دیگر واویلا هیچی سر جایش باقی نمی ماند ، مردم نه می خوابیدند و… خوب آن با حالا فرق می کند که ناوش وقتی می خواهد منطقه رو بترساند می آید ، خدا خیر بدهد این یمنی ها بعد از هشت سال جنگ و دفاع که قاعدتا باید خسته باشند ، از همه باحال تر یمنی ها هستند ، نه تشر ، نه این که بگوید ناو ما ، نخیر ناو و ناوها و ناوچه ها و حرکت می کنند می آید اینجا ، یمنی ها حالا نمی ترسند که نمی ترسند ، به خود ناو شلیک می کنند ، ناچار ناو فرار کند ، ببین چه بوده چه شده ؟!

این حیوان درنده گر برآورده از کار افتاده زمین گیر شده است ، روباه رفت پیش شیر ، گفت : سلطان بیشه ، کدخدای جهان ، شما چرا خودتان را معالجه نمی کنید؟ گفت خب من چطور خودم را معالجه کنم ؟ گفت : کاری ندارد ساده است . مغز الاغ بخورید خداوند به شما شفا عاجل و کامل عنایت می کند . گفت: مغز الاغ از کجا بیاورم بخورم ؟ گفت : از کجا بیاری ؟! فاصله زیادی نیست ، اینجا یک اُلنگی هست ، یک الاغ  چاق تو اُلنگ می چرد ، گفت خب می چرد  است ، ولی از من کاری ساخته نیست ، گفت شما اجزه بفرمایید بقیه اش با من ، دیپلماسی آن با من ، بسیار خب از دست تو کاری ساخته است بفرما ، روبا رفت الاغ را پیدا کرد و حال و احوالی کرد و گفت تعجب از شما همسایه ها از هم بی خبرید ، کدام همسایه ؟سلطان بیشه شیر . همسایه شما ،  شما با هم دیدار ندارید؟ گفت :بابا آن دشمن من هست . چطور ؟این چه [حرفی است] بدبینی دارید می کنید ، کجا دشمن هست ؟ بروید حالش را بپرسید رفت و آمدی و بالاخره آنقدر گفت که الاغ راضی شد دنبال روبا راه افتاد ، آمد وارد بیشه شد ؛ خب الاغ که چاق و چله بود ولی شیر کم حال بود ، یک مقداری کارش را زود شروع کرد ، یک حمله ای کرد الاغ هم یک جفت لگد بهش زد و در رفت شکار از دست رفت ، روباه به شیر گفت که زود شروع کردی ، این را ترساندی ، گفت حالا که دیگر رفت ، گفت بله رفت ولی من می آورمش ، عجب بعد از این حمله ای که کردم باز هم می آوری؟ خب بله کاری ندارد که ، دیپلماسی قوی معنیش همین است می اورم ، بنابر این دوباره رفت پیداش کرد ، گفت شما مثل اینکه محبت نمی فهمی ، گفت محبت چیه ؟ خب دلتنگت بود مدت ها می خواست شما را در آغوش بکشد و حال احوالی کند شما بالاخره با سوء نیت ، حمل بر شر کردی و فرار کردی ، بی ادبی است شما برو عذرخواهی کن ، گفت بابا می خواست من را بدرد ! گفت چه حرفیست ، اصلا بحث درندگی نبود ، بحث این بود که با شما دلتنگ بود ، تنها بود مدت ها عقده داشت ، شما فرار کردید ، نباید فرار می کردید شما هم معانقه می کردی و حال احوال می کردی ، راست می گویی؟  بله ؛روباه جلو شد و الاغ هم پشت سر آمدن آمدن آمدن این نوبت دیگر برایش تجربه شده بود ، شیر صبر کرد آمد آمد آمد که به نزدیکش رسید پنجه رو گردنش و با دندان هم پاره کرد و این را به زمین زد و خب بدنش خون آلود شد به روباه گفت که من می روم کنار چشمه بدنم را بشویم ، شما تا موقع مغزش را در بیار و تا من برگردم . گفت چشم قبله ی عالم ، او رفت شست وشویی کند روباه مغز درآورد تا تهش خورد ، شیر برگشت گفت که مغز چی شد ؟ گفت این که مغز نداشت ، اگر مغز می داشت یک بار به او حمله کردید ، دیدی دشمن هست ، چطور دوباره برگشت ؟ مغز نداشت ؛ اگر مغز می داشت حالا اول چطور آمد ، دفعه دوم چرا آمد؟ مغز نداشت .

واقعا این تمثیل برای این عناصری که همواره شاهد ، پانصد سال است ،پانصد سال هست ، شاهد استعمارگرها هستند و هر روز به یک بهانه ای هر روز به یک توجیهی ، دیپلماسی هم که قوی ، که خون آن مظلومین به گردن این سازش کارهاست ، که مغز ندارند ، خیلی عجیب هست ؛ پانصد سال است ، تازه نسخه ای که برای آینده جهان دارند خیلی بدتر از گذشته شان هست ، نسخه آینده شان بر هر جا مسلط بشوند مثل غزه است ، باید توجه داشت به آن و  باید بصیرت داشت ، باید مغز داشت ، باید ماهیت این ها را شناخت

و از باب تکلیف عقلی ، از باب تکلیف شرعی ، از باب تکلیف قانونی ، از باب تکلیف اجتماعی ، سیاسی ، نظامی ، باید بدانیم ، امور دست کسی دیگر نیست ، امور دست شانس و اقبال و طالع نیست ، امور دست خود ماست « إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ [۱]» خب تعبیر جالبی می کنند جنگ اراده ها ، که به نوبه خودش اراده بر اساس عقل ، بر اساس شرع ، بر اساس علم ، بر اساس تجربه ، حاصل می شود و اراده است که سرنوشت تعیین می کند ، نه شانس ، نه اقبال ، نه طالع ، نه دیگران، دیگران کاره ای نیستند ، اگر سازش کارها نباشند ، اگر یک عده ای کار آنها را توجیه نکنند ، اگر ستون پنجمی نباشد ، اگر خیانتی نباشد ، از دست آنها هیچ کاری ساخته نیست ، هیچ کاری ساخت نیست ، می خواهند چه کار کنند؟ کشوری که بر اساس آراء مردم ، با این زیرساخت ، بیش از نود و هشت درصد ، تازه چهل و هفت سال گذشته ، الان ملاحظه می کنید ایام حضور مردم در هر قیافه ای که هستند ، مردم از ما اسلام و عدالت می خواهند ، حالا چه قیافه اش قیافه حزب اللهی باشد چه نباشد ، بازهم مردم پای رای خودشان هستند

شما در همین جریانات اخیر حالا از آن هایی که خیانت کردند و به پشتوانه از آمریکا و اسرائیل پست ، آسیب های جانی و مالی زدند ، در همین کشور یا آنهایی که دستگیر شدند ، که حالا فرداها مشخص خواهد شد و سازمان های مربوطه ، به لحاظ چه اطلاعاتی ، چه قضایی و غیره ، آن ها را به مردم معرفی خواهند کرد ، اگر این ها نباشند ، مگر جرئت می کند دشمن بیاید ، هر جا دشمن قدم جلو می گذارد ، به وسیله این افراد است .  خود غربی ها هم ، این مستند به خودشان هست خودشان هم این تعبیر می کنند ، که ما بر هر کشوری مسلط می شویم ، چطور مسلط می شویم؟ او که مثل شما مکتبی نیست که بگوید که با دلیل عقلی و نقلی و نمی دانم اخلاق و این نیست که چطور مسلط می شود؟ می گویند ما بر هر کشوری که ، یک اقلیت ، یک اکثریت به میل ما باشند آن اقلیت اکثریت [چیست؟] می گوید یک اقلیت خائن و یک اکثریت احمق ، در هر کشوری که باشد بر آنها مسلط می شویم ، ما آسیب هایی هم که می بینیم ، یا از اقلیت خائن است و یا در کشور اکثریت ندارد ولی بالاخره وجود دارد ، احمق .کار دشمن را می کند و بعد از این رسوایی ها باز هر چیز تاریخی دارد ، امروز که  این مسئله از این جریانات گذشته ، امروز حتی مردم ، جوان ها ، نوجوان ها ، زن ها ، مردها ، مسئولین ، غیر مسئولین ، در کشورهای غربی در خود انگلیس ، در خود آمریکا ، می بینید که راهپیمایی ها ، الان دو سال است ، این راهپیمایی ها ، می زنند ، اذیت می کنند ، شکنجه می کنند ، زندان می کنند ، باشد ، باز هم این مردم هستند ؛ خب ما پیش آنها خجالت می کشیم ، امروز بیداری حاصل شده ، اما هنوز یک عده ای ، خواب که چه عرض کننم ، خواب مرگم چه عرض کنم ، کاش مرگ می بود ، اما این ننگ ، خواب ننگ ! که کسی در فضای جمهوری اسلامی پیدا بشود و کار انگلیس را توجیه کند ، کار آمریکا را توجیه کند ، کار فرانسه را توجیه کند ، کار آلمان ، با این سوابق ننگین شان ؛ آن وقت ، گفتم چندی قبل بود که کدخدای غرب گفته بود که یک عده در ایران از ما پول می گیرند که زمینه را مساعد کنند ، فتنه ایجاد کنند ، اگر وظیفه شان را انجام ندهند ، ما اسم هاشان را با رسوایی خواهیم گفت ، این کار را می کنند ، اینها هستند زمینه برای آن ها آماده می کنند  و الا آنها  اصلا  نمی توانند وارد بشوند ، در جاهای دیگر هم نمی توانند کاری کنند ، چرا که این بیداری ، چه در منطقه و چه درخود کشورهای غربی حاصل شده ، آن ها هر چه هم زور بیشتری می کنند و قلدری و استبداد بیشتری نشان می دهند ، متقابلا مردم هم سرسختی بیشتری و مقاومت زیادتری نشان می دهند ، میدان را ترک نمی کنند ، این ها تا به حال چقدر خبرنگار شهید کردند؟! خبرنگاران ترک کردند ؟ نه . چقدر پزشک و پرستار ، در بخش های دیگر ، در قسمت های دیگر و بقیه بالاخره این همه زن و بچه ها و بالاخره کوچک و بزرگ و از قشرهای مختلف به این قساوت ، تا نوزاد را این ها شهید کردند ، اما این مردم  صبور غزه را  ببین ، این ها قریب به هشتاد سال است این مسائل را تحمل می کنند ، اما مواضعشون را نمی فروشند ، برخلاف یک عده شکمخوار ها و شکم پاره ها که با دشمن معامله می کنند و ببین ، از ترامپ دیوانه چه پذیرایی کردند ، چه پول ها دادند ، چه هدیه ها دادند

به هر حال پررویی دشمن مربوط به آنهاست ، آنها دشمن را پر رو می کنند و الا با تفکر بسیجی دشمن جرئت می کند نگاه کند؟ در همین ده دوازده روز درسی گرفتند که برای آن ها و برای دیگران ، بحث آمریکا تنها نیست ، بحث اسرائیل تنها نیست ، همه وابستگان آن ها فهمیدند که باید جای خودشان بنشینند

اما برنامه فریبشان هست ، به هر میزانی که آن ها از جنگ سخت شکست خوردند ، آن ها افتادند روی جنگ نرم و برنامه های فریب ، که به نحوی باز در عده ای از  همان هایی که مغز ندارند ها ، دیپلماسی کنند و با آن ها به کیفیتی توجیه کنند .

اما به راستی دو نعمت بزرگ الهی ، که  نعمت های الهی که« لاتعد ولا تحصی» است ولی این دو واقعا ویژه بود ، یکی نعمت ولایت الله ، ولایت رسول الله ، ولایت ائمه هدی و نواب عام آن ها ، حضرت رهبر دامت برکاته ؛ با همه ی صحنه هایی که ساختند و هوچی گری هایی که کردند و قلدری ها که کردند ، اما این شیوه رهبری ، چه نعمتی است ، کجای دنیا سراغ دارید ، در دنیا به هرگونه می بینیم  ، معامله می کنند آن وقت به اصطلاح وجه المصالحه معاملاتشان خون مردم است ، ناموس مردم است ، آزادی مردم است ، اما آن جایی که فقیه هست ، آنجا که عادل است ، آن جایی که مقام کرامت دارد ، مقام نیابت عامه دارد ، تقوا دارد ، اینجا با هیچ کس معامله نمی کند ، معامله نمی کند که نمی کند ، همان چه که همه انبیا ، همه ائمه هدی ، همه اوصیای پیامبران ، بالاخره ایستادن « لیقوم الناس بالقسط[۲] » یک کلمه است و آن این است که باید عدالت پیاده بشود ، دیگران چه حق دارند که حقوق دیگران را بخورند و «كونا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا [۳]» این نعمت پر بهاء

با چه زبانی می شود شکرش را به جاآورد ، ما که برایشان قدمی برنداشتیم ، هدیه الهی بوده ، اولیاء خودش را توفیق داده تا این جریان حاصل شد ، حالا چه وظایفی داریم؟ چه کار باید بکنیم؟ در تحقق این امر ؟ دیگر از اهلش بپرسید که شما بهتر از بنده می دانید ، تفکر شما ، اندیشه شما ، عمل شما ، الحمدلله

خوب نعمت دوم اینکه به لازمه این امر است و آن دست غیب الهی بود ، به برکت ولایت ، این هماهنگی ، هم فکری ، وحدتی که حاصل شد ، برای دشمن خیلی سنگین تمام شد وتمام فریب بر این است که این وحدت را به هم بزند ، دیدید همه قشرها ، در همه گوشه ها ، همه یک حرف می گفتند ، می خواهد آن حزب اللهی باشد ، می خواهد آن جوانی که اصلا قیافه اش ، یا دختری ، یا آن زنی باشد ، همه یک حرف گفتند ، چه نعمتی؟!

بنابر این آنچه که پیروزی می آورد اینهاست ، شانس نیست ، اقبال نیست ، رشوه نیست ، سازش نیست ، آن چه که به عنوان پایان تحمیل های استعماری بر جامعه بشری ، می شود روی آن حساب کرد ، فقط یک چیزی است ولا غیر ، که در کلام خدا آمده « وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ [۴]» تنها یک راه دارد ، راهش در قرآن ذکر شده ، باید آنقدر استقامت کنید که از نظر معادلات دشمن از رده خارج بشود و الا نود درجه حرارت می دهید ، خب میکروب دوباره رشد می کند ، نود و نه درجه حرارت می دید ، باز هم رشد می کند ، شما از صد درجه بالاتر بده ، هشت صد درجه حرارت بده ، بعد ببینید میکروب  هست یا میکروبی نیست که رشد کند.

جنگ اراده هاست و با توجه به اینکه دشمن مشغول فعالیت هست ، شما هم که البته این کار را می کنید ، با هر کسی نشستید ، روزی با چند نفر می نشینید؟ همین مطلب را یادآوری کنید ، که حواس جمع باشد ، یک وقتی آمپول بی حسی دشمن نزند ، تفکر بسیجی و صالحین ، سرآمد این جامعه پرافتخار ولایی بسیج هستند ، بیش از هر چیز نگذارید مردم بخوابند ، این مردم شما بیدارند ، مردم شما هوشیار هستند ، مردم شما یک حرکت توحیدی دارند ، نگذارید شرک واردش بشود ، یک جمله حرف می خواهید بزنید ، خوب زبان برای چیست؟ روزی با چند نفر می نشینید ، مسئله اول و آخر این باشد ، بقیه مسائل در رده بعدی است

بنده هم که هیچ کاری از کارم ساخته نیست ، دعاگوی شما هستم

ثبتکم الله بالقول ثابت فی الحیات الدنیا و فی الاخره

موفق باشید صلوات بفرستید.

سوره مبارکه رعد آیه ۱۱ [۱]

سوره مبارکه حدید آیه ۲۵ [۲]

نهج البلاغه نامه ۴۷ [۳]

سوره مبارکه انفال آیه ۳۹ [۴]

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *