بسم الله الرحمن الرحیم.
با سلام به امام زمان (عج) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران ، رهبر مسلمین جهان، و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان، و با امید پیروزی نهایی مظلومین عالم، مخصوصاً فلسطین مظلوم، غزه مظلوم، لبنان مظلوم، اسلام مظلوم، بر گرگهای بینالمللی.
شرایط جهان بر همه روشن است. ظلم به انتها رسیده، اما ظلم نمیتواند ادامه بدهد؛ زیرا با ظلم آنان، در جهان آگاهیهایی شروع شده و حرکتهایی شروع شده که هر جا بخواهند کنترل کنند، از سوی دیگر زبانه میکشد و ظلم را خواهد سوخت و نوبت به پیادهکردن عدل خواهد رسید که «یملأ الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً[۱]»
بالاخره هر انسان باانصافی امروز توجه دارد که جامعه بشری سخت مریض است. اما این مرض چیست؟ کمبودها چیست؟ جبران آن با چیست؟ بالاخره اینها تخصص خود را لازم دارد.
خدای عالم،که چه در تکوین و چه در تشریع، «ألا له الخلق و الأمر[۲]»، خدا کم نگذاشته و نسخه جامع و کاملی برای سعادت دنیا و آخرت بشر قرار داده. خود بشر است که اینها را جابهجا کرده. در عین حال که خدا به بشر خطاب فرموده: « يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ [۳]» ما دین و قانون و عدالت و… به هر حال، ما تشریح فرمودیم، شما به هم میزنید. به خودتان ظلم میکنید. وقتی این قانون را به هم زدید، بیقانونی خود شما را له میکند. اینان نه به خدا ضرری دارند، نه به پیغمبر، نه به ائمه، بلکه به شما ضرر دارد که قانون را میشکنی. « يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ»
بنابر این کمبودی که موجب این همه فساد در دنیا شده، دو موضوع است: یکی عدل، یکی امامت. حالا در بحث دینشناسی، در بحث اسلامشناسی، در بحث راهشناسی که به صورتهای ابتدایی، متوسط، نهایی، بحثهای کلامی، اینطور توصیف میکنند که اصول دین یعنی آنهایی که دین بر آن متکی است. بله، ما خیلی عقیدههای مختلف داریم که درست هم هست، اما اصول نیست. اگر به هم بخورد، دین به هم نمیخورد. اما اصول دین یعنی آنهایی که اگر به هم بخورد، دین از بین رفته.
چگونه تعریف میکنند؟ معمولاً اینطور تعریف میکنند ، می گویند که اصول دین اسلام و مذهب شیعه پنج تا است. میخواهم بگویم که سه تا اصول دین داریم و دو تا هم اصول مذهب. این تعبیر نارسا است؛ درست نیست. چرا درست نیست؟ از این جهت درست نیست که مذهب چیزی نیست که از خودش اصولی داشته باشد. مذهب که اصولی ندارد. یعنی چیزی بر دین اضافه کنی که نمیشود؛ این که میشود بدعت. اصول دین اسلام و مذهب تشیع پنج تا است ، این اشتباه است. بلکه تعبیر صحیح این است: اصول دین اسلام بر مذهب تشیع پنج تاست.
مذهب یعنی راه. «ذهبَ ، یذهبُ ، ذهاباً و مذهب» مذهب به اصطلاح ادبی مصدر میمی است، یعنی راه. شناختن ، یعنی کارشناسی.
در مسئله اسلامشناسی، بالاخره به انگیزههای مختلف، همانطور که میبینید این احزاب و گروهها و جریانات در دنیا را میبینید، یک دینی را بر اساس سلیقه خودشان میسازند، نه بر اساس منابعی که خدا داده. اصلاً به آن کار ندارد، به آن عقیده ندارد، چیزی را سرهم میکند به یک عنوانی، بعد اسمش را میگذارد مسلک، مشرب، مذهب. بالاخره اینها هست دیگر. اما در یک بحث علمی کارشناسی درست،آن وقت ، اصول دین اسلام بر مذهب شیعه پنج تا است. دیگران بر اساس بالاخره سلیقه خودشان.اما منابع این است پنج تا است .
امروز عنایت می کنید که در سطح جهان، مشکل اساسی را اگر کارشناسی کنید، مثل یک پزشک حاذقی که بخواهد معاینه کند یک مریضی را، بعد کمبودش چیست؟ کمبودش همین دو تا است. از اینجا به عظمت واقعاً آنچه را که خدای متعال همه پیغمبران را برای آن فرستاده: « لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ [۴]». این صد و بیست و چهار هزار پیغمبر و اوصیای آنان و دین آنان، همه بر این اساس فرستاده شدند و از طرفی مسئله عدل و امامت.
تازه در این خلاصه نمیشود که واقعاً کارشناسی آن از لذیذترین بهرههای معنوی است که کسی ببرد. چرا؟ چون ما اینجا عدل را که نام خداست و عدل را که قانون حاکم بر تکوین و تشریع است… حالا در تشریح، ما به عنوان یک اصل عدل و امامت اصل دوم. اما ، این فقط قانون در دین نیست؛ قانون در هستی است. خیلی عجیب است. عدل قانون در هستی است. « بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ[۵] ». ، شما به هرچه که میخواهی نگاه کن، چشمت را باز کن و هرچه میخواهی نگاه کن، قانون عدل آنجا حاکم است. یک بوته گیاه ، از مبدأش تا مقصدش، تا رشدش، تا میوهاش، تا ثمره، تا هرچه دارد، تمامش بر اساس عدل تنظیم شده. این حرکت کیهان و کهکشان و منظومه شمسی و شب و روز و فصل و زمستان و تابستان و محصولاتش، اینها همه بر عدل استوارند. وجود خود انسان، چه در بعد فیزیکیش ، چه در بعد معنویش، بر قانون عدل استوار است. حرارت بدن شما قانون دارد که عدل است. اگر یکمقدار بالا برود یا پایین بیاید، مریضی. نمک خون شما اینطور است، قند خون شما اینطور است، فشار خون شما اینطور است، حرارت… ببینید، یکی دو تا ده تا نیست که بنده بشمرم… شما راه که میروید تلوتلو نمیخورید مثل آدم مریض ، چرا؟ به جهتی که قانون تعادل شما را حفظ میکند. دویست و پنجاه کیلو هم بالا بزند، نمیافتد. چرا؟ قانون عدل حاکم است و به هر شیئی نگاه کنید، این قانون حاکم است. آن وقت همین قانون در تشریح هم حاکم است. همین قانون بر روانتان هم حاکم است. بعضی افراد را میبینید که دچار مرض روانی هستند؛ تعادل ندارند دیگر. در حرف زدنش تعادل ندارد، در چهرهاش تعادل ندارد. چرا؟ چون قانون به هم خورده. زیباییهای عالم مرهون قانون عدل است. شما یک خطی میگویید زیباست از فلان خطاط مشهور، مرحوم آقای مشاق رحمتالله علیه. خوب فرق بین او و خط من چیست؟ فرقش این است که او تمرین کرده و در فاصلهها قانون عدل را رعایت کرده. من همینطور الکی نوشتم، از این خط بدم میآید، اما خط او، هرچه نگاه کنی کیف میکنی. هنر است ، چرا هنر است؟ به خاطر قانون عدل است. یک نقاشی در رنگهایی که به کار برده، قانون عدل رعایت کرده که او زیباست. یک شعر میآورد، مال حافظ ،به به ، کیف میکنی. چرا؟ قانون عدل حاکم است. تمام زیباییهای عالم مرهون قانون عدل است.
حالا شما مجدد به مذهب اهل بیت که مذهب صد و بیست و چهار هزار پیغمبر است، دوباره برگردید نگاه کنید، بعد زیباییش را بیش از پیش احساس میکنید. این هم یک مسئلهای نیست از نوع شعارهای به اصطلاح حزبی که واژه عدل را میدزدند، غصب میکنند و بعد شعاری راه میاندازند برای گول زدن مردم ، این از آن نوع نیست که ، این یک مسئله کارشناسی است. یعنی حتی آن هم که مسلمان نیست، اصلاً مسلمان نیست اما کارشناس قضیه است، او کاملاً مذهب اهل بیت را مطابق با آنچه را که پیامبر آخرالزمان (صل الله علیه و اله وسلم) و بر اساس بعثت همه انبیا که قانون عدل است… امیرالمؤمنین علی (ع) به عنوان مظهر عدل است، نه به عنوان یک شعار از این شعارهایی که دزدیدن کلمه عدل در هر جایی به کار میبرند، در هر ظلمی به کار میبرند. نه. شما میبینید مثلاً آقای جرج جرداق مسیحی، یک نویسندهی توانا که معاصر با خود ما هم بود، خدا رحمتش کند، مسلمان نیست، مسیحی است. حالا اگر ایشان کتاب نمونهاش را… «صوت العدالة الانسانیة» اگر این کتابش را در مورد حضرت عیسی علی نبینا و علیهالسلام مینوشت، ما ازش گلایه میکردیم؟ نه، میگفتیم دستت درد نکند، حضرت عیسی مظهر عدل الهی است. اما او این کار را نکرده؛ مسیحی است اما کتاب نمونهاش را «صوت العدالة الانسانیة علی بن أبیطالب» نوشته، نه عیسی مسیح. چرا؟ مسلمان نیست ولی میگوید این جلو است.
بنابراین، این دینشناسی، مذهبشناسی، راهشناسی، اسلامشناسی، این از نوع شعارها نیست؛ این یک مسئله کارشناسی صددرصد است. الان هم که ما در اربعین قرار گرفتیم، از سراسر دنیا بالاخره رهسپار میشوند به سمت کربلا. برای چه میروند؟ اینان از ظلم به ستوه آمدهاند و بر اساس مذهب به هر حال اسلامی تشیع و اهل بیت، میروند آنجا منجی عالم طلب میکنند و معتقدند که این بیت، بیت عدل است. این سمبلش علی بن ابیطالب است، سمبلش حسین است، امام صادق است و منجیاش فرزند حسین، حضرت مهدی سلاماللهعلیه است.
کمبود جهان بعد از هزار و چهارصد سال انحراف، الان نتیجه داده. کمبود عدالت چه شده؟ امروز بر دوست و دشمن، مسلمان و غیرمسلمان ثابت میکند که بشر به دست خودش و به پای خودش راه خلاف رفته، باید برگردد. این هم که باز در کلمات امیرالمؤمنین علی علیهالسلام تصریح شده: « لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا، عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا [۶]». امام علی خبر داد فرمود: پشت به عدالت میکنید، پشت به امامت میکنید، بروید هرجا میخواهید بروید، که در اختیار شماست. دنبال کی رفتید؟ خب، دقت کنید برای اجرای دین، برای اجرای اسلام دنبال که رفتند؟ اینها دیگر تاریخ است؛ اینها چیزی نیست که بنده کم کنم یا زیاد کنم. حالا از ابوسفیان که دشمن درجه یک پیغمبر بود، با خود پیغمبر جنگید و بعد هم معاویه و یزید، بعد هم بنیمروان، تبعیدشدههای پیغمبر. اینان اینقدر فاسد بودند که خود پیغمبر این خاندان را تبعید کرد؛ اینها در مردم نباشند، مردم فاسد کنند. بعد آنان آمدند، چه شدند؟ پیشوایان جامعه اسلامی ، میخواهد عدل را خلیفه پیاده کند. به به ! بسیار خوب، بفرمایید که این جانشین پیغمبر کیست؟ این خلیفه، ولید بن یزید بن عبدالملک مروان، جانشین پیغمبر آخرالزمان؟ خب، بهتر شناسایی کنید. یعنی که؟ آن عدلش است این هم امامتش؟ یعنی که؟ یعنی یک شرابخوری که دیگر به گیلاس شراب قانع نیست، یک حوض را پر شراب میکند ،می رود داخل آن هرچه میخواهد میخورد، در آن شنا میکند. ببین چه شد عدل چه شد؟ امامت چه شد؟ امامت هم سر از اینجا درآورد. بعد این آدم دیگر هر جنایتی را انجام میدهد. خب، هر جنایتی را انجام میدهد به اسم اسلام، به اسم جانشین پیغمبر.
حالا قرآن را بدهید دست آقای ولید بن عبدالملک مروان هر زمانی ؛ تنها یکی نبوده این چهل، پنجاه کشوری که این همه ظلمها را میپذیرند و هنوز یک ناز شصتی هم تحویل ترامپ دیوانه و سگ زنجیرش میدهند ، این اسمش چیست؟ آن وقت ولید بن عبدالملک یک کارهایی میکرد که بنده به خاطر اینکه شرمآور است، خجالت میکشم بگویم؛ واقعاً شرمآور است. اما به هر حال، خودش هم که میدانست چه کار میکند. حالا بفرمایید اسلام را پیاده کنید، آقای ولید بن عبدالملک مروان ! عدل قرآن را پیاده کنید. بعد ، خود این هم که از کارهایش خبر داشت، بهتر از من و شما. یک وقتی یک تفعلی به قرآن زد. یک تفعلی به قرآن زد که حالا من با این وضع خودم را بالاخره به کجا سر از کجا درمیآورم؟ آیا قرآن آمد که « وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ [۷]»؟ یعنی بالاخره یأس و ناامیدی نتیجه هر جبار سرکشی است. قرآن با او حرف زد و « وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ ». چه کار کرد؟ از این غلطهایی که اروپاییها میکنند… یعنی چه؟ یعنی قرآن را گذاشت آنجا، تیرکمانش را خواست و به سمت قرآن تیراندازی کرد و تکهپارهاش کرد. بعد در حالی که بالاخره مست بود و از این حرفها، یک شعری هم خواند خطابش به قرآن: « توعدنی بجبار عنید[۸] » یعنی چه؟ یعنی قرآن، تو به من وعید میدهی؟ مرا میترسانی که من جبار عنیدم؟ حالا این با قرآن است ها! «فَها أَنَا الْجَبَّارُ الْعَنِیدُ»؟ بله، من جبار عنیدم. شما چه میخواهی بگویید؟ باز هم با قرآن حرف میزند: مثل « اذا لاقیت ربک یوم حشری » میگوید: قرآن، روز قیامت که با خدا ملاقات کنی، به قرآن می گوید ها ! : «فقُول للهِ مَزَّقَنی الْوَلِیدُ»؛ به خدا بگو که ولید مرا پارهپاره کرد.
خب، آن جایگاه عدل در همه هستی و از جمله در دین… در دین، حالا ما از دین یک چیزی میشنویم، ما از دین یک چیزی میشنویم. سر دین چه آوردند؟ علامه آقای شیخ احمد نراقی، فرزند علامه شیخ مهدی نراقی، از افتخارات به هر حال علم و دین هستند . کتابشان حتماً دیدید، «معراج السعاده» حتماً دیدید، حتماً خواندید. یک کتاب علمی، کتاب فلسفی و بهترین کتاب اخلاقی، هرچه بگویی زیباست. چه کار کرده این کتاب را؟ آمده در تعریف انسان، از بالاخره منابعی که اخلاق بر اساس آنها تشکیل میشود، مثل عقل و وهم، غضب و شهوت، و ترکیبهای اینها، عواطف و احساسات و اینها، بعد آمده افراط و تفریط را پیاده کرده و آن حد متوسط که عدل است، در تعریف اخلاق اسلامی و انسانی از آن پیاده کردهایم. همه زیباییها از فضائل اخلاقی را به صورت علمی و فلسفی عرض بشود که اخلاق اسلامی را مجسم کرده که میگوید اخلاق اسلامی یعنی چه. گفتم، همه زیباییها را در آن آورده و اصولاً مایه همه زیباییها در تکوین و در تشریع، عدل است و راه یافتن به آن دقیقاً طبق آیات قرآنی که تصریح دارد.
وقتی خدای متعال حضرت ابراهیم علیهالسلام را بعد از آن آزمایشهای کلان به امامت برگزید و « وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا [۹]». و امامت بالاترین مسئله است. بالاترین مسئله امامت است. خب، گاهی بعضی بیسوادها از این جمله سوء استفاده میکنند، میگویند: ببین این شیعه را، مگوید امامت از نبوت بالاتر است؟ میگوید امامت از رسالت بالاتر است. یک بهانه میآورد دست آدم بیسواد. و حال آنکه چنین حرفی را شیعه نمیگوید. شیعه میگوید: برو باسواد شو، بفهم که سِمت امامت، نه اینکه امام علی بن ابیطالب یا نبوت شخص رسول اکرم ، نه، سمت. سمت نبوت، سمت رسالت، سمت عبودیت، سمت امامت. نبوت، رسالت… آن وقت در این بیان معنیش چه میشود؟ معنیش این میشود که اولین امام در دین پیغمبر آخرالزمان، اولین امام کیست؟ اولین امام رسول گرامی اسلام است. او نبی الله است، او حجت الله است، او رسول الله است، «من اختاره اللهَ» است، خاتم النبیین است، امام هم هست. امامت بالاترین مقام است. امامت پیغمبر اکرم از باقی سمتهای پیغمبر اکرم بالاتر است. چرا؟ چون مسئولیت راهنمایی بشر و پیشوایی نوع انسان در امامت است، نه در رسالت. رسالت فقط پیام است، نبوت فقط آگاهی است، اما دخالت و مسئولیت در امامت است، نه در رسالت، نه در خاتم الانبیا بودن، بنا براین ، بعد که میگویید امام اول بعد از پیغمبر علی بن ابیطالب است، یعنی آن سِمت رهبری جامعه تا پیغمبر است بر عهده پیغمبر، خود علی هم مثل بقیه تابع پیغمبر است. اما بعد از پیغمبر اکرم، امام علی است. این را هم که در روایات غیر شیعه، روایات برادران اهل سنت، پر است ، ها ! نه کم ، از اینکه ائمه دوازده هستند، اول آنها علی بن ابیطالب است، آخر آنها مهدی علیهالسلام، و از قبیل پر است. نه یکی دو تا. « لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا، عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا [۱۰] » این حدیثی است که روایتی است که امام علی فرموده که خب حالا میخواهید بروید، بروید هرجایی که بروید، ولی به شما یک یادآوری میکنم. یادآوری چیست؟ یادآوری این است که وقتی از عدل و امامت جدا شدید، خب بعد چه میشود، دنیا یک فشاری به شما بدهد بدتر از فشار قبر، یک فشاری به شما بدهد که ناچار شوید به ما برگردید. بعد از هزار و چهارصد سال که امام علی فرموده، ما در زمانی هستیم که نه تنها میشنویم، میبینیم که بشر به خاطر فاصله گرفتن از عدل و امامت که اصل دین هستند… اصل دین هستند. در کارشناسی مذهب اهل بیت علیهمالسلام، عدل و امامت مثل باقی توحید و نبوت و معاد، اینها اصل دین هستند. اصلاً رسالت بدون امامت اصلاً جواب نمیداد که ، چرا؟ به جهت اینکه اگر پیغمبر بیاید، آن همه «ما أُوذِی نَبِیٌّ مِثْلَ مَا أُوذِیتُ[۱۱]»، آن همه زحمت بکشد، بعد امامت و ولایت را بگذارد به دست یزید بن معاویه، آن دین چه فایده دارد؟ خاصیت آن دین چیست؟ بنا براین ، دین باید امامتش بتواند مثل امامت پیغمبر، دین را و مردم را هدایت کند. و اگر چنانچه امامت رعایت نشود، دیگر عدل رعایت نمیشود. کار میآید دست ظالم که قرآن فرمود: «لاینال عهدی الظالمین»؛ ما عهد دین را، مقام امامت را به ظالم واگذار نکردیم. صریح قرآن است. این هم تجربهاش بعد از هزار و چهارصد سال ببینید. به خاطر این است که از عدل و امامت فاصله گرفته شد. دیگر وقتی امامت نباشد، رسالت معنی نمیدهد. و اگر عدل نباشد، معاد معنی نمیدهد. «یا مَن فی معاد عدله» عدل اگر نباشد، معاد چه معنی میدهد؟ یعنی یک معدی بشود که باز هم ستمگر آنجا هم بهرهمند باشد و مظلوم …؟ این چه معادی است ؟ معاد ما چه فایده دارد؟ ببین چقدر این مسائل به هم گره خورده.
و دقت در اینها به عنوان یک کارشناسی، واقعش این است که اسلامشناسی در اوج مسائل انسانی مستدل بیان میکند که خب شما عزیزان هم که کارتان همین است که در جامعه آخرالزمانی فرهنگ دین را بر اساس مبانی پیش ببرید که گزارشی هم که دادند، خیلی گزارش امیدوارکنندهای است، مخصوصاً روی نسل جوان. به هر حال اینها امانت الهی هستند. از مسئولین محترم هم توقع هست که از این فرصت جمهوری اسلامی، مسائل حزبی و گروهی را… نمیدانم، فرض کنید که این مسائل را رها کنند، بیایند روی قانون. خب، هر دولتی شعاری دارد، ما هم کمکشان میکنیم، دعایشان هم میکنیم. اما وفاق که بر شعار دولت گرامی است، وفاق جز با قانون معنا نمیدهد. وفاق فقط در چارچوب قانون معنی میدهد. والا وفاق که با که؟ این مضافه به چه اضافه میشود؟ وفاق بر حق یا وفاق بر باطل؟ وفاق با آمریکا یا وفاق با اسلام؟ وفاق بر قانون یا قانونشکنی؟ خود وفاق یک کلمه مضاف است، وقتی معنی میدهد که بگوییم وفاق بر قانون. همه موظفیم به قانون إنشاءالله عمل کنیم. خداوند بر توفیقاتتان بیفزاید.
صلوات بفرستید
[۱] پيامبر صلي الله عليه و آله: مَهْدىُّ اُمَّتِى الَّذى يَمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطا وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما كتاب سليم بن قيس، ص ۴۲۹
[۲] سوره مبارکه اعراف آیه ۵۴
[۳] سوره مبارکه یونس آیه ۲۳
[۴] سوره مبارکه حدید آیه ۲۵
[۶] حکمت ۲۰۹ نهج البلاغه
[۷] سوره مبارکه ابراهیم آیه ۱۵
[۸] اتوعد كل جبار عنید* فها انا ذلك جبار عنید اذا لاقیت ربك یوم حشر* فقل لله مزقنی الولید
[۹] سوره مبارکه بقره آیه ۱۲۴
[۱۰] حکمت ۲۰۹ نهج البلاغه
[۱۱] كنز العمّال : ۵۸۱۸٫