خانه / متن بیانات / مشروح بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در همایش طلایه داران تبلیغ

مشروح بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در همایش طلایه داران تبلیغ

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما و همه سنگر نشینان علم و ایمان خیلی خوش آمدید.

هم تبریک و تهنیت اعیاد این ایام که محور همه آنها عید سعید غدیر است و هم تسلیت مجدد از دست رفتن شهدای خدمت شایسته که البته همه قشرهای محترم مردم و بویژه عالمان دینی که بیش از هر چیز عالم به زمانشان هستند«الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ»[۱]، هم موجب روشنگری جامعه می‌شوند و هم در آستانه دهه عاشورا و فریضه امر به معروف و نهی از منکر بزرگترین معروف را که حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی است با همه مقدماتش و نفی ماسوی الله در قالب شرک جلی و خفی در عین حالی که جبهه‌های مبارزه با منکر، با گناه، با کفر، با  شرک، جبهه‌های متفاوت و متعددی است و با این‌که گاه ممکن است به دلیل عوارضی اولویت‌هایی در جامعه پیش بیاید ممکن است در یک مقطعی اولویت نظامی باشد، ممکن است در یک مقطعی اولویت اقتصادی باشد، اما این مقطعی است بصورت اصولی، آن‌که ریشه همه مسائل است فرهنگ است و باقی امور فرع بر آن هستند و لذاست که ما در مسئله تبلیغات هم دو وظیفه داریم یک وظیفه رعایت اولویت‌های مقطعی که امروز چه لازم است یک مسئله است، اما یک مسئله این است که اصول آنها چیست، اصل الاصول همه مسائل در زندگی انسانی به دلیل این‌که انسان آفریده شده و انسان خلقتاً یک موجود فرهنگی آفریده شده یعنی یک مسئله تکوینی است، نمی‌شود کاری کرد حتی تعریف انسان در قالب‌هایی که از جهت منطق ما هر جنسی را تعریف می‌کنیم یک فصل می‌زنیم، یک نوع تعیین می‌کنیم و تعریف می‌کنیم شامل انسان نمی‌شود، چون هر نوعی که تعیین می‌شود، از هر جنسی، با هر فصلی، بالاخره آثار وجودی‌اش شبیه هم است ، در انسان که این‌طوری نیست، فرعون هم انسان است، موسی هم انسان است، شما تعریفش کنید آثار وجودیش را هم ببینید صد و هشتاد درجه با هم فرق می‌کند، این چطور نوعی است که صد و هشتاد درجه در آثار و خواص خودش تفاوت دارد، حتی در این باره تعبیر می‌شود که هر انسان یک نوعی است درسته؟-بله- هر انسان یک نوعی است با دیگری فرق می‌کند، در موجودات دیگر که این‌طوری نیست دقیق‌تر از این اینکه می‌گوید خود همان انسان ممکن است هر ساعت یک نوع  باشد مسئله این است، بنابراین ما با انسان سر و کار داریم، انسان خلقتاً یک موجود فرهنگی، تکویناً آفریده شده است و باید او را بشناسیم و اینگونه برخورد کنیم؛ اساس کارش بر فرهنگ است همچنان که درتشریع هم  خدای متعال متناسب با این مخلوق در تشریع هم اساس کارش فرهنگ است، لازمه آن در تبلیغ هم اینطوری است چه می‌خواهیم تبلیغ کنیم، می‌خواهیم برای نوع انسان که مدعی هستیم می‌خواهیم فرهنگی را تعریف کنیم که بر اساس آن فرهنگ استعدادهای انسانی به فعلیت برسد، بنابراین آنچه که برای حکمت عملی که بشود مدینه فاضله و انسان، انسان شود آنچه‌که برای او مطرح است اینکه فرهنگش درست شود و این کار شدنی است و مسلم سرلوحه کار مبلغ به عنوان مسئله اصلی این است.

