خانه / متن بیانات / بیانات امام جمعه بیرجند در مراسم جشن ازدواج دانشجویی

بیانات امام جمعه بیرجند در مراسم جشن ازدواج دانشجویی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء‌الله

با سلام به امام زمان، و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب، و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان، و سلام مجدد به محضر شما و همه‌ی سنگرنشینان علم و ایمان، و با عرض تبریک و تهنیت و دعای خیر برای همه‌ی شما عزیزان مزدوج و دعا برای زمینه‌ی مساعد برای بسیاری از جوان‌های عزیز ما، دختران ما، پسران ما،«وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ»[۱]، ان‌شاءالله زمینه‌های مساعد برای همه فراهم شود.

عالمی که در آن زندگی می‌کنید عالم علت و معلول است، سبب و مسبب است، امور بر اساس شانس و طالع و اقبال تنظیم نمی‌شود بلکه بر اساس علل و اسباب حاصل می‌شود،هزاران مسئله در زندگی داریم اما اهم همه‌ی آن مسائل، آن زمینه‌ی مساعد برای رشد و کمال و پرورش انسان و ایجاد تمدن‌های بزرگ و تربیت انسان‌های بزرگ و این اسباب خودش را لازم دارد که از اهم آن‌ها تشکیل خانواده است، زن و مرد مکمل همدیگر هستند و هر یک از این‌ها به تعبیر روایت که«اَلنَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ اَلذَّهَبِ وَ اَلْفِضَّةِ»[۲]،همان‌طوری که یک معدن طلاست یک معدن نقره است،انسان‌ها همین‌طور هستند، استعدادهایی که خدا به زن داده از انواع عواطف و احساسات و روحیه لطیف خاص و از سوی دیگر مسئولیت‌های سنگینی که خدا بر استعداد جامعه مردان قرار داده است که هر یک وظایف‌شان را درست انجام بدهند و به سلامت عمل کنند، آن‌وقت محصولاتش حاصل می‌شود که نهایت آن‌ها تمدن بزرگ انسانی است، و شرط اولیه آن ازدواج است که زمینه سازی در یک تمدن در واحدهای اولیه است، قانون حاکم است، آن هم قانون مطابق با استعدادهای ویژه‌شان، اگر این پایگاه ویران شود نتایجی جز همان‌چه که امروز در دنیا مشاهده می‌کنید که ویرانی انسانیت است، چه مصیبتی بدتر از این، که دیگر از انسان بویی از انسانیت نمی‌آید، چرا نمی‌آید؟چون زیرساخت‌های اولیه‌اش را ویران کردند، نتیجه‌اش همین است، انسانی که باید بر اساس فطرت اولیه خودش و براساس عقل وعلم و وحی تربیت شود فاسد شده است، از او چه توقع دارید و ملاحظه می‌کنید که فرهنگ ویرانگر غرب با همه آسیبی که دیده و آسیبی که به جامعه بشری رسانده باز هم اصرار بر تخریب خانواده‌ها دارد، انسانی که باید بر اساس عقل و علم احساس مسئولیت انسانی کند کارش به کجا کشیده می‌شود، هیچ مسئولیتی و رعایت هیچ قانونی را ندارد، وحشی گری بدتر از این، و انسانی که از جهت عواطف باید محبت اساس حیاتش باشد، دنیایی که بالاخره سردی ویرانی، بی‌محبتی آن را به انجماد رسانده است.

مرحوم شهید آیت الله هاشمی نژاد کانون بحث و مسائل دینی را در مشهد مقدس در آن دوران های قبل از انقلاب داشتند و از این جهت در آن شرایط بسیار موقعیت خوبی داشت، حالا چه درداخل چه گاهی از خارج کسانی می‌آمدند به آن کانون بحث و انتقاد دینی، خیلی مراجعه داشتند، بعد ایشان نقل می‌کند که یک روز یک آقای محترمی که اصلاً اروپایی بود به عنوان مهمان بر ما وارد شد، با او ‌نشستند و بحث دینی و ارزشی می‌‌کردند، گفت همزمان کودک چهار پنج ساله‌ای داشتم که آمده بود دراتاق مهمان و شیرین‌کاری می‌کرد، می‌رفت پشت پرده پنهان می‌شد بعد می‌دوید خودش را در بغل من می‌انداخت،خوب من هم عکس‌العمل نشان می‌دادم، آقای هاشمی نژاد می‌فرماید یک مرتبه دقت کردم دیدم این آقا گریه می‌کند،تعجب کردم، گفتم سبب گریه شما چیست؟ گفت من این عواطف پاکی که از عمق جان شما نسبت به فرزندتان را مشاهده می‌کنم خیلی حسرت می‌خورم، ما اروپایی‌ها خیلی حسرت داریم چرا که از این محروم هستیم، گفتم یعنی چه؟ یعنی این‌که شما ایرانی‌های مسلمان بر اساس حفظ امانت و اعتمادی که در خانواده‌ها دارید این فرزندتان را به عنوان پاره‌ای از تن دوستش دارید، آن هم بر اساس فطرت است، این‌طوری است و این صحنه‌ای که در این‌جا پیش می‌آید آن مفاهیم انسانی و محبت و رأفت است، آن‌وقت ما باید حسرت بخوریم چرا که ما فرزندانی در خانه داریم، ما هم با آن‌ها بازی و سرگرمی داریم اما از نوع بازی و سرگرمی با سگ و گربه است، نه اینی که شما دارید؛ خوب وقتی خانواده این‌طور شد بعد ملاحظه می‌کنید چند سال قبل بود که دولت انگلیس و بعداً بعضی کشورها اعلام کردند،آن وزارتخانه را ایجاد کردند، وزارتخانه‌ی تنهایی، وزارتخانه‌‌ی تنهایی یعنی چه، یعنی در این تمدن معکوس و انحرافی کار جامعه انسانی به جایی رسیده که خارج از نیازهایی که بالفعل دارند، این‌ها حتی حوصله‌ای که با کسی حرف بزنند ندارند، لذاست کسانی که از رده خارج اند در مسائل اقتصادی، در مسائل دیگر، گرفتاری است، ممکن است هفته‌ها طول بکشد کسی با این‌ها حرف نزند، چرا؟ ویرانی یعنی همین، اما وقتی اساس تمدنی بر زیرساخت پیوند الهی و تربیت انسان، امروز ملاحظه می‌کنید که برای انواع و اقسام تولیدات و تربیت‌ها که بیشتر هم رنگ اقتصادی دارد که به جای خودش باید هم باشد اهمیت هم دارد، اما آن کجا و این مسئله اصلی کجا، و زیرساختش همین پیوندهای الهی و خانوادگی است که با تعالیم اسلامی،مسئولیت‌های سنگین و بزرگ به عهده مرد قرار گرفته است،«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ»[۳]، او باید کارگزار خانه باشد، انواع و اقسام مسائل سنگین را باید به او واگذار کرد، آن‌وقت فرصت که در اختیار زوجات قرار می‌گیرد در زندگی الهی و انسانی، یک فرصت آرام و نامتناهی است، یعنی چه؟ یعنی طبق احکام شرعی آن‌چه را که از نیازهای زندگی انسانی است دور از افراط و تفریط که به تعبیر فقه گفته می‌شود مطابق با شئون، آن‌ها را به عهده مرد قرار داده است، وقتِ مرد در هر تلاش و کوششی که می‌کند و در کسب اجر و ثوابی که به عنوان یک انسان با ایمان صورت می‌دهد این است که«الكادُّ على عِيالِهِ كالمُجاهِدِ في سبيلِ اللّهِ»[۴]، مردی که دنبال کارش می‌رود تا نان حلالی بیاورد و در خانه با آرامش این مسئولیت را پذیرفته است این مثل کسی است که جهاد در راه  خدا می‌کند،آن‌وقت آن فرصتی که دراختیار زن قرار می‌گیرد که با کمال آرامش، چون می‌دانید از مسائلی که غالباً حالا در هر زمانی بیش از آن در زمان ما که در واقع مسائل اقتصادی نیست مسئله جنگ اقتصادی است و لذاست که ناراحتی‌های روانی و سلب اعتماد این‌ها حاصل می‌شود دیگر، در این جهت زن در یک شرایطی است که باید با حفظ همه‌ی ارزش‌های زنانه، عواطفش،احساساتش،آرامشش، در این جهت او نگرانی نباید داشته باشد، و فرصتی که در اختیار اوست که باز همان جهاد است،«جِهَادُ اَلْمَرْأَةِ حُسْنُ اَلتَّبَعُّلِ»[۵]، او در آن صحنه جهاد می‌کند اما در این صحنه هم جهاد است، در حفظ امانت و اعتماد، و زمینه برای صحنه‌ای که در آن صحنه انسان‌های بزرگ پرورش پیدا کنند و در سایه‌ی آن‌ها تمدن‌های بزرگ به وجود بیاد، در این‌که مکمل همدیگر هستند چنین است که هر کدام از آن‌ها انتظاری است که کار خودش را انجام بدهند، چون حتی بعضی موارد داریم که همان صفات به نسبه به مرد ممکن حُسن باشد ولی به عکس برای زن نباشد یا به عکس،«خِيارُ خِصالِ النِّساءِ شِرارُ خِصالِ الرِّجالِ»[۶]، بعضی از صفات هستند که بر مرد نباید باشد اگر باشد یا نقص یا عیب است، اما همان برای زن حُسن است،«خِيارُ خِصالِ النِّساءِ شِرارُ خِصالِ الرِّجالِ: الزَّهوُ، و الجُبنُ ، و البُخلُ»[۷] یکی از آن‌ها تکبراست، یعنی برای خودش یک حساب جداگانه باز می‌کند، تکبر برای مرد عیب است، مرد باید متواضع باشد و در انجام وظایف خودش نسبت به هیچ کار خیری احساس] تکبر نداشته باشد[، یا در مقابل دیگران و تواضع نسبت به آن‌ها باید خودش را کم شمارد، این برای مرد است، اگر متکبر باشد عیب است، اما زن باید این‌طور باشد، قرآن هم می‌فرماید،«فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ»[۸]، یعنی بی‌اعتنایی به نامحرم، هر کس می‌خواهد باشد بی‌اعتنایی به او، این روحیه در زنی که خود را بزرگ بشمارد،«فإذا كانتِ المَرأةُ مَزهُوَّةً لَم تُمَكِّنْ مِن نَفسِها»[۹]، بناءعلیه آن شخصیتی که در مکتب برای زن ساخته شده است او با بسیاری از مسائلی که بخواهد کوچکی کند منافات دارد، از صفاتی هم که در مجلس ابن زیاد بود یا یزید بود وقتی حضرت زینب سلام الله علیها با این‌که در حالت اسارت بودند، وقتی به آن‌جا وارد شدند، او پرسید که این زن متکبر کیست، یعنی کاملاً آن شیوه‌ی تربیتی خودش را نشان می‌داد، ولو در حال اسارت، گفت این زن متکبر کیست؟ گفتند زینب دختر علی؛ همان‌گونه که مرد باید در جهت ریسک در زندگی به صورت‌های مختلف ترسو نباشد، خیلی خودش را در مسائل احتیاطی محبوس نکند، به جهتی که با کارهای سنگین روبروست باید خودش را عادت بدهد و بالاخره صف شکن باشد، اما زن در جهت رعایت احتیاط انواع مسائلی که ولو به احتمال پیش بخواهد بیاید از جهت حفظ شخصیتش، باید وسواس به خرج بدهد،«و إذا كانت بَخيلَةً حَفِظَت مالَها و مالَ بَعلِها»[۱۰]، زن در خانه به معنای عامش امانت‌دار است که یکی از امانت داریها امانتی نسبت به ثروتی است که مرد در اختیارش قرار می‌دهد که مدیریت داخلی را داشته باشد و آن‌ها را حفظ کند.

امروز ما در یک جنگ فرهنگی عظیم در کنار باقی زوایایش که جنگ ترکیبی است قرار گرفته‌ایم، ملاحظه می‌کنید که دشمن در جهت تخریب خانواده‌ها در این جنگ ترکیبی با همه‌ی امکانات ورود دارد، این را می‌گویند اَندُلُسی‌سازی،هفتصد سال قبل در کشور متمدن اَندُلُس اروپایی‌های وحشی این کار را کردند، این تعبیر بنده نیست نویسندگانی که خودشان اروپایی هستند، فکر می‌کنم آناتول فرانس است که در این باره می‌گوید روزی که اروپا به اَندُلُس حمله کرد جنگ وحشی‌ترین ملت‌ها که اروپا بود با متمدن‌ترین ملت‌ها که اَندُلُس مسلمان بود،برای سلطه اول تخریب جنبه‌های فرهنگی کردند و بعد توانستند در جنگ نظامی غالب بشوند، یعنی آن‌جایی که دین و ایمان و استقلال و غیرت افراد را از بین بردند، ناموس افراد، افراد معتاد، افراد گرفتار، افراد شرابی و قمارباز، آن‌ها دیگر نمی‌توانند از خودشان دفاع کنند، لذاست که از خون‌بارترین جنگ‌هایی بود که وقتی اروپا غالب شد اَندُلُس را قتل عام کرد، حتی کودکان را کشتند و همین کارهای که امروز در غزه انجام می‌دهند، وآن نویسنده‌ی اروپایی در کتابش به نام زندگی گل‌ها می‌نویسد که با سقوط اَندُلُس پانصد سال تمدن دنیا به عقب افتاد، ببینید،آن‌ها از هفتصد سال قبل علیه برنامه‌های ما چه کردند و چه می‌کنند و از پانصد سال قبل هم که استعمار به صورت تشکیلاتی برای سلطه بر جهان تمام این‌ها را به صورت برنامه‌ریزی کرد لذا ما نباید بی‌تفاوت باشیم، و برای بازگشت تمدن اسلامی به جامعه بشری و در حقیقت نجات هشت میلیارد مردم جهان، باید احساس مسئولیت کنیم، و از این وحشی گری‌ها و قانون شکنی‌های آن‌ها به صورت‌های مختلف، چه آن‌که آن‌ها انجام می‌دهند چه به صورتی که ملت‌ها را به رعایت قانون تحذیر می‌کنند و مشکل ایجاد می‌کنند و انواع و اقسام قانون شکنی‌ها را تحمیل می‌کنند که باید جلوی آن‌ها ایستاد که یکی از مهم‌ترین آن مراکز دانشگاه‌ها و حوزه باید باشد که ان‌شاءالله هست.

 مجدد دعا می‌کنم، ان‌شاءالله که زندگی‌های خوب الهی،عاقبت به‌خیر و زمینه ساز پرورش انسان‌های بزرگ و تمدن بزرگ برای شما و برای همه‌ی جوان‌های عزیز ما فراهم بشود به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

[۱] -سوره نور،آیه۳۲

[۲] – شناسه حدیث :  ۱۱۸۸۹۵   |   نشانی :  الکافي  ,  جلد۸  ,  صفحه۱۷۷

[۳] -سوره نساء،آیه ۳۴

[۴]بحار الأنوار : ۱۰۳/۱۳/۵۹ .

[۵] – رقم الحدیث :  ۱۱۲۱۰۵   |   تخريج :  الکافي  ,  الجزء۵  ,  الصفحة۹

[۶] – نهج البلاغه : الحكمة ۲۳۴٫

[۷] -همان.

[۸] -سوره احزاب،آیه۳۲

[۹] – نهج البلاغه : الحكمة ۲۳۴

[۱۰] -همان.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *