متن بیانات نماینده معزز ولی فقیه در دیدار با طلاب و روحانیون بیرجندی ساکن قم
۲۸ /۱۲/۱۴۰۳
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والصلاة والسلام علی رسول الله و علی آله آل الله و لعن الدائم علی اعدائهم اعداءالله، با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان، و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همهی سنگرنشینان علم و ایمان؛ بزرگداشت همهی شهدای راه حق و بالأخص شهید مقاومت سیدحسن نصرالله قدس سره الشریف، با آرزوی پیروزی مظلومین عالم مخصوصاً فلسطین مظلوم، غزه مظلوم، لبنان مظلوم، اسلام مظلوم بر گرگهای بینالمللی؛ خیلی خوش آمدید، تقبل الله انشاءالله.
جایگاه تعهد به امر تبلیغ و تبیین جزء مسائلی است که به ندرت اهمیت آن درک میشود، حالا چه در جامعه بشری چه در بسیاری از خود آنهایی که متعهد به امر تبلیغ و تبیین هستند، علل آن هم معلوم هست، جامعه سرد بشری که سرگردان شده و آثارشان به حال، چه در تاریخ، چه امروز مشاهده میکنید، بنابراین علیه توجه و شناخت این مسئله خودش موضوعی است .
فرعون از حضرت موسی و هارون سوال کرد که خدا شما چه کسی است ؟« قَالَ فَمَنْ رَبُّكُمَا يَا مُوسَى[۱]»، این جملهی کوتاه از آیهی کریمه در معرفی خدا خیلی جملهی عجیبی است،« قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِي أَعطَى كُلَّ شَيءٍ خَلقَهُۥ ثُمَّ هَدَى[۲]»، کل سور قضیهای است، یعنی همه چیز، جمادات را بشناسید، نباتات را بشناسید، حیوانات را بشناسید، انسان را بشناسید، ملائکه را بشناسید، جن را بشناسید، بالاخره كُلَّ شَيءٍ دیگر خدا میخواهد بداند چه کسی هست، آنکه عطا کرده به هر موجودی، همهی ابزار خلقتی که در زندگیاش لازم بوده خب این نصف قضیه است، ابزار داشتن که کافی نیست، یک نفر، بنده یا شما در صحرای کویر، در سرمای زمستان یا گرمای تابستانش قرار میگیریم، خب جان ما به لب میرسد، به هیچ جا راه نداریم، چه میخواهد؟ ابزار میخواهد دیگر، یک هلی کوپتر یا بالگرد، یا هواپیما، یا یک ماشین، خودروی مجهز، فقط میخواهد استارت بزنید هست کافی است؟ نه؛ این تمامش نعمت است، هر قطعه قطعهاش نعمت است، اما کارآمدیاش وقتی است که من خلبان باشم بدانم چگونه از آن میشود بهرهمند شد، من راننده باشم بدانم که چگونه میشود از آن استفاده کرد، که ما طلبهها مثلاً بین الهلالین میگفتند، یا دیگران پرانتز میگفتند، ،« قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِي أَعطَى كُلَّ شَيءٍ خَلقَهُۥ ثُمَّ هَدَى[۳]»، همهی آنچه که ابزار هست و در خلقش لازم است ودر زندگیش مؤثر باشد، در حیاتش، در سیرش، از مبدأ تا مقصد، همهی ابزارش را خدا داده است، بعد او بین الهلالین و پرانتزش گفته است«ثُمَّ هَدَى»،هر موجودی نسبت به سیر و حرکت خودش خداوند هدایت فرموده که از ابزار موجودش چگونه استفاده کند، از الکترونهای داخل اتم بگیرید تا منظومهی شمسی، تا نباتات از لحظهای که رشد می کند تا لحظهای که میرسد، از حیوانات، از انسان، از فرشتگان و..؛ جملهی عجیبی است.
جایگاه تبلیغ و تبیین، بله، آنچه در تاریخ و چه بدتر از همه در این دوران آخرین الزمانی، همواره برخوردهای سرد بوده است، حالا با پیغمبران، با اوصیاء، با اولیاء، با ائمه هدی، بهتر از من میدانید، لذا است که این مسئله همانطور مکتوم مانده اما واقع مطلب اینجاست که نه مسئله اهم از این نداریم، خوب ببینید دین با همه مسائلی که لازمهی آن است که خود فقها، خود طلاب، خود حضرات میفرمایند که هیچ موضوعی را نمیتوانید طرح کنید الا اینکه اسلام در آن حکم دارد، حالا دیگر این یک مقداری سلیقگی میشود اما به هر حال این همه مسائل لازمهی دین است، بله، اما« مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ[۴]»، حالا این را گفتم این دیگر برداشت سلیقگی است، شاید شما طور دیگر معنی بفرمایید، اما به لازمهی آن گویا گفته میشود که بلاغ صحیح، بلاغ مبین، ابلاغ مبین، یعنی همه چیز، چون این همه لوازم دین اما خلاصه میشود و مأموریت اصلی بلاغ است، امروز در دنیا با صنوف مختلف، با رشتههای گوناگون در امور مختلف ملاحظه میکنید، اما راه حلش را از متخصصین خلاصه در متخصصین میخواهند و حال آنکه کار متخصصین نصف قضیه است، حتی كُلَّ شَيءٍ خَلقَهُۥهست، اما اگر متخصصی خائن باشد کار درست میکند؟ نه تنها درست نمیکند اصلاً مشکلات مال خودش میباشد،«چو دزدی با چراغ آید گزینه تر برد کالا[۵]»، و لذاست که یک متمم دارد، میگوید متخصص متعهد، خب این متعهد چطور ایجاد میکنید؟ میگوید متعهد، متعهد چطور ایجاد میشود؟ متعهد تنها از طریق ایمان ممکن است هدایت به ایمان شود دنیا چه زمانی درست خواهد شد، هر وقت که کارها کاملاً دانش بنیان باشد، اما در دانشش خلاصه نشود، بلکه علم و ایمان باشد، «الإيمانُ و العِلمُ أخَوانِ تَوأمانِ، و رَفيقانِ لا يَفتَرِقانِ [۶]»، علم وایمان توأمان زمانی که افتراق افتاد، احتراقا این آتشهایی که در دنیا به جان بشر شده جهتش چه هست؟ جهتش این است که به اهم مسائل که از آن بالاتر ما چیزی نداریم و آن مسئلهی هدایت است، جایگاه اصلیاش را پیدا کند که در مقابلش بدترین مصیبتها برای انسان ضلالت است، بحثی که چه دارد و چه ندارد نیست، آدمی که گمراه است هرچه بیشتر داشته باشد بر گمراهیاش افزوده میشود حتی علم، بنابراین مسئلهی هدایت از حرف اول را میزنند و شما حامل یک چنین امانت الهی هستید و این از اهمیت کارهایی که میگویید، گزارش میدهید، و نمیدانم اعداد و ارقام و اقلام و اینها که نیست، این مسئلهی کیفی است، اگر همراه باشد همه چیز درست میشود، همراه نباشد به هیچ طریقی کار درست نمیشود، این را هم باید خود ما بدانیم، هم باید مردم بدانند، با بیراهه رفتن مشکل حل نمیشود هرچند فریبنده باشد، راه این است که خدا قرار داده است.
نقل میشود که مرحوم آیت الله العظمی شیرازی بزرگ اواخر عمر ضعیف شده بودند، مریض بودند، تحمل حتی اینکه با یک نفر بنشینند مثلاً صحبت کنند نداشتند، ارادتمندانی هم که میخواستند آقا را زیارت کنند به اینکه کسی وارد اتاق بشود شرایط نبود، یک دریچه بود از راهروی خانه ارادتمندان میرفتند و ایشان پشت آن دریچه فقط اشاره میفرمودند و مردم هم خب به هر حال فیضشان را میگرفتند و مرخص میشدند؛ یک روز خادم آمد خدمتشان گفت یک آقایی آمده، روحانی هست، لباسهایش هم به روحانیهای روستایی شبیه میماند، میگوید که من فلانی هستم خدمت آقا عرض کنید با همه مشکلات فرمودند بگویید بیایند، آمد آنجا برای همه تعجب شد چه بسا شخصیتهایی نمیتوانند بیایند، آقا تحمل ندارد، یکی آمد آقا میگوید بیاید ، آمد آنجا مدتی با هم صحبت کردند بعد بلند شد و رفت از ایشان سوال شد که آقا ایشان چه کسی بود، فرمودند ایشان در دوره طلبگی من هم مباحثه من بود و بسیار مستعد بود که اگر در این رشته ادامه میداد بی شک مرجع بود، خب در آن تاریخ او سفری رفته بود و حالا به شهرهای روستاهای جاهای دیگر رفت، وقتی برگشت به من گفت که من رفتم در جامعه در بین مردم، از پیش مردم میآیم، مردم نیاز دارند و بنابراین من تصمیم گرفتم بر اساس نیاز مردم بروم و در مسئله تبلیغ و تبیین مردم را کمک کنم و آن با همه شرایطی که برای او موجود بود، اما خب من به الکفایه بود ولی آنجا رها بود، او انتخاب کرد که این کار برای او ارجح هست و یک عمری را از این شهر به آن شهر، از این روستا به آن روستا برای تبلیغ رفت؛ حالا کم حافظه هستم ولی این جریان که شما بهتر از من میدانید مقبرهای هست در اصفهان متعلق به یکی از علماست، ولی غالباً مردم نمیشناسند، نمی دانند چه کسی هست، سرگذشتهایی دارد، به نظر میآید که ایشان به نام فلان عالم که حالا بنده آدم کم حافظهای هستم، نام مبارکشان در ذهنم نیست، ظاهراً اهل ری بودند، در شرایط آن روز عازم مکه بودند و از آن طریق که میرفتند معمولاً از جنوب با کشتی میرفتند، با بعضی از علمای دیگری که همراه بودند به اصفهان میرسند، اصفهان آن دوران، اصفهانی که سراسر ناصبیها آنجا بودند، ایشان وقتی به اصفهان میرسد میبیند اینجا که سرتا پا اهانت به اهل بیت، اهانت به امیرالمومنین علی علیه السلام میکنند، به همراهان میگوید که من میخواهم اینجا باشم، خیلی عالم مبرز و مسلط بر مبانی و بر احادیث و آیات و فنون تبلیغ بودند، ایشان میماند آنجا و از آن سفر صرف نظر میکند میماند، بر اساس آن سلطه علمی که داشته خب هم نسبت به رقبایی که بودند دیگر کسی نمیتوانسته عرض اندام داشته باشد و هم مردم با آن فضلی که از ایشان میدیدند تحت تأثیر قرار گرفتند، آن وقت ایشان در صحبتهایی که با مردم میکند، منبری که میرود، مریدهای زیادی، جمعیت عظیمی، نماز که میخواند در هر صحبتی یک حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وسلم نقل میکند که این حدیث مثلاً این هم سندش، نسبت به یکی از صحابه اینطور فرموده اسم آن صحابی را نمیگوید، این قضیه هفتهها، ماهها، سالها تکرار میشود که ایشان حدیث پشت سر هم حدیث نقل میکند با آن تسلطی که داشته، از یک صحابی از قول پیغمبر و اسم صحابی را نمیگوید، مردم ندیده عاشق میشوند این صاحبی کیست، این همه احادیث با این محتواها، آنهایی که دیگر از عهدهی بیانش بر میآمده، بارها درخواست میشود که نام آن صحابه چیست، آخر ما بدانیم، چهارسال طول میکشد اینطوری، بعد از چهار سال یک روزی وعده میدهد که من در فلان تاریخ نام صحابی را خواهم گفت، این در میان مردم شایعه میشود، جمعیت خیلی عظیمی میآید، آن موقع بلندگو که نبوده، گوینده که حرف میزده در یک فاصله یک جارچی بوده تکرار میکرده میرفته تا آخر، به هر حال جمعیت عظیم میآیند و ایشان با همه مقدماتی که هنر هست، هنر و تبلیغ بالاخره باید همراه باشد، علم به جای خودش، هنر بالاخره هنرش را انجام میدهد و مردمی که تمامشان خلاصه شدن در گوششان و چشمشان، فقط به دهان گوینده است که امروز میخواهد گفته شود آن همه احادیث، آن همه فرمان پیغمبر، آن صحابی کیست؟ تا اینکه میرسد بیان میکند که آن حضرت امیرالمومنین، یعثوب الدین علی بن ابی طالب علیه السلام هست، چه اتفاقی افتاد، مردمی که تا امروز ناصبی بودند آنقدر فریاد زدند، آنقدر گریه کردند،آنقدر تو سرشان زدند، چهارصد نفر از آنها جان دادند و مردند و در شرایط اصفهان با موقعیت خاص خودش تغییری حاصل شد که بعدها که صفویه آمد زمینه بود، والا از قبل اصلاً زمینه نبود؛ این هم آثار ممتدی که تا حالا بر یک عمل تبلیغی از یک عالم وارسته شایسته انجام شده است .
ملاحظه کنید که از آن زمان تا این زمان که بعد آن شرایط که علمای دوران صفویه ،در واقع محضر او با واسطهها چقدر بهرهمند شدند تا من و شما در جابه جا و نقشی که امروز حتی انقلاب دارد، چون امور یک لوازمی دارد، لذاست که «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً[۷]» میشود«مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً[۸]» میشود، همه لوازمش حکم بشود، حکم به لوازم شی است، تبلیغ این است، اهم مسائل کاری که شما میکنید و اگر تبلیغ آنطور که باید با همکاریهای لازم چون این اقتضاء هست، اما موانع هم در نظر کنید، کاملاً میبینید، اما اگر این به یک حد نصابی برسد بیداری جامعه بشری که امروز این بیداری حاصل شده آن هم بر اساس تبلیغات لسانی و انجام عملیاتی در قالبهای مختلف که خب در این بخش خدا روح مقدس امام را شاد کند قدمهای مؤثری که اگر آن نمیبود دیگر بعد از فروپاشی شوروی از اسلام هیچگونه اثری نمیگذاشتند و امروز الحمدالله بالاخره با همه مشکلات، مشکلات است، آزمایش است، عوارض است، خوب باشد دیگر هست اما «انما الحیاة عقیدة و جهاد».
بنده هم دعاگوی همه شما هستم، ثبتکم الله بالقول ثابت فی الحیات دنیا و فی الاخره؛ صلوات.
[۷] – قَوْلِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً كَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ .؛ در قول نبى صلّى اللّٰه عليه و آله كه فرموده است: «من سنّ سنّة حسنة كان له اجرها و اجر من عمل بها الى يوم القيامة، و من سنّ سنّة سيّئة كان عليه وزرها و وزر من عمل بها الى يوم القيامة.». ؛ يعنى كسى كه احداث كند طريقۀ خوبى را براى اوست اجر و ثواب آن و ثواب هر كس كه عمل كند به آن تا روز قيامت و كسى كه اختراع كند طريقۀ بدى را بر اوست گناه و گناه هر كس كه عمل كند به آن تا روز قيامت. شناسه حدیث : ۳۴۷۵۹۴ | نشانی : الفصول المختارة من العیون و المحاسن , جلد۱ , صفحه۱۳۶
[۸] -همان.