بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَى آلِهِ آلِ اللَّهِ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَعْدَاءِ اللَّهِ
با سلام به امام زمان(علیه السلام) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان و عرض تسلیت ایام شهادت بی بی عالم فاطمه زهرا(سلام الله علیها)
مبدأ حرکت انسان به سوی خیر یا شر که إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً[۱]، از آن جایی شروع می شود که انسان خود را بشناسد، مبدأش را بشناسد، مقصدش را بشناسد، وظیفه اش را بشناسد و آفات راه را هم بشناسد.
انسان جبلتاً در خلقت خودش و انگیزه های روحی با حس پرستش آفریده شده، یکی از مختصات انسان و موجودات شبیه به انسان است.
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۲]، وقتی حرف نفی و الای استثناء در جمله ای ترکیب می شوند انحصار را می رسانند یعنی جز این نیست وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ[۳]، مای نافیه هست و الای استثناء یعنی انحصاراً برای این آفریده شده است، خب از این جمله و آیه کریمه هم استفاده تشریعی می شود که در تشریع وظیفه خود را بدانیم هم استفاده تکوینی از آن می شود که اشاره کردم همانطور که متخصصین فن در این جهت این را در انسان کشف کردند، اینکه انسان یک موجودی است که انگیزه پرستش در وجودش تعبیه شده و بنابراین نمی تواند اصلاً از زیر بارش خارج شود، اینجاست که معنی این آیه نیست که ما نیافریدیم انسان را مگر اینکه پرستش کند، معنیش این نیست، دلیلش این است که نون لیعبدون کسره دارد، نون الجمع مفتوحة ابدا، اما اینکه مفتوح نیست، مکسور است، چرا مکسور است؟ به این جهت که در آنجا یاء حذف شده، وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونی[۴]، لِيَعْبُدُوننی، یاء حذف شده و کسره به جای یاء نشسته، از این می فهمیم که در این امر تشریعی یا تکوینی خدا استنباط می شود به این که انسان از زیر بار پرستش نمی تواند بیرون برود و لذاست که انواع پرستش ها برای انسان مطرح است، حالا خدای متعال در این پیام تکوینی و تشریعی می فرماید که تو را برای عبادت خودم، نه برای عبادت، برای عبادت خودم آفریدم، در حدیث قدسی هم خلقت خَلَقْتُ الْأَشْیآءَ لِأَجْلِک، وَ خَلَقْتُک لِأَجْلی[۵]، همه این تشکیلات خلقت، ابر و باد و مه و خورشید و فلک و آسمان و زمین و نعمت هایی که لاتعد و لاتحصی است این ها را برای تو انسان آفریدم، تو را برای خودم آفریدم، این همان لِيَعْبُدُونی هست، یعنی این حدیث قدسی مطابق با آیه است، تو ر ابرای خودم آفریدم، مبدأ حرکت اینجاست، بخواهد یا نخواهد بر پیشانیش عبودیت نوشته شده اما چه را و که را عبادت می کند خودش باید انتخاب کند دیگر و لذاست که می بینید آن هایی که از زیر بار بندگی خدا در می روند از زیر بار بندگی که در نمی روند چون خلقتاً انسان اینطوری است، به اشیاء عشق می ورزد، بحث رفع نیاز بالفعل مادی او نیست، می گویید مال پرست، مال پرست چیست؟ مال پرست این است که سخن از رفع نیاز نیست، خب اگر بحث نیاز باشد انسان این وعده غذا خورد فعلا هیچ چیز نیاز ندارد، بحث این نیست که، یک لیوان آب که خورد، دو لیوان آب که خورد، سه لیوان آب که خورد دیگر آب نمی خواهد اما چطور است که الان بحث میلیاردها نیست، بحث تریلیون هاست به دست این بشر می افتد، حریص تر می شود، چرا؟ پرستش یعنی همین، خدا انسان را طوری آفریده که دچار پرستش می شود، مال پرست می شود، نفس پرست می شود، شخص پرست می شود، زینت پرست می شود، آن وقت آنچه که در آیه کریمه ذکر شده حالت معکوس پیدا می کند، وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۶] است بعد در آن آیه دارد که زمین و آسمان برای تو آفریده شده، وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ[۷]، این برای تو آفریده شده، معنیش این است که آن ها در خدمتش باشند و خودش بنده خدا باشد، وقتی از بندگی خدا سر بپیچد چه می شود؟ می شود بنده پول، می شود بنده مقام، می شود بنده شهرت و از این قبیل، بنده هوای نفس، بنده خانه، بنده ماشین، خب قرار بر این بود که آن ها برای تو آفریده شدند، تو مخدوم همه این جهانی، قرار بر این بود دیگر، حالا چه شد؟ معکوس شد دیگر یعنی انسان می شود بنده همه چیز، بنده همه چیز، دیگر ذلیل تر از این چه می باشد؟ ذلت بالاتر از این چیست؟ خدا برای انسان عزت خواسته، وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ[۸] اما اگر بنده خدا باشد همه این اشیاء بنده او هستند، تسخیر او هستند، تمام خوبی ها، بدی ها، تمام فضائل، رذائل، تمام خیرها و شرها سر همین دو راهی هست که آیا بنده خدا می شود یا بنده هوا، بنده هوا که شد دیگر بنده همه چیز می شود، همینی که در دنیا می بینید، این کارهای زشتی که بر اثر بی ایمانی از بشر سر می زند که دیگر سر به آسمان زده است، این همه جنایت، این همه ظلم، این همه بی راهه، چرا؟ چون قدم اول را اشتباه برداشته، از بندگی خدا سر باز زده و شده بنده همه چیز، برای پول ظلم می کند، برای پول انسان ها را می کشد، برای پول کشورها را ویران می کند، برای پول مردم را آواره می کند، برای پول زن و بچه ها را می کشد، اصلاً بدی دیگر برایش مطرح نیست، چرا؟ آن وقت آن عزتی که خدا می فرماید همه چیز برای تو هست، بنده چیزی نشوی، وَ خَلَقْتُک لِأَجْلی[۹]، من تو را به خاطر خودم آفریدم که این هم معنی خاص خودش را دارد، خدا که غنی بذات است، این امتیاز را می دهد به این موجود، نه این که او نیاز به بندگیش داشته باشد اما در آن جاذبه ای که در فطرت انسان آفریده شده و اگر حق را عبادت نکند خواه و ناخواه به باطل کشیده می شود، دیگر در اختیارش نیست، خَلَقْتُک لِأَجْلی[۱۰]، همان تعبیری که در زبان شعر حافظ (رحمت الله علیه) می گوید یک نظر کرد خدا دید ملک عشق نداشت، خیمه در مزرعه آب و گل آدم زد، این چه عزتی است خدا به انسان داده است، وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ[۱۱] اما آن کسی که از این عزت سربرتابد جایش ذلت است، سگ می پرستد، گربه می پرستد، باطل می پرستد، دیگر او محدودیت ندارد اما اگر تصور می کند که از عبودیت شانه خالی کرده اشتباه کرده، نمی تواند از عبودیت شانه خالی کند، چون خلقتاً اینطوری است و عبودیت پروردگار هم که او غنی بذات است نه معنی آن این است که حالا خدای متعال وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا[۱۲]، این همه نعمت به ما داده، حالا ما هم در مقابل بندگی خدا کنیم، او که به بندگی ما نیاز ندارد که، امتیازی به ما داده که از این استفاده کنیم، غنی بذات که دنبال سود نیست، آن جود است نه سود و معنی آن به این است که اگر این انسان را که خدای متعال او را مستعد آفریده، وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ[۱۳]، اگر خدا انسان را مستعد آفریده برای کمال و اگر سیر او الی الله است، عبدی أطعنی أجعلک مثلی، أنا حیّ لا اموت اجعلک حیّا لا تموت،أنا غنیّ لا أفتقر أجعلک غنیّا لا تفتقر، انا اقول للاشیاء کن فیکون و انت تقول للاشیاء کن فیکون[۱۴]، اگر این است خب فرمولش چیست؟ فرمول این حرکت به سوی کمال مطلق را بندگی اسم می گذاریم، یعنی در قید خدا بودن، بنده یعنی چه؟ یعنی در بند، یعنی هر کار می خواهد بکند، هر چه می خواهد بگوید، هر قدمی که می خواهد بردارد، هر قلمی که می خواهد بنویسد فرق نمی کند، معنیش این است که این برای رضای خدا باشد، مقید است در هر اقدامی ببیند خدا راضی است یا نه؟ بنابراین بندگی یک چیزی نیست که حالا در ذهن ماها از کجا چنین چیزی ورود پیدا کرده، شاید به بردگی های نوع انسان این به ذهن ما سرایت کرده که مثلا این برای او کاری کند، نخیر، برای او کاری نمی کند، برای خودش کاری بکند، بنابراین این فرمول کاری که خدا فرموده و عشقی که در انسان به حق آفریده که اگر انسان با معصیت آن عشق را، آن فطرت را پایمال نکند کاری که برای رضای خدا می کند با بالاترین لذت صورت می گیرد چون بر اساس عشق است و نتیجه آن عالی ترین کمال است و پروردگار هم در نظام خلقت مادی همه مقدمات را برای بشر داده و هم در نظام تشریعی و ولاءی که آن فرمولش در جملات دعای شریف ندبه که استخوان بندی این دعا از محکمات عقل، از محکمات آیات قرآن است، از محکمات احادیث است، چه فرمول زیبایی است، چقدر این فرمول زیباست.
خدای متعال این سیستم جهان مادی را بر اساس سبب و مسبب آفریده و در اختیار ما قرار داده و او فرمول و سیر حرکت به سوی کمال را هم که گفتم در دعای ندبه چقدر زیبا تنظیم شده، همه اش هم محکمات است، بنابراین معنی عبودیت و بندگی این نیست که برای خدا کاری انجام دهیم، معنیش این است که خدای متعال موجودی آفریده که این موجود قدرت سیر به سوی کمال مطلق دارد اما شرطش این است که در قید و بند قانون الهی باشد، حالا چه مادی، چه معنوی، فضائل و کرامات و کمالات و خوبی ها و همه خیر این ها آثار این حرکت است، یعنی اگر کسی بخواهد به هر چه برسد از کمالات، از خیر، از اخلاق، از شرافت، از عزت، راهش این است که در قید این قانون باشد، این قانون است، این فرمول است و خب در همان دعای ندبه شیوه آنچه را که در بعد معنوی و ولایی و پیشوایی و تعلیم و اسوه بودن از بهترین اولیاء خودش پروردگار انتخاب کرده و متاسفانه بشر عنود، بشر لجوج، بشری که بدترین دشمنش نفس خودش است ببین که چه کرده که حالا مظلومیت زهرا (سلام الله علیها) یک گوشه آن است، تاریخ را بردارید ببینید چه کرده، همین الان چه می کند؟ دنبال که می رود؟ برای چه می رود؟ دنبال که می رود؟ دنبال چه می رود؟ ببینید، این یک خودسازی حقیقی است، راهی است طی شده، آن هایی که این راه را در وجه صحیحش انجام دادند آثار و نتایج و کرامات و معجزات و تقوا و کمالاتشان بهترین شاهد این است که این راه، این هم نتیجه اش اما راه های دیگر چطور؟ با پول پرستی و با سگ پرستی و با ظالم پرستی و با طاغوت پرستی و این ها، کجا، کی؟ کسی به جایی رسیده؟ جز ننگ، جز ذلت، جز ظلم، وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۱۵]، این ببینید و ذکر دارد، بحث این نیست که این ها را یاد بدهد، تعلیم بدهد، تعلیم را آنجایی می دهند که کسی چیزی نمی داند بعد به او یاد می دهند اما اینجا می گوید وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۱۶]، وَذَكِّرْ جایی است که طرف می داند، منتهی غفلت دارد دیگر، می داند، توجه ندارد، به او توجه بدهد و خب شما که الحمدلله با تحصیل علوم دین و آشنایی با قرآن خیلی بهتر از بنده می دانید اما جبهه ای هستید که باید به هر حال خودتان را منظم کنید در مقابل این استکبار جهانی که در رذالت و پستی و ظلم و ستم و این ها دیگر هیچ چیز فروگذار نکرده و این شرایط سخت آخرالزمانی باید جبهه ایمانی که شماها هستید بالاخره جبهه باید تشکیلات داشته باشد در جهت تبلیغ همانطوری که در صحنه های نظامی، جبهه ها علیه دشمن باید تجهیزات داشته باشند و الا دشمن آن ها را نابود می کند، مهم ترین مسئله ما امروز مسائل فرهنگی است و جبهه آن شما هستید و باید واقعا یک جبهه ای باشد که در مقابل این تهاجم به ناحق استکبار جهانی که البته همه جانبه هست و همه گزینه ها را در نابود کردن ما روی میز دارد ولی جبهه فرهنگی حرف اصلی و اول و آخر را می زند و سربازان جبهه فرهنگی شما هستید، ان شاءالله که موفق باشید، راهی که حضرت زهرا(سلام الله علیها) رفته و زینب کبری (سلام الله علیها) پیام آن را رسانده است همه شما حامل پیام زهرا و زینب هستید، چند روز قبل تولد حضرت زینب (سلام الله علیها) بود و این روزهای آینده هم مصائب حضرت زینب (سلام الله علیها) است و شما هم باید در این جبهه آنچه را که بایسته است انجام دهید، ما هم دعاگوی همه شما هستیم، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
[۱] . آیه ۳ سوره انسان
[۲] . آیه ۵۶ سوره ذاریات
[۳] . همان
[۴] . همان
[۵] . الجواهرالسنیة، ص۳۶۱
[۶] . آیه ۵۶ سوره ذاریات
[۷] . آیه ۱۳ سوره جاثیه
[۸] . آیه ۸ سوره منافقون
[۹] . الجواهرالسنیة، ص۳۶۱
[۱۰] . همان
[۱۱] . آیه ۸ سوره منافقون
[۱۲] . آیه ۱۸ سوره نحل
[۱۳] . آیه ۳۱ سورنه بقره
[۱۴] . الجواهر السنیه، کلیات حدیث قدسی، ص ۷۰۹
[۱۵] . آیات ۵۵ و ۵۶ سوره ذاریات
[۱۶] . همان