خانه / متن بیانات / بسیج / مشروح بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در جمع فرماندهان واحدهای بسیج دانش‌آموزی استان

مشروح بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در جمع فرماندهان واحدهای بسیج دانش‌آموزی استان

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الصّلاة و السّلام علی رسول الله و علی اله ال الله  و لعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله

 با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب  و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان و با عرض تسلیت ایام و آرزوی پیروزی نهایی مظلومین عالم و بالاخص فلسطین مظلوم ، غزه مظلوم ،از شر گرگ های بین المللی

 چند دقیقه مصدع وقت شما می شوم ، امیدوارم آنچه خیر باشد خداوند به زبانم جاری کند.

 در عالم تکوین ، در طبیعت و همچنین در صنعت ، شما چهار علت را کشف می کنید، یکی علت مادی اشیاء است از هر نوع که باشد حالا می خواهد ساختمان باشد می خواهد کره زمین باشد آن بوته علف باشد ؛ علت مادی،  اما قالب هایش فرق می کند ، حالا چه در صنعت چه در طبیعت ، یعنی هر قطعه ای را در هر شکلی هر جایی نمی شود به کار برد، شما یه ماشین نگاه کنید، به بدن خودتان نگاه ، دست شما ،پای شما ، انگشت شما ،گوش شما ، قلب شما ،چشم شما ،بنابر این، اینها باید شکل مخصوصی باشند.

 به این می گویند علت صوری، یعنی آن ماده در یک قالب ، در یک صورت خاصی قرار می گیرد و الا کاربرد ندارد،اما تنظیم این ماده و در قالب صوریش که از آن یه چیزی قابل بهره برداری در بیاد ،یه ماشین ساخته بشود ، نیروگاه برق ساخته بشود ، یه فرش ساخته بشود، فرق نمی کند ،مسلما خود به خود نمی شود ده‌ها و صدها و میلیون‌ها و میلیاردها، رمز علمی در آن گنجانده شده است ،اینکه خود به خود نمی‌شود پس بنابراین علت فاعلی می‌خواهد که آن را ساخته، آن تفکر ،آن اندیشه ، آن ابتکار، آن، می‌شود علت فاعلی و اینها کاملاً معرف هستند نشان می‌دهند  که این علت فاعلی به همه زوایای آن آگاه است ، یعنی علم در علت فاعلی نقش اصلی را دارد،  در قرآن دارد « أَ لاَ يَعْلَمُ‌ مَنْ‌ خَلَقَ‌ »[۱] آیا آن کسی که آفریده نمی‌داند ، اگر نمی‌داند که چطور آفرید؟ با این همه رمزهای علمی، که تمام این جهان علم است .

حالا در عرف بشری کسی چند تا اصطلاح علمی یاد گرفته، یا چند تا فرمول علمی یاد گرفته است، می‌گوید این فارغ التحصیل است، می‌گوید این متخصص است ،می‌گوید این فوق تخصص است، بله به صورت نسبی اینطوری است اما خداوند می‌فرماید « وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا »[۲] همه دانش‌های خود را روی هم بریزید یک جزئی بیشتر نیست! این عالم تمامش رمز است،یه علت دیگری هم که علت چهارم گفته می‌شود، که گفته می‌شود علت غائی، علت غائی یعنی چه ؟ یعنی همه این‌ها با همه اهمیتش درست ! اما برای چه ؟ این برای چه می‌شود علت غائی ،یعنی هدف از آن چیست؟  توجه به این و تفکر در این خیلی ارزشمند است، شما اول در مسائل صنعتی، انواع صنایع دقت کنید، وقتی می‌سازند لذا گفته می‌شود که ،علت غائی در انجام و عمل متاخر است ، اما در تئوری متقدم است، یعنی اول یک مهندس می‌خواهد این ساختمان را بسازد، اول علت غائی را در نظر می‌گیرد که می‌خواهد چه بسازد و برای چه ؟ اما در عمل آن برای چه وقتی می‌آید که این ساختمان کاملاً تمام بشود یا این ماشین تمام بشود ، هم متقدم است و هم متاخر، و شما این کلمه را در فارسی میگویید برای چه ، روزی چند بار می‌گویید برای چه ؟ دنبال این می‌گردید هر موضوعی که باشد می‌گویید برای چی این کار است ؟ علت غائی را جستجو می‌کنید.

 حالا می‌خواهد از هرجا که شروع بکنید آنقدر هم از این سوال‌ها تا می‌رسد به پیچیده‌ترین آنها  هست ، که در یک جزئی می‌بینی صدها هزارها و گاهی میلیون‌ها سوال هست ولی ما بی‌خبریم چون طرح سوال هم سواد می‌خواهد اینطوری نیست که هر کسی بتواند سوال طرح کند، سوال باید اطلاعات علمی باشد حالا از کجا شروع کنیم ؟ چه در صنعت چه در طبیعت

در طبیعت !انسان ، چشم انسان مثلاً ، خوب چشم انسان از چه ساخته شده است ؟ از یک مواد خاصی ساخته شده است هر ماده‌ای به درد هر کاری که نمی‌خورد، این ساختمان هم که می‌سازید یک جایی می‌گویند آهن بیاورید یک جا هم می‌گویند ملات بیاورید یک جا می‌گویند سیم بیاورید یکجا می‌گویند آب بیاورید ،اینجوری است دیگر، اینجور نیست که هر چیزی به درد هر جایی بخورد مثلاً این چشمی که ساخته می‌شود  چه عناصری در آن دخالت دارد؟  اینجا دیگر دانش بشر زمین‌گیر می‌شود ، حالا هرچه هست همان سوال‌های ابتدایی ، سوال اینجا است که این چشم چرا در این کاسه استخوانی قرار گرفته است؟  روی پیشانی می‌بود بهتر نمی‌بود؟ همه جا را احاطه داشت ، ولی اگر یک بار به زمین می‌خورد برای همیشه کور می‌شد ؛ درست است یانه؟ پس اگر چشم در کاسه استخوانی قرار گرفته است جهتش چیست ؟ برای این است که از آسیب‌ها [در امان باشد] ده‌ها بار به زمین می‌خورد این بالا هم زخمی می‌شود این پایین هم زخمی می‌شود پیشانی‌اش هم زخمی می‌شود اما چشم او اشکالی پیدا نمی‌کند، برای یعنی این ، حساب شده است ؛ حالا چرا این کروی آفریده شده است ، برای چه ؟این چرا شناور آفریده شده است، می‌چرخد ، چرا؟ این پلک‌های بالای او برای چه آفریده شده است؟ این هم هست دیگر،  این لب دیواره چشم این مژه‌ها برای چه آفریده شده است؟ یک رطوبت خاصی تراوش می‌کند ،چرا به این اندازه ؟ اگر بیشتر می‌بود چی می‌شد؟ همیشه از چشم ما آب می‌ رفت؛ نمی‌بود چه می‌شد؟ برای چه؟ چشم خشک می‌شد ؛ عجب برای این ! ترکیبات این رطوبت چطور برای چه؟ این چه رطوبتی است ؟برای چه این رطوبت دارای یک درصدی چربی است؟ یک نوع مخصوص از چربی ، نه از چربی‌های معمولی ، دارای یک درصد نمک مخصوصی است ، ۵۰ درجه زیر صفر هم می‌شود اما این یخ نمی‌بندد ، چشم شما یخ نمی‌بندد ، برای چه ؟ ما که در این جهت صفر هستیم هیچی نمی‌دانیم ، با اینکه هیچی نمی‌دانیم ، چند تا سوال می‌توانیم مطرح کنیم؟چند صد سوال می‌توانیم مطرح کنیم؟ این مال بی‌سوادهایی مثل ماست ، اما آن باسواد صدها سوال می‌تواند مطرح کند و پاسخ همه را هم می‌گیرد این برای این است ؛ گفته می‌شود رشته‌های فوق تخصص چشم ، هر کدام هم مثلاً دو سال طول می‌کشد ، حالا از من بی‌سواد تا آن پزشک چشم،  تا آن متخصص چشم ، تا آن فوق تخصص چشم آن هم در چند رشته، همه آن برای چه و برای چه است همه آن هم پاسخ دارد ، که اینها برای این است دست شما هم حساب کنید همین است ،گوش خود را هم حساب کنید همینطور است ، قلب خود را هم حساب کنید همینطور است ، بشره  و پوست و مویی هم که می‌روید حساب کنید ،ناخنی را هم که می‌روید [حساب کنید] هست یا نیست؟ بسیار خوب حالا از مجموع این‌ها برای شما که علامه هستید یک سوال دیگر پدید می‌آید آن مهم است و آن اینکه تمام وجود تو از فرق سر تا انگشت پا تمامش رمزهای علمی و بسیاری فلسفی وجود دارد که اینها تازه مسائل فیزیکی آن است، آن مسائل روحی و روانی و معنوی آنها چه می‌شود ، الی ماشاالله! و ارتباط شما با این جهان به طوری که تمام این جهان در خدمت شما هست،  حواس شما هست دیگر، تمام این جهان در خدمت شماست

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند / تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

غفلت،  غفلت ، بد خوابی است، یک وقت بیدار می‌شود می‌بیند صد سال از عمرش گذشته اندازه یک بزغاله نفهمیده است ، نادان آمده و نادان رفته ، خوش به حال آن کسی که نادان آمده ، « أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا »[۳] ولی وقتی می‌رود همه چیز را می‌داند، از عقل و کشف و شهود و الهام، همه چیز را می‌داند خوش به حال او ، آن وقت آن سوالی که مطرح می‌کنیم چیست ؟ مطرح این است که تو که این را در خود می‌بینی و در عالم می‌بینی و عالم هم که همه در خدمت توست « سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ »[۴] خودت برای چه خلق شده‌ای؟ این هم یک سوالی است دیگر برای چه؟برای تنبل خانه ! برای اینکه یک حیوان درنده بشوید !نستجیر بالله ، خودت برای چه خلق شده‌ای؟

همه شب فکر من آن است و همه دم سخنم / که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

ز کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود (بهر چه بود همان علت غائی است،  برای چه)

 ز کجا آمدم آمدنم بهر چه بود / به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم

که در روایات دارد حقیقت علم این است ! حالا اگر کسی به آن رسید خوش به حالش ، از کجا آمده،  مبدا، به کجا می‌رود ،برای چه آمده است، راه چگونه است، آفات چیست؟ هر چیزی آفت دارد ، آفت تو انسان چیست ، تو انسان اندیشه هستی، آفت اندیشه‌ات چیست؟

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک / چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست / به هوای سر و کویش پر و بالی بزنم

« وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ»[۵] «نون الجمع مفتوحة ابدا »[۶] این نباید می‌بود لیعبدونَ چرا لیعبدونِ چون اینجا (ی) هست (ی) حذف شده ما یدل علیه کسره ( -ِ ) است لیعبدونِ یعنی مرا یعنی انسان‌ها زندگی خود را تنظیم کنند با من ، من یعنی که ؟ یعنی خدا ، خواه یا ناخواه تو در بند یک چیزی قرار می‌گیری در بند مال ،در بند شهوت، دربند شهرت ،دربند لذت بالاخره انسان خواه یا ناخواه در بند قرار می‌گیرد ، تمام مفاسد وقتی است که انسان در بند ماسوی الله قرار بگیرد ، بنده فرعون بشود همین‌هایی که می‌بینید تو این دنیا این کارها را چرا می‌کند این غلط‌ها را ،یا این ظلم‌ها را، این ویرانی‌ها را ، این آدم کشی‌ها را ،چرا این کارها را می‌کنند ؟ چون بنده آنها هستند ، مثلاً فرعونش کیست که بنده اوست  ؟ مثلاً جو بایدن یه آدمی که اصلاً آدم به عکس او هم نگاه می‌کند قی می‌گیرد یا ترامپ که بدتر از اوست، صدام بدتر از همه بود دیگه،  برای اینکه تو حفظ بشوی انسان و به کمال برسی و عشق بورزی، باید در بند خدا قرار بگیری ، آنچه را که حق است بپذیری و آنچه را که باطل است رد کنی ، آنچه را که عدل است بپذیری و آنچه را که ظلم است رد کنی ،  این کمال تو است ، خدا به من و تو نیاز ندارد اما اگر ما بخواهیم به کمال برسیم باید در بند امر و نهی خدا باشید، ان شاء الله شما که هستید از شما التماس دعا داریم

 و فقکم الله لما یحب و یرضی وثبتکم الله بالقول الثابت فی الحیات الدنیا و فی الاخره

صلوات بفرستید

[۱] سوره مبارکه ملک آیه ۱۴

[۲] سوره مبارکه اسراء آیه ۸۵

[۳] سوره مبارکه نحل آیه ۷۸

[۴]  سوره مبارکه جاثیه آیه ۱۳

[۵] سوره مبارکه ذاریات ایه ۵۶

[۶] از قواعد ادبیات عرب

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *