بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین جمیعاً و رحمة الله.
با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و عرض تسلیت ایام؛ و با امید پیروزی مظلومین عالم بر گرگهای بینالمللی و مخصوصاً غزه مظلوم، فلسطین مظلوم و دعا به شما عزیزان؛جزاکم الله خیر الجزاء عن الاسلام و اهله.
با اینکه خیلی مختصر برادران و خواهران در این فرصت کم صحبت کردند اما مطالب خوبی بیان کردند. در تبیین فرمایشاتشان بنده به سلیقه خودم عرض میکنم که ما دو مرحله داریم، اول مرحله میدانی در معادلات و محاسبات بشری و او این است که باید از همه استعدادهایی که خدا به ما داده است در إعلاء حق و ابطال باطل کمک بگیریم و در هر مرحلهای نقاط قوت و ضعف خودمان را یادداشت کنیم و در جهت جبران آن در آینده و آیندهها به کار بگیریم و از استعدادهای لایزال الهی که به ما عنایت کرده است غفلت نکنیم. مطلبی است که در فرمایشات شما کاملاً بود.
خوب، این یک مرحله است، اما یک مرحله دیگر هست که ورای این است در هر شرایطی در هر وضع موجود، در همه امور زندگی ، فرق نمیکند در عرف مردم هم، مسئله پیروزی و شکست مطرح است، میگوید من در تحصیلات خودم پیروز شدهام یا شکست خوردهام، من در ازدواجم پیروز شدهام یا شکست خوردم ،در صحنه سیاسی ، اقتصادی،در انواع مسائلی که برای یک فرد و یا برای یک جامعه پیش میآید این تعبیر رایج است؛ حالا آنچه که من میخواهم در این مرحله نتیجه بگیرم این است که مرحله شکست، باید در اندیشه توحیدی حذف شود ،چنین چیزی نیست که بگوییم یا پیروزی یا شکست، نخیر، احدی الحسنیین،احدی الحسنیین یعنی چه؟ یعنی دو طرف پیروزی است شکست نیست«وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى»[۱]،پیروزی اینجا باید سنجیده شود و بس؛آن بخش دیگر باید کلاً منتفی باشد«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ»[۲]،بنابراین شکست نصیب آن کسی است که پیرو شیطان شده است، شکست نصیب آن جبههای است که که طرفدار ظلم بوده است،شکست بر پیشانی آن فرد یا جامعهای نوشته شده است که به دنبال باطل بوده است ، در جبهه حق شکست معنا ندارد، اقتضای توحید همین است یعنی «لا مؤثر فی الوجود الا الله»[۳]، ما در همه امور فقط به یک مرکز وجود تکیه داریم و آن ذات لایزال الهی است بر اساس حق، بر اساس عدل، بنابراین ، اینجا تمامش پیروزی است، یعنی انجام وظیفه، امام (ره) چه فرمود به عنوان یک عنصر موحد، مرجع دین، فرمود ما موظف به انجام وظیفه هستیم نتیجه هرچه شد پیروزی است به نتیجه آن کاری نداریم.
در عین حالی که عرض کردم در بخش اول، معادلات و محاسبات میدانی همه در جای خودش تکلیف است، انجام وظیفه است اما آنچه را که پیروزی و شکست را رقم میزند آن فقط یک نقطه است و آن این است که این بر اساس رضای خدا است یا نه، اگر بر اساس رضای خدا است این پیروزی است و نتیجه آن هرچه باشد اصلاً فرقی نمیکند چه فرقی میکند، حتی گاهی است که نتایج نامطلوب پیروزیهای خارق العادهای را به وجود میآورد ، که بهترین نشانش کربلای حسین است، چه پیروزی را میشود بالاتر از این دین تصور کرد که البته با اتکای یک عمر مجاهدت اما یک نصف روز جهاد نهایی، نتیجه آن چه میشود؟ نتیجه آن ارزشی شود که هیچ واژهای از واژههایی که استعمال میکنیم نتواند نرخ آن را تعیین بکند و لذا است که باید در یک قالب جدید آن پیروزی را رقم زد و تعبیر کرد، « اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ »[۴]، ای خون خدا، این چه تعبیری است ؟ به جهتی که در قالبهای معادلات هیچ واژهای پاسخگوی آن نیست که بگوییم مثلاً تمام این عالم، مگر حسین علیه السلام برای این عالم قدم برداشت؟ یا برای خدا برداشت؟یا بگو عالم بهشت و آخرت، مگر حسین بنده عالم بهشت بود؟حسین بنده خدا بود نه بنده بهشت، و لذا است که هیچ چیزی نمیتواند این نرخ را تعیین کند در هیچ قالبی، آیا پیروزی بالاتر از این؟ پیروزی که حالا بعد از ۱۴۰۰ سال نه تنها برای یک نقطهای از زمین یا یک جمعیتی از زمین، معیار شده برای وصول به هر پیروزی در همه جبههها به صورت بینالمللی، شما مشابه این را دارید؟ اگر دارید بیاورید؟ هر کس دارد بیاورد، اگر هندو است، اگر زرتشتی آتش پرست است، اگر آن اُسقُف یا کشیش مسیحی هست یا دیگران و دیگران هر دینی دارد، هر مذهبی دارد، هر مسلکی دارد، از همه جهان جمع میشوند در کربلا، اربعین حسینی را رقم میزنند و بر خاک حسین سجده میکنند معیاری و ملاکی شده است برای انسانهای حق پرست، برای مبارزه با ظلم.
پیش از من و شما آقای مهاتما گاندی ، او یک هندو است او که مسلمان نیست در زمانی که استعمارگر پیر انگلیس، بر جهان سلطه داشت، مدعی بود که در مستعمرات بریتانیا خورشید غروب نمیکند، این چه قدرتی است؟اما در همین شرایط سُلطه آقای مهاتما گاندی هندو گفت من استعمارگر پیر، انگلیس را از شبه قاره هند بیرونش میاندازم با چه قدرتی، با چه طرحی، مگر میشود؟ گفت بله میشود، چطور؟ گفت به پیروی از سالار شهیدان امام سوم شیعیان، حضرت حسین بن علی، من این کار را میکنم و این کار را کرد، پیروزی بالاتر از این، آن بُعد الهیاش که در هیچ قالبی نرخ حسین، خون مقدس حسین مشخص نمیشود جز اینکه تعبیر کنید خون خدا یعنی کسی که باید خدا خون بهایش باشد و بس، آن بُعد الهیاش است این هم بُعد بشری آن است، امروز هم که حق و باطل ، تمام کفر و تمام دین در این شرایط آخرالزمانی با هم دست در گریبان هستند آن چه که تعیین کننده پیروزی است خون حسین (علیه السلام) در اربعین هست برای همه مردم جهان.
بنابراین، شما امروز در جبهه حسین پیروز هستید خیلی هم پیروز هستید، اما به هر حال شرایط آخرالزمانی و انتظار تمدن اسلامی و ظهور حضرت مهدی صاحب الزمان (علیه السلام)، ایجاب میکند که هم در صحنه وظایف بشری و معادلات میدانی و هم در عزم و اراده حق پرستی، ما با قوت بیشتر، با قدرت بیشتر، با امید بیشتر، که این انقلاب امروز پیروز میدان است و ملاحظه میکنید در صحنههای خود کشورهای غرب که اساس کفر بر آنها متکی است اما مردمش، دانشجویش، زن و مردش، میبینید در صحنههای مختلف، اینها عدالت طلبی را که پیام انقلاب ما است را شعار خودشان قرار دادهاند و در مقابل طواغیت بینالمللی میایستند، این چه صحنه غرورآفرینی است.
بنده هم دعاگوی همه شما هستم و این آزمایشات بیش از پیش شما را قوی میکند و هر قدم برای تجربه جدید شما را پیروز میدان خواهد کرد که پیروز میدان هستید و دنیا در آستانه اربعین حسینی اما به آدرس ظهور منجی عالم رقم میخورد.
ثبتکم الله بالقول ثابت فی الحیات دنیا و فی الاخره، مؤید باشید، صلوات بفرستید.
[۱] – سوره اعراف، آیه ۱۷۲
[۲] -سوره یس، آیه ۶۰
[۳] – یکی از قاعدههای فلسفی است که به این معناست که در جهان ، هیچ علت فاعلی (علت فاعلی به علتی گفته میشود که به معلول خود، وجود میدهد) حقیقی به جز خداوند (واجب الوجود) نیست و تنها خداوند است که حقیقتا به دیگر موجودات هستی و وجود میدهد و دیگر موجودات در زمینه هستی بخشی، تنها علت اعدادی هستند (علت اعدادی به علتی گفته میشود که در وجود معلول خود تاثیر ندارد و تنها زمینه لازم را برای موجود شدن آن، فراهم میکند) نه علت حقیقی.
[۴] – فرازی از زیارت عاشورا