انسان بر اساس برداشت‌هایی که از هستی دارد در هر شأنی، در  هر جایگاهی که دارد، در هر سطحی که دارد، آن جنبه عملی، گفتارش، رفتارش، افکار این‌ها همه بر محور آن سطحی است که از هستی درک می‌کند که مادر فرهنگ است و لذاست که مشرک در چارچوبه شرک عمل می‌کند، موحد در چارچوبه توحید عمل می‌کند، انسان در هر سطحی که از فرهنگ باشد در حکمت نظری حکمت علمی‌اش در این چارچوب قرار می‌گیرد بنابراین باید مبلغ در مکتب انبیاء [تبلیغ میکند] بقیه از هر راهی شد تبلیغ می‌کنند راست باشد، دروغ باشد، ظلم باشد، عدل باشد، فرقی نمی‌کند برای آنها، حیله باشد، مکر باشد، اما مکتب انبیاء مکتب عقل است، مکتب منطق است « مَنْ كَانَ عَاقِلاً كَانَ لَهُ دِينٌ وَ مَنْ كَانَ لَهُ دِينٌ دَخَلَ اَلْجَنَّةَ »[۲]، جنه آن جایی است که انسان به عنوان انسان کامل تحقق پیدا کرده است که در آن عالم حاصل خواهد شد، بنابراین کارش منطق است. در حکمت نظری به هر میزانی که قرار گرفت انتظار هست که در حکمت عملی همان را احراز کند بقیه یا حیله است یا مکر است یا خود فریب است  یا دیگر فریبی است، یا ادعا است، یا دروغ است، یا کذب است، این یک واقعیت امر است و همچنان که در مکتب اهل بیت علیهم السلام که وارث همه انبیاء هستند، صد و بیست و چهار هزار پیامبر که آمدند برای این آمدند. اینکه به غدیر هم می‌گوئیم عیدالله اکبر این تنها یک ادعا نیست این بر اساس دعوت همه انبیاست که متناسب با آنچه که در حکمت نظری و بینش و عقل انسان به حقایقی می‌رسد در حکمت نظری به آن پابند باشد و لذاست که این در هر جایی از انسان شایسته انتظار است انسان ناشایست که نمی‌تواند  اگر عدل که بخواهد  که پیغمبران « لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ»[۳] بخواهد انجام بشود که در دین خدا اساس است او به وسیله علی علیه السلام انجام می‌شود نه به وسیله معاویه؛ اصلاً طرح این قضایا خودش پاسخش است  قرآن را بدهید بدست یزد و مروان حکم تا او برای رشد انسان و پیاده کردن عدل اقدام کند، این کار شدنی است، اصلاً این کار شدنی است اینجاست که ستمگر در تشریع الهی در دین هیچ جایگاهی ندارد،« لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»[۴] راهش راه دیگری است اینجاست که مکتب اهل بیت علیهم السلام مکتب استدلال است و شیعه ابن الدلیل است حالا در هر سطحی متناسب با آن، اما سطح لازم در فلسفه اسلامی در بحث‌های کلام و دانش کلام و عقائد استدلالی کار شیعه است دعوت بر اساس این است، بر اساس فلسفه است، بر اساس کلام است، گاهی ممکن است که بالاتر از این باشد و این مشکلی را ایجاد نمی‌کند که نمی‌کند، بلکه راه جدیدی است که راه  کشف است، راه شهود است، راه وصول است و به تعبیر دیگر راه عرفان صحیح است، عرفان صحیح یعنی همه حجاب‌ها و مانع‌های نفسانی را کنار زدن و حقایق را دیدن، این کار شدنی است.

مرحوم آیت الله‌کربلایی با آقا شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، آیت الله العظمی کمپانی با هم مکاتباتی دارند دیگر از نظر منطق و استدلال و بار علمی کلامی و فلسفی بالاتر از آیت الله آقا شیخ محمد حسین غروی اصفهانی نمی‌شود حرف زد، استاد کل است، اما در عین حال در مکاتباتی که با آیت الله کربلایی دارد، آیت الله کربلایی در یک مکاتبه که می‌خواهد پاسخ ایشان را بگوید می‌فرماید که همانچه که گفتید بر اساس عقل تمام است،  کاملاً قابل قبول است اما چه کنم من  غیر خدا نمی‌بینم و امیدوارم همیشه نسبت به غیر خدا کور باشم، این حرف یک انسان معمولی نیست حرف آیت الله کربلایی است در آن مقام عرفان واقعی که  دارد  مسئله این است دیگر.

 آیت الله العظمی وحید نقل می‌فرماید که پیش درس آقا میرزا مهدی اصفهانی نشسته بودیم بعد ایشان در بیانات خودش حُدوث زمانی را مدعی شد، حُدوث زمانی یک واقعیتی است، می‌گوید من با آقاشیخ هاشم قزوینی گفتم که بر این اشکال وارد است، آیت الله العظمی آقاشیخ هاشم قزوینی گفت که بروید از خود آقای میزرا مهدی بپرسید می‌گوید رفتم آنجا پرسیدم حالا به هر حال ایشان فرمود بله تا جایی که شما می‌گویید مطلب همین است اما ما مطلب را از پشت پرده دیده‌ایم، گفت از این نمی‌شود ساده گذشت.

اما در مبارزاتی که استعمارگران با مکتب اهل بیت علیهم السلام داشتند و حساسیت بیشتری که روی  مسلمان ها و شیعه داشتند شما ملاحظه می‌کنید در این دویست سالی که آنها نفوذ کردند کارشان تضعیف علمای دین بوده، تضعیف مکتب دین بوده، چرا؟ به جهت این‌که راه استعمار را برای خودشان باز کنند، کشورهای جهان را بچاپند و باحیله و مکر و با دروغ و با  قتل و با  جنایت  و از هیچی هم فروگذار نکردند و در خود ایران یک آدم تریاکی، بی‌سواد، دزد که شاه دزد دزدهاست، رضاخان پلید را مسلط کردند بدتر از و بعد از او پسر کثیفش ،

به هر حال تمام برنامه‌ها را برای محو کل اسلام بود که بعدها هم تکمیلش با آوردن صدام و جریانات دیگر و داعش و اینها را قرار دادند حالا خدای متعال بالاخره به عنوان موردی از موارد « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ »[۵] خدا قرآنش را حفظ کرد، در حفظ علمای دین و حوزه‌های دین که الحمدلله ما امروز باید خیلی شاکر باشیم ولی به این هم قانع نباشیم، حالا استعمارگرها و مخصوصاً بعد از ابزار دانش روز که به صورت‌های مختلف در دنیا بوده است بر اساس نیازهای انسان که بیش از همه اینها وراثت دانشمندان اسلامی است که بعد از سلطه آنها اینها را بدست آوردند و بعد بر اسب زین کرده  مسلمانان سوار شدند و دنیا را به کجا کشانده‌اند .

آن روزی که اروپایی‌ها دم از دین می‌زدنند به عنوان مسیحیت، آنها علما و دانشمندان روز را با آتش می‌سوختند و آن روزی که هم دانشی را بدست آوردند دنیا را در آتش علم سوختند، اینها این هستند.اما به هر حال تأثیر‌های وضعی که از آن ناحیه پیش آمد و از طرف دیگر تضعیف و سرکوبی که در کشورهای اسلامی پیش آمد و شما ملاحظه کردید جایگاه شهید بزرگوار مرحوم امیرکبیر که بسیار داهیانه و عاقلانه بود که همچون گذشته علم و دین را توأمان حفظ کند « العلم و الدین توأمان اذا افترقا احترقا»[۶]، اما به دست شاه احمق و به دستور انگلیس آن بزرگوار را شهید کردند و نتیجتاً جامعه اسلامی حالت انفعالی پیدا کرد که رفت آن قدر تحت تأثیر علوم تجربی قرار گرفت که حتی جایگاه آن استدلال‌های فلسفی تا استدلال‌های کلامی و  بالاتر از آن‌ها کشف و شهود عرفانی که قدم‌های عظیمی بود که علمای دین برداشتند به هر حال کار را آنها به جایی رساندند که علوم دینی را در سطح علوم تجربی ببینند.

 علامه شهید مطهری دو جلد کتاب کوچکی نوشت به عنوان داستان راستان، در آنچه که در شرایط زمانی ایشان بوده است، اما خودشان در مقدمه که اشاره هم کرده است که بعضی به من ایراد می‌کنند که شما با این مقامی که دارید آمده‌اید داستان نویسی می‌کنید، گفت که قضیه این نیست بلکه بسیار هدفمند است و درست هم هست  هدفمند است و  بعد از ایشان مرحوم آیت الله دستغیب شیرازی کتابهایی نوشت به نام داستان‌های شگفت، کتابی به نام داستان‌های شگفت، دیگرانی هم در این باره حالا هدفمند یا غیر هدفمند خاطره نویسی کردند، اما آنچه که به صورت هدفمند و کارا و مفید در این باره نوشته شد نوشته روزنه‌هایی از عالم غیب، روزنه‌هایی از عالم غیب آیت الله خرازی نوشت این خیلی هدفمند است یعنی حدود مثلا هفده موضوع را که این موضوعات هریک از این ها نه بلکه هر جزئی  از آن که ایشان ذکر می کند با فرضیه های تفکر لیبرال دموکراسی که منشأی برای اباحه گری و دزدی و خیانت و مکر و حیله یعنی هر کار فاسدی دیگه برای بشر در این مکتب پلید که ملاحظه می‌کنید در دنیا چه می‌کنند و بعد توجیه می‌کنند، یعنی بدترین نفاق و بدترین کفر آن نوشته که هر موردش در واقع پاسخگوی این مکتب پلید لیبرال دموکراسی یا مکتب شرق که منحل شد کمونیستی است بسیار کارآمد و مؤثر است، تسلط بر آن چون اینها دیگر مانعت الجمع هستند با هم نمی‌سازنند و با توجه به اینکه این طرفش ثابت صد درصد است آن طرفش نفی صددرصد است کاملاً می‌شود در این جهت بهره‌برداری کرد و ایشان بعد از این ۱۷ موضوع را بعد در محضر علمای عاملین و علمای راستین یک چنین تعبیری دارد که سه شماره را در این قرار داده است که چه می‌شود راه طی شده یعنی بحث یک حکایت تنها نیست بحث یک رویای صادقه تنها نیست بحث این است که به صورت مستند علمایی که این راه را طی کردند که این خودش بخشی است جداگانه مفصلی است ایشان ذکر کرده است، واقعاً قابل بهره برداری است.

در جهت تثبیت ریشه موضوع سخن که انسان موجود فرهنگی است و دین یک مکتب فرهنگی است انقلاب ما اسلام ماست نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد و اصلاً کارش کار فرهنگی است و انسان هم جز در این راه با هیچ تصوری نمی‌تواند به کمال برسد آنهایی که می‌خواهند هر دانشی را از راه تخصص حلش کنند اشتباه است مسلم است که اشتباه است، چرا اشتباه است؟به جهت اینکه این دانش خودش بدترین زهر است امروز آنچه که  دنیا را به این روز نشانده چیست؟ اینکه دزد با چراغ آمده یعنی خائن با تخصص آمده کار تخصصی می‌کند اما در خیانت، چطور می‌شود این دانش را با خود این دانش اصلاح کرد، اینکه اصلاح نمی‌شود این چه تصوری است، و لذاست که آنچه که هم به دانش ، هم به علم و هم به عمل جهت می‌دهد دین است نه دانش دین به آن جهت  می‌دهد فرهنگ به آن جهت می‌دهد که این دانشی را که بدست آورده‌اید ولی در راه خیانت عمل نکن اما هیچ وقت تخصص این دانش که مثلاً فرض کنید دانش هسته‌ای باشد تخصص این دانش که، اینکه در ناکازاکی  و هیروشیما مردم را خاکستر می‌کنید هیچ وقت همچین اقتضایی نمی‌کند، در پزشکی هم همین‌طور است، در آخوندش هم همین‌طور است، اگر صرفاً تخصص باشد بالاخره یک متخصص علوم دینی اگر خودش در درون تعهد دینی نداشته باشد از او به مکر علمای سوء یعنی این؛  پزشکی هم که احیاناً تعهد نداشته باشد عوض اینکه جراحی صحیح کند کلیه بیمار را می‌دزد هست دیگر فرقی نمی‌کند، بنابراین آنچه‌که جز این بن بست است آنچه‌که می‌تواند به بشر جهت بدهد دین است و لاغیر اینجاست که مبلغین باید در تقویت این بنیان دینی و فرهنگی که یک مسئله اصولی است کار شایسته انجام بشود و بعد برای جهت دادن به جامعه بشری باید با همه ابزاری که خداوند در اختیار قرار داده است که در واقع نتیجه همان ایمان می‌شود برای نجات بشر تلاش کند.

امروز بشرگرفتار غول بیابانی لیبرال دموکراسی غرب شده و هیچ روزنه‌ای برای نجات بشر نیست، جز آنچه‌که امروز در مقابلش قرار گرفته و او عبارت است از انقلاب اسلامی متکی بر عقل و علم و کشف و شهود و سیر و سلوک.

 اینجاست که بیش از هر چیز مبلغین باید به مسئله فرهنگ خیلی کار کنند و برای نفوذ در مخاطب هم متناسب با سطحش باید طرح داشته باشند اما تنها راه راهگشا برای نجات بشر از غول بیابانی لیبرال دموکراسی غرب عبارت است از اسلام به معنی صحیحش که در خاندان اهل بیت علیهم السلام است که خوشبختانه در این جریانات اخیر با همه طرح‌های گسترده برای سلطه بر جهان که آنها فرض کرده بودند و حتی ایجاد بلوک شرق که کمونیست باشد ساخته دست خود اروپای غرب بود به عنوان یک مکتبی که می‌آید و در مدتی می‌ماند و بعد مضمحل می‌شود و  بنیانگذارشان هم یک بچه یهودی بود،کارل مارکس یک بچه یهودی است، یعنی بدترین نوع سرمایه‌داری مال اینهاست که امام با آن زبان خیلی ساده و زیبا فرمود که کمونیست را هم اروپا بازی داده است غرب بازی داده است و علامه شهید مرتضی مطهری هم فرمود آنچه را که شما در مقابل هم از کمونیست و لیبرال می‌بینید در مقابل هم نیستند مثل دو بال قیچی هستند که اسلام را مقراض می‌کنند.یک طرح جامعی برای سلطه بر جهان ریخته بودند که اینجا دیگر خدا را باید شکر کنیم و هم به روح مقدس حضرت امام (قدس سره) این ذخیره‌ای که اگر این نبود کار تمام بود یعنی هیچ رقابتی برای سلطه جهانی لیبرال نبود اما خدا این ذخیره را گذاشت تا بعد از فروپاشی شوروی که شد آن یلتسین آمده بود، آدم روانی بود، اصلاً شد وقتی شوروی در آن  زمان یکی از ایالات آمریکا این قدر رسوا، مطیع، تنها آنی که توانست جلوش را بگیرد عبارت بود از انقلاب اسلامی، غرب را زمین گیر کرد، این همه دشمنی رمز دارد، رمزش این است که آن سیلی جانانه را خورد.

آیت الله خزعلی می‌فرمایند که در سال چهل و دو بعد از آن حمله شاه خائن به فیضیه و تخریب مدرسه فیضیه و کشتن طلاب و پرت کردن عالمان دینی از بالای بام، آیت الله خزعلی گفت که در خرداد ماه من رفتم خدمت امام عرض کردم آقا اینها مدرسه فیضیه را  ویران کردند اگر اجازه می فرمائید اقدامی کنیم، تعمیر کنیم، امام چه  فرمود؟ امام فرمود من برای تعمیر مدرسه نیامده‌ام، فرمود من برای ساختن مسجد نیامده‌ام، فرمود من برای ساختن حسینیه نیامده‌ام، این صحبت‌ها را دقت می‌فرماید، فرمود من برای سه کار آمده‌ام، یک آمده‌ام تشکیل حکومت اسلامی بدهم، حالا شما تصور کنید که در دنیای شرق و غربی که بعضی وابسته به شرق بودند و هیچ جا برای اسلام نبود وابسته به غرب بود اگر سقوط شوروی در آن زمان می‌شد و این پایگاه اسلامی که امام فرمود من آمده‌‌ام حکومت اسلامی ایجاد کنم اگر این نبود تکلیف بشر و اسلام و انسان چه می‌شد فرمود من برای تعمیر مدرسه نیامده‌ام من آمده‌ام تشکیل حکومت اسلامی بدهم ، دوم من آمده‌ام آگاهی جهانی ایجاد کنم، آنچه که امروز از این انقلاب آگاهی جهانی به گونه‌ای حاصل شده است که در خود کشورهای اروپایی و خود آمریکا و هر جایی جای جای جهان حالا از دانشگاه تا خیابان تا هر جا هست می‌بینید که آگاهی به گونه‌ای به برکت این انقلاب حاصل شده که خود آنها دیگر اظهار تنفر می‌کنند، از این مکتب جهانخوار، استعمارگر لیبرال دموکراسی، امام فرمود من آمده‌ام آگاهی جهانی ایجاد کنم  و امام فرمود من آمده‌ام زمینه ظهور حضرت مهدی را ایجاد کنم .

 در کتابی که حدود هزار سال قبل نوشته شده است در آنجا حدیثی از وجود مقدس پیغمبراکرم آمده و خبر داده از آینده آخر زمانی که فرموده‌اند شخصی از فرزندان من که اسم او روح الله خواهد بود و مؤید من عندالله خواهد بود او خواهد آمد و این بیداری جهانی را حاصل خواهد کرد و ما امروز آنچه که می‌بینم اینها  معجزه است که حاصل شده است، و شما عزیزانی که امروز در این شرایط آمادگی جهان، آمادگی جهان از انزجار از مکتب کفر و نفاق لیبرال دموکراسی و آثارش را می‌بینید و انتظار این مردم از شرق تا غرب در بزرگداشت مقام حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام که امروز اربعین حسینی شده مایه وحدت همه ملت‌های مختلف و مکتب‌های مختلف جهان همه منتظر هستند که اربعین حسینی بشود از سراسر جهان بیایند با حسین بیعت کنند اما برای چه چیز می‌آیند، خوب پیداست، آنان برای عدالتی می‌آیند که به آدرس فرزند حسین علیه السلام که حضرت مهدی علیه السلام است و از کربلا این رهگذر می‌گذرد، حتی آن اُسقُف یا آن کشیش از فلان کشور اروپایی می‌آید به خاک حسین که می‌رسد سجده  می‌کند و می‌گوید این ذبیح فرات وعده‌ای است که  داده شده است .

شما امروز به عنوان مجموعه پیام رسانان کربلا و پیروان حضرت امام زین العابدین علیه السلام و زینب کبری سلام الله علیها که کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود، شما تداوم این راه هستید؛دنیا آماده است، دنیا این را می‌خواهد راه حسین این است و این راهی است که قبل از این انقلاب و قبل از شما آقای ماهاتما گاندی هندو آن را تجربه کرد، وقتی بریتانیای آدم خوار و جهان خوار و استعمارگر همه دنیا را و بدتر از همه هند را، خون مردم هند را مکید و با قدرتی که می‌گفت خورشید در مستعمرات بریتانیا غروب نمی‌کند آقای ماهاتما گاندی گفت که من انگلیس را از هند بیرون می‌کنم، با چه قدرتی، او که مسلمان نبود، گفت من به پیروی از سالار شهیدان امام سوم شیعیان حضرت امام حسین علیه السلام من انگلیس را از خاک شبه قاره هند بیرون می‌کنم و این کار را کرد.

دنیا منتظر یک یا حسین گفتن دیگر است که خدا شما علمای خدمتگزار را و مخصوصاً مبلغین را که شبکه‌های آبرسانی از منابع آب زلال اهل بیت علیهم السلام به تشنگان وادی جهان انسانیت هستند خیلی فیض بزرگی است خیلی توفیق زیادی است.

بنده هم دعاگوی همه شما هستم.

 ثبتکم الله بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا و فی الآخرة.

[۱] -الكافی،ثقة الاسلام كلینی  ج۱ص۲۶ ؛

تحف العقول ،حسن بن شعبه حرانی،ص ۳۵۶  ؛

 بحارالانوار ، مجلسی ،ج۶۸ص۳۰۷ ؛

ا مُفَضَّلُ لَا يُفْلِحُ مَنْ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يَعْقِلُ مَنْ لَا يَعْلَمُ وَ سَوْفَ يَنْجُبُ مَنْ يَفْهَمُ وَ يَظْفَرُ مَنْ يَحْلُمُ وَ الْعِلْمُ جُنَّةٌ وَ الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ وَ الْفَهْمُ مَجْدٌ وَ الْجُودُنُجْحٌ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ وَ الْحَزْمُ مَسَاءَةُ الظَّنِّ وَ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ الْحِكْمَةِ نِعْمَةُ الْعَالِمِ وَ الْجَاهِلُ شَقِيٌّ بَيْنَهُمَا وَ اللَّهُ وَلِيُّ مَنْ عَرَفَهُ وَ عَدُوُّ مَنْ تَكَلَّفَهُ وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَ الْجَاهِلُ خَتُورٌ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُكْرَمَ فَلِنْ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ وَ مَنْ كَرُمَ أَصْلُهُ لَانَ قَلْبُهُ وَ مَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ غَلُظَ كَبِدُهُ وَ مَنْ فَرَّطَ تَوَرَّطَ وَ مَنْ خَافَ الْعَاقِبَةَ تَثَبَّتَ عَنِ التَّوَغُّلِ فِيمَا لَا يَعْلَمُ وَ مَنْ هَجَمَ عَلَى أَمْرٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ جَدَعَ أَنْفَ نَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ يَعْلَمْ لَمْ يَفْهَمْ وَ مَنْ لَمْ يَفْهَمْ لَمْ يَسْلَمْ وَ مَنْ لَمْ يَسْلَمْ لَمْ يُكْرَمْ وَ مَنْ لَمْ يُكْرَمْ يُهْضَمْ وَ مَنْ يُهْضَمْ كَانَ أَلْوَمَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ أَحْرَى أَنْ يَنْدَمَ
ترجمه:
امام صادق (علیه السلام) فرمود اى مفضل كسى كه تعقل نكند رستگار نگردد و كسى كه نداند نمی تواند تععقل وفكر نماید و كسى كه بداند گرامی مى‏شود، و كسى كه بردباری كند پيروز شود، دانش سپر [بدبختى] است و راستى عزت است و نادانى ذلت، دانایی بزرگوارى و سخاوت كاميابى و خوش خلقى عامل دوست یابی است و كسى كه به اوضاع زمانش آگاه باشد شبهات بر او هجوم نيارد، دورانديشى گمان [های بد] را از بین می برد و بين انسان و [رسیدن به]حكمت نعمت وجود عالم است و نادان در اين ميان بدبخت است، خدا دوست كسى است كه او را شناخت و دشمن آنكه خود سرانه خويش را در زحمت [شناسائيش] انداخت و خردمند عيب‏پوش است و نادان بدسرشت است و اگر خواهى بزرگوار شوى پس نرم خو باش و اگر خواهى خوار شوى درشتى كن. و هر آن كس كه سرشتش نیك باشد نرم دل است و كسی كه طینتش زشت باشد نیرنگ او زننده است و كسى كه كوتاهى كند به پرتگاه افتد و كسى كه به خاطر آنچه نمی داند از سرانجام كار هراسان باشد سالم ماند، كسى كه ندانسته و ناآگاه به كارى در آيد بينى خود را بريده است (خود را بنهايت سختی و مشقت انداخته است). هر كه نداند آگاه نشود و هر كه آگاه نشود سالم نماند و آنكه سالم نماند عزيز نگردد و هر كه عزيز نگردد خرد شود و آنكه خرد شود سرزنش شود و هر كس چنين باشد سزاوار است كه پشيمان شود.

[۲] الکافي ،جلد۱ ،  صفحه۱۱، شناسه حدیث :  ۱۰۳۹۰۷، عنوان باب :   الجزء الأول كِتَابُ اَلْعَقْلِ وَ اَلْجَهْلِ

[۳] – سوره حدید، آیه ۲۵

[۴] – سوره بقره، آیه ۱۲۴

[۵] ‌- سوره حجر، آیه ۹

[۶] – حدیثی از امیرالمومنین

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *