بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین جمیعاً و رحمة الله و برکاته.
با سلام به امام زمان(عج) و با درود به رهبر فقید انقلاب و سلام و دورد به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام و عرض تسلیت أیام به محضر شما عزیزان أعظم الله اُجورَکم.
مشهور است که از مرحوم محتشم کاشانی کودکی از دنیا رفت خیلی دوستش میداشت برای او یک شعری در نوحه سرود؛ شب در عالم خواب پیغمبر اکرم (ص) را دید به او فرمودند: محتشم؛ در عزای فرزند خودت شعری سرودی، در عزای فرزند ما شعری نسُرودی! گفت: چه عرض کنم؟ فرمودند بگو: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است».
از خواب بیدار شد این مصرعی که از پیغمبر خدا گرفته بود، این را اصل قرار داد و ادامه داد. و شما ملاحظه میکنید بعد از صدها سال این شعر کهنه نمیشود، همه جا نوشته است، همه میخوانند، هر روز چند بار میخوانند. بوی آیات قرآن میدهد، کهنه نمیشود؛ « باز این چه شورش است که در خلق عالم است، باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است».
بعضی از امور حُسن و قُبح ذاتی دارند به تعبیر دیگر حسن و قبح عقلی. عقل تقسیم میشود به عقل ضروری و عقل نظری. عقل ضروری، فطرت است، همانطوری که شما در حسّ، مثلا لامسه دستتان شیء گرم را از شیء سرد، نرم را از شیء درشت و … تشخیص میدهد، آن هم در عالم معنی همین است؛ عقل ضروری که فطرت است خوب را از بد تشخیص میدهد. عقل نظری برهان و استدلال است و بر پایه عقل ضروری استوار است؛ اگر عقل ضروری که فطرت است سالم بماند استدلالهای عقلی سالم میماند. اگر آن را مخدوش کند دیگر اعتمادی نیست. علم محصول عقل نظری است. بنابراین وقتی میتواند اعتماد بخش باشد که فطرت سالم باشد. «شهد بذلک عقل سلیم إذا خرج عن الهوی و سلم عن علائق الدنیا»[۱] ( این کلام مولی است) اما اگر سالم نماند از علایق دنیا و از نفسانیات، عِلم میشود یک محصول مریض. و برای این است که میبینید چه در طول تاریخ چه در زمان معاصر ما، انسانهایی به ظاهر فهمیده، درس خوانده، عالم، چه خطاهای عظیمی میکنند(نعوذ بالله). در حالی که شما در همین تجربه چهل و چند ساله بعد از انقلاب بسیار دارید نه کم، از انسانهای با تقوایی که از علم کسبی خیلی برخوردار نیستند اما یک بار هم اشتباه نکردند، جهت آن چیست؟ تقوا. چیزی که از اشتباه جلوگیری میکند، تقوا است، علم هم مشروط به تقواست. اگر علم با تقوای مطهری باشد این در میآید که امام (رحمة الله علیه) میفرماید: نوشتههای او بلا استثناء…! چرا؟ چون فطرت سالم است طهارت نفسانی دارد. اما اگر چنانچه تقوا مشکل داشته باشد، علم هیچوقت قابل اعتماد نیست، خودش یک منشأ گول خواهد شد. و ما در تاریخ کم نداریم.
مسئله غدیر و مسئله عاشورا، اینها یک مسائل تاریخی و جغرافیایی نیستند؛ که بگوییم سرزمین غدیر آنجاست و سرزمین کربلا آنجاست! اینگونه نیست. همچنان که یک نقطه تاریخی نیست. اینها حالت سَمبُلیک[۲] دارند برای جریان. از اولین پیغمبری که مبعوث شده ( که حضرت آدم(ع) است یا حضرت نوح(ع) یا شیث(ع) یا …) تا آخرین حجت خدا که باشد، این یک جریان است که مدیریت دین الهی مبتنی بر این اصول است، این دیگر تاریخ یا سرزمین خاصی ندارد؛ «کل یومٍ عاشورا، کل ارض کربلا». غدیر هم همینطور است.
اما آنهایی که راه قابیل و راه جبهه ضد خدا را، جریانهای فاسد و ظالمی که در تاریخ بودند و هستند، اینها تلاششان بر این است که برای اینکه کارهای زشتشان را به نحوی توجیه کنند، همواره سعی میکنند که غدیر به فراموشی ببرند، علی (ع) را به فراموشی ببرند، در واقع پیغمبر(ص) و پیغمبران را به فراموشی ببرند، هر کار میخواهند بکنن بعد توجیه کنند. گذشته تاریخ پر است از این حرفها الآن هم پر است.
حالا خود ستمگران که این کار را میکنند که دیگر جای تعحب نیست؛ خودش ستم میکند و خودش هم میخواهد کلک در بیاورد. عوامی هم که گول میخورند باز جای تعجب نیست. تعجب از کسانی است که ادعای علم دارند بعد کار این عالم میشود توجیه ظَلَمه. خیلیها تلاش و سعی کردند چه از خود ظلمه و چه آنهایی که سوء استفاده چی در این برنامه و جریان هستند، چه عالمان گمراه و گمراه کننده(ضالّ و مُضِلّ)، که همواره کارشان این است. کربلا فراموش بشود علی(ع) فراموش بشود.
یک کسانی در این مرحله نمره بد گرفتند که اصلا نامشان را میشنوید تعجب میکنید. چرا؟ به جهت اینکه به نکته سنجی شهرت دارند. خیلی عجیب است. مثلا «ملّای رومی»، ملای رومی آدم نکته سنجی است واقعا جاهایی که همراه بوده، خوب مطلب را ادا کرده است، قابل استفاده هم هست. اما ملاحظه میکنید که در جاهای مختلف از وجود مقدس علی علیه السلام به گونهای توصیف میکند که دیگر بالاتر از آن نمیشود توصیف کرد؛ «او خدو افکند بر روی علی- افتخار هر نبی و هر ولی» دیگر بالاتر از این چه میشود گفت؟ . یا میگوید که «تو به تاریکی علی را دیدهای-زان سبب غیری بر او بُگزیدهای»[۳] بالاتر از این چه میشود گفت؟.
اما در مصیبت شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام که بزرگترین مصیبت عالم است، این آقا(ملای رومی) به طوری ورود پیدا میکند که قتل علی (ع) را به گردن خدا میاندازد، به گردن پیغمبر(ص) میاندازد، به گردن خود علی(ع) میاندازد، ولی یک نفر هیچ تقصیری ندارد، اصلا تقصیری ندارد! او کیست؟ ابن ملجم مرادی خارجی! ملاحظه کنید، به چه رسوایی! . و بعد از ورود به مسئله جبر، همه حُسن و قبح عقلی را زیر پا گذاشته همه مسلّمات تاریخ را زیر پا گذاشته تا این قضیه را بمالاند. این در حالی است که در یک بخش دیگری که بحث بعضی روایات و آیات میشود از کفّالقلم
و بحث جبر و اختیار میشود هرچه بگویی زیبا مسئله اختیار را تثبیت میکند.
خیلی عجیب است! همچنین نسبت به مقام شهادت حضرت حسین علیه السلام. آیا یک آدم نکته سنج نمیفهمد که این یک جریان تاریخی است از اولین انسانی که روی زمین بوده و پیغمبری که آمده تا آخرین کسی که حجت باید بر او تمام باشد، نمیفهمد؟ خیلی هم خوب میفهمد.
بعد برای جریان شیعههایی که در حلب شام، عزاداری امام حسین میکردند: نقل میکند: فلان کسی که آمد شاعری بود و گفت: چه شده؟ چه کسی از دنیا رفته؟ این چه عزاداری است؟ برای چه هست؟
همه با تعجب به او نگاه کردند (و گفتنند:) تو از کجا آمدهای تو مگر نمیدانی امروز عاشورا است؟ بعد از زبان آن آدم موهون بر اندیشه شیعه به عنوان انسانهای ناآگاه تعبیر میشود. که دوران یزید کی بوده است حالا چه ربطی دارد که شما این کار را انجام میدهید. خوب دقت کنید! چه کسی این حرف را میگوید؟ یک آدم نکته سنج. جوابش را باید در تقوا جست و جو کرد. تقوا نیست. و کارشان توجیه ظلمه است. حالا متوکّل عباسی به نحوی جلوگیری میکند از عزاداری امام حسین علیه السلام، میگوید: آنجا را بگیرید، اینجا را هم شُخم بزنید، آنجا را هم کشت و کار کنید، هر کسی هم بیاید دست او را قطع کنید؛ بگیرید، ببندید، بزنید و بکشید.
رضا شاه پلید به امر انگلیس کثیف، (گفت:) درِ این خانه را بببندید هیچ کس حق ندارد روضه بخواند، تنبیه هست زندان هست قتل هست … . اینها از این طرف تحت این عنوان، آقای ملای رومی از آن طرف تحت عنوان دیگری. همه یک هدف را تعقیب میکنند و آن اینکه این مطلب به عنوان جریان فراموش شود. تا دیگران. غافل از اینکه پیامبری که به این خبر داده این را هم خبر داده که هرگز سرد نمیشود.
خود متوکل عباسی لعنة الله علیه بعد از آن همه زدوبند دید نمیتواند ادامه دهد، رها کرد. یک خانم در دستگاهش کار میکرد جایگاهی داشت، احترامی داشت؛ بعد در همان سختگیریهایی که برای زیارت امام حسین (ع) میکرد، دیدند خانم نیست. گفت: کار داریم این خانم کجاست، اجازه نگرفته، کجا رفته؟ بعد از چند روز دیدند سروکله کنیز آن خانم پیدا شده. گفتند: خانم کجاست؟ گفت: مسافرت؛ رفته به زیارت کربلا. متوکل عباسی نتوانست، رها کرد. آن عامل پلید انگلیس، رضاخان، نتوانست، رها کرد. اینهایی که میخواستند به عنوان داعش و… در توطعه عربی و عبری و غربی، « فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ »[۴] این بیوت را خراب کنند، چطور به رسوایی کشیده شدند!
اما آن جایی که تقوا نباشد، ستمگران از عالِم بیتقوا حداکثر سوء استفاده را میکنند. مثل آقای «امام محمد غزالی» خودش به تنهایی یک شخصیت استثنایی است. کتاب «احیاء العلوم» اخلاقش هم سر زبانهاست. خوب آقای امام محمد غزالی، جنایت یزید را دیدی یا ندیدی؟ شنیدی یا نشنیدی؟ میدانی یا نمیدانی؟ موضع شما چیست؟ شما که ادعای پیشوایی میکنید موضع شما در این ظلم چیست؟ این جنگ با خداست. شما که خود را عالم دینی میدانید این جنگ با خداست. چه میگوید؟ میگوید: یزید توبه کرده! اینقدر انسان باید خودش را به نفهمی بزند؟!
شما ملاحظه میکنید یزید مدت سه سال یا چهار سال بیشتر نبود، امام حسین علیه السلام را شهید کرد، تازه مانع از سر راهش برداشته شد یعنی کارش را از آن به بعد شروع کرد. لشگر فرستاد به مدینة الرسول حرم پیغمبر اکرم (ص) خیلی انسان شرم دارد. مدینهی پیغمبر را که حرم پیغمبر است، لشگرش وارد شدند و گفتند سه شبانه روز جان این مردم، مال این مردم، ناموس این مردم، مال شماست. میدانید چه شد؟ آقای محمد غزالی این (یزید) مشغول توبه بوده؟! آمده است با لشگرش به مدینه تا توبه کند؟! در سه شبانه روز اینها دیگر هیچ جا را سالم نگذاشتند. برای مردم ناموس گزاشتند؟! اسبهایشان را داخل حرم پیغمبر بستند؛ آقای محمد غزالی! این آمده اینجا توبه کند؟
تازه آن بخشی از افراد که زنده ماندند میدانید چطوری زنده ماندند؟ جلّاد شمشیر به دست، آنها را میآوردند زیر شمشیر و به آنها میگفتند شما در اختیار یزید هستید اگر شما را بکشد حق با اوست اگر شما را بفروشد حق با اوست اگر شما را ببخشد حق با اوست؛ به این نحو با امیرالمؤمنین یزید بیعت میکنید؟ هر کس میگفت نه، سرش میپرید آن طرف. آنهایی که زنده ماندند با این کیفیت ماندند. این آمده اینحا توبه کند؟!
تمام نشد؛ حمله کرد به حرم خدای متعال مکه مکرمه(این بخشها را در تلویزیون هم دیدید). حرم الهی، محل أمن، حمله کرد. منجنیق ساختند و خانه خدا را کوبیدند. آقای محمد غزالی، این آمده اینحا توبه کند؟!
ما همچین نظراتی از همچین علمایی حالا هم داریم. در جهان اسلام بروید ببینید. از داعش حمایت میکنند، تحریف میکنند. از این همه جنایت علیه مسلمین و به پیروی از آمریکا و اسرائیل و انگلیس و فرانسه، بر سر مسلمانها هر چه در میآورند، یک عده توجیه میکنند. خودشان را از همه فهمیدهتر هم میدانند. باید چکارش کرد؟
این که در طرح دشمنان اسلام هر جا آدم فهمیده خوبی است قتل عام کنند. یک کشور مستقل مثل ایران انقلاب کرده. بیش از نود و هشت درصد از مردم این را خواستند. این جرم است؟ چه از روزی که منافقین و بعد از آن صدام و بعد از آن داعش و بعد از او دیگران و بعد از او تروریستها؛ حدود دویست و پنجاه هزار نفر از مردم شما از مسلمانها از بهترینها چه در دانش چه در بینش چه در تقوا، قتل عام کردند. تا برسد به کشورهای دیگر.
بوش یک دروغ میگوید و یک میلیون نفر از عراق را ظرف چند سال هدر میکند. در افغانستان همینطور در یمن همینطور … یک عده هنوز که هنوز است توجیه میکنند، من نمیگویم دویست و پنجاه هزار نفر، میگویم یک نفر. به چه دلیل و به چه قانونی؛ کدام قانونهای بین المللی این را میگوید؟ کدام قانون عقلی میگوید؟ کدام قانون شرع میگوید؟ بالاخره تا برسد به دویست و پنجاه هزار شهید و چقدر جانباز و چقدر شکنجه و چقدر آزاده و… .
اگر تقوا نباشد علم بدترین آفت است. از شاگردان امام بود از ایران پناهنده شد به صدام، دیگر جایی بهتر از او ندید؟! خیلی عجیب است. دنیا این است. « إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ »[۵] چیزی که بصیرت میدهد، تقواست. شما بسیار آدمهای با تقوا در همین مردم در ظرف این سی چهل سال که این پر ادعاها و این سیاست مدارها و این دانشمندان و این گواهینامههای حوزه یا دانشگاه در جیبشان است، افتضاح کردند، آنها یک بار هم اشتباه نکردند؛ چرا؟چون تقوا دارند. بعد در لعن یزیدِ اینچنینی آقا تشکیک میکند.
در یک نوشتهای دیدم که سه نفر عالم اسلامی بودند در آن زمان، یکی بود آقای شیخ فقیه که تقریباً مَشرَب شیعه داشت اگر هم شیعه بنود، مشرب شیعه داشت و بیشتر مسائل را با دلیل جلو میبرد و خیلی آدم بحّاثی بود. یک آدم دیگر بود به نام شیخ مزید، سنی متعصّبی بود، سومی هم آقای شیخ عبد الرحمان جامی(رحمة الله علیه) همین شاعر مشهور و سنی حنفی. بعد اینها در یک جلسهای با هم نشسته بودند. آقای شیخ فقیه بحث و کرسیهای آزاد اندیشی ایجاد میکرد. سؤال کرد از آقای شیخ مزید، گفت آقای شیخ مزید، لعن یزید چطور است؟ گفت: کار خوبی نیست شاید توبه کرده باشد. رو به شیخ عبد الرحمان جامی کرد و گفت: نظر شما چیست؟ گفت: نظر من این است که یک لعنت بر یزید یک لعنت بر مزید (که مرادش همان شیخ مزید بود). گفت اگر این احمقها پیدا نشوند هیچ کس جرأت نمیکند آن جنایتها را انجام دهد. توجیهگر آن ستمهای یزید، این تفکر شیخ مزید است؛ مایه تأسف.
الآن چقدر دارید؟ همین جنایات غربیها را صهیونیستها را انگلیسیها را یک عده به عنوان حزب و گروه و انقلاب رنگی و فلان، دارند توجیه میکنند. این دویست و پنجاه هزار شهیدی که شما دادید یا خانوادههای معظمشان یا اُسرا، آزادگان، جانبازان، اینها که به دست انگلیس و آمریکا کشته نشدند. اینها به دست همین خودیها کشته شدند. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه اگر اینها به آنها گِرا ندهند پشتیبانی نکنند، اجرا نکنند، مگر انگلیس یا آمریکا یا فرانسه یا دیگران میتوانند بیایند ایجا؟ چه کسی به آنها اجازه میدهد؟ یا در باقی کشورها،فرق نمیکند. وقتی در هر کشوری وارد میشوند در آن کشور لانه دارند، لانه بان دارند. بنابراین شهادت این بزرگ مردان ما به دست خودیهاست و إلا از دست آنها کاری ساخته نیست، از دست آنها چه کاری ساخته است؟
و باید همیشه برحذر باشیم که مبادا خدایی نکرده با یک سکوتی با یک کلامی با یک موضعی، ما در جایگاهی قرار بگیریم که عمل ما سکوت ما سخن ما قلم ما به نفع متجاوزین باشد و در خون عزیزانمان شریک باشیم. این ممکن است! خیال نکنید که ممکن نیست. وإلا آنها که جرأت نمیکنند بیایند داخل، به وسیلهی من و تو این کار را میکنند.
خداوند توفیق عزاداری اهل بیت علیهم السلام مخصوصاً سیدالشهداء علیه السلام را که بقاء اسلام و دوام اسلام به این (عزاداریها) است، به همه ما عنایت کند.
[۱] « شَهِدَ عَلى ذلِكَ الْعَقْلُ اِذا خَرَجَ مِنْ اَسْرِ الْهَوى، وَ سَلِمَ مِنْ عَلائِقِ الدُّنْيا. »- نامه سوم نهج البلاغه.
[۲] Symbolic=نمادین
[۳] مثنوی معنوی
[۴] سوره مبارکه نور/۳۶
[۵] سوره مبارکه اعراف/۲۰۱