خانه / تاپ خبر / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۰/۱۰/۰۵ / جلسه بیست و هفتم

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۰/۱۰/۰۵ / جلسه بیست و هفتم

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یکشنبه های علوی) ۱۴۰۰/۱۰/۰۵ جهت مطالعه عموم علاقه مندان منتشر شد.

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان(علیه السلام) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان

أما انَّ أَبْدانَكُمْ لَيْسَ لَها ثَمَنٌ الّا الجَنَّةَ فَلا تَبيعوها بِغَيْرِها[۱]، اگر کسی از ما بپرسد که عمرتان را به چند می فروشید، ابتدائاً همه تعجب می کنیم، چه حرفیست؟ به تمام دنیا هم نمی دهم عمرم را، ادعای خوبیست، اما این ادعا چقدر عملی است؟ اگر می خواهیم بدانیم به چند می فروشیم نسبت به گذشته عمرمان چرتکه برداریم و عاقلانه حساب کنیم به چند فروختیم، اینجاست که ما یوم الحسره در پیش داریم، یوم الحسره، عجب، ما می توانستیم بهتر از این عمل کنیم، چرا نکردیم؟ یوم الندامه در پیش داریم، خیلی پشیمان خواهیم شد، ما چرا خودمان را گول زدیم؟ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُ[۲]، سود که نکردیم که نکردیم، پاسخ زیانش را چطور بدهیم؟ شَتَّانَ مَا بَيْنَ عَمَلَيْنِ[۳]، شتان اسم فعل است، یعنی چقدر فاصله هست، خیلی فاصله هست شَتَّانَ بَيْنَ عَمَلَيْنِ[۴]، بین دو نوع عمل خیلی فاصله هست، عَمَلٌ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ[۵]، همانی که سرمشق مردم آخرالزمان است، می گوید ولش کن، دنبال لذت هست، دنبال رفاه هست، همینی که می بینید در آخرالزمان، عملی که این لذات خیالی آن تمام می شود وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ اما عوارض و لوازم و پاسخگویی آن که تمام نمی شود و هست، حالا چه در این دنیا، چه در آن دنیا، هست، چه کارش می کنی؟ وَ عَمَلٌ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ يَبْقَى أَجْرُهُ[۶]، نوع عملی که خب بله هزینه کرده، یک مقدار زحمت هم کشیده است، باشد، اجرش باقی است، حالا چه از نظر اجر نقد احساس وجدانی، خودش یک اجر بزرگی است اما حالت آمپر دارد برای آخرت در دنیا و عالم چیزی لغو خلق نشده است، این ها همه معنی دارد، این ها همه واژه هست، اینی که کار خوبی می کنید وجدانتان کیف می کند این معنی دارد، اینی که کسی کار بدی می کند بعد تحت فشار وجدان خودش است، این ها معنی دارد، حالا از این نقد نقدش تا آن اجر اجرش، زحمت تمام شد اما اجرت باقی ماند، کدام بهتر است؟ خب این ایام ما به یاد سردار سرلشکر قاسم سلیمانی که تقریبا همه مردم دنیا تحت تاثیر شخصیت او قرار گرفته اند، آن هایی که توجه دارند قاسم سلیمانی برایشان یک چهره شناخته شده است، چه دشمن، چه دوست، اما چطور شدکه او از عمر خودش این استفاده را کرد، به چه فروخت؟ آن دیگری مطهری شد، او که عمری بیشتر از دیگران نداشت، چطور معامله کرد، این عناصر ننگینی هم که برای لذات مالیخولیایی نه لذات انسانی این همه جنایت می کنند، ظلم می کنند، انسان کشی می کنند، ویرانگری می کنند، آواره می کنند، صدها، هزاران کودک را می کشند، به اینکه خب یک اسمی، شهرتی، حکومتی به ناحق سرپا کنند، این هست دیگر، بالاخره ما هر لحظه سر دوراهی هستیم.

راجع به اهل جهنم دارد که وَ هُمْ‌ يَصْطَرِخُونَ‌ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ‌ صَالِحاً غَيْرَ الَّذِي‌ کُنَّا نَعْمَلُ[۷]‌، نعوذ بالله، نستجیر بالله، بالاخره کارشان به آنجا کشیده می شود، این عمر گران قیمت به نرخ دوزخ فروخته می شود بعد آن ها فریاد برمی آورند، يَصْطَرِخُونَ‌ فِيهَا، داد می زنند، خدایا ما را از اینجا خلاص کن، که چه کار کنیم؟ نَعْمَلْ‌ صَالِحاً، حالا دیگر فهمیدیم دیگر حساب چه صورت دارد، کار خوب انجام دهیم، غَيْرَ الَّذِي‌ کُنَّا نَعْمَلُ‌، نه دیگر آن راه هایی که رفتید بد بود، تمام، سعدی هم یک شعری دارد که مفاد شعرش این است که کاش عمر دو تا می بود، یکی در این ندانم کاری ها و در این بالاخره تجربه می گذشت بعد یک عمری نو می شد و بعد از این آزمون و خطا زیبا زندگی می کردیم، خب، شعر سعدی به ظاهر به دل می نشست اما خدا چیز دیگری می فرماید، خدا می فرماید که وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ[۸]، اگر این ها باز هم فرصت پیدا کنند همان هستند، این عذاب هم که ادامه پیدا می کند اینطور نیست که تنها برای آن گناهی که کرده باشد،  وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ[۹]، تا فرصت دستشان باشد این ها همانند، درست است؟ خب این ها فریاد می زنند که خدایا ما را از اینجا خارج کن تا کار خیر انجام دهیم، حالا خدا یک س.ال می کند، این سوال از من و شما است دیگر، حالا که رفتید جهنم اگر صداقت دارید، حالا ما هم که در نیمه راه جهنم هستیم عرض می کنم، خدا یک سوال می کند، شما که می گویید که اگر برگردم این کار را می کنید، شما که هر روز برای شما نو می شد یک عمر جدید بود، ببین، دروغ می گویید و الا خب امروز صبح که کردم باید تصمیم می گرفتم آدم می شدم، من که چنین تصمیمی نگرفتم، چرا؟ چند روز را تجربه کردم؟ حالا پایم که گیر می کند در دوزخ می گویم خدایا مرا برگردان، خب من که هر روز برمی گردم، بر نمی گردم؟ ببین دروغ می گوییم، خدا می فرماید که أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ[۱۰]، ما آنقدر به شما عمر ندادیم که اگر می خواست کسی گوش فرا دهد، گوش فرا می داد، تازه به این خلاصه نشد وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ، أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ[۱۱]، هی آمدند به شما گفتند، پیغمبران آمدند، ائمه آمدند، علماء آمدند به هر حال، به گوش شما فرورفت؟ نه، الان هم برگردید به گوش شما فرو نمی رود، دلیلش هم عمل خود شما است، خب، حالا بعد از این دوباره می پرسیم عمر شما به چند؟ اول گفتیم عمر شما به چند، خیلی تعجب آور بود این چه سوالی است، اما حالا هموار شد، عمر شما به چند؟ عمر بنده به چند؟ ها؟ به یک شاهی هم نمی خرند، این عمر فاسد را هیچکس نمی خرد، افسوس که عمری پی اغیار دویدیم، از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم، ما تشنه لب اندر لب دریا متحیر، آبی به جز از خون دل خود نچشیدیم، تمام این تلخی های روزگار عمل خود ما است، می گوییم روزگار خراب شده، روزگار اگر به زبان بیاید ما را افتضاح می کند، روزگار یعنی چه؟ روزگار خراب شده؟ روزگار یعنی من و تو، با هر کس مصاحبه کنید در هر جای این کشور یا جهان، آقا درد دل را باز می کند و و و می گوید و می گوید و می گوید، خب خود من چطور؟ خود تو چطور؟ به وظیفه خودمان عمل کردیم؟ اگر هر فرد فرد به وظیفه اش عمل کند که اصلا مشکلی نیست، کدام مشکل؟ شما مشکل دارید؟ این ها که بازتاب عمل خود ما است و به خود ما بر می گردد، خب آن نمونه مشهورش که می گویند اگر چنانچه هر کس صبح از خانه بیرون شد یک کیسه زباله را بریزد توی خیابان، توی زباله دان نریزد، بندازد داخل خیابان، حالا شهرداری با همه تشکیلاتش می تواند شهر را تمیز کند؟ نه، این که نمی شود که همه ما کار خلاف کنیم بعد بگوییم یک دولتی بیاید همه کارها را درست کند، این که نمی شود که، یک وقت یک دولتی می آید خودش کارهایش را خراب می کند خب می شود از او توقع داشت که کارها را خراب نکن، اما یک دولتی می آید و می خواهد کارها را خوب کند او شرطش این است که همه برابر آنچه را که وظیفه شان است عمل کنند، آن هم به وظیفه اش عمل می کند، اصلا ما مشکلی نداریم که بگوییم مشکل را حل کنند، مشکلی نیست، کدام مشکل، اگر چنانچه هر کس منظم کیسه زباله اش را داخل زباله دان بیندازد بعد جاهای متفرقه ای که هست شهردار می تواند شهر را مثل گل تمیز داشته باشد اما اگر کسی کیسه زباله را توی خیابان بریزد این شهر را نمی شود تمیز کرد، مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هم همینطوری است، حالا همه دزد باشند یک عده بیایند مردم را درست کنند، این که نمی شود که، اما اگر مردم همه امین باشند جلوی چند دزد را می شود گرفت، اگر مردم همه بر اساس اعتقاد دینی خودشان، امور سیاسی خودشان، امور اجتماعی خودشان، امر فرهنگی خودشان را در چارچوبه وظیفه عمل کنند خب اگر ده جا اشتباه شد، خطا شد، فلان شد او می تواند اداره کند، اما اینکه همه بنا باشد خلاف کنند بعد بگوییم یک عده بیایند درستش کنند، این که نمی شود، این کار شدنی نیست یا می گوییم مثلا انقلاب آن کار را کند، این کار راکند، انقلاب یعنی که؟ انقلاب هم مثل همان روزگار است، انقلاب که یک موجود خاصی نیست، انقلاب یعنی تحول من و تو، دشمن بر ما مسلط بوده، بر ناموس ما مسلط بوده، بر جان ما مسلط بوده، ما را می کشته، داغون می کرده، شکنجه می کرده، منابع کشور را می داده به بیگانه، انواع و اقسام اعتیاد را در خانه ها می برده ترویج می کرده و و و و یک دو تا ده تا صد تا که نیست و هیچکس هم جرأت نمی کرده حرفی بزند، مردم هم انقلاب کردند یعنی چه؟ انقلاب کردند بیایند سر قانون، طبق قانون عمل کنند، انقلاب یعنی خود مردم، انقلاب که یک چیز خارجی نیست، انقلاب یعنی خود مردم، اگر مردم در آن بازگشت معنوی به خدا و به خود کارشان را اصلاح کنند این می شود انقلاب، نه دشمن می تواند بر شما تحمیل شود، نه می تواند دشمن اموال شما را بدزدد، نمی تواند ناموس شما را بدزدد، نمی تواند بر دوش شما سوار شود، نمی تواند، اگر انقلاب باشد اما اگر چنانچه، نه همه بگوییم انقلاب بیاید این کار را بکند، خیال می کند انقلاب آن پشت دیوار است، تشریف بیاورد این کار را بکند، اصلا به این معنی که ما چیزی نداریم، انقلاب یعنی تحول مردم بر اساس تعهد، ایمان، صداقت، حالا خودش می خواهد خیانت کند بعد می گوید انقلاب این کار را نکرده است، خب آخر انقلاب یعنی چه؟ آن وقت یک عده ای مثل حاج قاسم ها، حاج قاسم یکی نیست، او سمبل همه حاج قاسم ها است، صدها هزار شهید و جانباز و آزاده و بالاخره انسان ها مومن و علمای عاملین و بالاخره انسان های صالحی که هستند که همه به برکت آن ها هستیم و الا دشمن ما را نابود می کدرد، خب آن ها برای ارزش این دین همه چیزشان را هزینه کردند، ما همان عرضه نداریم که همان مقداری که آن ها هزینه کردند حفظش کنیم، هر کس به نحوی، یکی دروغ می گوید، یکی خیانت می کند، یکی کم فروشی می کند، یکی تحمیل می کند، یکی دزدی می کند فرار می کند خب، حالا مجدد بگویید عمر را به چند می فروشید؟ به این قدر، «بعتُ اشتریتُ» که خب الحمدلله شماها که ماشاءالله موفق هستید، این ها خطاباتی است که به خودم دارم، عمرمان را ضایع کردیم و در حالی که دیگران از عمر و حیات و دنیا و این ها چه بهره های عظیم بردند، شایستگی پیدا کردند و با حضرت حسین بن علی(علیه السلام) محشور می شود، با شهدای کربلا محشور می شوند اما وضع من چطور است، عمر این است، أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ[۱۲]، این همه گفتم و نصیحت کردم، فرمایشات امام را به خاطر دارید؟ فرمایشات هر روز رهبر انقلاب را به خاطر دارید؟ فرمایشات آیت الله مطهری را به خاطر دارید؟ وصیت نامه شهدا را به خاطر دارید؟ مثلا بیش از این چه می خواست باشد؟ اگر حضرت نوح هم مبعوث شود بیش از این نیست دیگر چیزی، خب این حرف ها از این جهت در جمع خواص هم باید گفته شود که انسان مسئول خودش تنها نیست بلکه مسئول دیگران هم هست، یکی از وظایف گفتن مطالب برای دیگران است، یعنی همان َجَاءَكُمُ النَّذِيرُ، همه باید انذار بدهند، همه باید از عاقبت بترسانند، بنا علیه خواص در هر جایی، در هر مجلسی، در هر دیداری، در هر چهره به چهره ای یک جمله نصیحت به دیگران هم بگویند زیرا انسان مسئول خودش تنها نیست، مسئول دیگران هم هست، خداوند بر توفیقاتتان بیفزاید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

[۱] . تحف العقول، ص ۴۱۰

[۲] . آیه ۱۶ سوره بقره

[۳] . حکمت ۱۱۷ نهج البلاغه

[۴] . همان

[۵] . همان

[۶] . همان

[۷] . آیه ۳۷ سوره فاطر

[۸] . آیه ۲۸ سوره انعام

[۹] . همان

[۱۰] . آیه ۳۷ سوره فاطر

[۱۱] . همان

[۱۲] . همان

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *