خانه / درس اخلاق / یکشنبه های علوی / متن کامل / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۱/۱۱/۲۰ / جلسه شصت و یکم

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۱/۱۱/۲۰ / جلسه شصت و یکم

یکشنبه‌های علوی جلسه ۶۱ مورخ ۳۰/۱۱/۱۴۰۱(دین و حق)

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان.

و عرض تبریک و تهنیت ایام و بعثت عقل کل و‌هادی سبل و خاتم رسل صلی الله علیه و آله و سلم.

موجودات، مخلوقات، حرکت و سیری دارند از نقص به کمال، آن‌هایی که وجودشان جنبه مقدمی و ابزاری دارد هریک در طبقه بالا فانی می‌شوند.

از جمادی مُردم و نامی شدم                      وز نما مُردم به حیوان پر زدم

مُردم از حیوانی و آدم شدم ( ان شاء الله)    پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم[۱]

بناء علیه، سیر و سفر دارد، محدود، تا جایی که به رتبه بعدی دست پیداکند، آن کسی که در این باب ذی المقدمه هست، انسان است که سیر به کمال مطلق دارد، « عَبْدِي أَطِعْنِي أَجْعَلْكَ مِثْلِي»[۲] یک موجود نامتناهی است بالقوه، اما عنایت دارید که تمام این حرکت‌ها براساس قانون است، حال ما چون بیشتر با صنایع بشری از هر نوعش می‌خواهد فیزیک باشد، می‌خواهد شیمی باشد، می‌خواهد انواع و اقسام مسائل مختلف دیگر یا ریاضی باشد و… آن باید در چارچوبه قانون حرکت کند، اگر اشتباه باشد محصولش آن نخواهد بود بلکه یک چیز دیگری خواهد بود.

حال باید انسان هم طبق قانون حرکت کند، قانون فطرت و عقل و علم و وحی، کشف و… داریم که همه اینها قانون است و کمال منزل به منزل در چهارچوبه قانون ارتقاء پیدا می‌کند و چون بیشتر با صنایع بشری آشنا هستیم ملاحظه می‌کنید که یک تخلف جابجایی یک قطعه او را از راه و از کار می‌اندازد، آن مسائل دیگر هم همینطور هست، اعم از مسائل جهان مادی، جمادات، نباتات، حیوانات، یا مسائل روانی یا مسائل روحی فرق نمی‌کند.

اصل قضیه بر سر یک دوراهی است، بعد انشعابات بعد از آن انجام می‌شود، وقتی هست که براساس فطرت و عقل و علم و حی و کشف و … به کمال مطلق جذب می‌شود، این یک راهش هست، آثارش هم این است که استعداد‌ها در اینجا به فعلیت می‌رسد و در نتیجه انسان به بلوغ می‌رسد و محور را حق قرار داده است، اما گاهی اوقات هست که محور را نفس خودش قرار داده است، از همه چیز به عنوان ابزار به این سو استفاده می‌کند، اینجا محال است که کمال پیدا شود، کمال به سوی چه؟ «أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ»[۳] در مقابل راه الله که حق مطلق هست، بعد إله(خدا) او هوایش می‌شود، همه چز را با آن انطباق می‌دهد، خداوند را هم با نفسش انطباق می‌دهد که اگر طبق میلش باشد می‌پذیرد و الا نمی‌پذیرد، پیغمبر را هم همینطور، کتاب را هم همینطور، علم را هم همینطور، عقل را هم همینطور، همانگونه که در دنیا می‌بینید، دیگر مساله بت و بتخانه چیزی نیست، آن محصول بت تراش است، بت خانه را چه کسی ساخته است؟ بت تراش، بت تراش نفس انسان است، کلمه کفر که گفته می‌شود معنای عام و خاص دارد که کفر یعنی پوشیدن حق و ندیده گرفتن حق، دیگر فرق نمی‌کند نامش از نوع دیانت باشد با نفس، در باطن کفر است ولو اینکه ظاهرش از نظر احکام ظاهری محکوم به دین است، و چه می‌خواهد به ظاهر دین مقید باشد و در باطنش کفر باشد مانند نفاق، و چه می‌خواهد، علانیه با زبان هم انکار کند اما عملا انکار است و این جهان هم محل آزمایش است که دنبال چیست؟ دنبال خداست یا دنبال هوا؟ تمام همین است.

آن وقت کفر ظاهری را کسی دارد که با پیغمبران می‌جنگد اما کفر باطنی را کسی دارد که با تعلیمات و قوانین دین می‌جنگد چرا؟ زیرا از خدا و پیامبر و امام و رهبر و همه آنها به عنوان ابزار و نام استفاده می‌کند، مشکل این است، شما می‌گویید مسیحیت، این مسیحیت ملاحظه کرده‌اید که چیست؟ احکامش کجاست؟ چه حکمی دارد؟ یک چیز رها هست، اسم بی دینی را دین می‌گذارد، سایر آنچه که ملاحظه می‌کنید به هر نامی فرق نمی‌کند با تعلیمات پیغمبران می‌جنگند.

 این چیزی که می‌بینید یک عده ای طرفدار می‌شوند که از فلان سمبل باستانی مثلا، رمزش این است که وقتی خودشان را متصل می‌کنند به چنین چیزی، هم ظواهرش را براساس فطرت و عقل و علم می‌پذیرند، آن که حکم و دستوری ندارد، پس آزاد است، « بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ»[۴] این یک روانشناسی بسیار حساب شده ای است، آن چیزی که انسان می‌خواهد این است که جلوی او باز باشد و هیچ مانعی نداشته باشد، حال نام فلان پیغمبر باستان روی آن باشد می‌گوید بله ما پیرو او هستیم، آیا این صهیونیسم‌ها پیرو حضرت موسی (ع) هستند؟ مسیحی‌ها پیرو حضرت مسیح(ع) هستند؟ بدترین جنایت این جنایتکاران نسبت به هر مساله ای را می‌بینید که خودش را به پیغمبری منتسب می‌کنند، پیغمبری که نیست و دین او نسخ شده است، ولی آنها هم ادعای دیانت می‌کنند و هم « لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ» به هر بهانه ای هر کاری که دل او می‌خواهد می‌کند، ببینید چقدر این تلبیس را ابلس هم نمی‌تواند انجام دهد اما بشر انجا می‌دهد.

ملاحظه می‌کنید که شما در شُعب اسلامی بعد از انبیاء و اوصیائشان حتی در مسائل فقهی، هرگز فکر کرده اید که چرا برای برخی از مذاهب یک فقیه را به عنوان مفتی اعظم گذاشته اند و به دیگران هم اجازه فتوا نداده اند رمزش چیست؟ بعد در فقه اهل بیت این است که مرجع و رهبر دین باید حتما زنده باشد، فرق بین این دو را عنایت دارید که چیست؟ این است که آنجا از زبان انسان مرده هر تحریفی را می‌شود به نام دین انجام داد، اما وقتی بالاخره آن مرجع و رهبر زنده هست این کار می‌کنند اما خنثی می‌کنند، فرق بین دو چیست آیا دقت کرده اید که چقدر فرق دارد؟سیاست شوم بشری نفسانی است کسانی را که به عنوان ناقل فتوا قرار می‌دهند، هرچه می‌خواهد از آنها می‌گیرند، یک ابزار در دست آنها هست، فقیه چیز دیگری می‌گوید اما به او کاری ندارد بلکه به اسم آن فقیه به عنوان شیخ الاسلام هرچه دلش بخواهد فتوا می‌دهد، مانند دوره عثمانی که پادشاه عثمانی شیخ الاسلامی گذاشته بود که مثلا فتوای آن مذهب را برای مردم می‌گفت، هر وقت هم نیاز داشت دو نفر را نزد شیخ الاسلام می‌فرستاد و به آنها می‌گفت: «فلان مساله نیاز است یا حکمش را بیاورید یا سرش را بیاورید» آن جا که امام شافعی نیست که بگوید: «او دروغ می‌گوید من این حرف را نگفتم» آن جا یک انسانی را گذشته اند که شما باید به میل ستمگران اینگونه توجیه کنید.

به ظاهر بالاخره دین است اما در باطن آنچه که حاکم ظالم خواسته هست نه دین، همان چیزی که الان شما مشاهده می‌کنید، آنها آیات صریح قرآن، با قتل و هتک و با انواع و اقسام گناه و حالا کردن حرام، آقا دیروز فرمودند: «همه از دور نگاه می‌کنند، حوزه‌های علمی هم نگاه می‌کنند، حکام هم نگاه می‌کنند که با مسلمان‌ها چه می‌کنند» اما در عین حال با یک فتوا درستش می‌کند، وهابی‌های سعودی به دنبال حکم خدا هستند؟! اینچنین چیزی نیستند بلکه به دنبال توجیه هستند که این حاکم بیاید این را بخواهد توجیه می‌کنند، آن دیگری بیاید برای او به گونه ای دیگر توجیه می‌کنند، آن امام و پیشوای اصلی هم که صدها سال قبل از دنیا رفته و نیست که بگوید اینها به اسم من این کار ار می‌کنند من اینچنین حرفی را نگفته ام.

بناء علیه به نام دین اما هوا، به نام خدا ما هوا، تابع منافع است، پیش از بعثت رسول اکرم (ص) چون در کتب قبل و از زبان پیامبران قبل بعثت پیغمبر آخرالزمان وعده داده شده بود حتی به اسم، همانطور که شما علائمی را بررسی می‌کنید در مساله ظهور مهدی آخرالزمان(ع)، آن زمان هم اینطور بوده است، قرآن نزد خودشان صریح می‌فرماید که این‌ها؛ اهل کتاب« یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا»[۵] یعنی وعده می‌دادند که به زودی پیغمبر آخرالزمان ظاهر می‌شود و ما به کمک او بر شما کفار پیروز می‌شویم، منتظر بودند، «  فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ»[۶] اما وقتی همان پیغمبری را که می‌شناختند آمد، پذیرفتند؟ خیر چون مخالف منافع مادی و نفسشان بود نپذیرفتند و با همان جنگیدند، « يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُم»[۷] آنها نشانه‌ها وعلائم پیغمبر آخرالزمان را طوری می‌دانستند همانطورکه فرزندشان را می‌شناسند ولذا در آن ابهامی نبود، حال شما ملاحظه کنید که اهل کتاب، اهل هر دینی که هستند از مسیحی ویهودی و… اگر چنانچه آن طور که قرآن فرموده است نبود، آنها چه بازی در می‌آرودند؟ قرآن مجید در مقابل چشمشان می‌گوید: «شما پیغمبر را می‌شناسید همانطور که فرزندانتان را می‌شناسید»، «  فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ»[۸] این هم که کاری نبود که تازه کرده باشند، خیر نسبت به پیغمبران گذشته تاریخ را نگاه بکنید همه آنها قبول دارند، تا اینجا آمدن، آنجا از آن طرف جانشین پیغمبر را نپذیرفتند، بله نفس بشر اینگونه است.

به نام مسیحیت چند انجیل هست؟ ۱۰۰ نوع انجیل، کدام یک از آنِ حضرت مسیح است؟ در آنها چیست؟ «یحرفون» تحریفی که الان هست چیز تازه ای نیست، کار بشر است، اینکه آقا فرمود: «واجب است که تبیین کنید چرا تبیین کنید؟» چون اینها  با رسانه‌ها و… تحریف می‌کنند، اگر بر حضرت عیسی (ع) یک انجیل آمده است و الان ۱۰۰ انجیل هست و انجیل شخصِ حضرت عیسی(ع) هم که قبلا بوده است نیست، اینها را چه کسی نوشته است، حال در آنها چه نوشته شده است؟ برخی چیزها نوشته شده است که انسان خجالت می‌کشد چون واقعا قبیح است، بعضی چیز‌ها هم نوشته شده است که ۱۸۰ درجه با تعلیمات انبیاء متفاوت است، از جهت اینکه تعلیمات انبیاء براساس عقل و فطرت و هوش و هوشمندی و… هست، گفته می‌شود حضرت عیسی(ع) در جلسه ای شرکت کرد و شرب خمر می‌کردند و چون جمعیت زیاد بود شراب‌ها تمام شد، آنجا خمره ای آب داشت و عیسی(ع) آن را تبدیل به شراب کرد، ساقی که شراب می‌داد بس که این شراب، شرابِ نابی بود وقتی تقسیم کرد یک نفر از ساقی پرسید که معمولا در همه جلسات معمولا شراب خوب را اول می‌آورند چطور شد که شما آخر آوردید، از عیسی(ع) که در مجلس شرابی نشسته است که بودنش حرام است و بعد خودش هم شراب ساخته است، این گفتنی است و إلا حرفهایی هست که اصلا گفتنی است، به عنوان عیسی این انجیل را ساخته اند، در میان آنها یک انجیل هم که از بسیاری تحریف‌ها مصونیت داشته است و براساس عقل و علم و وعده‌های پیغمبر قبلی که حضرت عیسی (ع) هست بوده است، به نام انجیل برنابا آ نرا هم از رده خارج کرده اند زیرا تعلیمات انبیاء در آنها بوده است، و در آن نام صریح پیغمبر را آورده است، که در قرن هفدهم و هجدهم نسخه‌های آن جمع آوری شده و طبع شده و در نهایت آن به وسیله عالم بزرگوار آیت الله سردار کابلی تکثیر شد و بین علماء که هم دوره بودند با ایشان  فرستاد که از جمله آنها یک انجیل را هم برای آیت الله عظمی تهامی (قدس سره) به بیرجند فرستاد، دستگاه تبلیغات مسیحیت باخبر شد برای جمع آوری آن گسیل شدند به جایی با پول، به جایی دیگر با دزدی و … که این انجیل چون حجت در آن تمام است به دست دیگران نرسد، تا حد زیادی جمعش کردند، بعد از قول حضرت آیت الله تهامی گفته می‌شود که فرمود: «روزی خانمی آمد خانه و گفت که پسر من در اداره دارایی بیرجند منتقل شده است و من هرجا هستم باید خدمت علماء باشم و نیازی هم ندارم و اجرت نمی‌خواهم و محض لله کار می‌کنم» بالاخره می‌آید به خانه ایشان و خدمت می‌کند و جارو می‌کند و ظرف می‌شوید و… و روزی هم که آقا مدرسه تشریف می‌برند در کتابخانه می‌گردد و انجیل برنابا را از خانه آیت الله تهامی می‌دزدد و می‌برد و می‌گوید:«پسر من منتقل شده و من هم رفتم خداحافظ» بعد می‌فهمند که انجیل را دزدیده و برده است.

ببینید اینها حاکی از نفس است که این کارها را می‌کند و انواع بازی‌های سیاسی که الان هست و الا حق تشخیصش مشکل نیست، مشکل از آنِ تعهد است، در مسائل روزمره هم می‌توانیم خودمان را آزمایش کنیم گه چقدر حق را می‌پذیریم؟ حال در خانه و در زندگی خانوادگی، در بازار و اداره با زندگی با همکار، یا مراجعه کننده، در مدرسه و… چقدر حق را می‌پذیریم؟ دین در اینجا مشخص می‌شود که چقدر حق را می‌پذیرد نه اینکه چقدر حق را می‌داند، تا اگر ۱۰ میلیون پرونده هم در دادگاه دارید بهتر از قاضی خودِ جانی می‌داند که چه کرده است، قاضی که باید با قرائن و… چیزی را به دست بیاورد اما خودش یقین دارد، یقین دارد پس چرا به قاضی شکایت می‌کند؟ ببینید ما گرفتاریم، این هم که بین ما و آرمان‌ها ما اینقدر فاصله هست نتیجه کار خودمان است، ما تا اینجا قبول داریم، از این جایی که با نفس من مخالف است قبول نداریم و به شکلی آن را توجیه می‌کنیم، با انواع بهانه‌ها، بهانه ساختن که کار مشکلی نیست، اینجا  که «أعدى عَدوِّكَ نَفسُكَ الَّتي بَينَ جَنبَيكَ»[۹] بدترین دشمن این دشمن است والا دشمن بیرونی هیچ کاری نمی‌تواند بکند به جهت اینکه نهایت کاری که بکند این است که خواهد کشت، که در نتیجه به شهادتش کمک خواهد کرد، اما نفس که این کار را نمی‌کند، و انواع و اقسام مسائل هرچه بینی جز خدا فرقی نمی‌کند آن بت بود در هم شکن،

هر چه بینی جز هوا آن دین بود بر جان نشان         هر چه یابی جز خدا آن بت بود در هم شکن

سر بر آر از گلشن تحقیق تا در کوی دین             کشتگان زنده بینی انجمن در انجمن[۱۰]

وفقناالله ایاکم برای شادی ارواح طیبه شهداء صلوات بفرستید.

۳۰/۱۱/۱۴۰۱

[۱] مثنوی معنوی مولوی

[۲] کلیات حدیث قدسی  جلد۱صفحه۷۰۹

[۳] سوره مبارکه فرقان آیه ۴۳

[۴] سوره مبارکه قیامت آیه۵

[۵] سوره مبارکه بقره آیه ۸۹

[۶] همان

[۷] سوره مبارکه بقره آیه ۱۴۶

[۸] سوره مبارکه بقره آیه ۸۹

[۹] تنبيه الخواطر، جلد ۱ صفحه ۲۵۹٫

[۱۰] دیوان اشعار سنایی

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *