خانه / درس اخلاق / یکشنبه های علوی / متن کامل / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۱/۰۶/۰۶ / جلسه چهل و پنجم

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۱/۰۶/۰۶ / جلسه چهل و پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

«السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین»

با سلام به امام زمان(عج) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان عظم الله اجرکم، تسلیت ایام مصائب اهل بیت علیهم السلام و بزرگداشت هفته دولت و مقام منیع دو مدیر طراز جمهوری اسلامیایران شهدین رجائی و باهنر، رحمه الله علیهم.

« إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ»[۱]دین خدا یکی است، در عین حالیکه ممکن است انسان‌ها هریک دینی داشته باشند، «اَلْإِسْلاَمُ هُوَ اَلتَّسْلِيمُ »[۲] همه پیغمبران برای یک دین مبعوث شدند، و آن این است که تسلیم حق باشند و به لوازم آن پایبند باشند، این می­شود دین خدا.

در احادیثی هم که از برادران غیر شیعه نقل شده است، که پیامبر اکرم فرمود: «امت موسی بر هفتاد و یک فرقه، امت عیسی  بر هفتاد و دوفرقه و امت من بر هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهند شد اما حق با یکی از آنهاست»[۳] همانی که حافظ به زبان شعر می­گوید:

جنگِ هفتاد و دو ملت همه را عُذر بِنِه       چون ندیدند حقیقت رَهِ افسانه زدند

عقل هم همین را می‌گوید به جهت اینکه واقعیت که قابل تکرار نیست، واقعیت یکی است دوتا نمی‌تواند باشد، آنچه را که به عنوان مذاهب مطرح می‌شود و از  نمونه « کُل حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ »[۴] در واقع آن احزاب هست، دنبال دین خدا نیست، یک نوع خودپرستی است، دیلیلش هم روشن است.

بنابراین اگر انسان در صدد کشف حقیقت باشد، عاشق حقیقت باشد، «تَواضَعْ لِلحَقِّ»[۵] متواضع است، « تَواضَعْ لِلحَقِّ تَكُن أعقَلَ النّاس »[۶] اینکه هر حزبی با یک کبر و نخوتی دیگران را تحمل نمی‌کنند، پیداست به نحوی خودپرستی است نه خداپرستی، خداپرستی آن است که « الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ »[۷] حال هرچه دارد روی حزبش می‌گذارد، هرچه دارد روی مذهبش می‌گذارد، اصلا مذهب به عنوان مذهب جایگاهی ندارد، زیرا مذهب یعنی راه (ذهب یذهب ذهابا و مذهبا) مذهب مصدر میمی‌است، یعنی راه کارشناسی، اینکه مقصودا لذاته نیست، مقصودا لذاته دین خداست.

حال برای اینکه به آن حقیقت دین حق برسد طبعا، یک راه کارشناسی شده را در نظر می‌گیرد آن می‌شود مذهب، مذهب از خودش هیچ چیزی ندارد، کاره ای هم نیست، اگر نوع  کارشناسی آن درست باشد به دین خدا می‌رسد، می‌شود مسلم « مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا »[۸] آن یهودی و نصرانی‌ها جنبه دینی ندارد، همین جنبه مذهب را دارد، جنبه حزبی و مسلکی دارد که الان در دنیا مشاهده می‌کنید، به دین ربطی ندارد.

جنگ مذاهب جنگ لامذهبی است، کدام جنگ مذاهب؟! بنابراین، آنچه که مهم است، ما در بخش دلائل قضیه وارد نمی‌شویم چرا؟ آنقدر بزرگان در این مساله شفاف کار کردند که بر همه اتمام حجت است، به قول علامه ذوفنون علامه حسن زاده آملی که آقا تعبیر زیبایی از ایشان کرده، فرمود: «اگر اسناد شیعه را در مورد حقانیت اهل بیت، اگر همه اینها را بشویند(کأن لم یکن) همه آنچه را که برای اثبات اهل بیت علیهم السلام در اسلام هست از مدارک دیگران پر جمع آوری می‌کنیم نیازی نیست،» یعنی مساله آنقدر روشن است که ایشان می‌فرماید اسناد و مدارک شیعه اصلا نباشد.

