خانه / متن بیانات / بسیج / متن کامل بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در نشست ارکان شبکه تربیتی صالحین شهرستان بیرجند

متن کامل بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در نشست ارکان شبکه تربیتی صالحین شهرستان بیرجند

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین جمیعاً و رحمة الله.

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران فرمانده کل قوا و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم ایمان؛ و با عرض تسلیت ایام و آرزوی پیروزی نهایی مظلومین عالم و بالاخص فلسطین مظلوم، غزه مظلوم بر گرگ های بین المللی.

چند لحظه ای مصدع وقت شما می شوم امیدوارم آنچه خیر باشد خداوند به زبانم جاری فرماید.

به سه مطلب در این جا اشاره دارم، اگر برای آنچه که باید که حالا جوان یا هر کس آماده و پا در رکاب تا بتواند روی معادلات جهان تاثیر بگذارد، شرط اولش این است که امور را جدی بگیرد، این که کارها صورت نمی‌گیرد به خاطر این است که جدی گرفته نمی شود.

از مسائلی که خیلی جدی گرفته می شود، بازی است، اما امور جدی به بازی گرفته می شوند. یک کسی می خواهد به هر حال در ورزش فوتبال شرکت کند، در وزنه برداری شرکت کند ، در کشتی شرکت کند، تمام کارش جدی است. در نهایت توپی را می اندازه در سوراخ بیش از که نیست. چقدر جدی است؟ آن قدر تمرین می کند، سال ها و ماه ها ،فکر و ذکرش همه در این است که در فلان مسابقه در فلان تاریخ برنده بشود و برنده هم می شود. بسیار خوب؛ بازی خوب جدی گرفته می شود، بله باید جدی گرفته شود، اما کارهای جدی هم نباید به بازی گرفته شود.

بالاخره هیچ کس از خدا بهتر انسان را نمی شناسد. با اینکه مکتب انبیا، مکتب عقل است ،مکتب فطرت است، مکتب اخلاق و استدلال و برهان اما جهاد و دفاع در آن جزو ضروریات دین است. چرا؟ چون در انسان شناسی این یک مسئله جدی است، در هستی شناسی مسئله تضاد وجود دارد و هر چه بخواهد بماند و هر که بخواهد بماند و هر جریانی که بنا دارد بماند، باید شرایط ماندنش را در مقابل ضد انجام بدهد و إلّا نمی ماند بحث بود نبود است، جدی تر از بود و نبود چه چیزی هست؟

شما ملاحظه می کنید کسانی که خود جزو آفت ها هستند ، همواره به معامله با دشمن صحبت می کند، با دشمن،  با دشمن می خواهد معامله کند! بهانه می آورد که می‌گوید بالاخره ما هزینه کمتری بپردازیم ،هزینه کمتر بپردازیم راست می‌گوید؟ هزینه کجا پرداخت نمی‌شود؟ هزینه باید پرداخته شود به دلیلی که دنیا عالم تضاد است غیر از این ممکن نیست، اما کدام هزینه؟! همه امور و ریش و قیچی را بسپاریم به دست دشمن بعد بگوییم هزینه، اصلا همه چیز را دادی دیگر، دیگرهزینه چیزی نیست، تو مال خودت نیستی، ـ دشمن- خودت را خریده دیگر تو مال خودت نیستی که بگویی هزینه  یا غیر هزینه! به قول ترامپ خودش می‌شود گاو شیرده هر وقت هم خواستیم ذبحش می‌کنیم. تو از خودت نیستی همه چیز را دادی، حالا می گویی هزینه نکنیم. امروز به هر حال چشم انسانیت بر فلسطین مظلوم گریه می کند ، اما چرا؟  قتل و ویرانی و هتک حرمت و همه چیز. چرا؟ به جهت اینکه این ها در تاریخ با دشمن معامله کردند. الان هفتاد و پنج سال است که هزینه می دهند.الان هم ملاحظه کنید، این یک گوشه آن است؛ این که چیزی نیست. هر کس می خواهد هزینه کم بدهد باید مسئله جهاد و دفاع از اسلام را که جزو ضروریات دین است را جدی بگیرد.

یعنی تا با دشمن فیصله و معادلات به نفع اسلام و انسان تمام نشود هیچ وقت امنیت نخواهید داشت هیچ وقت. این جدی نیست؟! اصولا طمعی که دشمن پیدا می کند جرئتی که دشمن پیدا می کند مربوط به چه است؟ مربوط به انسان های ترسو و تسلیم است. و إلا او از خود هیچی ندارد دشمن بسیار ضعیف است. چه کسی او را شجاع می کند چه کسی او را با جرئت می کند چه کسی او را طمع می دهد؟ آدم های سست عنصر.

شما در جبهه های نظامی هم تجربیات خوبی دارید، در امور نظامی کلاسیک یک بخش‌هایش در انتها به یک نوع معامله تمام می شد معمولا این طوری است. و لذاست که برای که به این معامله دست یابند دشمن برنامه های نظام کلاسیک را خودِ دشمن جلوتر از همه ریخته. بنابراین با جرئت دشمن هجوم می آورد و می‌آورد و در یک مقطعی امتیاز را می گرفت.

اما در دفاع مقدس بعد از انقلاب که به وسیله بسیج صورت گرفت معادلات را تغییر داد؛ یعنی چه کار کرد؟ یعنی هر جا سنگر مال بسیج بود دشمن دندان طمع می کشید که این جا چنین کند یا چنان کند، پس او مجبور بشود به معامله. نه اینطور نبود، می‌گفت بسیجی معامله نمی کند. این جاست که ترس بر او غالب می شد و ناچار بود یا ترک کند یا تسلیم بشد. این ها هست دیگر.

این اجمال این قضیه است. تفصیلش را شما بهتر از من می دانید. این یک بحث مفصلی است که شامل انواع و اقسام مسائل می‌شود ،هزینه کمتر با مقاومت بیشتر صورت می گیرد نه با معامله بیشتر مقاومت بیشتر نه معامله، مقاومت. در همین جریانات اخیر که دیگر روی گرگ ها هم سفید شد در جریانات اخیر، ملاحظه کنید حدود پنجاه و هفت کشور به اسم اسلامی، بله مردمش که اختیارات دستشون نیست مسلمان هستند، اما حکام چطور؟ حکامش نوکرند، نوکر؛ معامله کردند، حالا مردم هرچه داد بکشند، آنها فتیله را پایین می کشند. ببنید چطور پا روی وجدان می گذارند؛ حدود پنجاه کشور بی تفاوت، نه از حالا گفتم هفتاد و پنج سال است، تنها فلسطین هم که نیست همه جا فلسطین است. «مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً[۱]»، این کشورهای اسلامی که غارت می شود  این اموال مال چه کسی است؟ مال مردم است دیگر. اموال مردم غارت می‌شود، حیثیت مردم غارت می‌شود، فرهنگ مردم غارت می‌شود مکتوب مردم غارت می‌شود، همه چیز غارت می شود. نفت و گاز و انرژی و به هر حال اورانیوم و معادن و همه چیز غارت می شود ،تا فرهنگ مردم غارت می شود و همه از دور نگاه می کنند.

من جنگ شش روزه عرب و اسرائیل رو هم به خاطر میدهم. شش روز، اما ملاحظه می کنید به برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی که راه کار را نشان می دهید، می‌بینید چه روحیه‌ای، تعجب می کنید؛ روحیه فلسطین مظلوم چقدر مردانه است، لبنان آزاده و یمن بعد از هشت سال جنگ بر او تحمیل کردند که آمریکا و اروپا و منطقه همه با او جنگیدند، او الان باید قاعدتاً خسته باشد، اما خسته نیست همه جمعه‌ها در این نه ماه آنها راهپیمایی می‌کردند و به خیابان‌ها می‌آمدند، مردم! و نیروهای نظامی آنها هم با نشاط!  صدها مشکل دارند، باشد. اما اولویت با این است؛ بحث بود و نبود است این جدی است، اگر بمانیم همه جا درست خواهد شد، اگر کوتاهی کنیم اصلا نمی‌مانیم. ملاحضه می‌کنید. پس مسئله اول مسئله جدی است که یک تفسیری دارد که شما بهتر از بنده می دانید انواع و اقسام … .

مسئله دوم که مرتبط با همین است ،در جهت تشخیص صحیح؛ و آن این است که، همه در امور زندگی‌شان هم توجه دارند و هم پایبند به این هستند هر کاری می خواد بکند، جنسی می خواهد بخرد در جایی می‌خواهد شرکت بکند، فرق نمی کند در انواع و اقسام مسائل مختلف یا بیمار را معالجه کند، بالاخره دنبال کارشناس می رود. کسی هم که دنبال کارشناس نرود، یعنی سرمایه‌اش را به باد داده که غیر از این نیست.

در این مسائل تخصصی و پیچیده چه سیاسی باشد چه دینی و اعتقادی باشد چه اقتصادی، فرق نمی کند جنگ ترکیبی یعنی همه چیز با هم، چه روانی باشد، آیا در این ها کارشناسی واجب نیست؟ خوب اگر کارشناس به کار می گرفتین که در ظرف چهل و پنج سال این همه اشتباهات مکرر نداشتیم. اشتباهات مکرر چیست؟! به جهت اینکه الکی و هر طور شد – کارها را انجام می‌دهیم – نتیجه‌اش همین است فرقی نمی کند، می‌خواهد سیاسی باشد ، می خواهد اقتصادی باشد، می‌خواهد روانی باشد، می خواهد در انواع و اقسام مسائل دیگر باشد، این در حالی است که بر همه ما واضح است که ما بهترین کارشناسان امین در مسائل انقلاب و اسلام و مسائل سیاسی داریم. من بارها به دوستان گفتم، مثلاً روزنامه کیهان که در دسترس همه هم هست، این روزنامه کیهان بنده بارها گفتم، بنده به این به عنوان یک رساله عملیه نگاه می کنم. – مگه اون مرجع دین است این چه حرفی است – نه مرجع دین نیست بلکه کارشناس امور است؛ کارشناس یعنی چی؟ یعنی مصادیق را با امانت بدون کم و زیاد ارائه می دهد، مجانی هم ارائه می دهد. آنچه که مراجع بزرگ تقلید (حفظهم الله) انجام بدهند، استنباط حکم است و حکم الله را بیان می کنند در رساله‌هایشان؛ اما مصداقا جلاد رو بگذار جای شهید و شهید را جای جلاد، این مسئله دیگر کار مرجع دین نیست، چراکه مرجع دین در مصداق دخالت نمی کند، حکم الله را می گوید. حکم از جهت اسلام این است. مثل چه می ماند، مثل دادگاه که قاضی عادلی حکم می دهد، قاضی عادل حکم دهد ، حکمش نافذ است؛ اما تا کارشناس مشخص نکند که این حکم، مربوط به این موضوع است و این مصداق است، کاملا میشود پرونده را جابجا کرد. کارشناس چه کار می کند؟ مصداق را حفظ می کند تا حکم روی مصداق پیاده بشود، و إلا اگر روی غیر مصداقش پیاده بشود، ظلم است دیگر. که خیلی جا ممکن است این کار بشود. حالا این کارشناس روزنامه کیهان که یک کارشناس امین است، چهل و پنج سال شده با همه شجاعت بدون ملاحظه هیچ کسی از هیچ جریانی به هر حال کارشناسی‌اش را هر روز را ارائه می دهد. ما چقدر از آن بهره برداری می کنیم؟ دیگر فرقی نمی کند، انواع و اقسام مسائل؛ توی مسائل نظامی کارشناس داریم ، توی مسائل اقتصادی کارشناس داریم ، توی مسائل سیاسی کارشناس داریم ، مسائل مختلف اجتماعی کارشناس داریم ، کارشناس انواع و اقسام را …  و اما از اینها چقدر استفاده می کنیم؟ هیچ چیز!  ما اگر مواضع او را هر روز صبح از همان اینترنت بگیریم مواضع او را نگاه کنیم مشکلی نداریم. اینکه ما کارها را عوضی می‌کنیم، نه حاضریم با کسی مشورت کنیم، نه حاضریم که از کسی استفاده کنیم ، نه هم دنبال کارشناس امین می‌رویم، همین است که چهل و پنج سال ما خود ما چکار کردیم؟  فاصله بین انقلاب و آرمان های انقلاب شدیم . این کار خود ماست! و إلا ما باید محصول انقلاب را ده‌ها سال قبل به وضوح جمع می‌کردیم.

اما به هر حال مثلا لیبرال‌ها یا بنی صدر مثل می‌آید، چه کسی به او رای می‌دهد؟ مردم. برای فلان شورای روستا چه کسی رای می‌دهد؟ مردم. برای فلان مسئول، چه کسی رای می‌دهد؟ واقعا کارشناسی می کنیم؟ بعد از چهار سال می خوایم یک رای بدهیم آیا کارشناسی می کنیم؟ نه. یعنی کل سرنوشت را می دهیم بدون کارشناسی به دست کسی،  این کارِ بدی نیست؟ نسبت به خانه خودمون حاضریم این کار را بکنیم؟ کلید را بسپاریم به دست کسی که نمی شناسیم یا احیاناً می‌دانیم مشکل دارد. چه کسی این کار را می کند؟  خودمان! آن چیزی که موجب  عقب ماندگی می شد چیست؟ همین نوع کارهاست؛ کارهای بدون کارشناسی. حالا این یک اجمال است. صدها قضیه مثل این را بگیرید، کو کارشناسی درست؟ پس ما اول امور را جدی نمی گیریم و دوم اینکه ما دنبال کارشناسی در این امور نیستیم. اما در امور شخصی و مثلا خانه‌ای می خواهد اجاره کند یا فرشی بخرد، در همه‌اش به اهل خبره مراجعه می کند. کار خوبی هم هست اما به مسائل سرنوشت ساز که می رسد هیچ اهمیتی نمی‌دهیم؛ این مشکل کار ماست.

مسئله سوم که اینها به هم مرتبط هست، این است که ما بر اساس اسلام ، بر اساس فقه اسلام ، بر اساس عقاید و بحث های کلامی اسلام، هرگز جامعه از حجت خالی نیست ، حالا یا امام معصوم است یا نایب خاصش است یا نایب عامش است. حالا امام علی (علیه السلام) هم مسلمان قبولش دارد، هم غیر مسلمان قبول دارد ، هم کمونیست قبولش دارد ، هم دیگری قبولش دارد. اما در عین حال وقتی قرآن ها سر سرنیزه رفت،  همه علی را قبول دارند، اما به حرف علی نمی کنند. این قبول داشتن نقشش چیست؟ این که خدا پیغمبران را فرستاده ائمه اطهار را فرستاده، اوصیاء را فرستاده نواب آنها را فرستاده برای چی هست؟ برای این که مردم به تکلیفشان عمل کنند و با یک اشاره همه امور لازم را برابر، اتفاقاً فلسفه غیبت حضرت مهدی (سلام الله علیه) هم همین است دیگر، این حرف بنده که نیست. بزرگان از متکلمین تحت سه جمله این را خلاصه کردند: «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا ». ببینید چقدر قشنگ است. این عصاره ده‌ها روایت و حدیث و قرآن و تفسیر و … است. این را متخصص فن گفته‌اند. «عدمه منا» یعنی چی؟  یعنی خلاصه اش این است که ما پیروی از امام زمان نمی کنیم ، همه مشکلات هم سراین قضیه است. در دعای عهد عنایت دارید اوصاف آنهایی که شایستگی دارند برای ظهور حضرت مهدی علیه السلام چیست؟ «و المسارعین الیه في قضاء حوائجه»[۲] یعنی با شدت و حدّت و شتاب مردم می‌آیند به سمت امام زمان، چه می خواهند از امام زمان؟ می‌گویند، من مشکل خانه دارم، خدا ، امام زمان، حلش کن! من قرض دارم ،حلش کن! ده ها مشکل دیگ دارم ، حلش کن! اینکه «قضاء حوائجه» نیست بلکه «قضاء حوائجهم»است؛ یعنی هر کدام دنبال مسئله خودشون هستند. تا این باشد خبری از فرجی نیست. من دنبال مشکل خودم هستم، تو دنبال مشکل خودت هستی، همه همینطور هستند. چند نفر هستیم؟ هشتاد میلیون، هشتاد میلیون، هشتاد فکر مختلف دارد این کار خودش را انجام می‌دهد، او کار خودش را، آن دیگری کار خودش… .این ها به امام زمان نخواهند رسید مگر وقتی که همه جمع بشوند و نگویند مشکل من چیست، « المسارعین الیه في قضاء حوائجه» ما آمده‌ایم  ببینیم شما به دست ما چه کاری دارید، از دست من چه کار ساخته است که برای دین خدا و خلق خدا انجام بدهم. نه اینکه کار من حل بشود، من کار مردم را حل کنم. این، همان مرزی است که مشکل حل می‌شود. ان شاء الله خواهد شد هم.  ولی باید فرهنگ بشود شاید فاصله  زیادی نداشته باشیم. بالاخره این همه سردی و گرمی که دیدید همه تجربه ای که داره بالاخره به این نتیجه رسیدید، بنابراین فلسفه غیبت حضرت مهدی این است که ما نسبت به حوائج آن آقا که عدالت را در جهان پیاده کند آمادگی نداریم من مشکل خودم را می خواهم حل کنم به مردم کاری ندارم که، تا این باشد مشکل حل نخواهد شد. خوب، امام زمان علیه السلام یا نایب امام علیه السلام اینها که مسئله شخصی ندارند، هرچه که امر بفرمایند برای خیر کل جامعه بشری است. درست است؟

بهترین آزمایش همین است که ما در هر سر دوراهی که آقا [رهبر فرزانه انقلاب] یک گرا  می‌دهند، آن گرا هم کارشناسی شده است ، هم حجت است ، هم به هر حال بحث اطاعت است ، همه اینها درآن هست. آنوقت وقتی آقا اشاره می کنند و ما شعار می دهیم که از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن، واقعا عمل می کنیم؟ اگر عمل می کنیم که مشکلی نداشتیم، مشکل ما اینجاست که آقا یک فرمایشی می فرمایند که تمام زوایایش حساب شده است. این سرمایه بزرگ الهی که خدا به ما داده ، در انواع تغییرها و تحول ها و جریانات و دشمن ها، ببینید که هوشمندترین رهبر جهان – این حرف دشمن است که می گوید – به چه شیوه‌ای اداره می فرماید، اما چقدر خون دل می خورد. چرا؟ بجهت اینکه ایشان فرمایشی  می‌فرمایند ولی من به سلیقه خودم عمل می کنم. « المسارعین الیه في قضاء حوائجه»  نیستم. نتیجه عمل خودمان هست.

شما عیناً این را به یک امر نظامی تشبیه کنید، در یک امر نظامی سرنوشت ساز بالاخره پیروزی یا شکست، وقتی یک فرمانده نظامی دستور می دهد از بالا تا آن سرباز صفر، دقیق سر لحظه عمل می کنند. برای چه می‌گویند نظامی؟ به نیروهای مسلح می گویند نیروی نظامی به جهت اینکه نظم دارند ، یک فرمان می رسد از بالا تا پایین همه یکنواخت و منظم عمل می کنند خوب نتیجه اش هم پیروزی است، اما این جا که باید مهم تر از آن باشد ، چون آن یک زیر مجموعه هست، این جا با یک اشاره باید همه ما نخوابیم تا نظر آقا را هم بفهمیم هم عمل کنیم. این که نیست، خوب اگر این نیست طبعاً دائم باید دیوار را بالا بیاوریم و دوباره از خراب کنی و از سر نو بالا بیاری. این لازمه آن است، ما تا آرمان های انقلاب فاصله ای نداریم منتها این فاصله را خود ما پر کردیم؛ تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز. بین همه آرمان ها و بین خدا به هر حال فاصله ای نیست جز هوای نفس، اگر هوای نفس برداشته شود و کار بشود خدایی، همان لحظه – ممکن است بیست و چهار ساعت بیشتر طول نکشد –  یک اندیشه است یک فرهنگ است همان لحظه کار درست است ، اما تا تعیین کار مرا نفس من انجام می دهد، صد سال طول بکشد به نتیجه نمی رسد، چرا؟ چون تابع هوای نفس هستم؛ حکم الله چه شد؟  کارشناسی چه شد؟ رهبری چه شد؟ به هر حال جدیت در امر چه شد؟ بنابر این آن چیزی که شما دنبالش هستید که انسانه شایسته پا در رکابِ آماده به خدمت این بر اساس این سه اصل انجام می شد: یک اینکه، متناسب با واقعیت، امور جدی گرفته شود و به بازی گرفته نشود، که می شود!  دیگر اینکه در کارشناسی، کارشناس امین حتما نظر بدهد و إلا سرمایه را باختیم ده ها بار باختیم، باز هم بیدار نمی شویم. و دیگر اینکه وقتی رهبر دین خدایی حرف می زند و راه کار را به ما نشان می دهد، بالاخره مطیع باشیم و إلا آن هم در جنگ صفین با امام علی علیه السلام همکاری کردند در نتیجه نهایی کار به جایی رسید که علی علیه السلام فرمود: « لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاع»[۳]  یعنی کسی که از او اطاعت نمی‌شود، دیگر این نظر ندارد، چه نظری.شما بر کربلا می گریید؟! بنده برآن ساعتی می گریم که علی فرمود « لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاع» بر آن می گریم. کربلا لازمه آن است، کربلا یک جز آن است. هر روز هم  کربلاست همه محیط‌ها هم کربلاست هر روز هم عاشوراست.

اما به هر حال با تفکر بسیجی که گفتم معادلات را عوض کرده و می کند این یک فرهنگ است باید گسترش پیدا کند با تفکر بسیجی انشا الله درست می‌شود، منتها شرطش در کنار آنها امر به معروف نهی از منکر است، دعوت به خیر است، دعوت به صلاح است، دعوت به استقامت است، دعوت به بصیرت است، خود به خود که رشد نمی کند، ببینید اگر هر روز نه هر هفته، اگر هر نفرتان دو نفر را و همین طور ضریب بگیرد، این کار خیلی سریع انجام می شود منتها وقتی بیکاریم بی تفاوتیم، دو ساعت میشن همش لاطائل می زند حرف زند که همش جمع بندی یه پول سیاه ارزش ندارد. بابا جان، دو جمله حرف حساب بگو، عمر ما وقت ما اینطور می‌گذرد.

ولی خوب؛ بسیج این کار را خواهد کرد، بنده هم دعا گویتان هستم «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»[۴] ، وارثین، صالحین هستند. وارثین زمین صالحین هستند که «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[۵] إن‌شاءالله که موفق باشید، بنده هم دعاگویتان هستم. صلوات

۰۴/۰۵/۱۴۰۳

 

[۱] كمال الدين و تمام النعمة، شیخ صدوق، ج ‏۲، ص ۳۷۷؛ كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، على بن محمد خزاز قمى‏، ص ۲۸۰؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏۵۱، ص ۱۵۶
دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْقَائِمِ أَ هُوَ الْمَهْدِيُّ أَوْ غَيْرُهُ فَابْتَدَأَنِي فَقَالَ لِي يَا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَجِبُ أَنْ يُنْتَظَرَ فِي غَيْبَتِهِ وَ يُطَاعَ فِي ظُهُورِهِ وَ هُوَ الثَّالِثُ مِنْ وُلْدِي وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّنَا بِالْإِمَامَةِ إِنَّهُ لَوْ لَمْ‏ يَبْقَ‏ مِنَ‏ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فِيهِ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُصْلِحُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ كَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ كَلِيمِهِ مُوسَى ع إِذْ ذَهَبَ لِيَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِيٌّ ثُمَّ قَالَ ع أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِيعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَجِ.
ترجمه:
حضرت عبدالعظيم علیه‌السلام فرمود: خدمت حضرت جواد عليه السلام مشرف شدم و مى خواستم از آن جناب سئوال كنم آيا قائم كه مهدى موعود است اوست يا غير او؟ پس آن بزرگوار ابتداء فرمود و گفت: اى ابوالقاسم، قائم ما آن مهدى است كه انتظار غيبت او واجب است، و وقتى كه ظاهر مى شود مطاع است، و سوّمِ از فرزندان من است. به حق آن كسى كه محمّد را به نبوت فرستاد و مخصوص كرد ما را به امامت! اگر باقى نماند از دنيا مگر يك روز، خداوند طولانى مى كند اين روز را تا آن كه بيرون آيد آن بزرگوار، و پر كند زمين را از عدل و داد چنان كه از جور و ستم پر شد[ه باشد]. و خداوند سبحان امر او را اصلاح مى كند در همان شبى كه فرداى آن ظاهر مى شود چنان كه اصلاح فرمود امر حضرت موسى عليه السلام را در وقتى كه رفت آتش از براى عيالش بياورد، پس مراجعت كرد در حالتى كه پيغمبر خدا بود بعد از آن فرمود: افضل اعمال شيعه ما انتظار فرج است.

[۲] فرازی از دعای عهد

[۳] نهج البلاغه، خطبه ۲۷

[۴] سوره مبارکه قصص/ آیه۵

[۵] سوره مبارکه انبیاء/ آیه۱۰۵

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *