یکشنبههای علوی جلسه چهل و هشتم(حقیقت دین)
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به امام زمان(عج) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان، تهنیت حلول ماه ربیع المولود.
« قَالَ فَمَنْ رَبُّكُمَا يَا مُوسَى* قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى»[۱] ، حضرت موسی و هارون(ع) برای ابلاغ و تبلیغ به فرعون پیش او رفتند، فرعون سوالی کرد، گفت: «پروردگار شما کیست؟» حضرت موسی(ع) پاسخی داد که اگر بخواهد عمق این و پاسخ و وسعت آن فهمیده شود باید عالِم به علم جمیع عالَم باشد تا بفهمد این آیه یعنی چه؟ چون کلمه «کل» ذکر شده است و آن سور قضیه است و همه چیز را شامل میشود خواه جماد باشد، نبات باشد، آسمان باشد، زمین باشد، دریا باشد، صحرا باشد، و..
«اعطی کل شیء خلقه» به هر چیزی آن خلقتی که برایش لازم بوده است داده است، این یک بخش قضیه است، «ثم هدی» بعد آنها را به نوع بهره برداری و سیر کمال هدایت فرموده است، در صحنه میدانی هم همین است بسیاری از دانشهای بشری هم که به صورت تخصصی کار میکنند، خواه روی اتم باشد، روی گیاه باشد، روی حیوان باشد، روی موجودات دیگری باشد، منظومه شمسی باشد، مصداق همین است، هدایت عامه، همه چیز را خدا هدایت فرموده است.
یکی از این چیزها انسان هست، آیا انسان را رها کرده است؟ قطعا خیر، انسان را هدایت فرموده است، هدایت انسان، به دلیل اینکه اشرف مخلوقات است، به دلیل اینکه تنوع ویژهای در شناخت کل اسماء باید داشته باشد، این مثل باقی موجودات نیسیت که زندگی تعریف شده در یک چهارچوبی محدود را داشته باشد، موجود نامتناهی است بنابراین این با باقی موجودات فرق میکند، اینجاست که هدایت انسان، با باقی موجودات فرق میکنند، آنها محدود هستند در یک چهارچوب بسیار شگفت انگیز، دانشمندانی را میبینید که عمرشان را صرف کرده اند، که ببینند مورچه چطور زندگی میکند، موریانه چطور زندگی میکند، زنبور چطور زندگی میکد، اینها گوشههایی است.
اما انسان اینطور نیست، انسان ماکت همه عالم است «فِيكَ انطَوَي العَالَمُ الاَكبَرُ»[۲] بنابراین، نوع هدایت انسان از نوع غریزی نیست، از نوع عاطفی نیست، نوع هدایت انسان به دین است، اما دین چیست؟ دلیلش هم روشن هست که برنامه انسان مطابق با خلقتش و همه کمالاتی که از استعدادهای مادی و معنوی اش باید به نتیجه برسد، با دین صورت میگیرد.
دین چیست؟ « إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ»[۳] این نکات را اگر دقت شود دقیقا مطابق باهم هست، این ادعاها با یکدیگر مطابقت دارد، اسلام چیست؟ ما آنچه که در ذهنمان هست از دین و اسلام و ..اینها را باید بیرون کنیم بعد به آن معنی حقیقی آن توجه کنیم، « الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ»[۴] نه اسلام شناسنامه ای، تسلیم چه چیزی؟ تسلیم حق، حال شما حق را که حقیقت هر امری است در همه امور به هر حال جدول و آماری درست کنید، ببینید نامتناهی انسان با این درست به میخواند، او با باقی موجودات فرق دارد همه حقائقی را که به نحوی ذی دخل است باید بفهمد و تسلمیش باشد، «الاسلام هو التسلیم»، « مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا»[۵]، حق گرای و تسلیم حق این دین ابراهیم است، دین همه پیغمبران است، دین همه اولیاء الله است.
انواع و اقسام مشکلاتی که در جامعه بشری بوده و هست و الان در زندگی فردی، خانوادگی ، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، بین المللی، منطقهای و… همه به خاطر چیست؟ به این دلیل است که تسلیم حق نمیشود به طور کلی مشکل اینجاست، یعنی با آنچه که حقیقت دین هست فاصله دارد، حتی برای مدعی ها، آن کسی که ادعای دین نمیکند که رهاست جزو حیوانات و شر مخلوقات است، اما آن کسی که مدعی است تسلیم حق شدن دین خداست.
بنابراین در نزد خدا دو یا ده دین نیست، اصلا جز یکی ممکن نیست باشد، حقایق امور که قابل تعدد و تکرار نیستند، هر امری را که حساب کنید حقیقتش واحد است، هیچ وقت حقیقت متعدد نمیتواند باشد، و انسان باید تسلیم حقیقت باشد، ببینیداینها را که کنار هم بگذاریم درست به هم میخواند، اینطور نیست، تناقض و تضاد و تباین باشد، خیراینها به یکدیگر پاس میدهند.
همه منتظریم که مشکلات بشر حل شود و ما هم از این نمد کلاهی برای خودمان بسازیم، چه زمانی حل میشود؟ وقتی حل میشود که بشر به دین خدا برگردد بشر صدها دین دارد که عین بی دینی است حال آنکه دین در نزد خدا یکی است و لا غیر و قابل تعدد هم نیست، « الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ»[۶] نشان این که من تسلیم حق هستم یا خیر چیست؟
دین عبارت است از « اَلْإِيمَانُ عَقْدٌ بِالْجَنَانِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ» [۷]بنابراین باید تصدیق شود، «عقد بالجنان» آن کسی که معرفت دل به دست آورده است مانند ابوذر غفاری، بهترین شاهد بر صدقش، صدق باورش است، بنابراین، من خودم را میخواهم چک کنم، از درون آن چه چیزی بیرون میآید؟ جز خجالت، «العقد بالجنان» معرفت دل میخواهد، تمام آن فضائل و کمالات و کرامات و … از حقیقت آن صدق باطن به دست میآید، حال من ادعا کنم ادعا که فایدهای ندارد، «العقد بالجنان» این ایمان است و بعد توکل بر خدا، تفویض الی الله، رضایت به رضایش و…اینها بالاخره شاهد و گواه بر «العقد بالجنان» است
من که ناخواندهام علم سماوات
من که نابردهام ره در خرابات
من که سود و زیان خود ندانم
به مقصد کی رسم هیهات هیهات
دومین آن « إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ » یعنی چه؟ تصدیق است، بایدصدق کند، صدق یعنی آنچه هست نه کم کند و نه زیاد، آن چیزی که من به زبان میگویم همان چیزی است که در قلب من است؟ یا فرق میکند؟ ببینید تصدیق این است، فازمتر بگذاریم ببینیم مشکلات کجاست و این مشکلات چه زمانی حل خواهد شد؟ هرچیزی تابع سبب خودش است وقتی سبب حاکی از چیز دیگری است حال ما میخواهیم از درخت خار میوه بچینیم، نمیشود، از حنظل، گلابی بچینیم! نمیشود.
«و عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ » این تصدیق، آیا عمل من با آنچه میگویم صدق میکند؟ آنچه که میگویم با آنچه در قلب من است صدق میکند؟ «والتصدیق هو الاقرار» اقرار و تصدیق و تثبیت همین است که واقعا این دلیل بر آن و آن دلیل بر دیگری است، این عمل صالح « وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»[۸] درست هم صدق میکند، «هو الاقرار» تثبیتش به این است، عطر آن است که ببوید نه آنکه عطار بگوید، علانیه خودش صدق میکند. کراماتی که از اولیاء خدا حاصل میشود خودش صدق میکند، تثبیت میکند که همه جایش به صورت ردیف درست است.
« التَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ»[۹] در صحنه میدانی آنچه را که ارائه میشود، حقیقت اسلام است یا چیز دیگری است، بنابراین تا سببش چیز دیگری باشد نمیشود مسبب خارج آن سنخ آن را غیر از آن انتظار داشت، و همانطور که اشاره شد انسان در میدان عمل هم مثل باقی موجودات نیست که فقط یک کار دارد، یک راه مشخصی، یک خط مشخصی، اما انسان که اینطور نیست، فلذاست که دین هم اینطور نیست.
برخی خیال میکنند دین فقط نماز است، نماز از میلیونها قضیه دین یکی از آنها نماز است، خیلی اهمیت دارد ولی یکی است، با نماز خواندن نمیشود متدین بود اما برای شخص متدین نماز یکی از اهم کارهای اوست، اینجاست که فقها میفرمایند «شما هر موضوعی را که طرح کنید، هر موضوعی، دین خدا روی آن حکم دارد، » یعنی مصداقی و موضوعی نمیتوانید طرح کنید که دین خدا روی آن حکمی نداشته باشد، ببینید وسعت کار تا کجاست؟
اینجاست که عرض میکنم تمام اینها مطابق با یکدیگر هستند متضاد نیست، متباین نیست، یک حرف میزند، و در تحلیل همسن قضیه کاملا متوججه میشویم که مشکلات کجاست؟ مشکلات زاییده خود ما است، میگوید زمانه بد شده است، زمانه بد شده است یعنی چه؟ یعنی من و تو بد شده ایم، زمانه محصول کار ماست، آن وقت در صحنههای عملی آنچه که مربوط به دین هست، که مساله عبادت هم وسعتش همین است، آن کسی که تصور میکند عبادت فقط نماز است و روزه و اعتکاف و.. هست، اینگونه نیست، هرچه که وظیفه شناخته شد از نظر کارشناسی درست، در هر زمان و مکانی و در آن قصد قربت حاصل شد آن عبادت است، حال ببینید تا کجا این صحنه باز است، هر عملی از هر نوعی وقتی از نظر کارشناسی این وظیفه شخص شناخته شد و آن را به خاطر خدا در مساله عبودیت و دیانت شد آن میشود عبادت و با آیه کریمه « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»[۱۰]هم این معنی با آیه قابل انطباق است و الا آن کسی که میگوید نماز و روزه و… مگر همیشه میشود روزه داشت؟ شب چطور میشود روزه گرفت؟ مگر همیشه میتوان نماز خواند؟
بنابراین نماز و روزه عبادت است اما هر عبادتی که نماز و روزه نیست، اینجاست که بسیاری از مسائلی که از دید عدهای از دید عوام حتی گاهی تبلیغات عناصر خاصی آن را خارج از دین معرفی میکنند. مثلا نسبت سیاست با دیانت چیست؟ دشمنان شما و دشمنان پیغمبران و جوجههای آنها که مانند طوطی به آنها یاد میدهند میگویند: «دین از سیاست جداست» اصلا این حرف گفتنی است برای کسی که دین شناس است؟ این از آن حرفهای بسیار دروغ و مسخره است، کار انبیاء این بوده است، کارشناس دین آیت الله العظمی مدرس میفرماید: «سیاست ما عین دیانت ماست» بنابراین، مسائل سیاسی مرتبط با دین هستند و در صورتی که به وظیفه اش عمل کند از بالاترین عبادات است، چون طرح و برنامه هست.
همانطور که شما برای به دست آوردن هر محصولی خواه فیزیکی باشد یا شیمیایی باشد، کشاورزی باشد، مرغداری باشد و… فرقی نمیکند شما طبق کارشناسی درست، برای تولید هر محصولی باید مقدمات مناسب آن را فراهم کنید مساوی است با فلان محصول، بنابراین اگر بخواهد در یک جامعهای که پرورش پیدا میکنند مردمش همه اش از نوع ابوذر غفاری و مقداد و سلمان و… باشند، این چطور میشود که این باشد؟ باید در یک سیاست خاصی که سیاست دینی است پرورش پیدا کنند، تا سلمان فارس و مقداد شوند چون سیاست به معنی تدبیر است و منحصر به یک چیز نیست، سیاست در خانه، سیاست بیت، اگر کسی بخواهد فرزندانی مفید، موثر، خدمتگذار، با ایمان، در خدانه پرورش دهد باید چه کاری انجام دهد؟ سیاست میخواهد، نوع تعلمیش با چه سیاستی، نوع تربیتش با چه سیاستی، نوع اخلاقش با چه سیاستی، نوع فرهنگش با چه سیاستی و…اینها در واقع سیاست نوعی صنعت است که اگر بخواهد از این موجود دوپا که حیوانی تام بعدی است، انسان بالفعل بسازید صنعتی است که از آن لقمان حکیم میسازد، این میتواند از دین جدا باشد؟ این عین دین است، یکی از معانی دین به معنای تدبیر است که عین سیاست است.
بنابراین به اسم اینکه فرزند زن و مرد مسلمانیم یا اینکه در انقلاب بودیماینها کفایت نمیکند مشکلات موجود مشکلات زاییده کار خود ماست، و آن این است که من به دنبال زندگی آرام منافع دنیوی خودم هستم ، بعد میگویند: «می دانی چه خبر است؟ انقلاب شده است» این انقلاب از نظر زندگی و رفاه و اقتصاد و… چطور است؟ میگوید: «بهترین برنامه است»، من که دنبال زندگی آرام مفید با رفاه میگردم میگویم برای من بهترین چیز همین انقلاب بود، ظرف چند ساعت محصول آن در میآید؟ یعنی در واقع اسلام و انقلاب را و… ابزار قراردادم برای هدفی که دارم فعلا از راه دین تامین کنم، حال اگر نظام دیگری هم باشد از آن راه، برایم خیلی فرقی نمیکند که دین باشد یا نه من به دنبال مقاصد خودم هستم حال فعلا از راه دین میشود بسیار خوب من اولین انقلابی هستم، شعارم میدهم فریاد هم میکشم بعد میبینم نشد، هیچ فکر هم نمیکنم که چرا نشد! چرا نشد آن معلوم است، اگر از نظر سیاسی آن محصول دین نتیجه دهد همه کارها به احسن وجه حاصل میشود، لازمه آن است، به تعبیر امام (قدس سره) فرمود: «اگر همه پیغمبران باهم زندگی کنند هیچ جایش دیگر مشکلی وجود ندارد» منتهی اولیاء الهی دین را به عنوان ابزار نگرفتند بلکه دین را به عنوان تسلیم حق بودن گرفتند لازمه اش این است که وقتی آنها با هم زندگی کنند هیچ مشکلی پیش نمیآید، برخلاف من که ۱۸۰ درجه با آنها فرق دارم و دین را به عنوان ابزار گرفته ام منتظرم که همه خوب شوند و فقط من اهل طمع باشم، همه خوب شوند کارها درست کنند و من مثل آرد بین دوسنگ را جمع کنم اتفاقا ممکن است تو هم همین فکر را بکنی، همسایه هم همین فکر را بکند، بعد معلوم میشود درون آن هیچ چیزی نبود، یعنی هیچکدام تسلیم حق نشده اید، با زرنگی خواستیم سر خدا کلاه بگذاریم و سر خدا هم کلاه نمیرود.
آن جایی هم که انسانها خیال میکنند سر خدا کلاه گذاشتند، « وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ»[۱۱] شده، خدا از آن طرف فرمولی را عمل کرده است که کلاه سر خودش برود، اما مسلم اگر چنانچه تسلیم حق پیش بیاید، همانطور که پیغمبران بدون مشکل با هم زندگی میکنند، ۸ میلیارد جمعیت مزدم دنیا هم همانطور مانند پیغمبران میتوانند با هم زندگی کنند، شرطش تسلیم حق شدن است.
حال در همین نظام مقدس جمهوری اسلامی حداقل آنهایی که به صحنه قضا آمده و پروندههای چند میلیونی را ببینید همه منتظرند که چه زمانی نوبتشان شوند بروند و از دادگاه حکم نفع قضایی برای خودش بگیرند، منتظرند که قاضی بگوید :«حق با تو هست» از قاضی بهتر چه کسی میداند حق با چه کسی هست؟ شخص آن دو نفر، آن دو نفر از قاضی بهتر میدانند حق با کیست اما تسلیم حق نیستند، حالاینها همه مربوط به او هست؟ خیر من و همکارم صحبت میکنیم من خودم این حرفی را که میگویم نمیفهمم که دروغ میگویم حق با من نیست. در خانواده همینطور با هم صحبت میکنیم خودم نمیفهمم که سر بچه ام کلاه میگذارم، بچه سر بابایش کلاه میگذارد، همه که پرونده دادگاه نیست، در بازار همینطور است، در اداره همینطور است، بنابراین خدا را متهم نکنیم، دین خدا را متم نکنیم، امام صادق(ع) و امام علی(ع) را متهم نکنیم، ما مشکل داریم، خیلی هم مشکل داریم، « وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ »[۱۲]مشکل دارید؟اینها محصول دست شخص حضرتعالی است.
بناء هروقت انسان از درون درست شد از بیرون درست خواهد شد « مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ»[۱۳]هروقت آدمی بینی و بین الله کارش درست شود آن وقت ارتباط اجتماعی او هم درست میشود، دین هم همین هاست، و صدها مسائل دیگری که کنار آن.
به هر حال این اسلام عزیز، بعثت پیغمبران، این انقلاب ارزشمند، دارای پیام است، این پیام را بگیرید و به دیگران هم برسانید، « قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا»[۱۴] اگر این کار را نکردیم خدا بر ما اتمام حجت کرده و آسیبی که وارد میآید به خودمان هست، نه برای خدا ضرر دارد، نه برای پیغمبر و نه برای دین خدا چون دین خدا تغییر نمیکند، دین خدا برنامه است، این ماییم که خودمان را باید منطبق بر آن کنیم، نکنیم نکردیم، خدا که به ما نیازی ندارد، اما وقتی این همه امور به اصلاح خواهد گرایید که انسان از درون اصلاح شود.
-وفقناالله و ایاکم بما یحب و یرضی-
[۱] سوره مبارکه طه آیات ۴۹-۵۰
[۲]دَوَاؤُكَ فِيكَ وَ مَا تَشْعُرُ وَ دَاؤُكَ مِنْكَ وَ مَا تَنْظُرُ
وَ تَحْسَبُ أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِيرٌ وَ فِيكَ اِنْطَوَى اَلْعَالَمُ اَلْأَكْبَرُ
وَ أَنْتَ اَلْكِتَابُ اَلْمُبِينُ اَلَّذِي بِأَحْرُفِهِ يَظْهَرُ اَلْمُضْمَرُ
دیوان امام علی علیه السلام , جلد۱، ص۱۷۵
[۳] سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۹
[۴] نهج البلاغه، حکمت۱۲۵
[۵] سوره مبارکه آل عمران آیه۶۷
[۶] نهج البلاغه، حکمت۱۲۵
[۷] الصراط المستقيم إلی مستحقی التقديم , جلد۲، ص ۱۷۵
[۸] سوره مبارکه عنکبوت آیه ۹
[۹] نهج البلاغه، حکمت۱۲۵
[۱۰] سوره مبارکه ذاریات آیه ۵۶
[۱۱] سوره مبارکه آل عمران آیه ۵۶
[۱۲] سوره مبارکه شوری آیه ۳۰
[۱۳] نهج البلاغه، حکمت ۸۹
[۱۴] سوره مبارکه تحریم آیه ۶