به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یکشنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۹/۰۷ جهت مطالعه عموم علاقه مندان منتشر شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُ للهِ والصلاة والسلام على رسول الله وَ علی آلِه آل الله وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَعْدَاءِ الله
با سلام به امام زمان(علیه السلام) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان
و عن امیرالمومنین(علیه السلام) الْأَقَاوِيلُ مَحْفُوظَةٌ، وَ السَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ، وَ كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ[۱] این سخن مال هزار و چهارصد سال پیش از این است، آن این که می فرمایند صحبت های شما اقاویل جمع قول است، صحبت های شما حفظ می شود، ضبط می شود، نگهداری می شود، در قرآن هم دارد دیگر، مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ[۲]، هیچ سخنی از دهان بیرون نمی آید جز اینکه یک نگهبان آماده آن را حفظ می کند، باز هم عرض می کنم توجه باشد این ها سخن امروز نیست که در بازار هم که می گذرید مغازه کالای سخن باشد، مال آن زمان است، سخن ها حفظ می شود و خیلی کار دست ما می دهد، در این تجربه های نزیرک به مرگ هم که این سال ها نمونه هایی در سطح جهان و در ایران به استماء شما رسیده که یک سخن خیلی کار را مشکل می کند، یک سخن، چقدرها ممکن است عبادت کرده باشد، یک سخن می گوید همه را بر باد می دهد، اینگونه است دیگر، نخیر عبادت نکرده اما جنایت هم نکرده، بعد می بیند که در پرونده عملش یک جنایت هایی است که اصلا از آن خبر ندارد، این اشتباه است، مال من نیست، نه مال شما است، چطور؟ به جهت اینکه شما این جمله را درباره فلانی گفتید، غیبتش کردی، خب اگر شما پرونده تان کار خوبی می داشت کار خوب شما را به آنجا منتقل می کردند، شما کار خوبی هم که نداشتید، عوضش چه کار می کنند؟ از گناهان او در پرونده شما می گذارند، پرونده مال خود شما است، اشتباهی در کار نیست اینجا، حالا این ها نمونه های اندکی است، اصلا خدا زبان را برای چه داده؟ برای دروغ، برای مردم آزاری، برای غیبت، برای تهمت، برای خودستایی یا نه زبان هم مانند باقی اعضا و در فلسفه نظام آفرینش الا لیعبدون، زبان را داده که با آن عبادت کنی خدا را، کار خیر کنی، مشکل مردم را بگشایی، ذکر خدا بگویی، چقدرها از گناهان کبیره فقط مربوط به زبان است، الْأَقَاوِيلُ مَحْفُوظَةٌ، وَ السَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ[۳] انسان یک طوری حرف می وزند که او باطنش ظاهر نمی شود، خودنگهداری می کند، خب تا کی؟ پنهان می ماند؟ نه پنهان نمی ماند، نه مربوط به روز قیامت است، آن به جای خودش، قبل از آن نه تنها پیغمبران و اوصیای پیغمبران، نخیر، میان همین مردم معمولی کسانی هستند که ذهن بنده و شما را می خوانند و می دانند، پنهان کاری ها نمی ماند، السَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ[۴]، او باطن باطن ها این ها ظاهر می شود تا برسد به قیامت که نمی خواهد سخن باشد، آنچه که در قلب بگذرد آن هم معلوم است که چیست، حالا وَ كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ[۵] ما خیال می کنیم که رها هستیم؟ همه ما تحت کنترل هستیم، مأمورین خدا مگر خواب هستند؟ اصلا در این سیستم و جهان به قول فلاماریون فرانسوی کتابی دارد ما قبل الطبیعه، کتابی در طبیعه، کتابی ما بعد الطبیعه، مسائل علمی خوبی دارد، او چیزهای جالبی در این باره در آن زمان خودش کشف کرده است، حالا یکی از گفته های او این است که می گوید من به اینجا رسیدم، او در زمان خودش می گوید من به اینجا رسیدم که در این سیستم نظام خلقت به طوری آفریده شده که لحظه به لحظه از زمین عکس می گیردو آن عکس ها صعود می کند، کجا می رود نمی دانم ولی تا اینجایش را فهمیدم تمام این ها پرونده است حتی بشر دانشمند به آن می رسد، آن وقت آن کسی که از خودش بی خبر است منم كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ[۶]، ما را گرو می گیرند، جنس گرویی در اختیار گرو گیر است، ما را گرو می گیرند، هر کار بخواهیم بکنیم، هر چه بخواهیم بگوییم، هر ادعایی، يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ[۷]، نسبت به حق سرکشی می کنی؟ توجه توجه، این سرکشی به ضرر خود شما است، شما می خواهید با خدا پنجه در پنجه بیندازید؟ مگر می شود؟ جز اینکه آدم شعورش را از دست بدهد، وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ[۸] از او دین حق که حضرت ابراهیم(علیه السلام) قهرمان توحید گذاشته هر کس از آن سر یپیچد سفیه است سفیه، وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ[۹]، خودش را به بازی گرفته، نظام خلقت را به بازی گرفته، خب در این روایت هم دارد امام می فرماید که النَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ[۱۰]، این مردم با این همه ادعای علم و دانش و قرن مشعشع فلان و از این حرف ها این ها خُل هستند، النَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ[۱۱]، این ها کأنهُ شیطان در عقلشان دخالت کرده و این ها خُل هستند، نقص دارند، یک تخته کم دارند، نه یک تخته چند تخته کم دارند، نشانی به چه نشانی؟ نشانی به این نشانی سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ[۱۲]، خب گفتیم خدا زبان را برای چه آفریده؟ که ترجمان قلب باشد، در قلبت چه می گذرد؟ راست، صدق، زبان را خدا برای این داده است، زبان مترجم است، سوال برای چیست؟ سوال کلید فهم است، برای این است، اما ما چطور استعمالش می کنیم؟ سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ[۱۳]، آن کسی که سوال می کند می خواهد اذیت کند، یک سوال از آقا می کنم، این آقا را آزمایش می کنم، یک سوالی می کنم خجالتش می دهم و از این قبیل، زبان برای این آفریده شده؟ درندگی با زبان، اینطوری است دیگر، گزندگی با زبان، او حیوان درنده است، او حیوان گزنده است، آدمی گاه ممکن است یک جمله بگوید که یک انسان شب از غصه نخوابد، یک جمله، عیناً مانند کسی که او را مار گزیده، این پهلو آن پهلو می شود اما دلش را خواب نمی برد، به خاطر جمله بدی که من گفتم، گناه نیست؟ اینطوری است دیگر، حتی آن هایی هم که کارهایشان درست است گاهی اوقات ممکن است یک چیزهای جزئی باشد، مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ[۱۴] معنیش همین است، خیلی هم آدم بزرگی است، خب باشد اما اینجا باید حساب پس دهد، در نوشته ای دیدم فلان آقای بزرگوار از دنیا رفته بود، آقازاده ایشان او را در خواب دیده بود، دید خیلی هم حالش خوب است، بعد دید که این لب و دهانش زخم دارد، گفت آقا حال شما که خوب است بفرمایید این درد و رنجی که دهان دارد چیست؟ به پسرش گفت من در دنیا که بودم مادرتان را که سیده هم هست و نامش سکینه هست من به صورت به اصطلاح شکسته سکی صدا می زدم، این زخم مربوط به آن است بعد ایشان می گوید از خواب بیدار شدم به مادرم گفتم قضیه چیست، گفت بله پدر شما اسم مرا درست نمی گفت، حال شما می گویید این آدم بزرگ، نخیر صحابی پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، بالاتر از این؟ نه هر صحابی، هر صحابی که باشد درست نیست که، بهترین هایشان، یعنی کسی که وقتی از دنیا رفت پیامبر(صلی الله علیه و آله) با پای برهنه مشایعتش کرد، خود پیغمبر هم بر او نماز خواند، دارد که پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود که ملائکه در تشییع جنازه او صحنه را پُر دارند، سعد بن معاذ(رضی الله عنه)، خود پیغمبر(صلی الله علیه و آله) داخل قبر رفت و او را به خاک سپرد، بالاتر از این؟ اما پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود همین حالا قبر یک فشار داد، این عالم قبر است، مراد خاک نیست، قبر یعنی عالم قبر یک فشاری داد به این آقای سعد بن معاذ، چرا؟ گفت در خانه برخوردهایش درست نبود، همه کارش درست است هال، حالا در خانه تحکم می کند یا بداخلاقی می کند یا تحقیر می کند، حالا هر چه بود، این است دیگر، سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ[۱۵]حرف می زند اما مراد از حرفش و فلسه صحبت و سوالش اذیت کردن کسی است، باز آن طرف مُجِیبُهُمْ مُتَکَلِّفٌ[۱۶] سوال و جواب برای چه؟ برای کسب علم، برای تعلیم و تعلم، خب حالا، این آمده آنطوری سوال می کند، باز آن دیگری که جواب می دهد مراد او این نیست که علمی را به طرف منتقل کند، اصلا در این بحث نیست، در بحث است که شخصیت خودش را بفهماند، یک چیزهایی سر هم می کند و به خوردش می دهد، علمی و درست هم نیست اما به هر حال غرض او اظهار شخصیت خودش است نه اینکه در ثواب تعلیم و تعلم که از بهترین عبادات است کاری کرده باشد، این عمر گرانبها را ما اینگونه مصرف کردیم به همین دلیل هم جز وزر و وبال هیچ چیز نداریم، همه چیز را به بازی گرفتیم، یَکَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْیاً[۱۷]، این بحث کارشناسی است، خب این امور که خراب است چرا خراب است؟ بالاخره آقا درس خوانده کارشناس شده، در هر مسئله ای فرق نمی کند، حالا می خواهد در حوزه باشد، در دانشگاه باشد، در تجربه بیرونی باشد، بالاخره صاحب رای است دیگر، خب این آقا را گذاشتند مثلا در یک نظام مهندسی یا گذاشتند در تشخیص فلان مورد و فلان موضع، کارشناسی فلان موضوع، حالا که او را آنجا گذاشتند اگر واقعا بر اساس علم خودش اظهارات درستی کند آنجا مشکلی پیش نمی آید اما این پستی که گرفته امضاء فروشی می کند نه در واقع کارشناسی، پایش را امضاء می کند، به جای دیگر هم کاری ندارد، خب طبعاً وقتی این شد هیچ وقت هم درست نخواهد شد چون علم برای این است که وارد عمل شود و کار را اصلاح کند اما این با امضاء فروشی فرق می کند، در فلان سیستم، در فلان نظام، در نظام پزشکی، نظام مهندسی، مثلا کارشناسی فلان نیرو، کارشناسی فلان سازمان، هیچ وقت هم دنبال اینکه کاری درست شود نیست، چرا؟ اینجا خوشش می آید اینطور می نویسد امضاء می کند، یک جایی بدش می آید اینطور امضاء می کند، این را می شود گفت انسان هوشیار؟ یَکَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْیاً يَرُدُّهُ عَن فَضلِ رَأيِهِ الرِّضا و السُخطُ[۱۸]، بس است که فلان جا خویشاوندش را، فلان جا رشوه اش را، فلان جا فلان است خوشش می آید یک امضای الکی می کند، فلان جا هم بدش می آید باز هم یک امضای الکی می کند، از فلانی ناراضی است انتقام می گیرد به وسیله کارشناسی ای که باید در قبال حقوقی که می گیرد درست انجام بدهد، درست انجام نمی دهد، این کار هم هرگز درست نخواهد شد، حالا یک کسی بر او بگمار، باز او را چه کسی اصلاح کند؟ یک کسی بر او بگمار، در بعضی از کشورها مثل خود آمریکا سیزده تا شانزده تا سلسله مراتب نظارت ها است، آن از کجا تضمین دارد، اگر ایمان نباشد هیچ چیز تضمین ندارد، هیچ بنایی محکم تر از ایمان نیست اما در آخرالزمان آن را سست کردند، نتیجه اش هم همین است که می بینید، ما اصلا مشکلی نداریم، مشکل خود ما هستیم با این سطح فکر، ظاهرسازی، و يَكادُ أصلَبُهُم عُودا[۱۹]، خب آدم صاحب اراده، آدم قاطع، خب بله بسیار خوب مبارک است اما یک سفارش، یک گوشه چشم، آقا فلانی خویشاوند ما است، آن کارشناسی که آنجا می کنی، آن زمین، آن تصادف، آن بحث اقتصادی، آن بحث فلان و بهمان و غیره ذلک اینها حواست باشد، از فلان وزارت خانه و يَكادُ أصلَبُهُم عُودا تَنكَؤهُ اللَّحظَةُ و تَستَحيلُه الكَلِمَةُ الواحِدَةُ[۲۰] این تازه آدمی است که می گویند قاطع است، تازه اگر قاطع باشد همه از او بدشان می آید، می گویند این چه آدمی است اصلا کنار نمی آید، اگر واقعا صرفا مسئله علمی یا مسئله شرعی یا مسئله به هر حال خبر صحیح سیاسی بگوید از او بدشان می آید، فاصله می گیرند، تنهایش می گذارند، چرا؟ اینجاست که باید عوض خدای واحد همه را عبادت کند، مطیع همه باشد تا بشود یک کاری کرد، به هر حال برای هر پیروی پیشوایی هست که از او پیروی می کند، حالا انصافا اگر امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) است، اگر امام صادق است، اگر ما شیعه هستیم بالاخره این ها با هم می سازد یا نمی سازد؟ قابل جمع هست یا قابل جمع نیست؟ ما که غیب نمی دانیم، از کسی هم خبر نداریم اما گر مسلمانی همین است که حافظ دارد وای اگر از پس امروز بود فردایی، خداوند حافظ را رحمت کند، ما را هم رحمت کند، عواقب ما را ختم بخیر کند و ما را از شر خودمان نجات دهد، صلوات بفرستید.
[۱] . حکمت ۳۴۳ نهج البلاغه
[۲] . آیه ۱۸ سوره ق
[۳] . حکمت ۳۴۳ نهج البلاغه
[۴] . همان
[۵] . آیه ۱۸ سوره مدثر
[۶] . همان
[۷] . آیه ۲۳ سوره یونس
[۸] . آیه ۱۳۰ سوره بقره
[۹] . همان
[۱۰] . حکمت ۳۴۳ نهج البلاغه
[۱۱] . همان
[۱۲] . همان
[۱۳] . همان
[۱۴] . آیه ۷ و ۸ سوره زلزال
[۱۵] . حکمت ۳۴۳ نهج البلاغه
[۱۶] . همان
[۱۷] . همان
[۱۸]. همان
[۱۹] . همان
[۲۰] . همان