بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسولالله و علی آله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله.
با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان، و سلام مجدد به محضر شما و همه سنگرنشینان علم و ایمان، چند دقیقهای مصدع وقت عزیز شما میشوم امیدوارم آنچه خیر باشد خداوند به زبانم جاری فرماید.
در جلسهای که چندی قبل در دفتر محضر مبارک اساتید محترم بودم، موضوعش نامه صدام بود به آیت الله علامه صدر، در وقتی که علامهی بزرگوار در زندان صدام بود، صدام به ایشان نامه نوشت و سه تا درخواست داشت ، اول اینکه از حزب بعث پشتیبانی کند ، دوم دین از سیاست جداست در امور سیاسی دخالت نکند و سوم اینکه با حکومت ایران مخالفت کند؛ خوب جوابی که علامهی بزرگوار در حالی که در زندان صدام بود داد که ملاحظه فرمودید، گمان نکنم در آثاری که ثبت شده در تاریخ بعد از بیانیهی حضرت امام حسین علیه السلام درآن شرایط، به یزید ، آثاری به اینگونه ثبت شده باشد ، که خوب شما متنش را دیدید، به دیگران هم ارائه بدهید.
حالا به اصطلاح شاه بیت است ، درخواست صدام اینکه دین از سیاست جداست، یعنی صدام میخواهد به علامهی صدر دین یاد بدهد ! معنیاش این است دیگر، دین ازسیاست جداست.
حقیقت دین توحید است،«قولوالاإلهإلااللهتفلحوا» و متن قرآن کریم هم آن دینی را قبول دارد که براساس این کلمهی توحید باشد والا دین نیست، در متن قرآن هم «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ، فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ»[۱]، اینطوری است، یعنی دقیقاً خود همان لا اله الاالله است اول باید نفی ما سوی شود، وانگهی توحید حاصل شود با ایمان به خدا
اختلافات در دین و بیدینی موارد زیادی دارد ،اما اهم مسائل درمسئلهی شرک و ایمان مسئله سیاست است، این اهم مسائل است، به تعبیر دیگرعرض کنم ، آنچه که دربارهی ولایت دارد که« مَا نُودِيَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَة»[۲]، سیاست، سیاست دینی، اجرای ولایت است، سیاست دینی اجرای ولایت است، در مقابل سیاستهای شرک و کفر و زندقه و نفاق، آنها سیاست دیگری دارند، سیاست دینی همان اجرای ولایت دینی است که «ما نودیَ ِشَیءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَة » که هیچ مسئلهای به اهمیت این مسئله وجود ندارد
و این هم تنها حرف صدام که نیست ، مابه اختلاف در طول تاریخ همین بوده، اصلاً مابهالنزاع این است واِلا کسی در تقوای امیرالمؤمنین، درعلم امیرالمؤمنین، در قضا امیرالمؤمنین، در عدالت امیرالمؤمنین، نه مدعی است نه هم دراین جهت نزاع دارد، نزاع درمسائل سیاسی است، آن مسائلی که مفروغعنه است ، پس این مهمترین مسئله دین است و در این جهت ملاحظه میفرمائید که تمام مدعیان دیانت منهای سیاست، که قبل از هر چیز دروغ خودشان را اثبات میکنند، قبل ازهرچیز، حالا اصلش باطل است، ادعایش اینطوری نیست، دینشناسی یک حرف دیگری میزند، آنهایی که اهل دین نیستند به عنوان دینشناس حرف میزنند! خیلی عجیب است، حالا یک دروغی هم که به عنوان مکر و حیله به کار میبرند ، مگوید دین از سیاست جداست، خوب اگر اینطوراست چه در زمان معاصر، چه در طول تاریخ، طواغیت پس درامور دینی چرا دخالت میکنند؟ شما ملاحظه میکنید که استعمارگران ،از وقتی که نفوذ پیدا کردند ، فرق نمیکند، مسئله تصرف در قدس برخلاف مواضع له آن همانهایی که مدعی هستند که دین ازسیاست جداست پس شما چرا قبضه کردید؟ مسائل حج بیتالله امروز براساس سلطه استعمارگرها و بیدینها، یک معضلی برای مسلمانهاست، خوب یک امر دینی یا امر سیاسی است، اگرامردینی هست پس چرا شما تصرفش کردید؟ وهابیها چرا تصرفش کردند؟ آنها که سیاسی هستند، خوب این منحصر در این قضیه نیست،مدیریت که در امور قضا میکنند، مدیریت که در امور جمعه و جماعات میکنند،خوب اینها که امور دینی نیست پس چرا شما مدیریتش میکنید؟ ببینید ! دروغ و مکر چقدر رسوا و از این قبیل، اما از یک طرف القاء میکنند که دین از سیاست جداست.
مرحوم مدرس قدس سره الشریف ، به عنوان یک دینشناس ، فرمود سیاست ما عین دیانت ماست، این دینشناس است حرف میزند، آیا اگردرهر رشتهای تخصص لازم است، اینکه فلان چیز دین هست یا نیست، صدام باید تعیین کند یا علامهی محمدباقرصدر یا امام رحمت الله علیه، این همه علما و متخصصین فن، چه کسی باید تعیین کند؟
ببینید درهمه جا دخالت میکنند اما برخلاف گفتههایشان القاء میکنند؛ مدرس فرمود ، سیاست ما عین دیانت ماست واصولاً اگر امور دینی را که ما وقتی دین را تعریف کنیم دین برنامه الهی است برای هدایت انسان در همهی مسائل ، این است دیگر، شما کتابهای فقهی هم که برمیدارید از طهارت تا دیات چند باب دارد؟ دین برای هدایت انسان ها آمده، درهمهی مسائل، به تعبیر دیگر ، شما نمیتوانید یک موضوعی را طرح کنید که دین روی آن حکم نداشته باشد، این حرف فقها است، این حرف کارشناسها است، مسلم اینطوری است و« رَبُّنَا ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ»[۳]، و هدایت انسان در تشریع [است] و تشریع برای هر موضوعی حکمی را تشریع کرده، حتی مسائل کوچکی که رنگ کفش چه باشد، موی سر و ریشش را چگونه شانه بزند، ببینید، همه جا حکم دارد چطور میشود که روی اهم مسائل که گفتم جنبه اجرایی ولایت است ولاغیر، که اهم مسائل دین است، بعد این حکم ندارد؟ فتوایش را باید صدام بدهد، رضاخان بدهد؟ و بالاخره آمریکا حکم صادر کند؟ و حجت الاسلام والمسلمین انگلیس این کار را بکند؟! ببینید کجا میرویم
و اگر چنین باشد که حتماً چنین نیست معنی دارد، معنیاش چیست؟ معنیاش این است که بعثت پیغمبرصلی الله علیهوآلهوسلم برای چند روزی است که خودش زنده است، بعد به دلیلی که سیاست میافتد دست کسانی که آنها دنبال منافع خودشان هستند و سیاستشان را بر اساس منافع خودشان تنظیم میکنند دیگر به این دین کاری ندارند، پس بنابراین بعثت پیغمبرصلی الله علیهوآلهوسلم برای همان چند روزی است که پیغمبرصلی الله علیهوآلهوسلم زنده است و حال اینکه قرآن میفرماید که«أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ»[۴]، اگر پیغمبرصلی الله علیهوآلهوسلم از این عالم به عالم دیگر رفت جای پیغمبرصلی الله علیهوآلهوسلم خالی ماند، این معنایش این است که شما دین پیغمبر را رها کنید؟ ابدا چنین نیست، ایشان که شخص اول است، تکلیف بقیه روشن است، اگر پیامبر پیغمبرصلی الله علیهوآلهوسلم رفت«أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ»[۵] این استفهام انکاری است دیگر، آیا معنیش این است که دین را رها کنید؟ خوب پیغمبرصلی الله علیهوآلهوسلم رفته است دین خدا هست، خود خدا هم هست، تو بنده خدایی باید دنبال دین باشی ، دین چیست؟ بنابراین دین خدا اینطور نیست که حتماً وابسته باشد به شخص، ولو شخص پیغمبرصلی الله علیهوآلهوسلم باشد تا برسد به ائمهی الْهُداهِ الْمَهْدِیّینَ، تا برسد به مراجع دین وغیره، دین خدا سرجای خودش هست.
بعد با صبر و تقسیم منطقی و توجه به اینکه حکم بشی حکم به لوازم شی است، انسان زود اظهار نظر میکند، خوب اظهار نظر تنها کافی نیست، این لوازمی دارد، لوازمش را قبول دارد، لوازمش میشود دینی؟ با صبر و تقسیم منطقی، یک اینکه دین هیچ تشکیلات حکومتی نداشته باشد، چطوراست ؟ این معنیش چیست ؟ که باید لوازمش باشد، معنیش این است یک مجموعهای که هیچ تشکیلاتی، هیچ پایگاهی، هیچ زیرساختی، هیچ دفاعی، هیچ حرکتی ندارد دیگر، همهی آنها هم فرد فرد، این بهترین راحت الحلقوم جهت بلعیدن استعمار است، این متدینی که هیچی ندارند ، این است دیگر، چون آنها شکارچی هستند همیشه هم دنبال جامعهی ضعیف میروند، هرجا جامعهی ضعیف است میبلعند، بنابراین، این میشود راحتالحلقوم برای استعمارگرها، ببینید چطور حرف میزند؟ طوری حرف میزند که منافع دیگران تأمین بشود و مسلمین سر تا پا ، تحت قیمومیت دشمن قرار بگیرند، این دین است یا بی دینی؟ اینکه نمیشود چنین چیزی، این درحالی است که خود قرآن میفرماید،« وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»[۶]، شما خیال میکنید، استعماراز کجا شروع میکند، یک مسئله عادیاش میکند برای خیلیها درتحلیل میگوید اینکه چیزی نیست واین تصور شماست، اما قرآن چیز دیگر میفرماید، قرآن میفرماید او وقتی دارد نفوذ میکند به کمتر از این قانع نیست، که چه بشود ؟ که شما دست از هر چه دارید بردارید، اگر از راه فریب و نیرنگ و بازی و اینها بشود بهتر است و اِلا همین که میبینید در فلسطین، با فلسطین که حالا این کار را نمیکنند، هفتاد و شش سال او این کار را میکند، گذر تاریخ هم نشان میدهد همه به نحوی، دیکتاتورها هم همین کار را میکردنند، هرجا تسلط پیدا کردند، بنابراین قرآن میفرماید که دشمنی اینطوری نیست که قناعت کند، حالا به دو مسئلهای که به عنوان نفوذ مطرح میکند لن نفی ابد است، از جهت ادبی نفی ابد برای همیشه است، اینها هرگز راضی نمیشوند، اصلاً وجود شما باشد تا این که مستقل باشید، آنها به کمترازاین که دست از همه چیز بردارید [قانع نیستند]، هر جا هم قدم گذاشتند کارشان همین بوده وهست، حالا سابقهی استعمارگر پانصد ساله وحشیهای اروپا را در نظر بگیرید، چه سابقه کثیف، دزدی، افساد، فحشا و منکرات، اعتیاد، قتل و جنایات، ویرانی بوده است دیگر، پانصد سال استعمارگر بعد هم که در قالبهای دیگر بودند حالا چه جنگهای صلیبی را میبینید، چه سقوط اَندُلُس میبینید، در هفتصد سال قبل و چه جریانات تاریخ قبل از اسلام را، پیغمبران دیگر که بودند با پیغمبران چیکار کردند ؟
و لذاست که حتی اینها به غارت کردن از ملتها و سلطه بر آنها اصلاً قانع نیستند و اِلا قبل ازانقلاب این کشور تحت سلطهشان بود، بله، تحت سلطه شان بود، خوب همانطور که غارت میکردند لااقل به مردم کاری نداشتند، نه این نیست غارت که میکردند که به این قانع نبودند، جریان یتیم خانهی ایران و مسئله ایرانی که حدود نوزده یا بیست میلیون نفر کل جمعیتش بود، اینها وقتی بر ایران غلبه پیدا کردند،غلّهها و حیوانات و دامها را سوختند و از بین بردند و جلوی غّله را از سمت پاکستان و هندوستان گرفتند و در طرف غرب از عراق و اینها گرفتند، حدود ۹ میلیون نفر از مردم شما را در داخل ایران اینها کشتند، آن موقع که نه انقلابی بود نه کسی با آنها درگیر بود، آنها که سلطه داشتند اما قانع نبودند، بحث نه هزار، و ده هزار، و ۴۰ هزار که نیست، نُه میلیون نفرجمعیت شما را و این تنها حذف فیزیکی نبود، با تحقیر همراه بود، با بدبختی همراه بود، با ذلّت همراه بود، اینکه بزرگان میفرمایند که با دشمن روبروهستیم ، دشمن ! ، باید هزینه کنیم تا دست دشمن قطع را کنیم، اما بدترین هزینه در تسلیم است و کمترین هزینه در مقاومت؛ نه میلیون نفر، یعنی قریب نصف جمعیت شما را کشتند یا در دورانی که خود ما به خاطر داریم ، این طورنیست که حالا کسی تسلیمشان بشود او اصلاً به نوکری هم نمیپذیرد، شما از دیدگاه تلمود و نقشه کار صهیونیستها و اربابانشان ملاحظه میکنید آنها حتی به نوکری قبول ندارند، انها با دید حیوان نگاه میکنند، اینکه قابل انکار نیست، در کودتای بیست و هشت مرداد که بنده کاملاً به خاطر میدهم، در کودتای بیست و هشت مرداد که حالا ضایعات چی شد، تلفاتهایش چقدر شد و غیرذلک، اینها ، مصدق همراهشان بود، مصدق که در مقابل آنها که ایستاده نبود، مصدق مطیعشان بود، اما آنها نوکر خود خوانده لازم ندارند، آنها کسی را به نوکری قبول ندارند، حیوانشان را باید خودشان تعیین کنند، مثل همین کسانی که بالاخره رو به غرب میخوابند، اما در عین حال آنها علیه مصدق که بالاخره پشتیبانی ملی داشت ، آنها این را نمیخواهند، در عین حالی که با آنها همسو بود ، آنها این را نمیخواهند و لذاست که کودتا کردند، برای ملت چقدرهزینه ساختند، چقدر قتل و جنایت ساختند، اینطوری است.
مسئله اول دشمنشناسی است، آفتشناسی است، شما برای کشاورز وقتی که میخواهد یک سرمایه گذاری کند در کنار بذر و زمین و آفتاب و کود و فلان ، سموم ضد آفات را همان اول در نظر میگیرد، در دامداری هم همینطور است در مرغداری هم همین طور است، در گاوداری هم همینطور است ، در جامعه بشری هم همینطور است، اول باید دشمن را ببینید آفتش چیست. یا مثلاً آن دورانی که ما به خاطر میدهیم قبل از انقلاب دیگر آنقدر این ذلیل شده بود این تشکیلات حکومت پهلوی مردم عزیز ما را ذلیل کرده بودند ، در مقابل استعمارگرها که یک مقدار هم کاسه از آش داغ تر برای خوشایند صهیونیستها و امریکا، اینها پیش از دستور آنها باز به نفع آنها و برای خوشحالی آنها جنایت میکردند، که من موارد دارم ! اما در عین حال، ظاهر آن این است که همه تسلیم هستند، مسئولین کشور هم از رده اول آن تا کدخدای محل را، بر مذاق آنها انتخاب میکردند، از این تسلیمتر، اما به این قانع نبودند، این را همراه با ذلت برای مردم میخواستند.
همین روزها، همین ۴ آبان مصوبه مجلس ملی و نوکر آمریکا، اسرائیل، قانون کاپیتالیاسیون را تصویب کردند. این یعنی چه؟ یعنی ارباب گفته است ما این نوکری را قبول نداریم. خُب، ارباب ما چیکار کنیم؟ گفت شما باید مصونیت مستشاران خارجی را ، مصونیت یعنی چه؟ یعنی اگر به ناموس مردم به مال مردم به عرض مردم به دین مردم به هر چه دست دراز کند و اهانت کند مصونیت دارد و هیچکس حق دخالت ندارد این یعنی چه؟ این افسانه است؟ بعد که آنها این را به تصویب رساندند، امام فریاد کشید و بر اساس همین فریاد، امام را از ایران بیرون کردند. آیا اینها افسانه است؟ بعد میگوید سیاست از دین جدا است، ما هر کار میخواهد دلمان بکنیم شما ورود پیدا نکنید. عجب!!!
پس فرض اول؛ صبر و تقسیم منطقی[۷] ، اگر حکومت نباشد ،پایگاه نباشد، نظام نباشد، قانون نباشد، ارتش نباشد ،سپاه نباشد ،مجلس نباشد، خوب این مجموعه میشود راحت الحلقوم برای بلعیدن استعمارگرها. اگر نه، این را قبول ندارد فرض دیگری است، چون اگر بگوید سیاست از دین جدا است باید این را بپذیرد. اینکه لوازم آن خیلی خطرناک است، کسی اندک شعوری داشته باشد، دین هم که نداشته باشد ،هیچ ملتی این را نمیپذیرد.
فرض دوم آن این است که، حکومت باشد اما ولایت آن سرپرستی آن واجب الاطاعة بودن آن، مثلاً یک کافر باشد چه جوری میشود؟ یعنی شرع پیغمبر اکرم، اما یزیدِ کافر، حاکم باشد این چطور است؟ یزید طبق اقرار خودش کافر است ـ[در آنجا که گفت:] ـ «لعبت هاشم بالملک فلا * خبر جاء و لا وحى نزل»[۸] این عین کفر است. حالا مردم مسلمان و نماز شب خوان، بعد، ولایت آنها بشود ولایت کافر این خوب است یا نه؟ این هم یک نوع از آن هست دیگر، یعنی هرچه دلش میخواهد؛ خاندان پیغمبر اکرم را قتل عام کند، خوب بکند، بالاخره آن هم حکومت است؟! ها ! چطور است ؟ یا نه، او کعبه معظمه را؛ قبله مسلمین را ؛با منجنیق بزند و خراب کند آتش بزند، این چطور است؟ دین باشد اما ولایت آن با یک کافر باشد خوب است یا نه؟ دین نباشد چه میشود، یا دین باشد اما ولایتش با کافر باشد چه میشود؟! یا مثلاً لشکر خودش را حرکت بدهد بیاید مدینهی پیغمبر کنار مرقد مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، بعد چکار کند؟ بعد دستور بدهد؛ سه شبانه روز، مال این مردم ،جان این مردم ،ناموس این مردم مال لشکر یزید است! حالا اسمش سه شبانه روز است ولی نخیر ادامه دارد این چطور است؟ مشرک باشد چطور است؟ یعنی مثلاً آقای بایدن باشد. الان شما بسیاری از کشورهای اسلامی دارید که اینها در مقابل جنایتهای استعمارگرها نه الان، گفتم این مسئله تنها مال امروز نیست، این مال ۵۰۰ سال قبل است ۲۰۰ سال قبل هم در کشورهای اسلامی نفوذ پیدا کرده است. و الان هم ـ آنها ـ این هستند، این تمدنی که میگفتند، همین تمدنی است که آقای نتانیاهو به پشتیبانی سازمان ملل ،به پشتیبانی شورای امنیت ،به پشتیبانی دادگاه لاهه، به پشتیبانی این کشورهای اتو کشیده این کار را میکنند، اینکه کار نتانیاهوی احمق به تنهایی نیست اینها هستند این کار را میکنند.
بعد آن لیبرال دموکراسی که میگوید حکومت مردم بر مردم، از کجا سر در میآورد از اینجا سر در میآورد که آقای بایدن، میپذیرد یا نمیپذیرد! این میشود حکومت لیبرال ،حکومت دموکراسی! هرچه غیر از آنچه که او میخواهد تصویب شود وِتو میکند! مجمع عمومی سازمان ملل، کشورهای مختلف از سطح جهان جمع شدند آمدند در سازمان ملل همه آنها این غلط کاریهای آنها را محکوم کردهاند، این چطور؟ میگویند این لازم الاجرا نیست! چه چیزی لازم الاجرا هست؟ لازم الاجرا حکم آقای بایدن است! این کشورهای اسلامی هم عوض اینکه از دین [حمایت کنند] منتظر هستند ببینند آقای بایدن چه میگویند!!! مثلاً در مصر با همه کمالاتی که در او هست اما کسی حق حرف زدن ندارد. آقای سیسی حتی یک مسئله جزئی، و او این است که گذرگاه به فلسطین را باز کند. از چه کسی باید اجازه بگیرد از اهلش ؟ نه ! دین از سیاست جداست، به اهل دیانت کاری ندارد. باید آقای بایدن اجازه بدهد تا او بتواند گذرگاه را باز کند. ۵۰ کشور دیگر هم با همین ننگ زندگی میکنند که مرگ بهتر از این است.
پس کافر آن است و مشرک هم این است درست است؟ نه اصلاً مسلمان باشد، کدام مسلمان ؟ مسلمان جاهل یک آدم جاهل احمقی را بگذارند، پادشاه! که غالباً پادشاهان اینگونه بودند این چطور است؟او دنبال کار خودش است و از دین اصلاً چیزی سرش درنمیآید. او چطور جامعه را مدیریت کند؟ یک آدم جاهل، چگونه میشود؟
نه دانشمند است ولی فاسق است هرجا نفع او باشد، شکم او باشد، شهوت او باشد ، همان جا نظر مساعد میدهد و الّا نه دانشمند هست، این چطور میشود؟ شما ۱۰ تا دیگر از این نوع اگر دارید کنار این بگذارید ،عقل و شرع و همه علم و منابعی که میتوانند صاحب نظر باشند، بفرمایید آیا این را میپذیرند یا نمیپذیرند؟
اما حالا برویم به سراغ شرع مقدس، «مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ»[۹] ، فقیه و عالم فرق میکند آن کسی که به صورت ریشهای و تحلیل و عمیق، دین را میفهمد، نه حالا مثل یک ضبط صوتی مسائل دینی را هم یاد گرفته، «مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ»[۱۰] نه تنها فقیه، فقیه خودساختهای که راه عرفان را پیموده و بر خویشتن مسلط است، «حافِظا لِدينِهِ» تمام همتش دین خدا است، هر موضوعی را که میخواهد مطرح کند اول حساب دین را دارد که آیا این با دین میسازد یا نمیسازد؟ او خودش در دین ذوب شده است و «مُطِيعا لأمرِ مَولاهُ» ، عالم مال خداست « أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ»[۱۱] هم عالم مال خداست و هم حکمی که مربوط به خدا است قابل اجرا میباشد، نه مربوط به سلیقه فلان و اظهار نظر کشکی فلان، « أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ» «مُطِيعا لأمرِ مَولاهُ»[۱۲] هیچ کس، در هیچ موردی جز حکم خدا ، حق ندارد … ، قانون را باید خدا تعیین کند و همین جا عرض کنم که، در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در اصطلاح گفته می شود که قوه مقننه که مجلس محترم ماست، اما در مصداق قوه مقننه نیست، بلکه بر اساس قانون مشروع، آنچه را که به نفع مردم است و از نظر موردی و مصداقی می تواند در خدمت مردم باشد، آن را می گویند قانون، در واقع مقررات است، قانون را خدا گذاشته است چه قانون عقل بگوییم که مال خداست، چه قانون فطرت بگوییم مال خداست چه قانون علم بگوییم مال خداست ، چه قانون وحی بگوییم مال خداست، بنابراین « له الامر» با این دیدگاه.
وقتی این شرایط و شرایط دیگر در جنبش ذکر شده است که حریص بر دنیا نباشد و چه نباشد و چه نباشد، آن وقت او برای پیشوایی و حکومت دینی، آن درست است، باب حکومت دارد، باب ولایت دارد، ورثة الأنبیا است ،دین را اجرا می کند نه سلیقه خودش را نه میل خودش را، نه نفع خودش را نه اینکه استعمارگر ها چه می گویند نه اینکه فلانی خوشش بیاید یا بدش بیاید. بهتر از این می شود حرف زد؟ بعد از کلام وحی که این ها سر منشأش از آن است، بهتر از روایات اهل بیت آیا می شود پیدا کرد؟ خیر. با این سرمایه بزرگ دنیا منتظر شماست.
شما را دردسر دادم ولی حیف است که این مطلب را نگویم؛ یک سال شده یا کمتر شده یا بیشتر، یک اُسقفی یا کشیشی مسیحی بود از مصر یعنی از یک کشور حاشیه ای نیامده بود ، از یک کشوری آمده بود که منبع علم است و دانشگاه الازهر مصر در آن جاست، که بالاخره جایگاه عظیمی دارد در جاهای دیگر هم جایگاه دارد. حالا این اسقف یا این کشیش سال گذشته آمده بود از مصر به ایران و به قم رفته بود و آن جا بالاخره حرف قم را هم شنید و دید. انصاف خیلی چیز خوبی است ، حالا هر کسی که می خواهد باشد، انصاف خیلی چیز خوبی است. این آقا بُهت زده شده بود از منابع غنیِ اسلامی قم و گفت: که این شمایید که برای دنیا حرف دارید ، برای مدیریت دنیا حرف دارید. یک اُسقف مسیحی بود اما انصاف داشت. حالا خدا کند که همه انصاف داشته باشند.
بالاتر از آن را عرض کنم از جهت فاصله، اینکه، ـ متن آن را هم من دارم ـ استاد دانشگاه فلسطین اشغالی که خودش یهودی صهیونیست است ، یک سخنرانی کرد همه صهیونیست ها و یهودی ها را غافل گیر کرد، چه گفت؟ گفت: ما یهودی ها یک قوم بیشتر نیستیم، برای جهان هم هیچ حرف حسابی نداریم، تنها اسلام است که برای دنیا حرف دارد. گفت تنها اسلام است که برای دنیا حرف دارد، ما حرفی برای دنیا نداریم. این بیداری که اخیراً در جهان ایجاد شده به برکت این خون شهدای بزرگ و شهدای تاریخ و تلاشی که شما و امثال شما در پرده برداری از دین حنیف اسلام میکنید و پرده برداری از جنایات استعمارگران می کنید، این بیداری جهانی حاصل شده.
نشان می داد و شما هم در اخبار و رسانه ها ـ میبینید ـ میگفت با سنجش خبری و یک مسئله علمی ،که نظرات را سنجیده اند، میگفت ۸۰ درصد مردم انگلیس، به پشتوانه این حرکت بیداری صاحب نظر هستند. بعد یک جوان انگلیسی که انسان گاهی خجالت می کشد وقتی آنها بیدار شدند، امروز توی دهن استعمار می زنند؛ یک جوان انگلیسی را نشان می داد که فریاد می زد و می گفت که این نتانیاهوی کثیف، با مصونیت، یعنی چه؟ یعنی این از پیش خودش کاری نمی کند سازمان ملل به او مصونیت داده ، دادگاه لاهه به او مصونیت داده، شورای امنیت به او مصونیت داده ، حکومت های غربی به او مصونیت داده. آن جوان انگلیسی گفت او با مصونیت این ها دارد این همه جنایت و خلاف قانون می کند و هیچ کس هم با او کاری ندارد، این که تنها نیست.
حالا این بیداری ،که خدا روح شهدا در طول تاریخ و خصوصاً در این مقطع آخرالزمانی را شاد کند و شما بیش از پیش برای تبیین و روشنگری جامعه بشریت بحث ایران نیست، انسان باید نجات پیدا کند.
ثبتکم الله بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا و فی الآخرة.
صلوات بفرستید.
[۱] – سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۶
[۲] – ) الكافي (ط – الإسلامية)، ج۲، ص: ۲۱المحاسن، ج۱، ص: ۲۸۶
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ مَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ يَوْمَ الْغَدِيرِ.
[۳] – سوره مبارکه طه، آیه ۵۰
[۴] – سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۴۴
[۵] – همان
[۶] – سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۰
[۷] برهان سبر و تقسیم
[۸] حیاة الامام الحسین علیه السلام، ج ۲، ص ۱۸۷، ج ۳، ص ۳۷۷.
[۹] الاحتجاج : ۳۳۷/۵۱۰/۲٫
[۱۰] همان
[۱۱] سوره مبارکه اعراف/ آیه ۵۴
[۱۲] الاحتجاج : ۳۳۷/۵۱۰/۲٫