خانه / متن بیانات / متن بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در سلسله جلسات محفل اُنس با قرآن کریم / جلسه دوم

متن بیانات نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در سلسله جلسات محفل اُنس با قرآن کریم / جلسه دوم

بیانات حضرت آیت الله عبادی در جلسه انس با قرآن کریم مدرسه علمیه امام حسن مجتبی علیه السلام بیرجند ۱۴۰۲/۰۲/۱۲

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان (عج الله) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب وسلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان؛ و با  بزرگداشت مقام علم و مقام شهادت شهادت پر افتخار علامه آیت الله مرتضی مطهری را به محضر شما تسلیت عرض می کنم به جامعه انسانی و اسلامی.

در جلسه مقدماتی که هفته قبل بود عرض کردم جلسه دیداراست، اما برای اینکه از وقت استفاده کنیم نه بعنوان متلکم وحده که بنده متکلم وحده باشم شما قبل ازعرایض بنده در حین و بعد ازآن چه تکمیلی دارید تکمیل بفرمائید چه اصلاحیه دارید اصلاح بفرمائید چه تبصره‌ای دارید یادآوری کنید به هر حال جلسه یک جلسه  باز باشد و تیمماً و تبرک می جوییم به سوره مبارکه حمد که قبلاً هم عرض کردم این ها نه تفسیراست و نه ترجمه من اهل هیچکدام نیستم . در انس با قرآن و دراینکه بهانه‌ای باشد تا تیمم و تبرک بجوییم از قرآن خوب از بحث های لفظی شروع می کنیم بقیه اش هم هر چی خداوند متعال به زبان بنده جاری کرد یا از فرمایشات شما استفاده کرد.

بسم الله الرحمن الرحیم

قبل از همه چیز این سئوال است که آیا بسم الله الرحمن الرحیم آیه‌ای است و جزء سوره هست یا براساس آنچه که هرعملی را انسان مؤمن شروع می کند به نام خدا شروع می کند جدای از سوره است اما همراه با آن سوره است.

آنچه که از ائمه اهل بیت علیهم السلام رسیده تأکید براینکه این اکبرآیات قرآن است، اعظم آیات قرآن است و این جزء سوره هست، دیگران نظرات متفاوتی دارند، بسیاری از علمای برجسته اهل سنت، برداران اهل سنت ما این مطلب را قبول دارند آیه‌ای است از آیات قرآن.

متأسفانه بعضی‌ها هم در هیچ سوره‌ای این را حتی در حمد هم را جزء آیات قرار نمی دهند- و احیاناً حمد را  یا سوره های بعدی را هم که در نماز می خوانند بسم الله را نمی‌آورند، بعضی از آنها هم تفسیر قائل هستند که در سوره حمد جزء سوره است و در باقی فاصل بین سوره هاست است سه قل.

دیگر بحث‌های لفظی‌اش این ب اسم الله است حمزه وصل است و می‌اُفتد می شود بسم الله، پس اصلش اسم است، خود اسم یعنی چه؟ خوب پیداست هر شیء به تناسب تا جامعه بشری فرقی نمی‌کند اسماء دارند. ماده‌اش هم حالا گاه به ماده‌ی وسمه به عنوان نشان و علامت ازاین ماده گرفته می شود و بعضی هم ماده سموق به معنی اوج و بلندی – تابلو – خوب توجیش هم پیداست اینکه روی هر شیء اسمی است مثل یک نشانی است که بر آن شیء گذاشتیم. شترهای صحرا را گاهی یک علامت های خاصی  می گذارند می شود سمه-  داغشون می کنند معلوم میشود مال چه کسی است.

 اسم یک نشان است آنهایی که گفتند از ماده سمق گرفته شده است بالاخره بالای سرهر شیء و بالای سر هرانسانی بالاخره یک تابلویی است آقای فلان مثلاً، یا شیء فلان ، یا آهن یا ازُت؛ خوب اینها بحث های لفظی است که شما هم با آنها آشنا هستید توضیح زیادی هم لازم ندارد. آن وقت حالا از هر یک از اینها که هر کدام اخذ شده باشد خیلی مهم نیست اما به صورت کلی تقسیم می‌شود به ۲ نوع ، این علامت این اسم این تابلو روی اشیا می گذارند روی اشخاص می گذارند گاهی صرفاً قراردادی است هیچ تناسبی ندارد قراردادی است – تناسب نداره که نداره گاهی ممکن است اصلاً یک اسمی ضد آن چیزی که هست است بر عکس هم ،خوب غلام سیاه آنچنان اسمش را می گذارند کافور که سفید است برعکس هم که اسم زنگی کافور باشد مراد اینجاست که وقتی می خواهیم او را صدا بزنیم یا فلان شیء دیگر- معدنی باشد، درخت باشد حیوان باشد وقتی چنان شناسایی کنیم دیگر حالا – خوب بعضی این عنوان قراردادی دارد ولی هیچ تناسبی بین اسم و مسما وجود ندارد – اما گاهی آن نیست اسم برخواسته از صفتی است که درآن شیء یا در آن شخص است بنابراین تناسب دارد دیگر- حالا دراین که درآیات قرآن یا در کارهایتان با بسم الله که جزء آیه است یا به صورت مستقل در یک کار خیری بسم الله می کنید این با باقی نام‌ها چه تفاوتی دارد؟ یک چیز قراردادی نیست که شما از خارج بیاید تحمیل کنید این اسماء خدا صفات خداست  أَيًّا مَّا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ بنابراین شما با اداعی این کلمه طیبه شما دارید یک حقیقتی را تبیین می کنید و بر خلاف عناوینی که هر کسی به اسمی عنوان می گذارد که نام فلانی حفظ بشود و یا فرض کنید یک تفعلی گذاشته باشد برای آن خیر، بحث اینها نیست یک واقعیتی است که از آن واقعیت به هیچ نحوه نمیشود چشم پوشید. به دلیل اینکه  اساس وجود اوست از این جهت اسم در کلمه بسم الله حاکی ازآن حقیقت است که برای ما شناخته باشد یا ناشناخته باشد ازهر آنچه که در عالم هستی است اینها همه مظاهر است یک پشتوانه حقیقی دارد که آن صفات پرودگار است اسماء پروردگار است واقعیت هستی است شما دعای جوشن کبیر را می خوانید هزار و یک اسم دارد اوصاف خداست.

 کلمه طیبه الله که باز هم در بحث های لفظی اصلش ال الی هست بر کسرت حمزه می اُفتد الله حاصل می‌شود. نام مقدس پروردگار است که با همه نام های الهی متفاوت است، از جهت اینکه نام های پروردگار که اوصاف پروردگار در یک صفتی  است و به یک اسمی بیان می شود اما کلمه طیبه الله جامع همه آنهاست همه آنها در اینجا خفته است جامع همه آنهاست.

  حالا ماده خود کلمه الله الی بازم بحث های لفظی است شما غریب العهد هستید، توضیح زیاد لازم ندارد اما این از ماده الحه به معنی ابده واشرفه و گاهی هم از معنی ولحه به معنی تحیره که هر کدامی با تفضیلاتی که می دانید تناسب خاص خودش را دارد قابل توجیح است. بعضی هم اصلاً هر دو ماده را در واقع یکی دانستند اما اصل حقیقت مطلب ازنوع الفاظ نیست الفاظ یک وسایلی هستند برای ترجمه یک حقیقتی را می خواهید ترجمه کنید بعد از لفظ استفاده می کنید. اما وقتی گفته میشود الله «جلّ جلاله» این چه کسی  می تواند این معنی را درک کند بحث لفظی که نیست، معنی‌اش را درک کند یک کسی که حالا از راه تعقل در مسئله جهان شناسی و انسان شناسی از نوع حکمت لقمانی راه را طی کرده باشد و یا هم از جهت کشف و تزکیه وعرفان راه را طی  کرده باشد بعد می فهمند که الله یعنی چه؟

اینها که بازی با الفاظ است آن می فهمد که الله یعنی چی؟ زیرا وقتی گفته می شود حالا از ماده الحه آن وقت الی، فعال به معنی مفعول مثل کتاب به معنی مکتوب یعنی معشوق و یعنی معبود، آن وقت کسی می تواند این را درک کند که حقایق این عالم وجود چه از نظر عقل چه از نظر تزکیه وعرفان و کشف اینها برایش ثابت شده باشد و اینکه دردنیا، درهستی، هیچ چیز قابل عشق نیست، هیچ چیز. هیچ چیز قابل عبودیت نیست چرا؟ به جهت این که هیچ چیز از خود چیزی نیست مثلاً عاشق چه می‌شود عاشق یه چیز عاریتی، که آن مال خودش هم نیست عاشقش می شود فداش می شود  بنده اش میشود در بندش قرار می گیرد به خاطر او  خوشحال می شود به خاطر او غمناک می شود هیچ چیز در عالم هستی ازعالم ممکنات این ارزش را ندارد اصلاً هیچ جایگاهی ندارد.

 بله ما متأسفانه به خاطر دوست‌دوری از حقایق ازاین فداکاری‌ها خیلی کردیم ومی کنیم برای هیچی‌ها همه چیز را از دست داده‌ایم که می‌دهیم، اما لا اله الا الله، لای نفی جنس است یعنی چنین چیزی وجود خارجی ندارد، کلاً نیست اصلاً وجود خارجی ندارد صفراست ما عاشق نیستی ها می شویم مشکل ما اینجاست راه ها را به این جهت عوض می کنیم وحقیقت توحید که بعد از حکمت نظری که  خوش به حال آنهایی که به این حقیقت رسیدند به حکمت عملی میرسند و در جهت سیر و سلوک و منزل به منزل إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ که مسیرش هم با صاد است نه با سین. یک نوع شدن، سیر الی الله، او می فهمد که الله یعنی چه؟ بنده با الفاظ بازی میکنم اما هرگز نمی توانم بفهم که الله یعنی چه؟

خوب او اگر معنی الله را بفهمد معنی لا اله الا الله را هم می فهمد و اگر به چنین حکمت نظری ازهر طریقی دست یافت به توحید عملی درهمه دیدگاهش، عقیده‌اش، گرفتارش، رفتارش، اخلاقش، مواضع سیاسی اش، مواضع اقتصادی اش، مواضع کاری، فرقی نمی‌کند او می‌شود موحد، فرق بین ما و سلمان  فارسی همین یک نقطه است، که اگر درست بشود همه چیز درست می شود وقتی درست نشد هیچی درست نمی شود ظاهرها هم در عین حالی که محترم هستند هر چیزی درجای خودش محترم است ما مأمور به ظاهرهستیم و ظاهرا جایگاه دارد اما جایگاهش همان جایگاه ظاهری است. به عنوان ابزار ولی هیچ دردی را دوا نمی کند- هیچ دردی را دوا نمی کند.

 بله، آن دورانهایی که قحطی بود آن دورانهایی که هیچ هم نبود نان هم نبود به هر حال مسلمین دست بیگانه بودند من جایی دیدم که فکر می کنم مرحوم میزاری شیرازی (قدس السره) یک آقایی آمد، خوب وجوهاتی هم نبود مردم فقیر بودند چیزی نداشتند که- یک نفر یه چیز جزئی  آورد بود بعد همراهش یک پیرمرد سیدی آمده بود و یادداشت داد خدمت مرحوم شیرازی، ایشان نگاه کردند و  آن وجهی که آقا آورده بود را لای یک کاغذی پیچید و به او داد و رفت. گفتم گرسنگی بود نان نبود بعضی از بزرگان که درآن جلسه در  خدمت ایشان بودند و شاگردانش بودند حالا کنایتاً گفتند که به هر حال اگر یک وقتی چیزی برسد ماها نیازمندیم و اشاره‌ای و کنایه‌ای که به هر حال ؛ میرزای  شیرازی خیلی گریه کرد! برای چه؟ میدانید برای چه؟ به نظرم دارد خودشم گفت برای چه؟ گفت می دانید گریه ام برای چی هست؟ گریه ام برای این است که ۲۰ سال برای شما زحمت کشیدم، شما را موحد بار آوردم، الان میبینم زحمات ۲۰ ساله من هدر است از گفته شما بوی شرک می آید.

 خوب بنده فرمایش میرزای شیرازی را نمی توانم بفهمم به جهت اینکه  بنا می کنم به توجیح – خوب میرزا که اینها را می دانسته اما گفت از این سخن بوی شرک می آید، گریه ام برای این است که زحمت چند ساله ام هدر می شود .

بنابراین کلمه طیبه الله ذات مستجمعه جمیع صفات کمال و بری از همه صفات نقص و هیچ معبودی و هیچ معشوقی هیچ آن که  دارا باشد، همه نادار هستند، ما دنبال نادارها شرک آمیز می رویم از این بت‌ها کاری ساخته نیست، أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ[۱]

خوب بنده اولاً فعلاً به همین قناعت میکنم دیگری هم که همانطوری که قبلاً در مقدمه تکرار کردم نظراتی دارید، تکمیلی دارد  نقدی دارید مخصوصاً استاتید عظیم  که تشریف آورده اند بنده را مستفیض بفرمایند و مجدد شهادت علامه مطهری را، یعنی خفه کردن فریاد توحید.

امروز جنگ اراده‌هاست والا ولابُعد این جنگ به صورتی تسویه می شود چون این نمی تواند ادامه پیدا کند و از ۴۰۰ سال قبل که استعمارگرها دندانشان را بالای کل جهان تیز کردند و سلطه پیدا کردند از ۲۰۰ سال قبل که وارد کشورهای اسلامی شدند کارشان همین بوده است ، کارشان  این بوده که اسلام را ازمیان بردارند این هم یک حرفی نیست که حالا ما  یک حرفی بزنیم و به اینها نسبت بدهیم نخیر، تصریح.

گلادستون مسیحی در میان لردهای بریتانیا قرآن را سر دست گرفت خوب او در کار دنیاش همه چیز را با کارشناسی انجام می دهد اما من می خواهم به اسم اسلام ایمان الکی انجام بدهم این که نشد. همه این که  بر دنیا با چه کیفیتی باید تسلط پیدا کنند چگونه مردم را بکشند چگونه تبلیغات کنند چگونه آواره کنند چگونه زیرساختها را خراب کنند چگونه همه از نظر تبلیغاتی همه یک حرف بزند چگونه موثر باشند، ببینید همه کارهایشان – که آقا در همین جریانات اخیر فرمودند که واقعاً من به مهندسی شان نمره بالا می دهم – اما من و شما چطور – طرحمان چی هست کارشناسی شده است یا نشده است از کجا به کجا – حالا به هر حال آنها ضمن این که به همه منابع  به هر حال ذخایر جهانی را ثبت و ضبط کرده اند آشنایی دارند و راه های تسلط بر آنها را در نظر گرفتند می گویند ما یک مانع هایی هم داریم، قران را سر دست گرفت و گفت این قرآن مانع کار ماست این نمی گذارد  ما بر دنیا مسلط بشویم، صریح – خوب باید چیکار کرد مجلات قرآن را جمع کنیم  این که نمی شود، گفت باید ورود پیدا کنیم به گونه های مختلف فرهنگ، تفکر، توحید قرآن ، همه چیز را جابجا کنیم از اسلام چه می سازد وهابی‌گری می سازد از وحدت کلمه توحید چی میسازد جنگ داعش می سازد، جنگ وهابی‌ها می سازد، تخریب کشورها می سازد ببینید دشمن چقدربر کار دشمنی مسلط است .

علامه مطهری- بله -از آنجا شروع شد اما به آنجا ختم نمیشود این ادامه دارد چند تا به حال ۲۵۰ هزار مواضع مطهری چه به اسم ترور، چه به اسم جنگ تحمیلی، و اسم های دیگر و به گونه های دیگر ۲۵۰ هزار از مردم ما، تا برسد به چند میلیون از مردم عراق ،افغانستان،فلسطین،لبنان وغیره در سطح جهان همچنان ادامه دارد. این چیزی نیست که شما خودتتان را کنار بکشید آنها کنار می کشند او(دشمن) از خدا همین را می خواهد که شما کنار بکشید، تنها چیزی که می تواند او را از راه بیرون  کند حضور مطهری‌ها درمیدان و از طریق مبارزه است تنها علاجش همین است.

 به هر حال این را مجدد به شما تسلیت عرض می کنم و این جریاناتی که اخیراً انجام می شود از ترور آیت الله سلیمانی تا خبرهای که می رسد که طلبه ها را زیر ماشین می گیرند و غیره تا این جریان ننگین سبزوار که با چاقو دست دختر را می گیرند و می گوید که باید با من بیایید و آن جوان غیرتمند تا پای جانش می ایستد اما ناموس را حفظ می کند، مسئله این است دیگر- به هر حال منتظر نظرات و تکمیله و تبصره فرمایشات شما هستم صلوات بفرستید.

[۱] آیه ۱۵ سوره فاطر

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *