خانه / متن بیانات / متن بیانات امام جمعه بیرجند در سومین دوره آموزشی طرح روا دانش‌آموزان دختر

متن بیانات امام جمعه بیرجند در سومین دوره آموزشی طرح روا دانش‌آموزان دختر

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب،و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان، و سلام مجدد به محضر شما و همه سنگرنشینان علم و ایمان.

با تبریک و تهنیت سالگشت امامت و ولایت حضرت مهدی عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف،منجی عالم بشریت؛و آرزوی پیروزی مظلومین عالم،مخصوصاً فلسطین مظلوم،غزه مظلوم،لبنان مظلوم،اسلام مظلوم،انسان مظلوم، بر گرگ‌های بین‌المللی.

«وُجُودُهُ لُطفٌ وَ تَصَرّفُهُ لُطفٌ آخر وَ عَدَمُهُ مِنَّا»،متکلّمین و متصدّیان بحث‌های عقیدتی که در تبیین مسائل اصولی هستند در این، سه جمله کوتاه آوردند، یعنی همه گفته‌ها را در این سه جمله خلاصه کردند،واقعاً هنر کردند،«وُجُودُهُ لُطفٌ وَ تَصَرّفُهُ لُطفٌ آخر وَ عَدَمُهُ مِنَّا».

کلمه«لُطفٌ» در اصطلاحِ بحث‌های کلامی معنای خاص خودش را دارد که حالا مختصر شرحش به این است که در دعوتی که به این سیر به کمال و سیربه الله است همه شرایط مساعد و دعوت شده است؛ حالا از باب تمثیل،برای مسافری که می‌خواهد یک سفر زمینی انجام دهد،برای او از راه، جاده‌ای آماده ساخته شده،همه جا تابلوهای لازم نهاده شده،علائم مخصوص در هر بخشی فراموش نشده،در حالی که قواعد و قوانین راهنمایی و رانندگی از قبل در اختیارش گذاشته شده،مباشرت پلیس هم لحظه به لحظه تذکرات لازم داده حالا با این فرض، اگر تصادف می‌کند چه کسی مقصر است؟خودش مقصر است،چون همه آنچه که لازم بوده انجام شد. قاعده لطف این را می‌خواهد بفهماند،«وُجُودُهُ لُطفٌ» این قاعده بحث کلامی است،یک اصطلاح است، یعنی در سیر بشر به منازل کمال و وصول الی الله، همه آنچه را که ریز و درشت باید و نیاز انسان بوده صورت گرفته است، «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ»[۱]، دیگر این کسی که از راه وا می‌ماند توجیهات فایده ندارد،ما سر دیگران یا سر خود را می‌توانیم کلاه بگذاریم، اما در موقعی که می‌خواهیم به خدا پاسخ بدهیم، چنین اجازه‌ای نمی‌دهند. «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَىٰ أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ »[۲]،دهن‌‎ها را مُهر می‌زنند می‎گویند حرف نزنید،با حرف کار درست نمی‌شود«وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»[۳]،چکار کرده‌ای، به زبان اجازه حرف زدن داده نمی شود،قاعده« لُطفٌ» یعنی این؛خوب، یکی وجود مقدس پیشوای الهی از سلسله صد و بیست و چهار هزار پیغمبر«وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ»[۴]،و اوصیاء آنها و نواب خاص و عام آنها،ما این کار را کرده‌ایم،وجود هر یک از این‌ها در هر زمانی،این قاعده لطف اینجا تکمیل و تکمیل است، نمی‌شود بهانه‌جویی کرد که به این دلیل و این دلیل‌ به درد من و تو می‌خورد،آنجا نمی‌پذیرند، وانگهی «تَصَرّفُهُ لُطفٌ آخر » این که انبیای الهی آمدند، نیامدند که فقط مردم به وجودشان تبرک جویند،اینکه نیست،«يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ»[۵]،آمدند حکومت کنند، تصرف یعنی این. یعنی باید به همان تعبیر زیبای دعا و زیارت که«ساسة الْعِبَادِ»،آمدند همه آنچه که برای کاروان بشر لازم است سیاست‌گذاری کنند و به اجرا دربیاورند. بناعلیه وجود آن‌ها یک مسئله است،مسئولیت و مأموریتی که خدا به آن‌ها داده یک مسئله دیگر است. گر این دو تحقق پیدا کند جهان مدینه فاضله می‌شود،زندگی دنیا می‌شود آرمان مردم بهشت،چون همه چیز آماده است.

خوب،چطور این کار نشده؟ در تاریخ مقاطع بسیار محدود داریم که در بعضی از دوران پیغمبران و این‌ها، این کار بسیار محدود انجام شده است،چرا رایج نیست؟! خوب، هر امری تحققش دو شرط دارد. این هم همان‌طور است، دو شرط دارد. یک شرطش مقتضی، اینجا مقتضی موجود است از جهت مقتضی نقصی نیست،اما عدم مانع وقتی بخواهد پیاده شود، مانع نباید جلویش را بگیرد، اینجا یک مانع بزرگ جلویش را می‌گیرد،جلوی حکومت حق را،حکومت عدل را، بالاخره ساختار یک جهانی از نوع مدینه فاضله که قطعه اهل بهشت می‌تواند باشد، آن مانع چیست؟ خیلی جای دوری نرویم،«وَ عَدَمُهُ مِنَّا»، نبود آن حکومت عدل، مانعش کیست؟ مانعش خود ما هستیم، بله خود ما، مانع بزرگ پیاده شدن برای عدل و حق خود ما هستیم. و«عَدَمُهُ مِنَّا». به وسیله ماست که این کار نمی‌شود،تعجب نمی‌کنید؟ نه، دقیقاً این‌طوری است.

خوب، این عنوان یک چیز محال است؟ نه، ممکن است. ممکن است اما ممتنع، ممکن است اما عملاً ممتنع است. اگر هم می‌خواهیم بهتر مسئله را می‌گویند سهل ممتنع، همین است. بگویید سهل است، بسیار کار آسانی است. اما این کار آسان عملاً محال است، شما این دنیا را می‌بینید به چه افتضاحی رسانده‌اند،از این زشت‌تر می‌تواند باشد؟ نه، دیگر از این زشت‌تر،«مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»، بحث سهل ممتنع. دیگر این نمی‌شود بهتر بشود؟ می‌شود خوب بشود. اما به شرطی که نفس من]بگذارد[.

 ببینید ما دولت عزیز چهاردهم را دعا می‌کنیم،همکاری می‌کنیم،آن دولت خدمتگزار را که ان‌شاءالله موفق باشند. اما چون کارشان را شروع کردند، در این باره هیچ قضاوتی نداریم. چرا؟ چون کارشان تازه شروع شده است، همه هم باید همکاری کنیم، دعا کنیم، همکاری کنیم تا ان‌شاءالله آثار خیر برای جامعه بشری داشته باشد، اما سیزده تا دولت قبلی که  آمدند و رفتند کاملاً می‌شود روی آن‌ها قضاوت کرد؛البته کارشناسانه، نه مغرضانه، نقد کرد،مقایسه کرد. حالا در میان آن سیزده دولت قبل، دولت شهید بزرگوار رجایی که این ایام یاد آن بزرگوار و شهید باهنر و شهید آیت‌الله رئیسی قدس‌سره است، این دو  را قضاوت می‌شود که این‌ها تراز انقلاب بودند. بقیه تراز انقلاب نبودند. مشکلاتی هم که وجود دارد، لوازم کارهای عوضی است، همه هم از مشکلات می‌نالیم. خوب باید بنالیم. اما بفرمایید که این مشکلات را چه کسی ایجاد کرد؟ ببینید، نسخه‌ای بهتر از قانون اساسی جمهوری اسلامی، با تخصص و تعهد اندیشه‌های مطهری‌ها،بهشتی‌ها، این‌ها را، آن هم مستند، اجتهادی ساختند زیر این آسمان کبود هیچ قانون اساسی به این استحکام ندارید، نسخه، چنین نسخه‌ای است که پزشک حاذق نوشته، اسلام ما، انقلاب ماست، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد، این است دیگر؛ و متن حقیقی آن «لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ »[۶]،نه زیر بار ظلم بروید و نه هم بر کسی ظلم کنید،از این بهتر نمی‌شود،اما این نسخه چطور اجرا شده؟خوب مسلّماً خیلی نقص داشته، خیلی عیب داشته، پیاده شدنش عملی نشده، مقصرش چه کسی است،حالا بنده به گردن شما می‌اندازم، شما به گردن من،همه به گردن دیگری، این کارها را نکنیم. من که می‌گویم سهل ممتنع، کاری آسان‌تر از این، ببینید چه کاری آسان‌تر از این است که بعد از چهار سال، چهار دقیقه می‌خواهیم به خودمان خدمت کنیم. یعنی چکار کنیم؟ یعنی یک رأی بدهیم. دیگر فرق نمی‌کند. می‌خواهد برای شورای فلان روستا باشد که صد نفر جمعیت دارد، همه هم با هم بزرگ شدیم. حالا انصافاً بعد از چهار سال می‌خواهد یک رأی ظرف چهار دقیقه بدهد،آیا واقعاً در واگذاری این امانت به اهلش دقت کرد، احساس مسئولیت کرد، شرایطش را حفظ کرد، از عناوین خودش و بستگانش و نورچشمیان و منافعش را و از این‌ها حساب کرد یا نکرد؟ چه کاری آسان‌تر از این که بهترین را انتخاب کند،حالا از آن روستایش بگیرید تا آن مجلسش، تا آن دولتش را بگیرد تا هرجا دیگر، فرق نمی‌کند. اگر واقعاً انتخاب اَحسن کند، تمام مسئله حل است، اینکه زحمت ندارد، بینی کسی هم خونی نمی‌شود؟ این بینی‌هایی که خونین می‌شود؟ این قتل‌هایی که انجام می‎شود اینها برای چیست؟ به جهت اینکه آن چهار دقیقه بر اساس نفسش عمل کرده، نه بر اساس عقلش، نه بر اساس دینش، امور جامعه بشری را سپردن به یک آدم ناکارآمد، به یک آدم ظالم‌پسند، به یک آدم طاغوتی، به یک آدم نفوذی در فلان روستا به عنوان به یک آدمی که مشکوک به قاچاق‌فروشی است. بعد هر روز هم داد و فریاد که این‌طوری شد، آن ‌طوری شد. چطوری شد؟ من که می‌گویم متکلمینی که این سه جمله را ساختند واقعاً هنر کردند،«وُجُودُهُ لُطفٌ»،«وَ تَصَرّفُهُ لُطفٌ آخر»،«وَعَدَمُهُ مِنَّا»،این مسئله سهل ممتنع اصلاً حل می‌شود. این هم که عنایت دارید، اگر چنانچه در دنیا به صورت شفاف و بدون نفوذ و بدون انواع شگردها، یک حقیقی طرفدار پیدا می‌کند مثل موج دنیا را می‌گیرد. اما شما در نظام مقدس جمهوری اسلامی که همه کارش بر عدل استوار است، شما دو دولت داشتید که می‌گویند این‌ها تراز انقلابند. تراز انقلاب با تراز اسلام دو تا است؟ انقلاب ما اسلام ماست. اما در پیاده کردن آن به معنی کاملش، بالاخره یک تفاوت‌هایی هست. اما یازده تا دولت دیگر، این‌ها را می گویند تراز انقلاب  نیستند. خوب، اینها را که خودتان انتخاب کردید، «عَدَمُهُ مِنَّا» یعنی این. در همه پیامدهای آن شریکیم. اگر به معنی صحیحش در واگذاری این امانت که به خون شهدا، به ما امانت سپرده شده رعایت نکنیم همه ما مسئولیم. بعد خون‌هایی که ریخته می‌شود، فتنه‌هایی که می‌شود، ما در همه آنها شریکیم. حکم به شیء حکم به لوازم شیء است،اینطوری است، در قیامت دارد که یک مسائلی برای مردم پیش می‌آید،«وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ»[۷]، یعنی پرونده‌ای که در قیامت جلوی من می‌گذارند نگاه می‌کنم یک چیزهایی دارد که من تصورش را نمی‌کردم، صدها خون ریخته شده من مسئولش هستم، بابا، من راه می‌رفتم حساب مورچه را داشتم، این پرونده عوضی است،نخیر، عوضی نیست،اصلاً عوضی نیست،کار خود شماست. ببینید ما از اختیارمان استفاده حُسن نکردیم. هر وقت که ما درست بشویم جامعه درست است، دین درست است، عدالت درست است،اینها مال ماست و اتفاقاً به چنین چیزی در روایات هم وعده داده شده اینکه بین دل من و انجام وظیفه من چه می‌شود؟ یک چیزهایی حجاب می‌شود، نورچشمی و نمی‌دانم منافع و سوءاستفاده و شهرت و اینها حجاب می‌شود، بعد یزید می‎آید سرکار، این کار را چه کسی کرد، اینکه دیگر قابل انکار نیست بعد هم که آمدند بیکار نمی‎ایستند،کارشان تخریب است که بیش از همه از تخریب افکار و اندیشه‌ها است، بعد در طول مدت تاریخ آینده این عوارض و لوازمش دنیا را به آتش می‌کشد که کشیده، به اینجا می‌رسد که رسانده، بناعلیه دل‌ها حجاب دارد. «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز»،این حجاب‌ها چرا ایجاد شد؟ بر اساس نیت ناپاک من، بر اساس سوءاستفاده من، من، من شیطان است،همه چیز را می‌خواهم به من نسبت بدهم، او شیطان است. نتیجه‌اش هم همین است که در دنیا می‌بینید.

حالا حدود هزار سال قبل یک کتابی نوشته شده که به این مسئله توجه کرده است به مسئله حجاب قلوب، اسم این کتاب هم «حجاب القلوب» است. دل‌ها وقتی در محاصره منافع و سوءاستفاده‌ها و جهل و غرور و خودپرستی درآمد، بعد به جای حسین علیه‌السلام، یزید را برمی‌گزیند. بعد هم باید پایش بشینیم و سوگش را تحمل کنیم. در آن کتاب یک حدیثی از نفس نفیس و شخص شخیص، عقل کل و هادی سُبُل و خاتم الرسول محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دارد که بشارت می‌دهد که این دوران سر خواهد آمد. چه زمانی؟ آنچه در ذهن من است، من آدم کم‌حافظه‌ای هستم. به اینکه حضرت فرمود زمانی خواهد آمد که یکی از فرزندان من،از فرزندان پیغمبر،از خاندان سیادت، یکی از فرزندان من که نام او روح الله باشد و مؤید من‌عندالله باشد خواهد آمد و این حجاب دل‌ها را که ظالم به جای عادل قرار می‌دهند و کَکشان نمی‌گزد،این تغییر خواهد داد،یعنی بیداری جهانی حاصل خواهد کرد که آن نتیجه پیاده شدن عدل خواهد شد. این کتاب قریب به هزار سال قبل نوشته شد.

حالا ضمیمه این یک جمله هم از امام رحمت الله علیه داشته باشم. در سال چهل و دو، چماقداران شاه ریختند مدرسه فیضیه را زدند و ویران کردند، طلبه‌ها را کشتند، از بالای بام پرت کردند. در خرداد ماه، آیت‌الله خزعلی رفت خدمت امام رحمت الله علیه،عرض کرد آقا،اینها مدرسه را ویران کردند، کشتند، اجازه دهید مدرسه را تعمیر کنیم. امام رحمت الله علیه فرمود من برای تعمیر مدرسه نیامدم، فرمود من برای ساختن مسجد نیامدم. فرمود من برای ساختن حسینیه نیامدم. پس برای چه کار تشریف آورده‌اید؟ فرمود برای سه کار، یک- تشکیل نظام و حکومت اسلامی، شما به این جمله دقت می‌فرمایید، به آن دوران برگردید که نیمکره شرقی،غربی کره زمین تمام این،بقیه کشورها یا به شرق یا به غرب این بود دیگر، هیچ کشور مستقلی نداشتید،حالا اگر در چنین شرایطی شوروی سقوط می‌کرد هیچ جای زمین عرض‌اندام برای جامعه اسلامی نبود، چون استقلالی نبود که امام فرمود من آمدم یک کشور مستقل اسلامی بسازم. و لذاست که وقتی شوروی ساقط شد و در واقع روسیه در آن زمان یلسین یک آدم روانی بود، به عنوان یک ایالتی از ایالات متحده حساب می‌شد، همه چیز رفته بود، همه چیز، امام فرمود من نیامدم حسینیه بسازم،من آمده‌ام اسلام را مستقل کنم،اگر نظام اسلامی نبود برای مسلمان‌ها چه می‌ماند؟ هیچی نمی‌ماند. خوب این یک کار، کار دوم- فرمود آمدم که بیداری جهانی حاصل کنم، امام امروز سر از خاک بردارد ببیند آن موج بیداری جهانی از انقلاب حاصل شده، و سوم فرمود زمینه ظهور مهدی علیه‌السلام را حاصل کنم.

 مؤید باشید. صلوات بفرستید.

[۱] -سوره انعام،آیه ۱۴۹٫

[۲] -سوره یس،آیه ۶۵٫

[۳] -همان.

[۴] -سوره بقره،آیه ۲۸۵٫

[۵] -سوره ص،آیه ۲۶٫

[۶] -سوره بقره،آیه ۲۷۹٫

[۷] -سوره زمر،آیه ۴۷٫

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *