به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یکشنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۳/۹ جهت مطالعه عموم علاقه مندان منتشر شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان
)لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي؛ الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ وَ التَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمل)[۱]
البته بنده خودم عرض می کنم که مسائل روزمره زندگی دنیا را خوب می فهمم اما مشابه همان را در دین گه نوبت می رسد یا نمی فهمم یا نمی خواهم بفهمم یا خودم را به نفهمی می زنم، این رایج است.
یک کسی می خواهد سرمایه گذاری کند یا می خواهد طرحی را اجرا کند، فرقی نمی کند می خواهد تولیدی باشد، درمانی باشد، از نوع یک پروژه ساختمانی باشد، کشاورزی باشد، مرغداری و گاوداری باشد، همه متوجهیم که یک سرمایه گذاری یا یک طرح و پروژه یعنی چه؟ هیچ توضیحی لازم نداریم.
اگر من می خواهم سرمایه گذاری کنم یا یک طرح بهداشتی و درمانی را درمورد خودم اجرا کنم اولین قضیه این است که به آن دل می دهم، حالا به یک دلیل یا به صد دلیل به آن دل می دهم که این بشود و آن را باور دارم و مطابق با باور خودم انگیزه دارم که این پیاده شود وانگهی تثبیت می کنم، مقدماتش را فراهم می کنم، وانگهی به انجام کار می پردازم و در یک تاریخی هم کار را شروع می کنم، پروژه تمام می شود.
همه می فهمیم که یک سرمایه گذاری، یک پروژه که می خواهیم انجام دهیم یعنی این اما نوبت به مسائل دینی که می رسد نمی فهمم یا خودم را به نفهمی می زنم یا نمی خواهم بفهمم.
وقتی می گویم من مسلمان هستم، از اول تا آخرش خلاصه می شود در اینکه ما مسلمان هستیم و حال آنکه همه چیزهایی که جای دیگر است اینجا هم باید باشد چرا اینجا نیست پس پیداست نمی خواهم بفهمم، مسلمانی من می شود اینطوری، گر مسلمانی همین است که حافظ دارد، وای اگر از پس امروز بود فردایی و لذاست که در روایت هست امام علی(ع) این مسئله را در تمام این مراحل باز می کند، این چه مسلمانی است، چه در صدر اسلام چه الان الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ
حالا بدون اینکه خط را گم کنیم این مسئله اسلام را در حاشیه یک توضیح مختصر بدهم مخصوصا برای اساتید خودم، در اصطلاحات کتاب و سنت کلمه اسلام دو جا به کار رفته است، به دو معنی، یک جا به معنی اسلام ابتدایی است (قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ)[۲]
وقتی اسلام گسترش پیدا می کند و افراد اسلام را می پذیرند اسلام را می پذیرند ولیکن از اسلام آگاهی ندارند، این اسلام ابتدایی است، احکامی که بر آن بار می شود این است که این بدنش پاک است و ذبیحش حلال است، ازدواج با او حلال است بالاخره این مرحله ابتدایی است تا بعد اسلام شناس شود و بر اساس آن ایمان کسب کند وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ ایمان هنوز نیامده ولی می آید این یک مرحله است در قرآن و حدیث، قبل از ایمان است.
در بخشی از استعمال اسلام حد اکمل ایمان است یعنی خیلی بالاتر از ایمان است (مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَٰكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا)[۳] این مسلمی که حضرت ابراهیم است نهایت ایمان است که وقتی نهایت ایمان کسب شد آن وقت به اسلام می رسد به همین معنی تسلیم، طرح خدا را قبول دارد؟ هر جنسی چه در طبیعت چه در صنعت چه در موارد دیگر طی یک فرمول به کمال می رسد، دین یک فرمول است یک طرح الهی است که اگر بخواهیم انسان شویم باید از این کانال انسان شویم معنی آن این است دیگر الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ دیگر نظر و رای من این است نمی دانم اینجا قیل و قال است و این حرف ها معنی ندارد.
خدا تو را بهتر می شناسد یا تو بیشتر خود را می شناسی؟ خدا بهتر خیر تو را می خواهد یا تو خودت بیشتر خیر خود را می خواهی؟ پس بنا علیه اینجا مقام تسلیم است و دیگر سلیقه و فلان و بهمان من چنین می گویم و این ها نیست دیگر الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ و التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ
اگر تسلیم است طبعا بر اساس باور او است دیگر که حالا روی مسئله یقین هم یک توضیحی بدون اینکه از خط خارج شویم می دهم.
یقین مقام عالی علم است و خود یقین هم یک ماهیت مشکک است متواتی نیست یعنی مراتب دارد، یقین خودش مراتب دارد.
علم الیقین است تمثیل می آورند شما از آن طرف شهر احساس می کنید یک دودی به آسمان می رود بلافاصله ذهن شما استدلال می کند و نتیجه می گیرد اینجا آتش سوزی شده این دود مربوط به آن است پس آتش سوزی شده، شما آتشی دیدید؟ نه؟ آتش ندیدید، دود دیدید ولی به لازمه آن علم پیدا می کنی که آنجا آتش گرفته اما می بینید که مردم به آن سمت می دوند، من هم پشت مردم می دوم به نزدیک که می رسم شعله های آتش را می بینم، آن اول علم الیقین بود قوی ترش شد عین الیقین )أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ)[۴]
علم استدلالی را یک وقتی می شود به نحوی چپه کرد یک سوفسطایی می آید چپه اش می کند اما اینجا او نیست تبدیل می شود به عین الیقین
خب بالاتر از آن تبدیل می شود به اگر این آتش به جان من افتاد می شود حق الیقین، دیگر کسی نمی تواند بگوید این شعبده بود، نه آتش مرا گرم کرده و می سوزد، این دیگر شعبده نیست، در این ها خلاصه نمی شود، قبلا هم عرض کردم در این برنامه زندگی پس از زندگی گه خیلی چیز خوبی هست قسمت های خیلی خوبی بود و هست حالا یکی از آن ها این بود که آن آقا میگفت که آنجا یقین به یک حالتی است که با یقین در دنیا فرق می کند این یقین را ضرب در میلیون کنید یک چنین یقینی است، سلسله مراتب دارد می رود بالا تازه بعد از آن که او این حرف را گفت ما متوجه شدیم که (وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ)[۵] یعنی چه؟ چرا از مرگ تعبیر به یقین می شود.
حالا برگردیم به اصل مطلب الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ و التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ نسبت به این طرح نسبت به این پروژه نسبت به این سرمایه گذاری حالا به هر حال هر چه هست تا نسبت به سرمایه گذاری عمرم در دنیا من تسلیمم چون که نسبت به این قضیه یقین دارم وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ قبلا مسئله حق و صدق را به مناسبتی گفتیم.
تصدیق می کند یعنی دقیقا مطابق با آن طرح تطبیق می نماید می شود صدق، تصدیق می کند، حالا که می خواهد عین آن پروژه و طرح را پیاده کند حالا وَ التَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ این باید تثبیت شود حالا هر چه هست باید تثبیت شود حالا که این می خواهد انجام شود باید مقدماتش تثبیت شود، ساختمان است بالاخره آهن می خواهد، آجر می خواهد اگر بهداشتی است متناسب با آن دارو و درمان می خواهد، پرهیز می خواهد، در گاوداری هم همینطور فرق نمی کند، خوب همه چیز آماده تمام است؟ نه؟ هُوَ الْأَدَاءُ ، این باید انجام شود، از فردا باید مهندس بیاید نظرش رابگوید، معمار بیاید نظرش را بگوید، عمله، کارگر وغیره وارد کار شوند هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ آن وقت می شود درست که اگر فلان طرح را پذیرفته است معنی آن این است که این ساختمان تمام شد، همه متوجه می شویم یعنی چه؟ اما نسبت به مسلمانی خودم نه، ادعای مسلمانی می کنم نه حرفهایم به حرف آدم مسلمان می خورد، نه اخلاقم به آدم مسلمان می خورد نه قول و قرارم به آدم مسلمان می ماند به هر حال همینی که می بینید.
آن روزی که رسول اکرم(ص) دعوت به اسلام می فرمودند سیزده سال در مکه، آن روز اگر کسی مسلمان می شد نه به او امتیاز می دادند نه به او شغل می دادند نه به او وام می دادند از این ها که نمی دادند، پدرش را در می آوردند، او را زیر شکنجه می کشتند، اصلا جای زندگی نبود، مسلمان ها هجرت کردند رفتند حبشه اما مردم در خانه هایشان از فردا نسبت به آن عضو خانواده که جرات نمی کرد بگوید من مسلمان شدم اما اهل خانه می گفتند تو مسلمان شده ای؟ از کجا می گویید؟ نه؟ انکار نکن تو مسلمان شده ای، از کجا می گویید؟ پیداست دیگر اخلاقت تغییر کرده، صحبتت تغییر کرده، سطحت تغییر کرده، تو با گذشته خیلی فرق کردی، پس مسلمان شدی، او که جرات نمی کرد بگوید من مسلمان شدم اما عملش تغییر می کرد، اخلاقش تغییر می کرد، صحبتش تغییر می کرد، عهد و پیمانش تغییر می کرد و از عمل او پی می بردند که مسلمان شده است اما آنچه که الان بنده در خودم و امثال خودم مشاهده می کنم بله در اخبار آخرالزمان آمده حیاری سکاری لا مسلمین و لا نصاری، فتنه های آخرالزمان چه کار می کند؟ این ها را در یک شرایطی قرار می دهد که مثل آدم سرگردان، مثل آدم مست، خودش هم نمی فهمد چه کار می کند، شعار فلان می دهد، دنبال فلان حزب می رود، نه مسلمان است که بگوییم یک جایش به اسلام شبیه است، نه نصرانی است که بالاخره در آنجا تعریف می شود (حیارَی سُکاری لا مُسلِمینَ وَ لا نَصاری)[۶] ، خوب این بیان امیرالمومنین علی(ع) در نهج البلاغه که افراد گاهی یک آمپول می زنند آن ها را بیهوش می کند یک آمپول می زنند آن ها را به هوش می آورند، این از آن آمپول هایی است که انسان را به هوش می آورد.
در شرایط خاصی قرار گرفتیم غافل از آن که در این دنیایی که دو قطب شده یک قطب شرک یک قطب توحید
بحث مسلمان و غیر مسلمان نیست، بحث اینجاست که از صحبت من، از عمل من، از سکوت من، از شعار من، از موضع سیاسی من، از موضع اقتصادی من بالاخره من جزو معاونین کدام جبهه هستم، با هر که هستم به او ملحق می شوم.
مسلمانی که همیشه بیگانه ها از وجود او استفاده می کنند و داعش و بدتر از داعش می سازند این چه مسلمانی است حالا ولو اینکه نماز خود را اول وقت بخواند می شود مسلمان؟
این در حالی است که ملاحظه می کنید ما اسلام وانقلاب را به شرط امتیاز و به شرط شغل و به شرط وام و این حرف ها قبول داریم، این در حالی است که در همان کشورهای اروپایی آزادی خواهی رنگش تغییر می کند، ممکن است رنگ دیگری باشد، ممکن است اسمش تغییر کند، ممکن است به دین دیگری باشد اما در عین حال او بیشتر از این نتوانسته بفهمد اما در آن چیزی که می فهمد حق و عدل را قبول دارد به دلیلی اینکه می آیند او را می زنند، نابود می کنند، چشمش را کور می کنند، می کشند، زندان می کنند اما حرفش را می گوید.
به نظر شما اگر امام مهدی(ع) ظهور کنند و مسائل دنیا جدی شود من جلوتر خواهم بود یا او، به ظاهر مسلمان نیست اصلا
پیش از شیوع کرونا در حضور در کربلای معلی روز اربعین یا آنهایی که در کشورهای خودشان بودندو و به کربلا نمی رسیدند انگیزه داشتند و انگیزه دارند.
او بیشتر از این نتوانسته در واقع برای او تبیین شود، می پذیرد و آن وقت من خودم را چگونه توجیه کنم که دیگران به اسم غیر مسلمان به امام مهدی(ع) ملحق شود ولی من به دلیلی این و آن و صد توجیه دیگر متاسفانه نتوانم ملحق شوم، این ها هست.
شما در کربلا ندیدید اصحاب پیامبر(ص) با امام حسین(ع) می جنگیدند اما وهب، مادر وهب و عروس وهب که مسیحی بودند وقتی حق بر آن ها روشن شد تا آخرین لحظه آمد پای حق دفاع کرد، مسیحی بود اصلا ولی ببین حق خواهی هم است، خود حق او را به حق می رساند اما اگر من در مسجدم باشم ولیکن حق خواه نباشم بلکه امتیاز گیر باشم هرگز به مقصد نخواهم رسید ولو با لباس و ریش و پشم باشم، فایده ندارد، خدا عادل است می داند چه کار می کند.
ما در یک شرایط ویژه قرار داریم با یک جمله انسان کافر می شود باید حواسمان جمع باشد، با یک موضع می شود پیاده نظام انگلیس، می شود پیاده نظام ترامپ، می شود دیگر این کاری ندارد، موضع این موضع است، تمام است، نمازش را اول وقت می خواند، بخواند، نماز را اگر تازه صحیح بخواند که تا به حال کسی چک نکرده که صحیح است، اگر صحیح بخواند قیمت آن در سال چقدر است؟
به نماز خواندن که فقط نمی شود تکیه کرد، حق طلبی مراد است، تسلیم مراد است.
الاسلام هوالتسلیم، من که تسلیم خدا نیستم، خدا را هم به شرط این قبول دارم که کار و حاجتم برطرف شود، مسلمانی من این است دیگر دلیلش هم این ویرانی ها است این مشکلات که از ناحیه اسلام و انقلاب نیست مشکل از ناحیه ما و مسلمانی ما است.
به هر حال هر وقت به پروژه ها، طرح ها و سرمایه گذاری های بشری خودمان نگاه می کنیم دین را با همان می توانیم بفهمیم که به چه اندازه عیار دین داریم خارج از آن دیگر تعریف نشده است.
و نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا
صلوات بفرستید
[۱] . حکمت ۱۲۵ نهج البلاغه
[۲] . آیه ۱۴ حجرات
[۳] . آیه ۶۷ آل عمران
[۴] . آیه ۱۲ نجم
[۵] . آیه ۹۹ حجر
[۶] . محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۷۹، ح ۱۳۳۰۵