بنابراین ما وارد این بحث نمی‌شویم بحث روشنی است، دلائلش هم الی ماشاء الله کتب کلامی هم که در این باره نوشته شده است، بزرگان نوشته اند، علامه‌های منحصر به فرد نوشته اند و برهمه دنیا اتمام حجت کرده اند و آنانکه منکرند بگو روبرو کنند، بردارند یک کتاب هم رد اسناد الغدیر بنویسند، این که مشکلی ندارد همه امکانات هم هست، اگر آن درست نیست، آن طرفش می‌تواند درست باشد بفرمایید، « قُلْ‌هاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»[۹].

تازه الغدیر یک گوشه اش هست، از علمای سلف تا لاحقین همه آنهایی که دست به قلم بردند کتابهایشان در دسترس همه دنیا هست، خوب بفرمایید، پس وارد این نمی‌شویم، این جزو اوضح واضحات است.

اتفاقا یکی از بزرگان اهل سنت از علمای مصر یک کتابی درباره حضرت مهدی(ع) به صورت خاص نوشته است، حالا به مناسبت عرض می‌کنم در آن اخبار حتمیه که در پایان کتابش می‌آورد، یکی از آنها را می‌گوید صیحه آسمانی است، بعد می‌فرماید: «صیحه آسمانی که یک صدایی نیست یک سخنی است، آن سخن چیست که به گوش همه مردم دنیا پیش از ظهور باید برسد؟» این عالم بزرگ مصری که خیلی از علما دیگر او را تایید کردند که این یک انسان فوق العاده و یک عالم جامع است، می‌فرماید:« صیحه آسمانی این است: الا ان الحق فی آل محمد» پایان کار مساله این است.

 گفتیم حال وارد این بحث نمی‌شویم خیلی بیشتر از حد کفایت در این باره هست، اما از باب توقع، توقع یک انسان از انسان، کاری به نه دین دارم و نه مذهب، توقع یک انسان، حال در هر یک از علوم امکان اختلاف نظر هست، اینکه منحصر به اختلافات دینی نیست، در نجوم اختلاف نظر است، در طب و بهداشت اختلاف نظر است، در مسائل دیگر اختلاف نظر هست، خوب هست دیگر، سوال من اینجاست به عنوان توقع یک انسان و آن این است که چطور شد در همه علوم که اختلاف است، هیچ جایی راه حل را در جنگ و دعوا و قتل و غارت نمی‌دانند، هرجا باشد در هرجای دنیا آنهایی که انسان هستند، در هر مساله ای اختلاف دارند، برهان هرکس قوی تر باشد می‌پذیرند، یا نپذیرند، دعوا که با او نمی‌کنند، خوب نپذیرند تفتیش عقیده که نیست، هیچکس هم اختیار کسی دیگر را ندارد، این جنگ و دعوایی ندارد،

 بنابراین اگر اینهایی که مدعی دین هستند، راست می‌گویند، که برای مدعییان دیانت رعایت اخلاق انسانی خیلی سزوارتر است تا فلان ریاضیدان، فلان جغرافیدان، فلان تاریخدان، اول اخلاق را او باید رعایت کند، این دیگر حداقل توقع است و این در طول تاریخ و امروز رعایت نمی‌شود، یعنی وقتی شما یک حرف حقی دارید، روی حرف حقتان می‌ایستید، برای شما برهان نمی‌آورند، صدام را مجهز می‌کنند با نصف کشورهای دنیا و به شما حمله می‌کنند، این برهان است؟! این دلیل است؟!  داعش راه می‌اندازند زن و بچه و کوچک و بزرگ و… ببینید، راه حل مشکل همین است؟!

به گذشته تاریخ هم برگردیم هم مساله همین بوده است، حجاج بن یوسف را مسلط می‌کند، هرکس نامش هم علی باشد می‌کشد، این برهان است، یا بسربن ارطاة و.. فرقی ‌نمی‌کند، اینکه بی دین هم اگر با مساله علمی‌اختلاف دارد اینچنین کاریر را انجام نمی‌دهد، این حداقلی است که باید مدعیان دیانت اگر راست می‌گویند اخلاقشان را در ردیف مردم عادی حفظ کنند نه تعصب‌های جاهلی، خیلی فرق می‌کند.

مساله دیگر اینکه در هر رشته ای که شما حساب کنید، اگر بخواهد کارشناسی بشود و از آن تبعیت شود، رسم عقلا بر چیست؟ رسم عقلا بر این است که آن کسی که تخصص بیشتر دارد، علم بیشتر دارد، آگاهی کافی دارد، باید از او تبعیت کرد درست هست یا نه؟ همه عقلا در همه امور همین را می‌دانند، حتی آن غریبی هم که وارد شهری، روستایی می‌شود و آدرسی می‌خواهد، بالاخره از آن مردم محل می‌پرسد که می‌دانند، هیچوقت از آدمی‌که نمی‌داند راه می‌پرسند؟! خیر هیچ عاقلی اینچنین کاری را نمی‌کند و حال آنکه ما اینجا می‌بینیم مساله به عکس است یعنی جُهّال می‌شوند تصمیم گیران دین، خیلی عجیب است، در هیچ کاری بشر این کار را نمی‌کند، در مرغداری، در گاوداری، در کشاورزی، در آدرس خانه، دنبال نادان نمی‌روند.

اما متاسفانه به اسم دین خدا، این جاهل را امر امر اوست، هر خلافی هم بکند، هر بدعتی هم بگذارد، هر گناهی هم که بکند توجیه می‌کنند که اجتهاد کرده است، اسم هوای نفس می‌شود اجتهاد، با کلمات چطور بازی می‌شود؟ اجتهاد به معنای صحیحش چیست؟ به معنای صحیحیش که در مکتب اهل بیت (ع) هم هست، این است که برای کشف حقیقت آن حکم دین باید اجتهاد کرد یعنی چه باید کرد؟ یعنی همه آنچه را که مربوط به کتاب خدا و قرآن درباره  آن موضوع، یا احادیث و روایات هست درباره آن موضوعه، یا حکم مستقل است درباره آن موضوع، یا اجماع امت هست، بر همه اینها احاطه کند بعد کشف کند از این طریق که حکم خدا چست؟ اجتهاد معنایش این است.

اما آنجا اجتهاد چه می‌شود؟ هر کاری کند می‌گویند اجتهاد کرده اتس یعنی همان هوای نفس است که همه پیغمبران هشدار دادند، اینجا می‌شود ملاک، خیلی عجیب است، قتل نفوس است، هتک ناموس است، تخریب دیار است، قضاوت ب ناحق هست، باشد توجیهه دارد، توجیهش چیست؟ توجهیش این است که اجتهاد کرده است، در مقابل نص، این که دین خدا نیست، این دین اشخاص است، دیگر فرقی نمی‌کند، در طول تاریخ همینطور بوده است الان هم همینطور است، یعنی حکم دین را مثلا ولید بن یزید بن عبدالملک شرابخوار که به گیلاس و به بطری قناعت نمی‌کرد، حوضی داشت پر از شراب که در آن شنا می‌کرد و شراب می‌خورد، دقت کردید و کثافت کاری‌های دیگر، بنابراین این باید چه کاری بکند؟ او باید قاضی القضات، اعلم علما را تعیین کند که او زیر نظرش به دین عمل کند، اسم این را چه می‌گذارید؟ در کدام رشته در کدام موضوع، در کدام کار آدمی را که هیچ چیز از دین سر در نمی‌آورد، او باید فرمان بدهد بر اعلم علما و او هم از او اطاعت کند «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ »[۱۰] بشود، نستجیر بالله از این تحریف، این دین خداست؟

در طول تاریخ اینطور بوده است، اگر مثلا حکم اعلم مفتی یا رئیس دانشگاه الاظهر مصر باید امضاء بشود که زیر نظر حاکم، حکم دین را بدهد باید مثلا مبارک که رئیس جمهور مصر بود یا سیسی باید او را به عنوان عالم بزرگ نصب کند و هرچه می‌گوید او اجرا کند و این بشود دین خدا، دین خدا همین است؟ آن هم که براساس صرفه و صلاح خودش کار می‌کند به دین کاری ندارد، به دین مردم هم کاری ندارد، تازه بخواهد او که جاهل است از دین نه تخصصی دارد و نه در این جهت کاری کرده است، اینها را به عنوان دین باور کردن کار سختی است، جاهل، حکومت جهال می‌شود حکومت دین، یزید می‌شود « أُولِي الْأَمْرِ» لعنۀ الله علیه، معاویه که روز چهارشنبه نماز جمعه خواند، خیلی عجیب است واز این قبیل، یکی دوتا ده تا صدتا نیست، همه اش اینگونه است، اینکه جهالش است.

دیگری اینکه امور دین را می‌سپارند به ستمگر، جهل مساله ایست، ظلم یک مساله دیگر است، یعنی به جای پیغمبر یک ستمگر می‌نشیند، و او ضمان اجرای دین خدا می‌شود، همه باید از او اطاعت کنند، اعلم علماء هم باید از او اطاعت کند، این چطور می‌شود؟! اینگونه می‌شود! با آن پرونده‌های قتل و جنایت و… در بنی مروان، در بنی امیه، در بنی عباس، در باقی پادشاهانی که ادعا دارند، صدام فرقی نمی‌کند، وقتی صدام آن قتل عامش را راه انداخته بود، عده ای از آقایان می‌گفتند ما تابعیم نسبت به امر صدام و بر ما واجب است، این می‌شود دین خدا، بعد یک فردی را می‌گذارد به عنوان شیخ الاسلام و هرچه را که آن پادشاه، خلیفه، ستمگر می‌خواهد، با توجیه و امضاء اعلم علما می‌شود دین.

می‌گویند:«سلطان سلیم عثمانی پادشاه عثمانی، در آن کشور پهناور که ما هنوز آرزو می‌کنیم که کاش می‌ماند، دقت می‌کنید، این هم هست، کاش همان حکومت عثمانی می‌بود، حال به هر حال، وقتی کاری می‌خواست بکند و حکمی را می‌خواست صادر کند، مامورش را می‌فرستاد بروید نزد شیخ الاسلام و بگویید این را امضاء کند و بیاورید، یا امضایش را بیاورید یا سرش را بیاورید» این می‌شود حکم الهی، حکم دین، بالاخره آن اجتهاد جهال و این هم حکم حاکم مرگ مفاجاه، اسمش را می‌گذاریم.

اصولا در طول تاریخ با پیغمبران جنگیدند، پیغمبران را شهید کردند، هر جا حریف پیغمبری نشدند چه کردند؟ از درون وارد شدند و با نفاق تخریب کردند، این مسیحیتی که در دنیا هست، این تعلیمات حضرت مسیح است؟ نستجیر بالله که حضرت عیسی پیغمبر اولوالعزم چنین فرمایشاتی بفرماید، انجیلی که پر از مزخرفات درون آن هست، این کتاب خداست؟ نستجیر اللله این کتاب خدا نیست، دلیلش روشن است، صد نوع انجیل هست انجیل حضرت عیسی کدام است؟ ببینید خیلی رسواست، مسیحیت به عنوان مومی در دست است، هرشکلی که بخواهد این موم در می‌آید، این می‌شود دین،

 آن وقت جانشین پیغمبر کیست؟ معاویه بن ابی سفیان، کسانی که با پیغمبر تا آخرین تیر ترکششان جنگیدند، و در فتح مکه که نتوانستند بجنگند مورد عفو واقع شدند، همه هزاران نفر، یکی از آنها او بود، که پیامبر فرمود:« اِذْهَبُوا فَأَنْتُمُ اَلطُّلَقَاءُ»[۱۱] اینها واجب القتل بودند، اما پیامبر، پیامبر رحمت است همه را بخشید، اینکه حضرت زینب(س) به یزید فرمود «یابن الطلقاء»[۱۲] به فتح مکه برگشت می‌کند.

حال این خلیفه پیغمبر عجب خلیفه ای پغمبر دارد! اینکه با امام معصوم و به تعبیر باقی مسلمین با خلیفه رسمی مسلمانان علی بن ابی طالب(ع) کودتا کرد، چطور جانشینی است برای پیغمبر؟ کودتا کرده است علیه خلیفه، تازه، آقای خلیفه، خودش که تنها نیست، ارتباط با جای دیگری دارد، همان چیزی که بعد از ۱۴۰۰ سال الان هم هست، ارتباط به کجا دارد؟  ارتباط با روم،  با مسیحی‌ها، می‌توانند این را پنهان کنند، یعنی حرف خودش نیست، حرف ارباب است.

آقایی هست به نام سرجون، مسیحی هست، در دستگاه معاویه هست، کارش چیست؟ یک ظاهری دارد و یک باطنی، ظاهرش غلام است، باطنش این نیست، باطنش یک نیروی نفوذی است مشاور آقای خلیفه معاویه بن ابی سفیان است، سرجون مسیحی.

چقدر بالای منبر شنیدید که از تاریخ برای شما گفتند که زهری که معاویه، حضرت حسن بن علی (ع)، سبط پیامبر اکرم و امام وقت را مسموم کرد و کشت، قیصر روم فرستاده بود، قیصر روم کجا؟ به دست معاویه؟! نشنیده اید؟! مشاور آقای خلیفه پیغمبر خارجی است، او دستور می‌دهد این اجرا می‌کند.

جایی در ذهنم هست از کتب تاریخ که گفته شده بود آن روزی که لشکر معاویه از دمشق از یک دروازه، به جنگ امیرالمونین علی(ع) حرکت کرد، از دروازه دیگر شترهای بار انواع تحفه و اجناس گران قیمت برای قیصر روم، عجب خلیفه دارد پیغمبر خیلی جالب است!

داستان پسر هند، هند که مادر معاویه است، که جگر جگر هم پیغمبر حضرت سیدالشهداء را دندان زد، همانطور که دیدید داعشی‌ها جگر یک سرباز مدافع را در آوردند و جلوی تلویزیون همه مردم دنیا دیدند، هند زن ابوسفیان مادر معاویه، جگر حمزه سیدالشهداء را از سینه پاره کرد و دندان زد.

داستان پسر هند(معاویه) مگر نشنیدی                 که از او و سه کس او به پیمبر چه رسید

پدر او لب و دندان پیمبر بشکست(درجنگ احد)     مادر او جگر عم پیمبر بمکید

خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت                  پسر او سر فرزند پیمبر ببرید[۱۳]

عجب جاشنینی پیغمبر دارد! خیلی فعال بوده! بله در تاریخ دارد که این روزها که فرزندان پیغمبر را به عنوان اسیر، زن و بچه و.. بردند به شام و در آنجا جشن گرفته بودند و جانشین پیغمبر، یزیدبن معاویه به هر حال عیش و عشوت راه انداخته بود، بچه‌های پیغمبر را بردند زیر سقفی که خیلی خطرناک بود، بحث سرجون تنها نیست، سرجون مشاور معاویه هست، بعد از معاویه تمام جریان کربلا به وسیله سرجون صورت گرفته بود تاریخ را ببینید، سرجون مسیحی، یعنی مشاور معاویه، پیامرسان قیصر، تمام جریان کربلا دیکته سرجون است که یزید نادان انجام داده است، وقتی اسراء اهل بیت فرزندان پیغمبر، فرزندان حضرت زهرا(س) را آوردند به زیر سقفی که خطرناک بود، و آنها جرات نمی‌کردند زیر سقف بایستند و هوا هم گرم بود و از زیر سقف به سمت آفتاب رفتند سپس سربازانی که آنجا کشیک می‌داشتند، نیروهای امنیتی، باهم صحبت کردند، آنها به هم گفتند: «آنها را ببینید که از زیر سقف بیرون می‌روند که سقف نیفتد و حال آنکه اینها همه می‌کشند اینها می‌خواهند جانشان را حفظ کنند حال آنکه همه آنها را قتل عام می‌کنند می‌کشند» این حرف را چه کسانی می‌گفتند؟ سربازان رومی‌به زبان رومی! به زبان رومی حرف می‌زدند، امام سجاد(ع) زبانشان را می‌فهمید که آنها با هم چه می‌گویند، حتی عرب نبودند رومی بودند، عجب جانشینی دارد پیغمبر! اما وحیش از جانب قیصر روم می‌آید.

حال فرق بین خودپرستی و خدا پرستی اینجاست، واقعا کشف حقیقت مشکل است؟! خدا در قرآن می‌فرماید:« قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ »[۱۴] مشکل از آنِ توست نه از آنِ  حق، حق روشن است، حال بعد از ۱۴۰۰ سال اینها جریان است، جریان که تغییر نمی‌کند، بعد از ۱۴۰۰ سال، واقعا این جُهال و این ستمگران که باز هم حاکمند، اینها حکم خدا را می‌دهند؟ سعودی‌ها که از دیدگاه مسلمان‌ها کلید دار حرم هستند، به به عجب کلید داران حرمی! اینها با حرم چه کردند؟! جرثقیل را انداختند روی زوار در مسجدالحرام ناامنش کردند بعد گفتند باد جرثقیل را انداخته است، شما را به خدا دقت کنید.

در منا آن همه قتل کار کیست؟ اشتباه شده است؟ یا برنامه است؟ خیلی عجیب است اما در عین حال به عنوان رهبر مسلمین، اما خودش دستور را از کجا می‌گیرد، دستور از فرشته انگلیس و خدای آمریکا، غیر از این است؟ ما دروغ می‌گوییم؟ تا قبل‌ها وقتی می‌گفتیم باور نمی‌کردند، ارتباط یهودی‌ها که الان علنی کردند، از قبل بوده، اصلا خودشان متهم هستند به خانواده یهودی، در لباس نفاق.

اما الان که آن عربستان است، امارات است، آن کشور دیگری است، اخیرا ترکیه هست، خیلی عجیب است، ائتلاف راه می‌اندازند با امریکا با انگلیس با فرانسه علیه چه کسی؟ علیه مسلمان‌ها، با یمن چه کردند؟ با فلسطین چه کردند؟ با لبنان چه کردند؟ با ایران چه کردند؟ با یمن، یا عراق … ببینید جالب اینجاست که اینها هرکاری که می‌کنند هیچ مشکلی برایشان ایجاد نمی‌شود در مقام «اولی الامر» بودنشان، اطاعتشان واجب است.

 همین الان که ما اینجا هستیم، خطیب مسجدالحرام که قبل‌ها مقامات بالاتری هم داشته قاضی بوده و… در مکه و … خطیب مسجدالحرام، آمد صحبت کرد با برنامه‌هایی که سعودی دارند انجام می‌دهند، گفت:«آقا این برنامه‌های سرگرمی که شما انجام می‌دهید، دخترهای جوان، پسرهای جوان را با هم مخلوط می‌کنید و می‌رقصند و… اینها که کار درستی نیست» این ولی امر مسملین چه کاری انجام داد؟ دستور داد خطیب مسجدالحرام را گرفتند بردند در دادگاه عدل الهی! به ده سال زندان محکوم کردند، این می‌شود دین خدا! ببینید.

آن چیزی که دو سال قبل بود به خاطر دارید، آن راننده ماشین، یک زن و یک بچه چهار پنج ساله خواستند بروند زیارت پیامبر اکرم(ص) آمدند مدینه گفتند «اللهم صل علی محمد و آل محمد» بعد چه گفت؟ «وعجل فرجهم» راننده لگد زد شیشه ماشین را شکست مثل خجر برداشت جلوی مادر گردن بچه را برید، این می‌شود دین، حال این یکی می‌شود از میلیون‌ها، این همه زن و بچه و کودک و بزرگ بکشند و ویران کنند که آمریکا این را می‌خواهد، اسرائیل این را می‌خواهد، «اولی الامر» هم که اینها هستند، «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ »[۱۵].

این درحالی است که اینطور در ذهنم هست که حتی آن عالم بزرگوار فخر رازی عالم سنی مذهب باسوادی است، تفسیر کبیر دارد، مفسر قرآن هست اینطور در ذهنم هست که به این آیه که می‌رسد خیلی با انصاف معنی می‌کند و می‌گوید:«سیاق آیه ایجاب می‌کند که اولی الامر باید معصوم باشند چرا به این دلیل که بدون قید و شرط دارد اطیعوا االه، و بدون قید و شرط دارد اطیعواالرسول، بدون قید و شرط هم دارد اولی الامر، این حاکی از این است که اولی الامر باید معصوم باشد» اما دین را پادشاه ستمگری که در هر جا هست یکی دو جا فقط نیست، هرکدام وحی انگلیس را بهتر بگیرند اولی الامرتر هستند اسمش را دین می‌گذارند، اما دین خدا یکی است و لاغیر « اَلْإِسْلاَمُ هُوَ اَلتَّسْلِيمُ»[۱۶].

و نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا.

[۱] سوره مبارکه  آل عمران/۱۹

[۲] الکافي  ,  جلد۸  ,  صفحه۲

[۳] الفرق بین الفرق ص ۱۴

[۴] سوره مبارکه  روم/۳۲

[۵] الكافي۱/۱۶/۱۲

[۶] همان

[۷] سوره مبارکه  زمر/۱۸

[۸] سوره مبارکه  آل عمران/ ۶۷

[۹] سوره مبارکه  بقره/۱۱۱

[۱۰] سوره مبارکه  نساء/۵۹

[۱۱] الإستبصار  ,  جلد۲  ,  صفحه۲۵

[۱۲] خطبه حضرت زینب کبری سلام الله علیها در مجلس یزید (شام)

[۱۳] سنایی

[۱۴] سوره مبارکه  بقره/۲۵۶

[۱۵] سوره مبارکه  نساء/۵۹

[۱۶] الکافي  ,  جلد۸  ,  صفحه۲

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *