دیدارطلاب جدیدالورود مدرسه علمیه رضویه بیرجند ۲۹/۰۴/۱۴۰۲ (عمر- نوجوان- اندیشه)
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسن و علی اصحاب الحسین جمیعا و رحمه الله و برکاته.
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیر المومنین و اولاده المعصومین.
با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان، و سلام به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان، أعظم الله اجرکم، تسلیت ایام، خیلی خوش آمدید.
خوب قبل از هر چیز به خودمان به عنوان انسان نگاه میکنیم، میبینیم که انسان همه چیز خواه است، چرا که نامحدود خلق شده است، انسان همه چیز خواه است، اما این موجودِ همه چیز خواه از همه آنها که میخواهد در هر تعدادی که هستند فقط میتواند یکی را انتخاب کنند، در همه مسائل شما میتوانید در این لحظه، به یک مساله فکر کنید، در همه دیدنیها در این لحظه میتوانید به یک نقطه نگاه کنید، به همه نقطهها که نمیتوانید نگاه کنید، در همه شنیدنیها در این لحظه فقط به یک شنیدنیها به یک سخن گوش بدهید، عجیب است یک موجود همه چیز خواه اما در میدان فقط یکی از همه چیز انتخاب میکند، این شبانه روز، شبانه روز بعد، امسال ، سال دیگر، این ده سال، ده سال دیگر، عمر در همینها تمام میشود.
حال از یک نوجوان بپرسند: «نوجوان عزیز عمرت را به چند میفروشی؟»، شاید روبرگرداند اصلا جواب ندهد، این چه سوالی است؟ عمر را با همه دنیا عوض نمیکنم چه حرفی است که شما میپرسید؟!، اما خواه و ناخواه در همین گذر شبانه روز، عمر فروش میکند، عمر را میدهد و چه میگیرد؟ با همه این ادعا، بخواهد یا نخواهد این شبانه روز گذشت، قیمت عمر در این شبانه روز مساوی است با انتخابش، دیگر حال این درد را ما در این سن و سال درک میکنیم که عمر چه شد، تلف شد، شما در سر چهار راه هستید میتوانید انتخاب کنید اما تجربه ما را ندارید که روزگار چطور عمر را از ما میگیرد سر چی؟ سر هیچ چیز، سر سرگرمی و اوهام و خیالات و دشمنیها، اگر مجانی عمر میرفت که ما کلاه خودمان را به آسمان پرداخت میکردیم، مجانی یعنی چه؟! « كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»[۱] باید پاسخ بدهیم، اگر مجانی میبود که خوب بود، باید پاسخ بدهیم به عنوان موجودی عاقل که چه کردیم؟ چه گفتیم؟ چه شنیدیم؟ چه قدمی برداشتیم؟ کاش مجانی میبود، پس تعجب نکنید که کسی بپرسد عمرت به چند، بگویید من در ۸۰ سالگی مشخص میکنم که عمرم به چند رفته است.
حال در شروع کار ، شروع کار خوب باشد ، تداوم کار خوب باشد، پایان کار خوب باشد إنشاءالله، آن یک بحثی است، اما بسیار میشود که شروع کار خوب است بعد به مانع برخورد میکند، در تداوم میرود جلو، اما در مقطعی میایستد، نتیجه نهایی را نمیگیرد، من به آن کار ندارم، آن را فقط خدا میداند. اما در این همه انواع و اقسام اختیاراتی که بشر دارد شما حُسن را انتخاب کردید، من به این توجه دارم، یعنی شروع کار شما از جهت انتخاب راه بهترین است و بالاتر از این هم نیست، شروع کار شما اینطور است، به جهتی که بله درست هست ما با حیوانات مشترکیم اما حدود ۳۵ تا ۴۰ امتیاز مخصوص انسانی داریم، بنابراین انسانیت ما را روی آن نگاه میکنند، نه روی مشترکات ما با حیوان، خوب این هم هست، که اگر لقمان حکیم هم به دنیا بیاید، بالاخره نیازهای مادی دارد، اول این کودکی که به دنیا آمده و لو لقمان حکیم باشد، ابتدا دنبال پستان مادر میرود تا شیر بخورد، در مقابل سرما و گرما، لباس میخواهد، سقفی میخواهد که زیر آن بنشیند.
بنابراین اینها هم نیاز است، اما فرق میکند بین نیازهایی که مقدمی است یا ذی المقدمه و نتیجه است، اینها با یکدیگر فرق میکند، این ابزار است، مقصود نیست، مقصود چیز دیگری است، بالاخره شما وقتی از اینجا میخواهید مشهد بروید، به هر پمپ بنزینی میرسید ماشینتان را بنزین میکنید، این باید باشد، اگر نباشد که نمیتوانید برسید، اما این هدف نیست، ابزار است، نیازهای بدن ما هم از این نوع است، تجدید انرژی است تا بتوانیم به هدف برسیم اما هدف چیز دیگری است.
بنابراین ما وقتی از هدف صحبت میکنیم معنایش این نیست که بقیه چیزها را رها کنیم، خیر بقیه چیزها هم باید باشد در حد رفع نیاز، لذاست که در فقه اسلامی هم واجب شمرده شده است که هر مسلمانی برای رفع نیازش از حلال باید دنبال آن برود و تامین کند اما این وسیله است، آن چیزی که ما صحبت میکنیم، این است که شما در هدف بهترین را انتخاب کردید، چرا؟ چون مطابق نیازهای انسانی شماست. انسان تمامش اندیشه است، خوب اگر هرروز صبح بنشیند و بلمد و بخورد و تفریح کند بعد چه؟ به جایی نمیرسد، آنها مقدمه است که موجودی که اندیشه هست، اندیشه رشد کند، این نمره برای اندیشه میدهند نه برای هیکل، بشود صاحب اندیشه مانند علامه مطهری، و سایر شاخصههای انسانی، این تنها یک راه دارد و راهش هم راهی است که شما انتخاب کردید، ولی باید شروعش را جدی بگیرید تا به مراحل بعدی هم با موفقیت برسید و بتوانید هم به خودتان و هم به جامعه بشری و هم به دین اسلامی، و هم برای دنیا و آخرت خودتان و دیگران مفید باشید، کار میطلبد، همت میخواهد، « وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى* وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى»[۲] آدمی به هیچ چیزی دست نمییابد، مگر اندازه ای که برایش کوشش کرده است، و آنچه را که برایش کوشش کرده بعد خودش را نشان خواهد داد، سپس، وقتی که به پایان میرسید این خطی که ما رسیدیم، پشت سرتان را نگاه میکنید، میبیبنید عمری با برکت، با اندیشه خوب، صحیح، الهی، انسانی، ارزشهای والا، عمل درست، اخلاق صحیح، راه انبیاء، میبینید عمر را خوب معامله کردید، سختی بوده، بله سختی هست میگذرد همانطور که خوشی میگذرد، بنده نه از خوشی دیروز نصیبی دارم نه از ناخوشی دیروز، تمام شد، اینها تمام میشود، اما آنچه میماند در انسانیت انسان، ارزشهاست، بعد ۸۰ سال متوجه میشوید که عمر را به چه فروختید، در هیچ کالایی این همه تفاوت وجود ندارد، حال شما در کالاهای بازار نگاه کنید ارزانش این است گرانش این است، اما در عین حال نسبتی دارد، همه کالاها اینطور است حال آنچه وزنی است، آنچه متراژی است، آنچه که باطول یا عمق و یا وزن است، به هرحال، این تفاوت نرخ انسان بسیار فاصلهاش زیاد است، یک جا میبیند که نرخش در قرآن مشخص شده است، «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»[۳] جانشین خداوند است، مَثَل خداوند است « عَبدي! أطِعنِي حَتّى أجعَلَكَ مِثلي»[۴]، مسجود ملائکه است این چه نرخی است، و از این قبیل آیات همه را جدا کنید، این نرخ است.
اما از آن طرف هم « إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ»[۵] در همه جنبندگان روی زمین از همه بدتر چه کسی است؟ « الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ»[۶] انسانهایی که سر به پیش انداختند مانند حیوان، هرکاری میکنند، هرحرفی میگویند، هر جا بشود میروند، حق هرکسی را ضایع میکنند، از هر حیوانی بدتر هستند، شما هیچ کالایی دارید که نرخش اینطور باش؟ « قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ»[۷]، مرگ انسان، آن هم نرخ است این هم نرخ است، اینها در همین میدان دنیا مشخص میشود، یکی از صحنههایی که این نرخ را مشخص میکند.
صحنه کربلا است، شما عنایت کنید اینها انسان هستند، یک انسان باید دارای چه همتی باشد، و چگونه برای بندگی حق خالص باشد که در یک نصف روز برای کالای وجود مبارکش هیچ ارزی نیست که نرخ او را تعیین کند، بگویید تمام دنیا، دنیا که ارزشی ندارد، بگویید بهشت، بهشت ارزشی ندارد، حور و قلمان و قصور، اینها چه هستند، بنابراین وقتی با هیچ ارزی نمیتوان نرخ او را تعیین کرد بعد به این نرخ میرسد که « اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ » یعنی خون خدا یعنی چیزی غیر از خدا معادل خون بهاء خون او نمیشود، در بدترین شرایط زندگی، باشد اما توجه او به خداست، « إلهي رضاً برضاك، تسليماً لأمرك، صَبراً عَلى قَضائِك، یا رَبِّ لا معبود سواك»[۸] بعد خونبهایش خدا میشود.
از آن سو عمر سعد هم یک معامله کرد، نشانی به این نشانی که وقتی به کوفه برگشت چون ابن زیاد بسیار انسان کلکی بود وقتی سواری اش را از او گرفت بعد آن مدارکی که اگر به او دستوری از ناحیه امیر عبیدالله بن زیاد رسیده بود، آنها را از او گرفت، چون میدانست که مردم آنها را فردا او را لعنت میکنند، و بعد از خود عمر سعد میپرسند حالت چطور است، میگوید:« فکر نمیکنم در نوع بشر زیانکار تر از من باشد که هم دنیایم را فاسد کردم و هم آخرتم را فاسد کردم» و لذاست که به حالت روانی گرفتار شد تا زمانی که مختار آمد و ترتیبش را داد.
این هم نرخ است آن هم نرخ است و امروز اتفاقا در آخر الزمان بازار این نرخ رایج است، آخرالزمان وقت فتنههاست، هشدارهای زیادی داده شده است، بی دینیها زیاد است اما این سمتش هم هست که کسانی که در فتنههای آخرالزمان بر حق ثابت قدم بمانند، ارزششان از مؤمنینی که بعد از ظهور در رکابش باشند بیشتر است، لذاست که در روایات دارد که از آخرالزمان اینطور تعبیر شده است که وقتی بیاید که بدترین زمان باشد و همان بهترین زمان باشد، خیلی جالب است یعنی همین زمان بدترین زمان است و همین زمان بهترین زمان است، کسی که در این زرق و برق دنیا را رها کند و دنبال حق برود، به عنوان انسان، حیوان که نیست که دنبال هر علوفهای راه بیفتد، انسان است، بنابراین این ارزشش بالاتر است از آنهایی که بعد از ظهور هستند.
چه راه خوب را شروع کردید، شیر پاک مادرتان بوده، دعای سحر پدر و اجدادتان بوده است، به هر حال کارتان را خوب شروع کردید، ما هم دعا میکنیم که ان شاءالله هم تداوم بدهید و هم خوب به پایان برسانید خداوند بر توفیقاتتان بیفزاید، ثبتکم الله بالقول الثابت فی الحیاۀ الدنیا و فی الاخره،صلوات بفرستید.
۲۹/۰۴/۱۴۰۲
[۱] سوره مبارکه مدثر، آیه ۳۸
[۲] سوره مبارکه نجم، آیات۳۹و۴۰
[۳] سوره مبارکه بقره، آيه۳۰
[۴] الجواهر السنیة، کلیات حدیث قدسى، ص۷۰۹
[۵] سوره مبارکه انفال، آیه۲۲
[۶] همان
[۷] سوره مبارکه عبس، آیه۱۷
[۸] مقتل الحسین علیه السلام(مقرم)،۲۸۲