خانه / تاپ خبر / مشروح بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در ششمین دیدار با ارکان منتخب شبکه تربیتی صالحین بیرجند

مشروح بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در ششمین دیدار با ارکان منتخب شبکه تربیتی صالحین بیرجند

بسم الله الرحمن الرحیم

 با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان؛ چند لحظه‌ای مصدع وقت شما می‌شوم امیدوارم آن چه خیر باشد خدای متعال به زبانم جاری فرماید.

تحقق هر امری مبتنی بر دو اصل است، اول وجود مقتضی دوم نبودن مانع، انقلاب شکوهمند اسلامی که انقلاب ما اسلام ماست نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد آرمان‌هایی دارد که نتیجه نهایی آن کمال جامعه بشری است در سیر الی الله بر هدفی که آفریده شد.

خوب اقتضاء مسلم هست چون دین خداست، دین خدا که نقص ندارد، اقتضاء قویاً در آن هست، اگر مانع نباشد باید آرمان‌ها دقیق به وقوع بپیوندد پس مانع هست، مانع چیست؟ در بحث‌های غیر کارشناسی شده هر کس به گردن دیگری می‌اندازد یا کسانی به گردن دیگران می‌اندازند، خوب حرف دیگر اما حرف کارشناسی شده است یا نه سخن اینجاست که این مطلب را همه باید بدانیم و از خودمان شروع کنیم که نکند خود من مقصرم که پرحرفی می‌کنم.

مسئله ولایت که مطرح می‌شود که از شاخصه‌های بسیج که بندگان مخلص خدا هستند لشکر مخلص خداست این است که ولایت پذیرند تا برسد به صالحین که سمبل بسیج است.

 خوب این مسئله ولایت را باید یک مقدار باز کنیم، من قبلاً هم توصیه کردم که ولا و ولایت آیت الله مطهری را بخوانید، تفسیر کنید، باز کنید، مجدد مسائل فراموش شده‌اش را در بیاورید، در آن خیلی چیزها است.

 مسئله ولایت در زندگی اجتماعی بشری چون اگر اجتماعی نباشد ولو دو نفر که از دستم خارجه است به شرطی که بالاخره به صورت وحشی‌گری در جایی تنها زندگی می‌کند، تنها هم می‌میرد، روز اول و آخرش هم هیچ تغییری نمی‌کند هیچی هم بلد نیست، هیچ هنری هم نمی‌داند نه، جامعه بشری مسئله ولایت آن‌چنان سایه می‌افکند حالا چه بخواهیم چه نخواهیم چه بدانیم چه ندانیم چه قبول کنیم چه رد کنیم، که همه امور تحت یک نوع ولایت قرار دارد، همین امور معمولی، وحی اصلاً به معنی این است که دو شی به هم آنقدر نزدیک بشوند که هیچ فاصله بین آنها نباشد حالا شما بروید در جامعه، فرق نمی‌کند از هرجا می‌خواهید شروع کنید بگوئید کشاورزی، بگوئید ساختمان سازی، بگوئید پزشکی، بگوئید مدرسه، بگوئید مدیریت، فرقی نمی‌کند، بگوئی گاوداری، بگوئید مرغداری، بگوئید شتر‌داری فرق نمی‌کند، خواه و ناخواه بالاخره در هر یک از این‌ها شیوه کار در هریک از این‌ها که ملاحظه می‌فرمایید این است که یا به صورت غیر کارشناسی شده است یعنی تضیع اما یا به صورت کارشناسی شده است معنیش چه می باشد؟ معنیش این است که همه اینایی که انواع سلیقه و افکار و اخلاق خاصی دارند اینها سلیقه‌‌هاشان را رها می‌کنند نزدیک می‌شوند به آن اندیشه کارشناسی شده آن را عمل می‌کنند قبوله مثلاً مهندس آمده در ساختمان سازی این نقشه را کارشناسی شده ریخته داده دست معمار، معمار بنا را خواسته می‌گوید طبق این نقشه این طوری باید عمل کنید، ده‌ها کارگری هم که می‌آید بر اساس نیازی که هست آنچه را که بنا می‌گوید عمل می‌کند خود کارگر نمی‌داند که چرا این کار را می‌کند می‌گوید آجر بیاورید، می‌گوید ملات بیاورید، می‌گوید آهن بیاورید، نمی‌داند که این چی هست اما بنا می‌گوید این کار را بکن او از همه سلیقه های خودش دست بر می‌دارد، آنچه که او می‌گوید انجام می‌دهد، او هم از همه سلیقه خودش دست برداشته است دنبال نظر کارشناسی معمار، معمار هم تابع نظر کارشناسی شده مهندس هست، نتیجه‌اش این شهر کلان شهرهای با عظمت ساخته می‌شود، در آبش همینطور، در گازش همینطور، در برقش همینطور، در فرشش همینطور، در میزش همینطور، فرق نمی‌کند. ببینید اندیشه‌ها چقدر به هم نزدیک می‌شوند، آنقدر نزدیک باشند که هیچ فاصله بین آنها نیست، یعنی عمل کارگر، اندیشه‌اش با اندیشه مهندسی ساختمان درست یکی می باشد و هیچ فاصله بینشان نیست قبول، نتیجه‌اش چه می‌شود، همین که می‌بینید یعنی هر طرحی از آن طرح پیاده می‌شود و جهتش این است که مقتضی موجود است چون این طرح باید عمل بشود مانعی هم در کار نیست مساوی است با این طرح ساختمانی مساوی با آن طرح کشاورزی، مساوی است با طرح مدیریت ده‌ها کارمند و کارکن هستند. خوب وقتی آن مدیر کارشناس که قانون دستش است دستور بدهد همه برابر آن عمل می‌کنند نتیجه شان در آن کارخانه تولید مثلاً دارو هم می‌تونست زهر هم بخواد تولید کند بازم عین همین هست فرق نمی‌کند، فرمول دارد.

یعنی مسئله ولایت یک چیزی است که اجتناب ناپذیر در خانه هم که نگاه کنید چرا می‌روید که معلمین و مربیان و اولیا در جلسه اولیا مربیان اولیا یعنی مدیر خانواده، یعنی پدر، مادری که زن بچه‌ها را اداره می‌کنند بچه که نفی و ضررش را نمی‌داند، راه را تشخیص نمی‌دهد، تجربه ندارد، دانشش را ندارد، از شعله آتش خودش حفظ نمی‌کند ولی دارد ولی نگهش می‌دارد .

بناعلیه این یک مسئله‌ای که وارداتی باشد نیست صادراتی است، همه جا را فرا گرفته است، خوب و بد هم ندارد، اینطوری که ولایت یعنی حتماً ولایت پیغمبر نخیر، ولایت فرعون، فرعون ولایت ندارد، از همه آن‌ها که بر او اطاعت می‌کنند، از او ولایت دارد دیگر دستور هر ظلمی را که می‌دهد عمل می‌کند« يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ»[۱]، به دستور او می‌کُشند، ولایت همین است دیگر؛ در قرآن کریم هم هر دو ذکر شدند « اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّور»[۲]، این ولایت الله است که از طریق سلسله مراتب انبیاء و اوصیاء و ائمه  و نواب خاص و عام و غیرذلک تا بالاخره حالا مأمور دیانتی که در فلان محله کار می‌کند فرق نمی‌کند« عیناً وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ »[۳]، آن هم که ولی دارد، امروز ولایتی که بر دنیا حاکم است که طواغیت عالم هستند که از همه نور و بینش و دانش و انسانیت و این‌ها فاصله می‌گیرند اینجاست که یک آدم بی‌شعوری که حرف زدن روزمره‌اش را  بلد نیست مثل جوبایدن او ولی همه این‌هاست، اسمش مسلمان باشد، مسلمان نیست، چرا؟ ولی‌اش جوبایدن است، اسمش مسیحی باشد مسیحی نیست مسیحی کجا بود، یهودی باشد یهودی نیست که این‌ها همه بدعت گذارانی هستند که از طواغیت بر علیه همه پیغمبران فرق نمی‌کند این‌ها با حضرت موسی چه کردند «لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ»[۴]، چقدر خود موسی را اذیت کردند، عیسی را به پای دار بردند که خدا و ما صلیب بر رفع الله در ده ساله که بعد از سیزده سال شکنجه‌ها و آزارهایی که نسبت به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود در ده سال مدینه حدود هشتاد جنگ و صلیب علیه پیغمبر راه انداختند چه کسی راه انداخت، طواغیت، «َالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»[۵].

پس ولایت یک چیزی نیست که بله فقط تنها جایی را شامل می‌شود که یک فرد حتی دو نفر نه، چون دو نفر ممکن است فکر دیگری آن دیگری را از دستش بگیرد و هدایتش کند، نه، یک نفر یک نفر در یک گوشه دنیا تنها زندگی کند، تنها بماند، تنها هم بمیرد، او خارج از ولایتش چیزی ندارد دیگر، اما از دو نفر به بالا چه بخواهند چه نخواهند، چه بدانند چه ندانند، چه بتوانند تحلیل کنند، به این حرف‌ها کاری ندارد، ولایت یک مسئله حاکم است  هم در خوبی‌ها، هم در بدی‌ها، هم در مادیات، هم در معنویات، هم در سیاست، هم در امور نظامی، یک فرمانده نظامی یک دستور می‌دهد همه آن اجرا می‌شود با آن که، مجری ممکن است که سلیقه شان نباشد، اما اجرا می‌کنند؛ حالا خوب یا بدش فرق نمی‌کند، نتایجش در هر امری گفتم کشاورزی باشد، ساختمان باشد، مسائل سیاسی باشد، مسائل نظامی باشد، مسائل علمی باشد، خوب آن مسئولی که، آن رئیسی که، آن وزیری که در سطح مثلاً دانش علوم قرار گرفته است او دارد ولایت انجام میدهد، قانون دارد طبق قانون، ولایت دیگران از او  پیروی می‌کنند، ساعت فلان درس فلان در همه کلاس‌های ایران مثلاً به کشور دیگر، ولایت یعنی همین ،این نمی‌شود از زیر بارش در رفت، بخواهیم نخواهیم هست اما بحث اینجاست که درستش یا نادرستش حقش یا باطلش کدامش، وانگهی اول صحبت عرض بنده بر این است که حالا در این انواع مسائلی که باید در ولایت الهی صورت بگیرد اگر آرمان‌های انقلاب محقق نشده چه کسی مقصر است؟ کار ندارد، روی همین مثال‌هایی که آوردیم رو فعل یا ترک فعل، ساختمان می‌سازد، کجا عمله کارگر یا بنا از خود یک چیزی درآورده خارج از نقشه تا عیب پیدا کرده یا ترک فعل کرده سیمان‌ها را آب نریخته و نتیجتاً ساختمان اهواز  فرو ریخته، بالاخره یا فعل یا ترک فعل، خوب بفرمایید ما از خود کارآیی درآوردیم برخلاف اصول قانون اساسی ما که دین است و برخلاف نظر مبارک رهبر ما که رهبر دین است از خود چیزی درآوردیم، یک چیز اضافی در آوردیم، بدعت درآوردیم یا وظائفی داشتیم ترک فعل کردیم، بناعلیه این با ادعا نمی‌شود باید یک جدولی برابر حقایق، ما فراموش می‌کنیم خدا که فراموش نمی‌کند فردای قیامت همه محاکمه می‌شویم «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»[۶]، این‌ها را نگه دارید پاسخ بدهند در این جا چه کار کردند؟

شما بسیاری دارید از آرمان‌های انقلاب که تحقق پیدا کرده و مایه‌ خیلی افتخار است، مایه خیلی سربلندی است، توفیقاتی است که در دنیا دیگران هرگز به آن دست پیدا نکردند و نمی‌توانند بکنند، اما با همه ناسازگاری به اصطلاح جامعه بین‌المللی ما این کارها شده در جامعه ما، چرا شده؟ چرا شده به دلیلی که هر جا برابر قانون دین قانون اساسی و اندیشه رهبر فرزانه و بصیر انقلاب هر جا او دستوری بوده، حالا سیاسی بوده، نظامی بوده، نمی‌دانم اقتصادی بوده، عمل شده، ترک فعل نشده یا یک عده خلاف نکردند اینها همان مسائلی است که آمار و ارقامش را بردارید الی ماشاءالله که خدا خیر دهد حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای راجی دامت برکاته را که نوشته‌های خیلی مستندی را ارائه داده در کارهایی که شده است نه من دنبالشم، نه شما دنبالش هستید، نه مردم دنبالش هستند متأسفانه، اما این آقای بزرگوار بر اساس تعهدی که دارد و مخصوصاً بعد از آنکه رهبر فرزانه انقلاب روی مسئله تبیین تأکید فرمودند آنقدر کار کرد که افتاد از گوشهایش خون درآمد.

خوب این کارها چطور تحقق پیدا کرده است، ولایت در این طریق حق صورت گرفته آن‌هم نتیجه‌اش، خوب بفرمائید کارهایی که نشده که نشد ترک فعل یا کارهایی که به صورت خلاف کار خلاف شده نه تنها کار به انقلاب نشده کار خلاف شده در جمهوری اسلامی بوده، اما نیروی نفوذی بایدن بوده، حالا دانسته یا ندانسته بالاخره نوکری برای بیگانه کرده، حتی شما چقدر دارید کسانی در فلسطین اشغالی آموزش دیدند، بعد آمدند در ایران دانشمند هسته‌ای شما را ترور کردند، دانشمند هسته‌ای را ترور کردند، دویست و پنجاه هزار از بهترین نیروهای علمی، فلسفی، مدیریتی، اخلاقی، انسانی، الهی، از هفده هزار نفر که منافقین و بعد یک عده به عنوان مسلمان دنبال صدام گرفتند با امام جنگیدند و بعد در قالب داعش علیه مسلمین و علیه امام و انقلاب ببینید جاهایی که تحقق پیدا نکرده، چون مانع بوده، مانع یا کار خلاف کرده، گران فروشی کرده، دزدی کرده، خیانت کرده، آدم کشته، سوء مدیریت عمداً کرده، ببینید یا ترک فعل کرده کاری که می‌بایست نکرده.

پس باید کاملاً بدانیم که اولاً ولایت یعنی مسئله‌ای نیست که تعارف باشد و بگوید این جا باشد، آن جا نباشد، بخواهید نخواهید هست، خوبش یا بدش هست، این هم در قرآن، هم در روایات و لذاست که «ما نودیَ اَحَدٌ بِشَیءٍ مِثلُ ما نودیَ بِوِلایه»[۷]؛ معنی این‌ها را باید بدانیم هیچ مسئله‌ای آنقدر نقش ندارد که این دارد، صحنه میدانش می‌کرد اصلاً اجتناب ناپذیر، خوب کارایی که نشده این‌ها جرم نیست، این در حالی است که در میان مردم شما همینطور بوده است، همینطور هست، انشاءالله خواهد بود و این است که بهترین انسان‌ها، شایسته‌ترین انسان‌ها در میان شما بوده است و خواهد بود، همین‌هایی که از پیش از انقلاب تا پای جان  ایستادند تا انقلاب پیروز شد و بعد تا امروز «الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا»[۸]، ایستادند تا دشمن را به زانو درآوردند، اما در کنار این‌ها ملاحظه کنید یک عده نفوذ بیگانه هستند با این چه کارش می‌کنید؟ آن چه را که از آرمان‌های انقلاب پیاده نشده است نه اسلام مقصر است، نه قانون اساسی مقصر است، چون آنها طرح کامل است و نه هم در این جهت از جهت رهبری چیزی فروگذار شده است، فروگذار که نشده است، ده ها بار اصرار شده و تکرار شده .

بناعلیه کاملاً مشخص است که اگر ما به بعضی آرمان‌های انقلاب نرسیدیم چرا نرسیدیم یا خلاف هایی است که ما داریم می‌کنیم و یا ترک فعل‌هایی است که ما داریم می‌کنیم بعد زحمت آن اولیاء خدا را، و خون آن شهدا را، نستجیرو بالله چگونه پاسخ خواهیم داد. وقتی یک پزشک می‌خواهد عمل کند و همه دستیارانی که پیش او دارند عمل می‌کنند یا یک مهندس روی ساختمان می‌خواهد کارکند یا نمی‌دانم روی مرغداری می‌خواد دستورش بده برای کارگران و غیره در هر مدیریتی چند بار باید بگوید یک بار می گوید چند بار نداره، دیگر یک بار دستور می دهد و می‌رود بعد می‌آید باید گزارش مطابق دستور باشد هست یا نیست، ولایت یعنی همین، اما آیا عده‌ای نسبت به دستورات رهبر انقلاب، عده‌ای نسبت به قانون اساسی یا قانون مصوب همین طور است یعنی یک بار که بگویند عمل می‌کنند یا صد بار هم بگویند عمل نمی کنند حالا معلوم است اگر به آرمان‌های انقلاب نرسیدیم چه کسی مقصر است؟ یک چیز سرانگشتی است اما در پیش خدا چیزی پنهان نیست و همه ما باید پاسخگو باشیم که به اسم دین و به اسم انقلاب دنبال سلایق خودمان هستیم و آن که اصل وحی این است که آنقدر نزدیک بشویم که آن سلیقه خودمان را بذاریم کنار و آن دستور علمی و دستور کارشناسی، دستور دینی، دستور کمال را در جامعه اندیشه خودم را بر اساس آن تنظیم کنم که مشکل دارد بنده مشکل دارم، حالا مثلاً روی صدها هزار میلیون‌ها مورد که شما مشاهده می‌کنید این مشکلاتی که تلنبار می‌شود که سر همین ترک فعل‌ها و خلاف‌هاست، حالا یکی از آن‌ها مسئله انتخابات است، مثلاً چند رهبر فرزانه انقلاب به عنوان یک کارشناس که دشمن‌ها او را قبول دارند شما بردارید نظرات دانشمندان یا سیاست‌مداران یا شخصیت‌‎های درجه یک دنیا نسبت به رهبر معظم انقلاب را، قبل از ایشان نسبت به حضرت امام، ببینید چه می‌گویند، این نظر کارشناسی مفید برای همه می‌باشد.

حالا بعد از چهار سال، بله، هر چهار سال بهتر حالا چه شورای روستا باشد، شورای شهر باشد، مجلس باشد، رئیس جمهور باشد فرقی نمی‌کند، بر چهار سال بعد از چهار سال می‌خوام چهل دقیقه وقت بگذارم مثلاً یک رأی بدهم این هم از نظر کمیت و حضور چند بار رهبر انقلاب بفرمایند که حضور جمع پیرو هر فکری که هست این حضور جمع از جهت بالاخره جریانات بین المللی موجب قوّت ایران می‌شود و نتیجتاً شما و مردم شما بهتر می‌توانند به آرمان‌های خودشان برسند، این نظر کارشناسی است همه دنیا قبولش دارند خوب چطور می‌شود که چند بار بفرمایند بعد ببینیم این درصد آمدند، چرا این درصد؟ چرا همه نیامدند و آیا کسی که بعد از چهار سال برای چهل دقیقه بگو چهار ساعت بعد از چهار سال که خدمات گرفته و زندگی آبرومندانه داشته مضایقه می‌کند که بیاد رأی بدهد آیا در باقی مسائل تعهد دارد مسلم ندارد دیگر.

رمزی که ما به آرمان‌های انقلاب نمی‌رسیم را به گردن کسی نندازیم اول بنده مقصرم، بعداً تک تک ما، کدام تک تک ما به وظیفه عمل کردیم و به نتیجه نرسیدیم، این را باید بپذیریم، نپذیریم در آن عالم به ما می‌پذیرند «مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ»[۹]، ما وظیفه‌مان نسبت به خدا انجام ندادیم شک دارید « وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَكَ عَلَيْهَا مِنْ دَابَّةٍ »[۱۰]، اگر بنا باشد خدا ما را مسکری کند نسبت به ترک فعلی که داریم یا نسبت به خلافی که انجام می‌دهیم هیچ کس جان سالم در نمی‌برد جز معصوم، درسته، بالاخره حواسم باید جمع باشد این راجع به کمیت است که حتی برای حضور خشک و خالی فقط بعد از چهار سال برای انجام فقط یک رأی دادن حضور ندارد دشمن هم پایش می‌رقصد که چنین آدماهای احمقی دارد خوب این بحث کمیت است.

   خوب مهم‌تر از آن بحث کیفیت است بحث کیفیت است دیگر، یعنی چه؟ یعنی همانچه را که همه در خانه خودش همه‎‌اش را می‌فهمند این‌جا هم یک لحظه بفهمند، چطور شما در خانه اگر می‌خواهید مثلاً باغچه خانه را که یک نفر بیاد سرو سامانی بدهد، درختی، گلی، به نتیجه برسد، دنبال چه کسی می‌روید– بله- دنبال یک آدمی می‌روید که هیچی سرش در نیاد یا اگر سرش در بیاد مربوط به مثلاً ریاضی است او سرش از کشاورزی چطوری در می‌آید، شما کاملاً توجه دارید راست می‌روید دنبال یک کشاورز متخصص یا مجرب، می‌گوئید اینجا را برای ما اینطوری کنید او هم این کار را می‌کند، می فهمید که باغچه را باید دست کشاورز داد، دوچرخه‌ات خراب بشود کجا میروی بروید  در نانوایی دوچرخه هم خراب شده این را  اصلاح بفرمایید به شما نمی‌خندند، شما این کار را  می‌کنید، هرگز نمی‌کنید، خوب چطور شد در هیچ‌جایی کار را انجام نمی‌دهیم سر مسائل دینی و مسائل معنوی و مسائل انسانی و مسائل سیاسی که می‌شود بعد بدتر از این بدتر از آن از ما سر می زند همه پیغمبران مبعوث شدند« لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ‌ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ‌ الْکِتَابَ‌ وَ الْمِيزَانَ‌»[۱۱]، برای چه،«لِيَقُومَ‌ النَّاسُ‌ بِالْقِسْطِ»[۱۲]، انسان‌ها همه به حقشان برسند و همه به کمال برسند درست است کار پیغمبر همین است چون پیغمبر با علم الهی انسان‌شناس است خیر، انسان شر انسان راه انسان به هر حال بیراهه انسان همه را می‌داند از طرف دیگر هم به همه انچه می‌داند مقام عصمت است و متعهد است خدا صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را فرستاده برای این بعد می‌آید جامعه اسلامی را، سرنوشت مسلمان‌ها را، ناموس مسلمین را، کشورهای اسلامی و ثروت همه برای اهداف صد و بیست و چهار هزار پیغمبر تحویل یزید میدهد و  با یزید بیعت می‌کند می‌گوید آقای یزید این قرآن ،این شما، این هم جامعه، درست بر اساس قرآن اسم همین را چه باید گذاشت؟ یزید یک شخص نیست یک جریان است شما کسانی دارید که اگر بر اندیشه آن‌ها باشد دقیقاً یزید را میاورند تا امورشان را سروسامان دهد این با کجا می‌سازد و حال آنکه خدا فرموده«لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»[۱۳]، انسان ستمگر او نمی‌تواند متولی دین من باشد و عهد مرا انجام بدهد چطور شد ستمگرها دستورکار را می‌گیرند، به وسیله چه کسی؟ بوسیله من و تو و فلان و فلان این‌ها، همین‌ها در تاریخ پُر است دیگر، پس چرا امام موسی جعفر علیه السلام زندان است، خوب مردم رفتند جای دیگر به این جهت است، پس چرا علی علیه السلام درد دل با چاه می‌کند مردم دنبال پول و شکمشان رفتند، مردم به علی کاری ندارند، جهتش این است. خیلی خوب این هست ولی باید مردم منتظر باشند نتیجه عملشان را بگیرند و گرفتند؛ آن مردم مدینه چه مردم خوبی، چه حکومت خوبی، چه عدالت خوبی، در زمان خود پیغمبر است خبر یک حکومت برادرانه، هر چی بگوئید با صفا و زمینه ساز، اما وقتی یک عده بعد از رحلت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم این‌ها شیوه را تغییر دادند، یک عده تغییر دادند، یک عده هم بی تفاوت شدند، یک عده هم ملاحظه کردند حالا ببینیم چه می شود، یک عده هم چنین شد، به این که اکتفا نشد؛ بعدها این جریان افتاد دست دشمنان درجه یک پیغمبر که بنی‌امیه و بنی مروان بود، مروان حکم، حکم پدر مروان، تبعید شده پیغمبر بود، دشمن پیغمبر بود، پیغمبر تبعیدش کرده بود به گونه‌ای که حتی بعد از پیغمبر آمدند پیش خلیفه اول گفتند حالا که پیغمبر نیست اجازه خانواده مروان حکم و این‌ها را بدهید که به مدینه بیایند، خلیفه گفت من هرگز نمی‌توانم چنین کاری کنم پیغمبر او را تبعید کرده است و  من او را بیاورم، در زمان خلیفه دوم آمدند ایشان هم فرمود که من هرگز چنین کاری نمی‌کنم پیغمبر به عنوان تبعید کرده من چطور می‌توانم، در زمان خلیفه سوم که نفوذ همه جا را گرفته بود نفوذ هم که بعدها به رسوایی درآمد مربوط به روم بود دیگر، بعدها مشاور عالی معاویه رومی بود، سر‌جون رومی مشاور عالی مأموم بود، نقشه کربلا  را سرجون رومی ریخت حالا به هر حال مردم با معاویه بیعت کردند، مردم با یزید بیعت کردند، امام علی علیه السلام چه شد؟ امام علی علیه السلام سر به چاه می‌برد  درد دل با چاه می‌کرد، چون مردم جای دیگر معامله کرده بودند.

در جایی دیدم در جنگ صفین روزی که معاویه لشکرش از یک دروازه دمشق به جنگ با علی علیه السلام می‌رفت از دروازه دیگر تحفه و هدایا بار شترها بود برای قیصر روم می‌رفت، ببینید دست تو دست آنها بود، چقدر شنیدید که امام حسن مجتبی علیه السلام  را با زهری که قیصر روم فرستاده بود از طریق معاویه و از طریق معاویه با خاندان امام حسن مجتبی علیه السلام نفوذ و امام مجتبی علیه السلام را شهید کردند زهرش از روم آمده بود یعنی چه، خوب این‌ها لوازم دارد.

 ما هر رأی که بدهیم یا ندهیم در سرنوشتش خون‌ها ریخته می‌شود یا خون‌ها حفظ می‌شود، ناموس از بین می‌رود یا ناموس حفظ می‌شود، جامعه از جهت فرهنگی سقوط می‌کند یا صعود می‌کند، اینها در همین رأی ما هست و لذاست که حکم بشی حکم به لوازم شی هست، مردم مدینه در چنان شرایط بهترین شرایط جهان را داشتند اما بی‌تفاوتی کردند چه شد، چه شد؟ امام حسین علیه السلام تنها ماند، مدینه را ترک کرد، همه از دور نگاه می کردند گفتند فرزند پیغمبر رفت، خوب شما چطور؟ هیچی ما اینطوری شده، فلان شده، تمام شد، نه آقا جان، تمام نمی‌شود، هرگز تمام نمی‌شود، همین مردمی که امام حسین علیه السلام را  تنها گذاشتند امام حسین علیه السلام تشریف بردند و آه هم نکشیدند، به مردم خبر دادند مردم می‌دانید چه شده است؟ گفتند به خاطر دارید دو سال قبل امام حسین علیه السلام رفت شما هیچ کار نکردید، بله، اطلاع داریدکه یزید زد و خانه کعبه را کوبید، عجب، شما چیکار کردید؟ ما کاری نکردیم خوب پس منتظر خبر سوم باشید، خبر سوم چی هست؟ خبر سوم این است که لشکر یزید در راه می‌باشد و می‌آید مدینه، در راه می‌آیند مدینه، همه خوش خدمتی‌هایی که کردید سکوت و بی تفاوتی و ترک فعل کردید تا آنها بر کُرسی نشستند حالا می‌آیند به شما اُجرت بدهند، آقا جان لشکر یزید رسید، این را می‌گویند واقعه حره، مدینه را محاصره کرد و از سمت حره این محاصره شکست لشکر یزید وارد شد وقتی وارد شد چه کرد شرمنده‌ام چه بگویم، بگویم چه، این مدینه پیغمبر است سه شبانه روز جان مردم را، مال مردم را و ناموس مردم را این لشکر جرار بی‌دین و دشمنان اسلام و پیغمبر رها کرد چه شده است این ترک فعل چنین چیزایی هم دارد، این دنیاش می‌باشد، آخرتش است چه ترک فعل باشد، چه خلاف باشد، دزدی می‌کند، خیانت می‌کند، کم فروشی می‌کند، گران فروشی می‌کند، نظم را به هم می‌زند، یعنی چه، داری سرنوشت خودت را خراب می‌کنید، بناعلیه یزید یک جریان است یک شخص نیست همانطور که حسین علیه السلام یک جریان است یک شخص نیست.

حسین زمان برای یک مسئله کوچک مردم بروید رأی بدهید، رهبر انقلاب چند بار باید بفرمایند و حال آنکه ایشان وقتی یک اشاره کنند قاعده‌اش این است که فردا آمار بدهند دقت کنم ببینم که کسی که مشمول این قانون بوده نبوده که رای ندهد، رمز غیبت حضرت مهدی علیه السلام هم همین است، شما خیال نکنید که اگر ما همین باشیم همین امام زمان بیایند ما درست می‌شویم، اگر همین باشد همین آنکه درست نمی‌شود، در دعای عهد توصیف می‌کنید مردم در آن زمان از جهت تعهد«وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ»[۱۴] یعنی چه؟ یعنی مردم یورش میاورند به سمت حضرت مهدی علیه السلام با این اندیشه پیروزی در این است، امام مهدی که هست ما نیستیم اما شرایط در آن موقع به گونه‌ای می‌شود که مردم سریع می‌آیند، درخواست دارند، درخواست مردم چه می باشد؟ درخواست مردم این است که امام از ما چه می‌خواهد، وظیفه ما چیست؟ این منم، این جانم و این مال من و این فرزندان من هر جا می خواهند بکار بگیرم رمز پیروزی این است،« وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ»[۱۵]، امر امام زمان چیست؟ تا اجرا بشود، اما اگر امر امام زمان اجرا نشود مثل امر امام علی علیه السلام است که اجرا نشود نتیجه‌اش کار می‌افتد دست معاویه و یزید اینکه فرق نمی‌کند .

بناعلیه مهم اینجاست که من و تو تغییر کنیم یک جامعه انقلابی بفهمیم که سرنوشت مردم جهان با من و شما گره خورده، ما کوچک‌ترین کاری که انجام میدهیم حالا رأی بدهیم، فریادی می‌زنیم، شعاری می‌دهیم، اَخم می‌کنیم، لبخندی می‌زنیم، فرق نمی‌کند، کار روزمره‌ای که انجام میدهیم متناسب با آن ما نتیجه می‌گیریم.

 امروز انقلاب اسلامی ایران مایه امید همه مردم جهان است، بحث ایران که نیست، امروز دانشجویان دانشگاه‌های اروپا و آمریکا با اشاره رهبر انقلاب می‌ایستند و در چشمانشان گاز و فلفل می‌زنند، آن‌ها را کتک می‌زنند، زندان می‌برند، خشونت به خرج می‌دهند، اما رو پیام رهبر انقلاب شما می‌ایستد، او از من خیلی بیشتر شرف دارد، من پیش او شرمنده‌ام ببینید.

 خب این فقط اشاره ناقصی است که مسلم نتوانستم بیان کنم، ولی شما وقتی خانه تشریف بردید برای خودتان و دوستانتان دفترچه بردارید ببینیم که آرمان‌های انقلاب چرا تحقق پیدا نکرده و اگر بخواهد تحقق پیدا کند از فردا ما باید چه کنیم تمام مسئله همین است و اگر این مسئله حل شود امام زمان علیه السلام هم هیچ مانعی ندارند برای ظهور، مانع ایشان ما هستیم، این حرف بنده که نیست، بزرگترین متکلمین مجموعه آثار قرآنی و روایی را در این سه جمله خلاصه کرده متکلم بزرگ «وجوده لطف وتصرّفه لطف آخر وعدمه منّاً» من هستم که مانع ام.

ونعوذ بالله من شرور أنفسنا، ومن سيئات أعمالنا، خداوند شماها را حفظ کند، شما در جهت بصیرت و تبیین چراغ جامعه هستید، منم دعاگوی همه شما هستم، انشاءالله موفق باشید صلوات بفرستید.

[۱] – سوره قصص، آیه ۴

[۲] – سوره بقره ، آیه ۲۵۷

[۳] – همان

[۴] – سوره صف، آیه ۵

[۵] – سوره بقره ، آیه ۲۵۷

[۶] – سوره صافات، آیه ۲۴

[۷] – الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏۲، ص: ۲۱؛ المحاسن، ج‏۱، ص: ۲۸۶

[۸] – سوره فصلت ، آیه ۳۰

[۹] _ سوره زمر، آیه ۶۷

[۱۰] – سوره نحل ، آیه ۶۱

[۱۱] – سوره حدید، آیه ۲۵

[۱۲] – همان

[۱۳] – سوره بقره، آیه ۱۲۴

[۱۴] – فرازی از دعای عهد

[۱۵] – همان

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *