به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در خطبه های نماز جمعه بیرجند ۱۴۰۰/۱۰/۱۰ جهت بهره برداری عموم منتشر گردید.
خطبه اول
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ وَ رَحْمَةُ اللَّه وَ بَرَکاتُهُ
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُ للهِ الأوَّلِ قَبْلَ الاْنْشاءِ وَالاْحْياءِ وَالاْخِرِ بَعْدَ فَناءِ الأشْياءِ الْعَليمِ الَّذي لا يَنْسى مَنْ ذَكَرَهُ وَلا يَنْقُصُ مَنْ شَكَرَهُ وَلا يَخيبُ مَنْ دَعاهُ وَلا يَقْطَعُ رَجاءَ من رجاه والصلاة و اشهد ان محمدً(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ علی آلِه الطیبین الطاهرین المعصومین) و بعدُ اوصیکم عباد اللَّه و نفسی بتقوی اللَّه
خودم و شما عزیزان رابه تقوای الهی دعوت می کنم به چند جمله ای که از بیان امیرالمومنین(علیه السلام) است دقت کنیم.
امام(علیه السلام) گفته شد که در مقابل قبرستان و کنار اصحابش با مرده ها چند جمله صحبت فرمود یا أهلَ الدِّيارِ المُوحِشَةِ، و المَحالِّ المُقفِرَةِ، و القُبورِ المُظلِمَةِ، يا أهلَ التُّربَةِ، يا أهلَ الغُربَةِ، يا أهلَ الوَحدَةِ، يا أهلَ الوَحشَةِ[۱]، ببین، ای شما که در مکان های وحشتناک ساکن شدید، محل سکونت همه ماست، یا أهلَ الدِّيارِ المُوحِشَةِ، جاهایی که دیگر در زیر خروارها خاک از سبزه و گیاه خبری نیست، و المَحالِّ المُقفِرَةِ، از نور آنجا استفاده نمی شود، و القُبورِ المُظلِمَةِ، يا أهلَ الوَحدَةِ، آی تنهاها، يا أهلَ الوَحشَةِ، قبر جای ترس دارد، يا أهلَ التُّربَةِ، خاک نشین ها، يا أهلَ الغُربَةِ، غریب ها که کسی از شما سر نمی زند، این آینده همه ما است، دنباله اش، أمّا الدُّورُ فَقَد سُكِنَتْ ، و أمّا الأزواجُ فَقَد نُكِحَتْ ، و أمّا الأموالُ فَقَد قُسِمَتْ[۲]، مردم، این خانه های زیبا گذاشتید و رفتید؟ خالی نماند، دیگران در آن نشستند، حالا شما از حلال یا حرام جمع کردید اما دیگران در آن نشستند، تمام؟ همسرهای شما بعد از شما همسر گرفتند، اموالی که با آن حرص جمع آوری کردید تقسیم شد، تقسیم شد، خب توجه داریم وقتی آدم می میرد از مالش یکی از چیزهایی که می تواند استفاده کند کفن است، از مال خودش، کفن واجبات دارد و مستحبات دارد، صاحبان اموال، من گوینده، خب کفن واجب را از مال میت بر می دارند برای خودش اما او بخش مستحبش را اگر وارث اجازه بدهد می شود برداشت و الا نمی شود برداشت، یعنی چه؟ ادامه سخن با مرده ها، هذا خَبَرُ ما عِندَنا[۳]، شما از این دنیا رفتید به آن عالم، مثل اینکه تلفن می زنید به کسی، آنجا چه خبر است؟ اینجا چه خبر است؟ هذا خَبَرُ ما عِندَنا، این خبری است که پیش ماست، در این دنیا، فَما خَبَرُ ما عِندَكُم، آن عالم چه خبر است؟ ثُمَّ التَفَتَ إلى أصحابِهِ ـ فقال أما لَو اُذِنَ لَهُم في الكَلامِ[۴]، اگر به آن ها اجازه سخن داده می شد پاسخ مرا می دادند که أنَّ خَيرَ الزّادِ التَّقوى[۵]، آنجا فقط یک کالا خریدار دارد، بقیه همه ساقط هستند و آن تقوای الهی است، خداوند به همه ما توفیق دهد در امور مختلف، می خواهد اقتصادی باشد، می خواهد صحبت روزمره باشد، می خواهد در خانواده باشد، می خواهد در جامعه باشد، می خواهد سیاسی باشد، می خواهد نظامی باشد، بالاخره تقوا، تقوا، وفقکم الله و ایانا ان شاءالله
شهادت صدیقه کبری فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را تسلیت عرض می کنم، هفته مبارکه بصیرت و میثاق با ولایت را و سالروز شهادت حاج قاسم عزیز سرباز امام زمان را بزرگ می شماریم، تقوا یعنی این، خدا به همه شما خیر دهد.
اقشار حلقات صالحین که به هر حال ادامه دهندگان راه حاج قاسم ها هستند و هر یک حاج قاسم بالقوه هستند و حضور آن ها را در این میعاد روز جمعه گرامی می داریم.
از مسائل مهم جامعه بشری و انسان همواره چه در تاریخ و چه در زمان معاصر و هر جا زندگی می کند شناخت دوست و دشمن است، انسان دوست دارد، دشمن دارد، این ها مسائل ابتدایی است اما فهمش خیلی دقیق است تا برسد به آن که در صحنه میدانی جامعه پیاده شود.
اصولا سوال اینجاست که آیا دوستی و دشمنی با دین ربط دارد یا نه یک مسئله احساسی خارج از دین است؟ بله، همین سوال را از امام معصوم نمودند، پاسخ، هل الدّین الّا الحبّ و البغض[۶]، سوال می شود که حب و بغض و دوستی و دشمنی یک مسئله شرعی و دینی است یا نه خارج از این مسائل است، چیست؟ پاسخ عجیب است، پاسخ این است که مگر دین غیر از حب و بغض است، یعنی تمام دین حب و بغض است، خب فهم این کلام برای من مشکل است، یعنی چه؟ حدیثنا صعب مستصعب[۷]، باید به اهلش مراجعه کنیم، یعنی چه که اصلاً دین غیر از حب و بغض نیست، منشأ دین عشق است، منشأ دین حب است و بغض که دشمنی است، عارضی است یعنی لازمه دوست داشتن هر محبوبی این است که محب نسبت به هر مانعی از وصول به محبوب برانگیخته می شود و دشمنی می کند، این لازمه اش است، خیلی زیباست، این ها خودشناسی و دین شناسی است و ولاء محبت، ولاء پنج مرحله دارد، یکی از آن ها ولاء محبت است، ولاء محبت مادرهمه خیرات است در راه حق، هر جا خیری است در راه حق از ولاء محبت بر می خیزد حتی ولاء حکومت که مهم ترین مسئله به هر حال اسلام شناسی و انسان شناسی و خداشناسی است، حتی ولاء حکومت تابع ولاء محبت است.
شما را که برداشت از خانه این ساعت آمدید اینجا، که حاج قاسم را که برداشت از خانه اش برد توی کوه و کمرهای کشورهای مختلف، که برد؟ این بسیجی را که براساس احساس مسئولیت در همه صحنه های خیر حاضر می کند و از رفاه و زندگی دست می کشد، بالاخره انگیزه ای وجود دارد، بدون علت که نمی شود، او ولاء محبت است، محبت، ولاء محبت سرمنشأ همه کارهای خیر است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ[۸]، این ولاء محبت، اگر در ولاء محبت پایتان قرص است خب، پیغمبر را، وصی پیغمبر را، نایب امام را، ولی فقیه را پیروی کنید، این عمل است، این عمل همان ولاء حکومتی است، حکومت پیغمبر را، حکومت امام معصوم را، حکومت نایب خاصش را، حکومت نایب عامش را، به هر حال قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ، بنابراین ولاء محبت اساس دین برعشق است، از خود گذشتن، از زندگی مادی گذشتن، از زن و بچه گذشتن و در راه آنچه که رضای خداست عشق ورزیدن و در پای آن جان دادن، این مکتب، مکتب عشق است و در اسلام ناب و از زبان معصومین (علیهما السلام) که بنده اهلیت توضیحش را ندارم و به اهلش باید رجوع کرد آنقدر این ها زیبا بیان شده، آنقدرعالی بیان شده که البته مستمعین محترم بنده بسیار مردم فهیمی هستند و آنچه را که بنده عرض می کنم آن ها قبل از آن می دانند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
خطبه دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُ للهِ الأوَّلِ قَبْلَ الاْنْشاءِ وَالاْحْياءِ وَالاْخِرِ بَعْدَ فَناءِ الأشْياءِ الْعَليمِ الَّذي لا يَنْسى مَنْ ذَكَرَهُ وَلا يَنْقُصُ مَنْ شَكَرَهُ وَلا يَخيبُ مَنْ دَعاهُ وَلا يَقْطَعُ رَجاءَ من رجاه والصلاة والسلام على خیر خلقه و اشرف بریته محمدٍ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آلهَ)
اللهم صلّ علی محمد ، و علی و فاطمة و الحسن و الحسین و علی علی بن الحسین و محمد بن علیٍّ و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علیٍّ ابن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الحجة القائم المهدی صلوات الله علیهم اجمعین و بعدُ اوصیکم عباد الله و نفسی بتقوی الله، اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ الاحیاء منهم و الاموات
خب در این بخش دنباله عرایض خودم را آنی که حب و بغض، دوستی و دشمنی به صورت احساسی این یک علامت است مثل آمپر، دوستی و دشمنی که اساس دین است احساسش یک علامت است از باب مثال؛ گرسنگی و سیری به صورت احساس یک علامت است اما این حاکی از یک واقعیتی است، واقعیت چیست؟ واقعیت این است که بدن نیاز به تغذیه دارد، اسم این احساس را گرسنگی می گذارید، احساس سیری وقتی است که بدن نیاز ندارد و دفع می کند، حب و بغض نیز اینگونه است، یعنی اگر احساس حب، دوستی و عشق می شود این یک علامت است، ولیکن یک زیرساختی دارد که آن واقعیت را نشان می دهد، همانگونه که در گرسنگی و تشنگی احساس نیاز بدن مطرح است اینجا احساس نیاز روح مطرح است، به چه؟ به کمال، انسان عاشق کمال است، انسان عاشق رشد است، بنابراین احساس دوستی بر اساس نیاز انسان به کمال است.
حالا یک تکلیف برای ما روشن شد که آن هم شناخت می خواهد و آن تکلیف این است که بشناسیم که خب سخن از دوستی، اگر دوستی را درست بشناسیم، دشمنی را درست بشناسیم و منشاء آن را بر اساس نیاز بدانیم، تازه تشخیص خواهیم داد که دوست کیست، ما می گوییم دوست، دشمن، دوست یعنی چه؟ دوست یعنی که؟ خب این را باید بشناسیم هر آنچه که، نگفتیم بر اساس نیاز است؟ هر آنچه که موجب رشد انسان می شود، موجب کمال آن می شود، موجب وصولش به محبوب می شود این می شود دوست، پس بنابراین به صورت کاذب همانطوری که سیری و گرسنگی کاذب است، دوستی و دشمنی اگر حقیقت دوستی و دشمنی را نشناسد، ممکن است به ظاهر دوست باشد، در باطن دشمن باشد، یک آدم منافق باشد، چطور می شود دوست، اینکه دوست نیست که، علامتش چیست؟ علامتش این است که او تو را به سمت کمال و رشد ببرد، به وصول به محبوب ببرد، بنابراین، این مقدمه است برای سیر و سلوک الی الله، کمال مطلق خداست، انالله و اناالیه الراجعون[۹]، بنابراین سیر الی الله، این سیر به سوی کمال است و دوست حقیقی ما خداست و آنهایی است که خدا آن ها را در مسیر خودش برای ما تعریف کرده است، مثل عقل، مثل پیامبران، صَدِيقُ كُلِّ اِمْرِئٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ[۱۰]، عقل را خدا به ما داده، دوست ماست، باید دوستش بداریم، پیامبر را خدا به ما داده، دوست ماست، نشانه به این است که موجب کمال می شود، بنابراین ما به او عشق می ورزیم و او ما را به خدا می رساند، معشوق و محبوب حقیقی خداست و آنکه ما را به سمت خدا راهنمایی می کند دوست حقیقی ماست، بقیه کذب است، بقیه نفاق است، ای بسا ابلیس آدم رو که هست پس به هر دستی نباید داد دست، ضمناً ما از لوح دوستی و دشمنیمان یک چیز دیگر هم می توانیم بخوانیم که آن ها که دارند خیلی شکر به جا بیاورند، آن چیست؟ احساس سنخیت، کسانی که ادعای دوستی می کنند و عشقی که باید نسبت به آنها در سیر الی الله انجام داد نشان این سنخیت است ولذاست آنهایی که مومن واقعی هستند قبل از آنی که همدیگر را به هم معرفی کنند، این منشأ روایی دارد، قبل از اینکه خودشان را معرفی کنند یا او را تجربه کنی خود دلها گواهی می دهد بر دوستی، این علامت سنخیت است، همانی که به اصطلاح ملای رومی می گوید: «ذره ذره کاندرین ارض و سماست، جنس خود را همچو کاه و کهرباست.»
انسانها همدیگر را جذب می کنند، جاذبه دارند، دافعه دارند، که را دفع می کنند؟ بستگی به سنخیت دارد، «ناریان مر ناریان را جاذباند، نوریان مر نوریان را طالباند»، آنهایی که اهل نور، اهل حق هستند، اهل عدل و ایمان هستند، سنخیتشان با اهل ایمان است، آن هایی هم که اهل نار هستند با همدیگر سنخیت دارند، این مسئله سنخیت یک بشارتی است، وقتی شما به امام صادق(علیه السلام)، وقتی به امام علی(علیه السلام) و وقتی به حضرت زهرا(سلام الله علیه) اظهار محبت و حب اهل بیت(علیهما السلام) می کنید که توصیه خدا در قرآن است، توصیه خداست، و نسبت به همه نیکان، وقتی به مرجع تقلید احساس محبت می کنید، وقتی به بنیان گزار جمهوری اسلامی احساس محبت می کنید، وقتی به رهبر فرزانه انقلاب احساس محبت می کنید، وقتی به این بسیجی خالص احساس محبت می کنید، این بشارتی است به خودت تبریک بگو، خوش به حالت، چرا؟ چون تو سنخیت داری، اگر سنخیت نداشتی این جاذبه نبود همانطوری که متاسفانه اهل باطل نیز اینگونه هستند، بعضهم من بعض، فاسد هستند و اهل فساد را دوست دارند، ظالم هستند، اهل ظلم را دوست دارند، اما اهل ایمان نمی تواند ظالم را دوست داشته باشد، ممنوع است، نمی تواند مفسد را دوست داشته باشد، احساس دشمنی می کند، چرا؟ چون آن ها دشمن انسان ها هستند.
بنازم آن مسئله ظریفی که سردار حاج قاسم(قدس سره)، سرباز دین، در نامه ای که به اهلبیت خودش می نویسد می گوید که من از اینکه لباس نظامی پوشیدم، خیلی خوش ندارم تصور شود که من لباس نظامی پوشیدم تا انسان بکشم، اصلا چنین نیست، خب پس برای چه پوشیدم؟ می گوید من این لباس نظامی را در جمهوری اسلامی پوشیدم که انسان کش ها را بکشم، این افتخاری برای نیروهای مسلح مکتبی جمهوری اسلامی ایران است بنابراین در نظام مقدس جمهوری اسلامی که اساسش بر حب خداست، خب بر اساس حب خدا همه جهان هستی را دوست دارد و انسان اشرف مخلوقات است، سرلوحه مکتب ما دوست داشتن انسان ها است، نه تنها انسان ها، باقی موجودات را هم دوست دارد، چرا؟ چون خدا را دوست دارد، خدا آفریننده این خلق است، همه جمادات و نباتات و حیوانات را دوست دارد، بالاتر از همه انسان را دوست دارد و لذاست که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و بالاخره همه آنهایی که در این راستا در هر پستی عمل می کنند، مبارزه با انسان کش ها است، با دشمنان انسان است، دیگران برای مال و شهوت و برای شهرت و برای نفسانیات خودشان می جنگند اما ما برای صلح جهان می جنگیم که دست بیگانه ها را از سر ملت های مظلوم کوتاه کنیم، همین که می بینید، این ها چقدر انسان می کشند، این ها چقدر شهرها و کشورها را ویران می کنند، کودک ها را می کشند، زن ها را می کشند، مردم را آواره می کنند، مردم در دریا غرق می شوند، مشاهده می کنید بیش از آنی که به ساحل می رسد بر سر پناهنده ها این ها چه می آورند،
هر چندی هم یک بار می گویند، آی ده ها هزار، آی هفده هزار، بیشتر، کمتر از کودکان پناهنده ها در کشورهای اروپایی ناپدید شدند، این یعنی چه؟ متوجه می شوید یعنی چه؟ این ها چه هستند که به جان بشر افتادند؟ بنابراین دشمنی با آن ها یعنی دوستی با انسان و همه ارزش های انسانی و در تحت دوستی و عشق به خدا می گنجد که خداوند شما را حفظ کند و ان شاء الله بتوانید در لوای صاحب اصلی انقلاب حضرت مهدی(علیه السلام) دفاع کنید و جهاد کنید و بشر را از ننگ این تمدن های وحشی و ظلم ظالمین نجات دهید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ، إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ
[۱] . حکمت ۱۳۰ نهج البلاغه
[۲] . همان
[۳] . همان
[۴] . همان
[۵] . همان
[۶] . الكافی ،ثقة الاسلام كلینی جلد ۲ صفحه ۱۲۵
[۷] . الکافی، جلد ۱
[۸] . آیه ۳۱ سوره آل عمران
[۹] . آیه ۱۵۶ سوره بقره
[۱۰] . تحف العقول، جلد ۱، صفحه ۴۴۳