یکشنبههای علوی- جلسه ۵۲- ۱۵/۰۸/۱۴۰۱
(ولاء محبت خاص، ولاء حکومت)
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب، و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمن جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و عرض تسلیت رحلت حضرت فاطمه معصومه(س).
در جلسه گذشته تیمن و تبرک جستیم به نوشته حضرت آیت الله شهید مطهری کتاب ولاء و ولایت ها، حالگرچه مخاطبین بهتراز بنده میدانند ان شاءالله که تمامش را حفظ باشند، ولی به هر حال بسیار کتاب کارشناسی شده ای است، در واقع یک تابلویی هست سر چهار راه زندگی برای هر انسانی و هیچ انسانی نمیتواند از مواردی که ایشان ذکر کرده است خارج باشد، حال بداند یا نداند، بخواهد یا نخواهد، بحث اینها نیست، این لازمه ضروری اندیشه انسان است.
بنابراین آنچه که ولاء منفی است، که خداوند و عقل و فطرت آن را منع کرده است، از آنچه که طاغوت، ظلم، کفر، نفاق هست، بالاخره الا ولابد بشر راهی را انتخاب میکند و خارج از اینها نیست، مثل مفاد سوره مبارکه حمد است، مسلمان است یا مسلمان نیست، درست هست یا نادرست هست، بحث اینها نیست، بحث این است که از این چهار چوب خارج نمیشود بالاخره یا جزء این هستیا جزء آن،بسیار زیبا، مستند و مستدل ولاء منفی را بیان کرده و به اصطلاح طلبهها دفع دخل مقدر هم کرده است، که لوازمش حال هرچیزی که به ذهن هرکس رسد آن را هم دفع دخل مقدر کرد ند که تصور نمیشود که این با انسان دوستی که اصلی است در دین خدا تنافی دارد خیر،
بعد ولاء های مثبت، در ولاء های مثبت یکی همان اصل محبتی که لله هست« الحُبُّ فِي اللّه»[۱]همانطور که بخش قبل از آن «وَ البُغضُ فِي اللّه»[۲] بود، در عالم وجود سه محبت و رحمت هست که بدیل ندارد شما میتوانید چهارمی برایش پیدا کنید که مصداق آن باشد، اول رحمت خداوند نسبت به بندگان، چون محبت های رایج بین بشر را وقتی ملاحظه میکنید محبت نیست، معامله است، یعنی به دلیل اینکه حوائجی که دراد و به آنها علاقه دارد به دست فلانییا در راه فلانییا در حزب یا در گروه فلانی حل میشود خودش را پیوند میزند و طرفین به هم محبت دارند اما دائرمدار منافع خودش هست نه طرف مقابل و لذاست که اگر منافعش به خطر بیفتد ۱۸۰ درجه تغییر میکند، پیداست که این معامله است و محبت نیست. آن را برای خود دوست دارد نه برای خود او، اما رحمت خدا اینطور نیست که خدا آنها به خطر خودش دوست داشته باشد، بنده رابه خاطر خود بنده و منافع بنده دوسست دارد و رحمت خداوند شامل بنده که میشود خدا در آن سودی ندارد چون غنی بالذات است، این بدل ندارد.
یکی از آن محبتها که آثار وجودی محبت خداست، محبت پدر و مادر به فرزند است ولذاست که این بدل ندارد چون نشان رحمت خداست که به قلب مادر منتقل شده است و لذاست که در حدیث داریم که کسی آمد شخصی محضر رسو اکرم(ص) آمد و گفت: «مادری دارم که پیر شده است و به او خدمت کردم غذا نمیتوانسته بخورد و من از بس برای او دلسوزی کردم از خدا خواستم که خدایا به پستانم شیر عنایت کن که از این طریق او تغذیه شود دعای من مستحاب شد سپس سوال کرد که آیا حق مادرم را ادا کرده ام؟» به هرحال من با تعبیر خودم عرض میکنم پیامبر فرمود: «تو کجای کار هستی » این بدل ندارد و خودش را فدای فرزند میکند و از او توقع ندارد، یکی از بارزترین آنها که بدل ندارد.
تا الان یسه مورد شد: رحمت و محبت خداوند، رحمت و محبت پدر و مادر که نشانی از خداست با یک فاصله و سوم محبت اهل ایمان به اهل ایمان« الحُبُّ فِي اللّه»حال من در عمر خودم چنین چیزی را نوبر کرده ام یا نکردم؟ یک بار این را یک بار نوبر و امتحان کرده ام که بچشم و بفهمم که چقدر لذیذ است؟ که دیگران را برای خودشان دوست داشته باشم نه برای خودم،« وَ البُغضُ فِي اللّه»و لذاست که گاهی از اهل ایمانی که واقعا اهل ایمان هستند حال چه در تاریخ چه در زمان معاصر، آن عشقی که به هم دارند، آن کیفی که از دیدن همدیگر میکنند، مجاوره مومن که زیارت خداست و به دیدن برادر مومن میرود به دیدن خدا میرود، دقت میکنید اینها سه محبت هستد که بدل ندارند، و این ولاء محبت عام هست که نسبت به همه اهل ایمانباید اینطور دوست بدارد.
سوم ولاء محبت خاص یعنی چه؟ یعنی در همه جامعه بشری که باید همه را دوست بداریم و سلمان و ابوذر آنقدر هم را دوست میدارند؟! خیر این کافی نیست و آن چیز دیگری هست، چیست؟ محبت آنهایی که خداوند به نحو خاص آن را واجب کرده است، و این هایی که به صورت عام خداوند واجب کرده گرچه منبع آن آیات قرآن . احادیث بوده و مورد تایید عقل و فطرت هم هست اما آن چیزی که خداوند به نحو خاص واجب کرده است.، مام شافعی پیشوای برادران اهل سنتاز شافعی مذهب میگوید:
«یا آل بَیت رسول الله حُبُّکُم فرضٌ من الله فی القرآن أنزله[۳]
ای اهل بیت پیامبر محبت شما را خداوند در قرآن واجب کرده است» که این جنبه خاص دارد، حال خاصیت آن چیست؟ «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»[۴] اجر پیامبر، آیا پیغمبران از دست بشر اجر هم دارند؟ «إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ »[۵] از کسی مزد میخواهند؟ ولذاست که در ادبیات گفته میشود که این استثناء، استثناء منقطع هست، فرق بین استثنای متصل و منقطع این هست که در متصل مستثنی بخشی از مستثنی منه هست اما در استثناء منقطع از آن نست، حال مثال:
فرض بفرمایید که پزشک حزب اللهی که فقط برای خدا کار میکند، نه ویزیت میگیرد و نه امتیازی میگیرد و نه رومیزی و زیرمیزی میگیرد، به هرحال حزب اللهی منشا آن هست، مساله این هست که مریض خوب شود نه اینکه خودش پولدار شود، حال یک مریضی نزد او رفته ویزیتش میکند و حتی دارو هم از جیب خودش میدهد، مریض میگوید: «چقدر باید تقدیم کنم؟» او در پاسخ میگوید: «من از شما اجرت نمیگیرم الا اینکه به این نسخه ای که نوشته ام دقیق عمل کنید» این نوع گفتن رایج هست، این استثناء منقطع است چون به نسخه خوب عمل کردن از نوع مزد نیست که برای پزشک فایده داشته باشد، از نوعی است که خود شخص از آن بهره مند میشود، « قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»[۶]این «موده فی القربی»، این دوست داشتن امیرالمومنین (ع)، دوست داشتن امام صادق(ع) چیزی نیست که نفعی بخدا ببردیا پیغمبر ببرد یا خود امام صادق (ع) ببرد، اصلا نفع متوجه آنها نیست، من نادانم، من گمراهم، من ظالمم، اگر محبت آنها را به گونه ای بگیرم که به عنوان الگوی من باشند، من نجات پیدا میکنم، راه خودسازی را، راه انسان سازی را، راه عقل را، راه فطرت را به من نشان میدهند، این چیزی نیست که نفع آن را امام صادق(ع) ببرد، یا پیغمبر ببرد، و لذاست که در خود قرآن هست که «القرآن یفسر بعضه بعضا»[۷] این آیه تفسیر شده است « قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»[۸]در خود قرآن تفسیر شده است«قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ»[۹] منافعش برای خود شماست نه برای اهل بیت، حال همه ما بشویم شیعه ای مانند ابوذر غفاری، برایامام صادق(ع) چه فایده ای دارد؟ همه ما خدای نکرده بشویم حجاج بن یوسف سقفی برای امام صادق(ع) چقدر ضرر دارد؟ هیچ، خودم ضرر میکنم.
بنابراین در اصول کار و رشد، فرقی نیم کند میخواهد در علوم متداول باشد، میخواهد در تکینک و صنعت باشد فرقی نمیکند، شما ملاحظه میکنید برای هر نوع صنعتی انسان یک نمونه خاصی را تعبیه میکند که وقتی دانشجو میخواهد آن را بسازد بر اساس آن میسازد، در خطاطی سرمشق دارد، در نقاشی،یک نقاشی میگذارد مثلا عکس امام را و نقاش از روی آن عکس نقاشی میکند، اگر آن عکس نباشد که نقاشی عینا آن در نمیآید، در همه جا اینطور هست که ماکتی وجود دارد، آن وقت اینکه به صورت خاص خداوند فرموده است و منافع ما در آن هست این است که وقتی ما به اصطلاح بنده بخواهم آدم بشوم چه زمانی آدم میشوم؟ الگو میخواهد، خداوند قرآن را داده است وحی و کتاب صامت، همه چیز در آن هست اما خاموش است، حال اگر قرآن بخواهد ماکت عملی باشد چطور؟ اینجاست که پیشوا لازم است، امام معنایش همین است که یک خطی را ترسیم میکند و به دیگران میگوید از این خط و به این شکل مانند راه هایی که در جادهها میکشند، همین کاغذ های دفاتر دبستای که خط دارد و معنایش این است که مستقیم روی خط برود معنایش این است، بچه کلاس اول که نمیتواند مستقیم بنویسد، این خط همان هست.
بنابراین اگر من بخواهم آدم بشوم اگر در دین این الگو، اسوه، ماکت نبود من چطور میتواند خوب شوم؟ مانند چه کسی؟ نه خدا اتمام حجت میکند، اینجاست که این ولاء محبت خاص است، امامت هم پیشوائی هست یعنی همین، لذاست که میبینید وجود مقدس امیرالمونین(ع) اینطور نیست که تنها برای عده ای به نام شیعه باشد که حال چقدر شیعه؟ چند دسته هستند آن را خدا میداند، علی (ع) برای آن هایی که مرکوب شیطان نیستند و الا آن کسی که با خدا هم مخالف است بحث او نیست، اما آن هایی که شعورشان را حداقل حفظ کردند، همه آنها به علی(ع) به عنوان اسوه نگاه میکنند حتی کمونیسم، عجیب هست تصریح میکنند در هر امری و لذاست که در متن اظهارات برادران اهل سنت هست که میفرمایند:«ما فرزندانمان را به علی بن ابی طالب کرم الله وجهه آزمایش میکنیم، علی را ذکر میکنیم اگر جاذبه داشت و محبت داشت ما از این فرزند خاطرمان جمع هست اما اگر چنانچه برای او جاذبه نداشت در فرزند خودان شک میکنیم».بسیار عجیب است، تا برسد به آقای جرج جرداق مسیحی و دیگران،.
بالاخره این منحصر به امام علی(ع) هم نیست،یکی دو سال قبل بوددر خبرنامه ای دیدم که صهیونیسمها آمدند و برای مبارزه با تشیع، گروه های تحقیق و پژوهش گذاشته اند، ۱۲ گروه برای بررسی ابعاد زندگی ۱۲ امام که بعد از آن سوء استفاده کنند، در آنجا قول سرگروهی را نوشته بود که متصدی پژوهش درباره امام محمد باقر(ع) را داشت، او گفته بود که:«ما که دشمنیم حسابمان جداست اما اگر بخواهیم عادلانه حرف بزنیم، انسانی با این فضیلت در تاریخ نداریم» چه کسی میگویید؟ «اشد الناس عداوه للذین آمنوا» او میگوید و بهترین تفسیر این حرفها در دعای ندبه هست، ایندعای ندبه چه دعایی است! استخوان بندی این دعا آیات و محکمات قرآن، عقل، فطرت، تاریخ، مسلمات و…. دقیقا در آن ذکر شده است، این ولاء محبت خاص است که بنده آنچه به صورت ناقص عرض میکنم شما بهتر از من میدانید و بعد هم میدانید که اینها چون اصول مطالب است، فروعش کتابها حرف دارد.
چهارم، اولین ولاء، ولاء منفی بود، دوم ولاء محبت عام، سوم ولاء محبت خاص، و چهارمین ولاء، ولاء حکومت است، امامت با حکومت درست هست که مصداقا جمع میشوند ولی دو تا هست، همین که بیشتر در مجامع سیاسی و بحث های حکومتی مطرح هست و هم اینکه خداوند روح مقدس امام، بنیانگذار جمهوری اسلامی اران را شاد کند، چه کرده است،! از قبیل من چه میفهمم که امام چه کرده است! اگر این انقلاب نبود و این مرکز استقامت نبود همه چیز رفته بود چون در نقطه دیگر اصلا استقامتی نیست و اینجا هم که بیش از ۴۰ سال که نوکران اجانب غربی، آمریکایی، انگلیسی، پهلویها بعد از اوضاع قاجار، اینجا دیگر جانی برای دین نمانده بود، همه چیز هم دست آنها بود، و لذاست که انها غافلگیر شدند و چنین باوری نداشتند.
گفته میشد که کارشناسان آنها هم که آمده بودند و زوایای امور را بررسی کرده بودند، تصریح کرده بودند در سال های ۱۳۵۶-۱۳۵۷ که دیگر دین نمیتواند عرض اندام کند از این جهت اینحا را جزیره امن نامگذاری کرده بودند یعنی چه؟! حال امام چه کرد؟! چه تاییدات غیبی بود؟ آسیب هایی که به مردم از قبل رسیده بود چطور جان جدید گرفت؟! این هاست که کار خداست، بعد یک مساله فقهی، علمی،اجتماعی، سیاسی، میدانی را ببینید، مشکلی که هست برای بنده و از قبیل بنده این هست که هنوز جان مطلب را نگرفته ام که یعنی چه؟ ولذاست که همه مینالیم اینجا چنین شد، انقلاب چه کاری کرد؟ آنجا چه کرد؟ این فکر جاهلانه ای است، بفرمایید آقای انقلاب کیست؟ کجاست؟ آدرس انقلاب را بدهید تا من از انقلاب بپرسم که اینجا چرا چنین؟ آنجا چرا چنان؟ بسیار عجیب است، مگر ما مدعی نیستیم که انقلاب کردیم؟ انقلاب یعنی خود ما، مثل اینکه گفته میشود زمانه بد شده، زمانه بد شده؟ زمانه را شما به من نشان بدهید که من آن را محاکمه کنم، زمانه یعنی من و شما اگر مطلب را درست نگرفتیم، چرا نگرفتیم؟ چرا دنبالش نرفتیم؟ چرانفهمیدیم؟ ما به وضوح انواع و اقسام مسائل مشابه این را در زندگی روزمره خودمان میفهمیم، عوام الناس هم میفهمند، نوبت به دین که میرسد نمیفهمیم، چرا نمیفهیمیم؟ رمزی دارد.
باور کنید اگر ما میفهیمیدیم و آن را اجرا میکردیم تمام این جریانات و فتنه و حمله و هجوم و عربده های غرب و… همه به خاطر نادانی ماست، چهل و چند سال گذشته است هنوز من نمیدانم ولایت فقیهیعنی چه؟ حال ببینید در دنیا ما چطور میفهمیم؟ از هرچه که میخواهید شما انگشت بگذارید،یکی دوتا ده تا که نیست، مثلا این ساختمان، این سرمایه گذاری، این اعتبار، مصالح ساختمانی، مهندس، معمار، کارگر، حجم بیشتر از آن کارگر هست مهندس فقط یکی هست، طرح اولیه را میدهد، این چیست؟ این ولایت است، ولایتیعنی همین،یعنی آن کسی که در اندیشه هست، او یکی است، اما وقتی به زبان یا قلم صادر میشود که این کار باید بشود، معمار گوش میکند، به بناء ابلاغ میکند، بناء کارش را از کارهای ابتدایی شروع میکند تا آهن و میلگرد و سیمان و آجر و… هرچه که مهندس میگوید به سلسله مراتب میآید اجرا میشود، ولایتیعنی همین، ولذاست که پیش از آنکه کار راشروع کنند مهندس میگوید من این ساختمان ۱۰ طبقه ای را راس ۶ ماه تحویه میدهم، بی کم و کاست، اینطور نیست؟ در کشاورزی همینطور است.
در باغداری همینطور است، در بگاوداری همینطور است، همه هم میفهمیم، ولایت فقیهیعنی ولایت امام معصوم، یعنی ولایت پیغمبریعنی ولایت خدا «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ»[۱۰] امر خداست، این امر خدا وقتی میخواهد پیاده سازی شود، «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى»[۱۱] او پیغمبر است، امام است، عالم شایسته و وارث این برنامه هست، این تریبون هست، این اجرا و عمل هست، این صحنه بازار است و اداره هست و مدرسه هست فرقی نی کند چرا اجرا نمیشود؟ انقلاب تو بیا اجرا کن، ببینید همه جا میفهیمیم اینجا نمیفهمیمی چرا نمیفهیمم؟ این نفهمی عذر نیست جرم است چرا نمیفهمیم؟ اگر به معنای صحیحش مانند باقی پروژهها این دقیق براساس آنچه که خداوند امر فرموده است به اجرا در میآمد، ر۶ ماهه تمام اسلام ناب پیاده میشد، جاذبه های اسلام، شرق و غرب را به خودش جلب میکرد، دو ساله مردم دنیا مسلمان بودند، شما فکر میکنید که بنده هزیان میگویم؟ خیر دقیقا همینطور هست، دنیای سرگردانی که مکتب شرق و غربش به بن بست رسیده و مردمش سرگردانند اگر چنانچه شیوه نافرمانی من و تو نباشد شما فراموش کرده اید این جاذبه را وقتی این انقلاب پیروز شد مردم شوروی زمستان از رود ارس به آب میزدند که به ایران بیایند، منتها همزمان او که با عشق میآمد، جریانات غربی کمین داشتند که وقتی وارد ایران میشد کلاه های قیمتی پوستی او را میدزدیدند، دولت بی عرضه هم از دور نگاه میکرد دیگر فرقی نمیکند او آن کلاه را بر میدارد ومن این کلاه را برمی دارم.
بنابراین چون مساله را نفهمیدیم و یا نخواستیم بفهمیمیا بفهمیم عمل نمیکنیم لذاست که وقتی بحث ولایت فقیه میشود دنبال نمایندگان ولی فقیه چه در سپاه و ارتش و استان هست، نخواستیم که بفهمیم، ولایت فقیه مانند این الکتریسیته که در جای جای همه زندگی شما راه پیدامی کند، اینجا باید گرم شود ایجاد گرمی میکند، اینجا ایجاد روشنایی میکند، آنجا به عنوان انرژی چرخ را میگرداند، این اجرایش تک تک مردم هستند، آن نمایندگانی که شما به عنوان نماینده انتخاب کردید کار پلیس راهنمایی را فقط میکنند، اما حقیقت آن ولایت فقیه که به اجرا در بیاید همانطور که در مثال های دیگر که عرض کردم در اجرا تک تک مردم هستند.
و لذاست که هر کاری که دارم براساس ولاء حکومتی انجام میدهم، تنفیذ ولی فقیه مثلا برای دولت حال دولت به معنای عامش شامل نیروهای سه گانه و سازمان های مردمی و غیر مردمی به معنای عامش، این اطاعت واجب هست، همانطور که اطاعت کارگر از بناء واجب هست و اطاعت بناء از معمار واجب هست، اگر واجب نباشد که ساختمانی ساخته نمیشود، این ریشه اتصال به امر خدا برمی گردد، هر مافوقی که متاسفانه ما از آن بت و طاغوت میسازیم و برده داری میکنیم نسبت به آقای رئیس و مرئوس، اینها همان مسائلی هست که یا نخواستیم بفهمیمیا نفهمیدیم، این مادامی که این قانون شرعی در این سیستم ادارییا سازمان فلان یا اداره فلان مادامی که در چهارچوبه احکام کشور اسلامی از ناحیه ولایت فقیه که صادر شده است تک تکشان اطاعتشان واجب است چون اطاعت او نیست، او وسیله هست، این سیمی که وصل است هر قطعه سیم، که اگر بندازید زنگ میزند، اما آن چیزی که از آن عبور میکند الکتریسیته هست از نیروگاه، من که هیچکاره هستم وقتی به عنوان یک قطعه اینجا گذاشته شده اطاعت از او واجب هست تخلف از او حرام هست مادامی که مجری آن قانون الهی باشد که به شخص خدا برمی گردد اگر میخواهد عدالت را پیاده کند«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ»[۱۲]
حال آن طرف هم دارد اگر آقای ارشد، رئیس و مدیر و… عالما عامدا از آن حکم مصوب اسلامی سر میپیچد، به سلیقه و فکر و حزب خودش عمل میکند در هر جایگاهی باشد فرقی نمیکند اولا او طاغوت هست و از او نباید اطاعت کرد در خواستهها و منافع شخصی، حزی و گروهی او و دیگر اینکه او خودش هم باید توجه داشته باشد وقتی خارج از قانون عدل الهی در حکومت اسلامی عمل میکند، تمام پولی که میگیرد حرام بر اوست مانند خون سگ که حرام است، چون او را آورده اند که قانون اسلام را پیاده کند، قانون فلان حزب و سلیقه فلان حزب و قبیله فلان و منافع شخصی فلان و … را رعایت میکند او را برای این کار آوردند کار دیگری میکند اجرتی که میگیرد حرام است.
شما کارگری به منزل بیاورید و به او بگویید این باغچه را میخواهیم سبزی بکاریم، ظهر که آمدید دیدید به باغچه دست نزده، آنجا آجرهای دیوار را به هم زده است به او اجرت میدهید؟یا او را سرزنش میکنید، او نه تنها طلبکار نیست بلکه خسارت وارد کرده، این خون هایی که ریخته میشود، فتنه هایی که انجام میشود آشیانه اش همین تخلفات بر خلاف ولایت فقیه است، ولایت فقیه هم به این معنایی که شما به دنبال نمانده آقا بروید نیست، نماینده مانند پلیس راهنماست فقط، آن چیزی که کار اصلی است این است که این سیستم بتواند تا نقطه آخرش حکم الله را اجرا کند.
چهل و چند سال هست ما به این مطلب نرسیدیم، چرا نرسیدیم؟ بله شاید عده ای قصور دارند در سطح پایین، اگر قصوری هست و الا تمام این کارهای خلافی که یم شود و بعد به صورت معزلات بزرگ اجتماعی در میآید چقدر هزینه میشود اموال مردم، خون مردم، همه اینها را ما باید پاسخگو باشیم چون به آنچه که باید عمل نکردیم، عمل میکردیم ۶ ماهه اسلام پیاده میشد چرا نشده است؟ به وسیله خودمان نشده است بعد خیلی عجیب است همه هم طلبکار هستیم، و حال آنکه باید همه عذر بخواهیم ما برای اینکه بعد از ۴ سال فرصت یک رای بدهیم برای اینکه به ما خدمت کند به کسی که امین باشد همینقدر را هم حاضر نیستیم بعد از ۴ سال یک رای در دو دقیقه میخواهیمبدهیم، ما که در این جهت این اندازه سهل انگاری میکنیم، ببینید دیگر مسائل چه خواهد شد، بنابراین آنچه که به صورت اجرائی اسلام هست دیگر ریاستیا مدیریت و … سلسله افتخار نیست، انجام وظیفه کردن است، اطاعت مافوق واجب است، تخلف از او حرام است مادامی که در اجرای حکم الهی است.
آیت الله العظمی آقا میرزا جواد تهرانی ایشان با آن قد خمیده و سنی که داشت بارها به جبهه رفت، ایشان در مشهد هم که تشریف داشت، همیشه میرفت با ائمه جماعت نماز میخواند اما خودش امام جماعت نمیشد، در جبهه ظهر شده بود نماز جماعت از او خواستند که جلو برود فرمود خیر من معذورم هرکس هر روز میخواند امروز هم بخواند، عجب با وجود ایشان چه کسی جلو میرود؟ هیچکس،یکی گفت: «می دانید رمز کار چیست؟ من میدانم رمز اینک هایشان بخواهد نماز جماعت بخواند چیست؟ این است که به فرمانده بگویید من دستور میدهم شما امام جماعت شوید و نماز بخوانید» فرمانده هم با کمال جسارت گفت: «من فرمانده اینجا هستم دستور میدهم» فرمود: «چشم» و اطاعت کرد، روزی نشسته بودند صدای سوت توپ آمد، فرمانده گفت: «بخوابید» همه خوابیدند، گلوله به زمین خورد و منفجر شد سربازها همه حرکت کردند به غیر از آقا میرزا جواد تهرانی، چرا حرکت نکرد؟ به جهت اینکه فرمانده گفت بخوابید، وقتی میتواند حرکت کند که فرمانده بگوید برخیزید.
اطاعت مافوق واجب است مادامی که براساس مصالح دین باشد، حال چه از خواص و چه از عوام بپرسید که این را تا حد درک کردیم؟ و تا چه حد پای آن ایستادیم؟ برخی از دولتها آمدند و از ادارات برده سازی کردند، هرچه آقای رئیس میگوید، آقای رئیس هم هرچه که منافعش در آن بود میگفت، اینها هم که گویا او را بپرستند، شخص را میپرستیدند، شرک بدتر از این؟ بدترین شرک شرک سیاسی است، آن شرک عبادت بت و بتخانه یک عروسک بازی به جایی ضرری ندارد، فقط برای خودش ضرر دارد، اما شرک سیاسی همه ظلم ها، از شرک سیاسی میآید، بدترین نوع شرک، شرک سیاسی است که در مقابل امر و نهی خداوند مانع ایجاد میکند نه بت پرستی، که البته بت بزرگ نفسانی ماست تا حال که هوای نفسانی نگذاشته که من بفهمم یا اگر بفهمم تسلیم باشم خداکند که بر این حال غفلت نمرده باشم، نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا
واژگان کلیدی: ولاء محبت خاص، ولاء حکومت، ولایت فقیه، شهید مزهری، ولاء و ولایت ها، میرزا جوادآقای تهرانی، اطاعت از مافوق، شافعی و محبت اهل بیت.
یکشنبههای علوی- جلسه ۵۲- ۱۵/۰۸/۱۴۰۱
[۱]الإمام عليّ عليه السلام : إنَّ أفضَلَ الدّينِ الحُبُّ فِي اللّه ِ وَ البُغضُ فِي اللّه ِ ، وَ الأَخذُ فِي اللّه ِ وَ العَطاءُ فِي اللّه ِ سُبحانَهُ (غرر الحكم : ۳۵۴۰)
[۲]همان
[۳]ابن عبد ربه، عقدالفرید، ج ۲، ص ۲۸۵٫
[۴]سوره مبارکه شوری آیه۲۳
[۵]سوره مبارکه سبا آیه ۴۷
[۶]سوره مبارکه شوری آیه۲۳
[۷]نهج البلاغه خطبه ۱۳۳
[۸]سوره مبارکه شوری آیه۲۳
[۹]سوره مبارکه سبا آیه ۴۷
[۱۰]سوره مبارکه نساء آیه ۵۸
[۱۱]سوره مبارکه نحل آیه ۹۰
[۱۲]همان