خانه / متن بیانات / متن بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در دیدار با جمعی از آزادگان

متن بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در دیدار با جمعی از آزادگان

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان، و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه آزادگان راه حق، عرض تسلیت ایام مصائب اهل بیت علیهم سلام الله، بزرگداشت مقام همه شهدای راه حق و مخصوصاً شهدای بزرگوار راه خدمت حضرت آیت الله رئیسی و همراهانشان و شهید مقاومت آقای دکتر اسماعیل هنیه قدس سره؛ با آرزوی پیروزی نهایی مظلومین عالم و بالاخص مظلومین فلسطین، مظلومین غزه بر گرگ‌های بین‌المللی، هم از محضرتان استفاده کردم و هم از دیدارتان استفاده کردم و هم از فرمایشات شما.

مسئله آزادی و مسئله آزادگی، این‌ها در زبان‌های مختلف استعمال می‌شود، وقتی می‌گوئیم آزادی، آزادی از چه چیز و از چه کسی؟ لذاست که گاهی این‌ها با هم با اشتراک لفظی اختلاف صد و هشتاد درجه با هم دارند درست هم هست.

 آن‌هایی که در شناخت از خود بیش از حیوان سراغ ندارند وقتی می‌گویند آزادی، مثل غربی‌ها، لیبرال‌ها، اروپا و آمریکا، مراد یک حیوان آزاد است، یک درنده آزاد است، یک چرنده آزاد است، اصلاً تابلو ممنوع برای او معنی ندارد، این در حالی است که حیوانات قانون دارند، این‌ها آنش را هم ندارند، بعد وقتی می‌گویند آزادی، مرادشان آن است، اما انسان‌ها وقتی می‌گویند آزادی، یعنی در شاخصه‌های انسانی، سیر و سلوک مراتب عرفانی که «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»[۱] است، یعنی به مانع گیر نکنم، مانع چیست؟ مانع نفسانیات است، خوب این با آن صد و هشتاد درجه با هم فرق می‌کند.

غلامِ همتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود             زهر چه رنگ تعلق بگیرد آزاد است[۲]

این تعلقاتی که متأسفانه از جهت نفسانی بشرگرفتارش شده است این‌ها مانع رسیدن به کمالش است، اما قربان همت آنی که با اراده و ایمان، همه‌ی این موانع را از پیش راه بر می‌دارد، این که مسلمان و غیر مسلمان، وقتی گفته می‌شود که پیشوای آزادگان جهان همه می‌فهمیدند چه کسی؟ یعنی حسین علیه السلام پیشوای آزادگان جهان، برای سیرالی‌الله هیچی مانع حسین علیه السلام نشد، چرا؟ به جهتی که او همه تعلقات غیر الهی را از پیش راه برداشت بنابراین این نام مبارکی که به توفیق الهی نصیب شما شده است این نه فقط یک شعار است، این نه غلو است، این یک حقیقت است که حالا گوشه‌هایی را گاهی در فرمایشات خود شما یا دیگران یا مرحوم حجة الاسلام و المسلمین آقا سیدعلی اکبر ابوترابی قدس سره می‌باشد؛ آزاد یعنی این، آزادی یعنی شما، تمام آزمایش ما در این جهان همین است و آن این است که در سیر الی‌الله همه علاقه‌ها را قدرت داشته باشید مقراض کنید و بدون این نمی‌شود، در مکتب‌های دیگر هم حالا چه مکتبی بوده که منحرف شده یا یک نوع اختراع بوده، اما به این نتیجه رسیدند در فلسفه مسلک‌شان یا مذهبشان، انسان وقتی به کمال می‌رسد که از قیود آزاد بشود، در ریاضت‌های مرتاض‌های هند یا هر جای دیگر، در تاریخ می‌بینید که دست به کارهای شاق می‌زنند، خودشان را شکنجه می‌کنند که بدن ضعیف بشود و روح قوی بشود و مانع از میان برداشته بشود، خوب، کل مطلب درست است در عین حال که سیستمی که انتخاب کردند درست نیست، در یک کار بی‌هدف خود را به شکنجه آوردن و حال آنکه در دین خدا به این شکل هدفمند داده است، یعنی در یک شیوه مقاصد مختلف را می‌تواند کسب کند عوض ریاضت و با خود درگیر شدن جهاد و با ظالم درگیر شدن آن طرفش، این طرفش هم نتیجه‌اش، به کمک مظلوم شتافتن و در جهت احقاق حق و ابطال باطل عمل کردن این هنراست، این کارشناسی شده است و نتیجتاً نوع انسان را نجات دادند، اصلاً بحث یک کشور نیست بحث یک قوم نیست و اگر آن علاقه‌ها و گزینش‌ها غیر الهی باشد نمی‌شود به مقصد رسید.

 در آن قالب مثالی که مولوی می‌گوید که مجنون عازم شد برود به کوی لیلی که کوی وصال است اما بر شتری سوار بود که او ناقه بود و کُرِه (بچه) او در آغل بود، مجنون بر شتر سوار می‌شد خیلی هم دست و پا می‌کرد، هی می‌کرد شتر می‌رفت اما یک لحظه مجنون چرتی می‌شد یا غفلت می‌کرد می‌دید که شتر که با شتاب برگشته درعلاقه‌ای که به بچه‌اش دارد، این هم مانده سر جای اولش، به جایی نرسید، چند نوبت که این کار تکرار شد به یک نتیجه رسید، نتیجه چه بود؟ نتیجه این است که تا این علاقه‌ها مقراض نشود آزاد نمی‌شویم، آزادی انسان به چیست؟ بتواند علاقه‌ها را مقراض کند؛ آن وقت مجنون از شتر پیاده شد راه افتاد، حالا دیگر معلوم است میرسد، چرا؟ چون امر را یکسره کرده است علاقه‌ها را.

لذاست که دشمنان ما وقتی به هر جا، هر کشوری که استعمارگرهای با سابقه پانصد سال جنایت، حالا گوشه‌ای از غزه، گوشه‌ای از فلسطین، پانصد سال است آنها این کارها را می‌کنند و بعد توجیه می‌کنند، دیگر هیچ آثاری از حیا و انسانیت و انسان هیچی ندارند، خوب اینها به هر جایی قدم میذارند برای تسلط بر جامعه علاقه‌های حیوانی را یا اعتیادها را این‌ها اول ترویج می‌کنند در یک جامعه، جامعه معتاد که نمی‌تواند از خودش دفاع کند، اول توسعه؛ مسائل اعتیاد و دخانیات و مواد مخدر و روان‌گردان این‌ها همه هنر ماشاءالله همین غربی‌هاست، در این که خلاصه نمی‌شود، به هر جا نفوذ پیدا می‌کنند اینها یک طرحی را با نفوذشان در تصمیم سازی‌ها، تصمیم گیری‌ها انجام می‌دهند که با همان سیستم سرمایه‌داری که خودشان هم دارند ثروت‌ها برود دست یک تعداد محدودی و فقر گسترش پیدا کند، نتیجه چه می‌شود؟ نتیجه می‌شود که آن کسی که سرمایه‌اش زیاد شده و سرگرم شده مرتبط شده او هیچ وقت آزاد نمی‌شود از قید سرمایه‌های مادی یا شهوات مادی، آن بخش عظیمی هم از جامعه به نان شب‌شان درمانده‌اند، آن هم به خاطر که تحمیل می‌شود برآن فقر و گرسنگی آن هم نمی‌تواند اراده بدهد، بعد معامله می‌کنند، بعد چه می‌گویند؟ می‌گوید چماق و هویج ؛ چماق و هویج یعنی چه؟ اینها عباراتی است به زبان حیوانی یعنی زبان خود اروپایی‌هاست به زبان حیوانی حرف می‌زنند چون از زبان انسانی که خبر ندارند، وقتی علاقه‌ها را زیاد کردند، اضطرارها را زیاد کردند، اعتیادها را زیاد کردند، شرب خمر و فحشا و منکرات و لذات مادی یا در فقر، در گرسنگی یا در ثروت مردم را غرق کردند، بعد می‌گوید اگر نوکرم می‌شوید هویج است، اگر نشوید چماق است، این عیناً زبان حیوانی است، زبان اروپایی‌هاست، اما اگر کسی در مکتب الهی قدم برداشت؛ آقای ابوذر غفاری که رحمت خدا بر تو باد، بحث یک سکه و دو سکه و اینها که نیست، بحث یک کیسه سکه طلا که یک نفر نمی‌تواند جابجا کند، دو نفری باید جابجا کنند، به ابوذر می‌گویند این طلا مال شماست، می‌گوید طلا مال ماست؟ درِخانه همه مسلمان‌ها برده‌اند؟ این سهمیه ما شده است؟ گفتند نه جای دیگر نبردند این مخصوص شماست، گفت من که نیازی ندارم، گفتند شما نیاز ندارید، این خانه‌ات که جز یک حصیر،یک کاسه چوبی،یک نان جوین، ما چیز دیگری نمی‌بینیم، گفت بله، همین است ولی من به ولایت علی علیه السلام بی‌نیازم، دیدند با عجب آدمی روبرو شدند به زبان انسان‌ها حرف می‌زند، یک نفر از آن غلام‌ها گفت که آقا اجازه است من هم یک جمله بگویم؟ بفرمایید، گفت جمله‌ام این است که چون روحیه شما را می‌دانستند گفتند که به هر نحوی که شده است به او بدهید حالا سؤال من، درخواست من این است شما که نیازی ندارید خوب بگیرید بعد به فقرا خواهی داد، اما به ما گفتند اگر این را به ابوذر بدهید و قبول کرد شما آزاد هستید، ما غلام هستیم آزاد می‌شویم، برای رضای خدا شما بیا این را بپذیر تا ما آزاد بشویم، فرمود بله شما که آزاد می‌شوید ولی من در بند می‌شوم، من چنین کاری نمی‌کنم؛ اینها که جواب نداد، حالا که جواب نداد تبعیدش کنید، نه به صورت عادی بلکه به صورت‌های سخت، از همان نوعی که شما دیده‌اید، مدت‌ها در اطراف شامات، فلسطین و لبنان و آنجاها بود، معاویه با همه آن نیرنگ و شیطنت و قساوتی که داشت به مرکز اطلاع داد و گفت بابا حریف این آدم ما نمی‌شویم، این را جمعش کنید، گفتند خوب بفرستید، ابوذر را با یک شتری که روپوش نداشت فرستادند، پاهای ابوذر تا به مدینه رسیده بود گوشت و پوست و خون شده بود، حالا چکارش کنیم، حالا به بدترین جایی که از نظر خود ابوذر برایش بدترین جا هست تبعیدش کنید برخلاف میلش، گفتم ما از کجا می‌دانیم که کجا برایش بدتر است؟ گفت کاری ندارد، از خودش بپرسید، پیغمبر فرموده آسمان سایه نیفکند و زمین بر دوشش باری راستگوتر از ابوذر کسی را نگرفته است، از خودش بپرسید، گفتم ابوذر کجا برای شما از همه جا بدتر است؟ گفت ربذه، چون آن جا مشرک بودند از سرزمینش بدم می‌آید، گفتن بفرستید ربذه، هیچ کس هم حق ندارد سر راهش برود، کسی نیامد جز امام علی علیه السلام و فرزندان گرامشان، امام علی علیه السلام فرمود « إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ»[۳]، ابوذر ناراحت نباش، ناراحت نباش، شما این خشم علیه ستمگران را به خاطر خدا در دل گرفتی، امیدت به خدا، برو خدا همراهت است؛ این زبان انسان است، اما اروپایی‌ها که هم زبانشان، هم قیافه‌شان قیافه انسان نیست، خودشان می‌گویند انسان گرگ انسان است، خوب معلوم است دیگر، گرگ هم مثل این‌ها نیست، می‌گویند انسان حیوان اقتصادی است یعنی چه؟ سگ‌هایی که بالای یک لاشه مردار باشند چه می‌کنند؟ نه به جان هم تنها، رهگذری هم که از آنجا  گذر می‌کند به او حمله می‌کنند، رهگذر بینی‌اش را گرفته می‌خواهد زود برود اما به او حمله می‌کنند، اروپا چنین سرزمینی است، فرهنگ حاکم و سیاست حاکم بر اروپا هم این بوده و هست، این ربطی به مردم ندارد که الحمدلله تحمل‌های شماها و امثال شما و این مردانگی مردم فلسطین، لبنان، عراق، بیش از همه یمن، این فریاد مظلومیت را به دنیا رسانده است، آگاهی جهانی دارد حاصل می‌شود و ملاحظه می‌کنید جوانهای مردم انگلیس و فرانسه و آلمان به شماها می‌پیوندند در عین حال که حکومت‌های فاسد، سیاست‌های فاسد، فرهنگ فاسد آنها دنیا را به لجن کشیده است.

« وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ؛ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»[۴]،اما این شما بودید که در اول راه از خود صبر و شکیبایی نشان دادید و این یک درسی شده که امروز جوان‌های غربی هم دارند این مقاومت را تجربه می‌کنند خدا به آن‌ها توفیق بدهد، چندی قبل هم یکی از کشورهای غربی بود که جوان‌هایش به آقا( رهبر معظم انقلاب اسلامی) نامه نوشته بودند و تشکر کرده بودند از آن رهنمودی که آقا فرموده بودند که بالاخره در جبهه مقاومت و حقانیت ایستاده‌اید در تاریخ، و این ارزشمند است، خیلی تشکر کرده بودند.

« وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ؛ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»[۵]، خداوند شما را حفظ کند، شما اسناد انقلاب هستید، شما سند هستید، ما هم دعاگویتان هستیم، امروز هم مزّین فرمودید، خیلی تشکر می‌کنم.

 ثبتکم الله بالقول ثابت فی الحیات دنیا و فی الاخره. صلوات بفرستید.

[۱] – سوره بقره، آیه ۱۵۶

[۲] – دیوان حافظ، غزلیات، غزل شماره ۳۷

[۳]  خطبه ۱۳۰ نهج البلاغه

[۴] – سوره واقعه ، آیه ۵۶

[۵] – سوره واقعه ، آیه ۵۶

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *