متن بیانات حجت الاسلام و المسلمین سید علیرضا عبادی نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند در نشست کارگروه فرهنگ و اقتصاد شورای فرهنگ عمومی استان مورخ ۱۳۹۶/۱۱/۳۰
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
«أللّهُمَّ وَفِّقنَا لِمَا تُحِبُّ وَ تَرضَی، نَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنْ مُضِلاتِ الْفِتَنِ». با عرض تسلیت ایام شهادت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها.
آنچه که الان ما با آن مواجه هستیم یک بیماری است. خُب طبعاً باید بیمار معاینه شود، دردش مشخص شود و بعد راه علاجش مطرح شود. تفاوت است بین فرهنگ اقتصادی و اقتصاد فرهنگی. درد ما فرهنگ اقتصادی است، درمان ما اقتصاد فرهنگی است.
از باب مثال که واقعیت هم هست و آن تمثیلش را هم ما از قرآن می گیریم؛ قرآن کریم از مسائل مالی و اقتصادی یک تعبیری دارد «وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا»[۱]، اقتصاد مایه قوام شما است؛ شما اگر سرپا ایستادهاید با قدرت اقتصاد سرپا میایستید. مثل چه؟ مثل خون در بدن؛ خون بدن باید تامین شود. اگر فشار پایین باشد زانو خم میشود طبیعی است اما در عین حال این ابزار است .چرا ؟ چون ما انسانیم و انسان اندیشه است نه عضلات، نه بدن، نه تن، نه استخوان؛ « ای برادر تو همان اندیشهای/ ما بقی تو استخوان و ریشهای»[۲]. اما برای اینکه انسان بتواند کارش را انجام بدهد اقتصاد مهمترین ابزار است، یعنی وقتی خون بدنش تامین شد این به عنوان یک انسان هر کار مفیدی را بر اساس تفکرش میتواند انجام بدهد. یک خدمتگزار خوب باشد. یک استاد خوب باشد. یک کمک کار خوب باشد. یک پزشک خوب باشد. یک عالم خوب میتواند [باشد]. اما اگر چنانچه خون بدن پایین آمد هیچ کاری نمیتواند بکند. ولی نه خون، نه بدن، نه استخوان، نه رگ، نه پی؛ اینها انسان نیست. آنها که تامین شود بعد انسان میتواند کار انسانیاش را انجام بدهد.
جامعه هم اینطوری است؛ جامعه اگر بخواهد به صورت یک فرهنگ انسانی، یک مدینه فاضله که همه مشکلات که جنبه انسانی دارد حل شود در جامعه ما و جاهل نباشد در جامعه ما، فقر نباشد در جامعه و غیره باید این جامعه انسانی شود تا بتواند مشکلش را حل کند. اما اگر چنانچه فرهنگ ما اقتصادی است یعنی ما طوری پرورش پیدا کردیم که تنها به دید اقتصاد به مسائل نگاه میکنیم. خُب بله وقتی به دید اقتصاد نگاه میکند به دید انسانی دیگر نگاه نمیکند، میگوید من جنس قاچاق وارد این کشور میکنم سودم را میبرم، من به نفع و ضرر دیگران کاری ندارم. چرا؟ چون فرهنگ صرفاً اقتصادی است. میگوید برای اینکه من پولدار بشوم خیانت میکنم، به دیگران کاری ندارم؛ و دهها نمونه اینچنینی. چرا؟ چون فرهنگ یک فرهنگ اقتصادی است، دیگر آنجا حلال و حرام و ربا و خیانت و اینها معنی نیست. علاجش این است که اقتصادی ما بشود فرهنگی؛ یعنی ما باید یک اقتصاد روان ایجاد کنیم، سرپای خودمان بایستیم بعد به عنوان آرمانهای انسانی ما در جهان نوع بشر را نجات دهیم. خُب در این جهت همانطور که اشاره فرمودید مسائل تولید است و ابزار کار. اگر چنانچه ما به دیدگاه یک اقتصاد فرهنگی نگاه کنیم آن هم در کشوری مثل ایران، یک کشور غنی ما چه کم داریم؟ بله چون فرهنگ ما اقتصادی است میگویم حالا این پول را میگذاریم حالا ربایی یا سود مشروعی، فرق نمیکند اما غیر مولد؛ پا روی پا میاندازم، این هیچ وقت به سامان نمیرسد؛ این کشور هیچ وقت رشد نمیکند. این دچار همین خام فروشی است، برای او فقیر کاری تولید نمیشود. کار تولید شود روی دستش میماند چون هر کسی به فکر خودش است. تعهداتی هم که مسئولین باید داشته باشند از خود نشان نمیدهند چون آنها هم فکرشان گیر همین بیماری است. اگر چنانچه ما به کسب و کار و تولید به عنوان عبادت نگاه کنیم که باید هم همین باشد، کار عبادت است. اگر عبادت هفتاد جزء است، تولید حلال از بهترینش است. خُب بنابراین آنچه برای او فریضه است که دنبالش برود که عبودیت است، کار تولید است. بله یک نفعی هم باید درنظر بگیرد اما آن اصل نیست. اگر چنانچه دارای یک فرهنگ انسانی باشد تولید برای او[عبادت است]، این را باید توسعه داد؛ مسلمانی یعنی این. مشکل ما نامسلمانی ما است. حالا از ناحیه فرد، از ناحیه جمع، از ناحیه مسئولین. آنچه را که مرحوم امیرکبیر رحمت الله علیها، تفکر او هم تفکر اسلامی بود. او میگفت که هم باید از خارج تجربیات بیرونی را وارد کنیم اما کار را خود ما انجام دهیم؛ هم در جریان تولید داخلی آن جریانی که از اصفهان خواست بهترین قلمها را بفرستید و اجناس صنایع آن روز که خیلی صنایع سادهای بود از خارج میآمد، گفت که شما میتوانید آن را تولید کنید؛ بعد هم سرمایه گذاشت که آن کارگاه را بزند و تولید کند. منتها هنوز کارگاه او تمام نشده بود که انگلیس و عوامل، ناصرالدین شاه را در حالی که شراب خورده بود امضاء گرفتند؛ حکم قتل امیرکبیر را گرفتند و فرستادند و آن کسانی را هم که برای تولید صنعت داخلی کارگاه میساختند، پدر همه را درآوردند. خُب الان همه مسئله همان است؛ حالا آگاهانه یا غیرآگاهانه ما نمیدانیم، خدا میداند ولیکن مسئولین اگر با تفکر امیرکبیر باشند این کالای قاچاقی که وارد میشود و امور داخلی را تعطیل میکند، این کالا که با شتر از پشت کوه نمیآید؛ اینها از گمرک وارد میشود، اینها از مناطق تجاری وارد میشود، اینها از منطقه آزاد وارد میشود. اینها را که وارد میکند؟ که کنترل نمیکند؟ که وارد بازار میکند؟ خُب معلوم است کارها تعطیل میشود. تفکر یک چنین تفکری است، چه کارش میکنید. اینکه ما همیشه مواد را خام به خارج میفرستیم، هنر بزرگ ما همین است؛ بعد آنجا یک مقدار روی آن کار میکنند برای خود ما میفرستند به قیمتهای بالا. خُب این کار کیه؟ این کار کسانی است که در آن سود دارند و از این قبیل. تازه مولد ما تولید میکند، آنقدر بیسامانی در شبکه مسئولین وجود دارد که یکسال سیبزمینی تولید میکنند بعد زیر بولدزر خاک میکنند! سیب درختی را یا پیاز را یا غیره را در حالی که کشورهای دیگر درش باز است، حالا از روسیه بگیرد تا قطر و غیره، نمیفرستند بعد سبز میشود؛ بعد پیاز میشود کیلویی ۵ هزار تومان. مرغش هم همینطور است، تخم مرغش هم همینطور است و غیره هم همینطور است. تضمینی ندارد، چرا؟ چون هر کسی دنبال کار شخصی و یا سود شخصی [است] و یا خدا نکند سیاسی یا نفوذی باشد. خوشبینانهاش این است که ناکارآمدی است. چون تفکر این است آنچه را که باید انجام شود این است که به هر حال برای کار، برای تولید، برای عدالت در توزیع، برای نوع مصرف؛ یک انسان مگر چقدر مصرف دارد؟ مصرف ما چند برابر مورد نیاز است؛ خُب تا این باشیم و بنشینیم و حرف بزنیم هیچ کاری درست نمیشود. حالا آن حداقلهایی که در اینجا ما جمع شدیم این است که فعلاً آنچه را که خارج از اختیار ما است به آن دست نزنیم؛ ببینیم در استان خودمان میتوانیم چه کار کنیم. حالا از آنچه که مطالبه از مسئولین کنیم. خُب مراجعه میکنند، افراد سرمایهگذاری میکنند در خراسان جنوبی؛ به اینها روی خوش هم نشان میدهند، وام هم اختصاص میدهند، بعد قفلش میکنند؛ این بیچاره میدود، داد میکشد، هیچ کس به دادش نمیرسد. برای ما مراجعه است، نامه هست؛ فریاد میزند میگوید سرمایهگذاری نکنید، پدر شما را در میآورند. اینها اتفاق است یا اشتباه است یا عمد است؟ خُب این همه نقدینه دست مردم، این همه کارخانهها تعطیل، این همه امور راکد، این همه کارگر بیکار و دارد وقتهای طلایی جمهوری اسلامی به این بازیها که غالباً هم جنبه همان تفکر اقتصادی دارد و سوءاستفاده شخصی یا گروهی، حزبی [دارد می گذرد]. خُب در اینجا برای اینکه آنهایی که کار دستشان است نتوانند بازی سر مردمی که میخواهد ریسک کند و سرمایه گذاری کند در بیاورند، خُب باید مطالبه داشته باشیم. مسئولین بیایند جواب بدهند کارخانهها چرا تعطیل است؟ سرمایهگذاران چرا پشیمان میشوند؟ افرادی که ابتکار دارند، نخبه هستند- شما آمارش را بگیرید- وقتی ابتکارش را نشان میدهد یا به او اعتنا نمیکنند یا به او وعده میکنند؛ شما چقدر دارید که اصلاً این مبتکران که صنایع تولید کردند با خارج معامله میکنند چون در داخل کسی از آنان پشتیبانی میکند. که مقصر است؟ چقدر ما میتوانیم صنایع تولیدی داشته باشیم و انواع و اقسام مواد اولیهی که داریم تبدیل شود و ما حتی یک بیکار هم نداشته باشیم. این کارها را که باید انجام دهد؟ چرا روی زمین است؟ از آن طرف در هر خانهی که میروی تحصیلکردههای بیکار. این در حالی است که اصولآً در طول تاریخ آنها به دلیل شَّم اسلامی که داشتند و اصولاً تفکر فرهنگی دینی که داشتند میدیدید که همه به یک نوع کار مشغول بودند. این بیکاری را که برایشان آورد؟ خُب من و شما آوردیم. چرا؟ بله ما صنعت را متهم میکنیم که صنعت آمد و بعد کارخانهها تولید شد و بعد افراد خودشان را به صنعت آویز میکنند. خُب این حرف درست نیست به جهتی که اگر چنانچه ما صنایع ضعیفی در خانهها داشتیم حالا بافندگی داشتیم، انواع و اقسام مسائل؛ دوخت و دوز داشتیم و همه چیز داشتیم؛ آقای خانه پنبه را تولید میکرد میآورد بقیه همهاش را در خانه میساختند. پشم را تولید میکرد میآورد بقیه همه در خانه میساختند؛ هم میریشت، هم میبافت، هم میبافت و همه کار؛ کارهای چند کارخانه را میکرد. خُب وقتی صنایع جدید آمد ما اگر عرضهاش را میداشتیم باید صنایع را به خانهها میبردیم؛ نه اینکه اعضای خانه را ببریم دنبال شرکتها که مثل بردهداری با اینها عمل کنند. صنایع را به خانهها میبردیم؛ یعنی یک صنعت نو، تولیدی سبک حالا بافندگیاش است، دوزندگیاش است یا هر چه هست. اما شرطش این است که والاً این فرهنگی که گفتم برای نجات انسانها، برای نجات کشورمان، برای نجات هم وطنمان، برای نجات نسل آیندهمان مطالعه میکردیم، فکر میکردیم و تنظیم میکردیم ما یک بیکار نداشتیم؛ در عین حال فرهنگشان هم حفظ میشد. اما این خیلی فرق میکند با اینکه یک کارخانهای بیرون تولید بشود اعضای خانواده از دختر و پسر دنبال کار بگردنند آنقدر کارشکنی کنند که به بردگی حاضر بشوند بعد اینها را به بردگی بگیرند؛ دیگر برایشان شخصیتی نمیماند، برایشان عزتی نمیماند که نمانده. چون دیگر در یک شرایطی است که به نان شبش مشکل دارد. بنابراین مسئولین باید پاسخگو باشند نسبت به آنچه که از کار مردم راه نمیافتد. پاسخگو باشند نسبت به آن نقدینهی که دست مردم افتاده و نتیجه آن چه عوارض سویی پیش میآید. [پاسخگو باشند] نسبت به تولیداتی که تازه میشود چرا روی دستش بماند حالا چه کشاورزی باشد که اشاره کردم که زیر بولدزر نرم میکنند یا در رودخانه میریزند و غیره، و چه صنایع سبک باشد، کار دستی باشد، نباید روی دستشان بماند. چرا میماند؟ از آن طرف آنچه برای ما فرهنگساز است مثل فضای مجازی یا از این قبیل رسانهها؛ حالا خودی یا بیگانه خیلی فرقی نمیکند به دلیل اینکه خودی هم آنقدر بدعمل میکند که نتیجهاش را میبینید. آقا بهترین پارچه را تولید میکند اما به هر حال آرم خارجی میزند، چرا؟ به جهتی که ما عرضه نداشتیم که افتخار این کار تولید او را به رُخ مردمان بکشیم. هر کس به رسانه ما پول بیشتر بدهد از او تبلیغ میشود نه از خوبی؛ ببینید این پیداست دنبال فرهنگ اقتصادی است می خواهد پولش را بگیرد تبلیغ کند اما به خوبی و خرابیاش کاری ندارد. خُب نتیجهاش همین است که الان ماندیم. بنابراین محور بحث ما باید این باشد که ما به عنوان یک انسان، به عنوان یک مسلمان، به عنوان یک انقلابی، به عنوان یک تفکر، این درد صعبالعلاج را در زوایای مختلف بررسی کنیم و آنچه که مربوط به ما است، آنچه که مربوط به تبلیغات بین مردم است، آنچه که مربوط به مطالبات از مسئولین است یک طرحهایی را بریزیم که از این حالت بیایم بیرون. اما تا وقتی در این حالتیم، با این بیماری، مشکل است که ما بتوانیم. تا تفکر ما این باشد مشکل است این حل شود. به هر حال امیدواریم حداقل این جلسات مقدماتی باشد برای آنچه که اگر بشود که این الگو را شما در خراسان جنوبی به وجود بیاورید؛ شدنی است. محال نیست، شدنی است. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد(ص).
انتهای پیام/ع
[۱] -سوره نساء،بخشی از آیه ۵« و اموال خود را كه خداوند وسيله قوام زندگي شما قرار داده به دست سفيهان ندهيد»
[۲] -مولوی،مثنوی معنوی،دفتر دوم