خانه / درس اخلاق / یکشنبه های علوی / متن کامل / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۴/۲۰ / جلسه دهم

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۴/۲۰ / جلسه دهم

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یکشنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۴/۲۰ جهت مطالعه عموم علاقه مندان منتشر شد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان

با عرض تسلیت ایام شهادت حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) عظم الله اجورکم

(حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ وَ مِفْتَاحُ کُلِّ سَیِّئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ کُلِّ حَسَنَة)[۱] ، به دنبال مطلب روزهای قبل و اینکه اگر سر این دو راهی اشتباه کنیم و دنیا را به جای ابزار به عنوان هدف بگیریم مفتاح کل سیئه، کلید همه بدی ها اینجاست، راس کل خطیئه، هر کار ناشایستی حاصل می شود و هر حسنه و کار نیکی را نابود می کند، ما سر چنین دوراهی هستیم، تاریخ هم پر است که از جمله آن ها به شهادت رساندن اوصیای پیغمبر است به وسیله چه کسی؟ به وسیله کسانی که می دانند نه که نمی دانند، می دانند، اینطور نیست که ندانند اما وقتی دنیا هدف شد این اتفاق می افتد.

آنچه که هارون الرشید نسبت به حضرت موسی بن جعفر( علیه السلام) معرفت داشت مسلم بنده ندارم، نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا

آنچه که مأمون نسبت به حضرت امام رضا(علیه السلام) معرفت داشت من ندارم تا بعدی ها، تا خلیفه عباسی که برای دستگیری حضرت مهدی(علیه السلام) خانه شان را محاصره می کرد، معرفت داشته، این منحصر به حالا نیست که، معرفتی که فرعون نسبت به حضرت موسی داشته اما چه فایده؟ (لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ)[۲]، شما می دانید که من پیامبر خدا هستم چرا اذیت می کنید؟ همیشه اینطور بوده الان هم همینطور است.

مثلا آقا شک دارد که صدام درست می گوید یا امام؟ شک دارد ترامپ درست می گوید یا مقام معظم رهبری؟ شک دارد، آن جریان هارون الرشید که امین و مأمون را پیش استاد گذاشته بود ادبیات می خواندند.

یک روزی استاد آمد به محضر هارون الرشید هارون این پسرهای خودش مأمون و امین را که نوجوان بودند خواست به استاد گفت بپرس، استاد هر چه پرسید بیست ممتاز پاسخ دادند بعد هارون به این ها گفت بروید، بچه ها رفتند، بنا کرد به گریه کردن، آن استاد گفت که اینجا که جای گریه نیست، بچه هایی که اینقدر زیبا پاسخ دادند، این همه به هر حال بر درس خود مسلط هستند، این که جای خوشحالی دارد، گفت بله ولیکن حال شما چطور خواهد بود یک روزی که این ها به جان هم  بیفتند و همدیگر را بکشند.

گفت باز این چه حرفی است؟ شما این را از منجم شنیدید؟ گفت نه، گفت از کاهن شنیدید؟ گفت نه، گفت خب چه دلیلی دارد این حرف؟ گفت وصیی از اوصیای پیغمبران این حرف را گفته چون هیبت خلیفه او را گرفته بود نپرسید چه کسی است آن وصی و رفت.

بعدها بچه ها بزرگ شدند هارون الرشید آمد در خانه کعبه را باز کرد با عده ای رفتند داخل، وصیت نامه اش را به خط امین نوشت که بعد از من ولیعهدم امین است، بعد از امین ولیعهد او مأمون است و باقی خصوصیات و گفت که این را تکثیر کردند و همه شهرها و استان ها بخشنامه کرد، برای چه؟ برای این که این کار را مشخص کند و آن اتفاق نیفتد، آن اتفاقی که برایش گریه می کند نیفتد، هارون الرشید از دنیا رفت و حکومت امین گرفت، بلاد خراسان هم به عنوان یک استاندار مأمون آمد بعد هم بینشان درگیری شد که فیلم آن را هم دیدید و مأمون برادرش را کشت و سرش را در دارالاماره آویزان کرد، هر کس وارد می شد اول باید بر او لعنت می کرد و بعد می نشست، حدود ۴ سال فکر می کنم این بود، بالأخره یکی وارد شد و گفت لعنت بر این و بر پدرش، دیگر مأمون جمع کرد سر امین را، حالا یک روزی آن استاد مأمون آمد یک ملاقاتی با مأمون داشت گفت که به خاطر دارید آن جلسه سوال و جواب زمان پدرتان را گفت بله، گفت آن روز بعد از آن که شما بیرون رفتید پدرتان خیلی گریه کرد، گفتم چرا گریه می کنید، همین مسئله اختلاف شما دو برادر را عنوان کرد که این ها هم را می کشند و من از پدرتان پرسیدم قول منجم است گفت نه گفتم قول کاهن است گفت نه گفتم پس از کجا این حرف را می گویید گفت وصیی از اوصیاء انبیاء این حرف را فرموده، بعد هم هر چه خواست علاج کند نتوانست علاج کند، آیا شما می دانید که آن که به پدرتان این پیشگویی را فرموده چه کسی بوده است؟ گفت بله او موسی بن جعفر(علیه السلام) بوده، ببین این کاملاا معتقد است اما دنیا نمی گذارد مثل بسیاری از این کارهای روزمره خودمان، باورمان چیز دیگری است  و راهمان چیز دیگری است، نیست؟ این چند میلیون پرونده که در دادگاه است بهتر از قاضی چه کسی می داند حق با چه کسی است؟ خود فرد مجرم، نیست؟ همین کارهای روزمره، حالا که ما در مرحله بالاتری قرار نگرفتیم که یک آزمایشی بشویم ببینیم ما چه و که هستیم، خود ما هم نمی دانیم که هستیم (أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِه)ِ[۳]، خود ما هم نمی دانیم ته دل ما واقعش چیست؟

در آستانه ذی الحجه هستیم و یوم غدیر، شما می فرمایید که آقایون نمی دانستند، عجب، چطور نمی دانستند؟ همه آن ها می دانستند،  أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فلان، این لباس خلافت را به تن کرد در حالی که می دانست نه اینکه نمی دانست  أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى، می دانست که آن محور این گردش دین و اصل خلافت مال من است، نمی دانست؟ می دانست، این خطبه شقشقیه است أَمَا یعنی توجه توجه، چه کسی می گوید؟ امام معصوم می فرماید، آن هایی را هم که راه دیگر می روند بالأخره خلیفه رسمی آنها این حرف را می گوید، این هم که یک چیزی است که بالاخره نهج البلاغه را شیعه و سنی و علمایشان شرح زدند، یک چیزی نیست پشت پرده، بعد قسم می خورد امام، امام معصوم قسم می خورد وَ اللَّهِ به این که او می دانست که این بر عهده من است، چرا؟ خب در آن دنباله همین عبارات خطبه شقشقیه می فرماید گویی نشنیده بودند آیه قرآن (تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا)[۴] این آیه را نخوانده بودند؟ بعد می فرماید چرا، خوانده بودند، چطور می شود مسلمان این آیه را نخواند، آن هم اصحاب پیغمبر، خوانده بودند ولیکن حالا به نحوی به دنیا مشغول شدند و زر و زیور دنیا آن ها را فریب داد، دیده را ندیده گرفتند، یک چیز رایج است اما باید توجه داشت حالا می خواهد مسائل جزئی باشد که من شما را فریب می دهم یا مسائل اهمی باشد مثل مسئله خلافت که حقوق عامه هست برای نوع بشر در سطح کره زمین تا قیامت، فرقی نمی کند، این کلک ها که ما بشر در می آوریم و اشتباه می کنیم.

در قرآن کریم می فرماید که یا ایها الناس، آی گوش بدهید، (َیا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ)[۵]، از حکم خدا، از حکم عقل، از حکم فطرت، شریعت، از حکم علم، این ها همه احکام الهی است، سرپیچی می کنی؟ سرکشی می کنی؟ سرکشی می کنی به ضرر کیست؟ به ضرر خدا است؟ نه، به ضرر پیغمبر است؟ نخیر، دنیا همه کافر گردد، باشد، نوح کار خودش را انجام می دهد، حالا که مردم بخواهند ایمان بیاورند، می خواهند نیاورند، خود می دانند، نه به خدا ضرر دارد، نه به نوح، نه به امام علی(ع) نه به امام صادق(ع) حالا همه بروید دنبال امام صادق(ع) یا هیچکس نرود، امام صادق(ع) هیچ تغییری نمی کند، چه ضرر دارد، هیچی، پس ضرر مال چه کسی است؟ مال خود شما است.

تمام این جهان هستی قانون است، شریعت الهی هم قانون است، هر چیزی هم که بخواهد اداره شود باید بر اساس قانون اداره شود و خارج از آن فساد است، هر چه باشد، چه تکوینی باشد چه تشریعی، آن وقت جامعه بشری برای اینکه به خیر و صلاح برسد قانون خیر و صلح می خواهد، بسیار خوب، این قرآن اما مهم تر از آن چیست؟ مهم تر از آن مجری قانون است، درست است؟ شما بهترین قانون را دست چه کسی می دهید؟ بهترین قانون عدل را به دست یک آدم ستمگر بدهید، آیا آن را اجرا می کند؟ بهترین قانون ایمان را بده به دست یک انسان کافر، اجرا می کند؟ بهترین قانون علمی را بده به دست یک جاهل، اجرا می کند؟ ببین، خود این یک ضابطه می خواهد، این ها تنها لفظ نیست، خود این یک ضابطه و قانون خاص می خواهد که شرایط حاکم چیست، بحث های علمی و کلامی و فلسفی و این ها، اینجا جایش است.

شرایط حاکم چیست؟ گفتم پشتوانه این ها استدلال های عقلی و نقلی و عرض باشد که بحث های کلامی و فلسفی و این ها است اما باید شرایط حاکم مشخص باشد (اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ)[۶]، خدا می داند که این مسئولیت و نبوت و امامت و رسالت و حجت، ولایت را به که واگذار کند چرا؟ چون خدا به باطن افراد اگاه است، همان طور که در تشریع قانون خدا از حقیقت همه اشیاء آگاه است و بر اساس آن قانون تشریع می فرماید در اجرایش هم خداوند از باطن همه بندگانش آگاه است و آن را به افراد خاصی واگذار می کند و الا نمی شود، هر کس بگوید می شود دروغ می گوید، نمی شود، آن وقت هزینه اش را چه کسی می دهد؟ (يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ)[۷]

سرکشی می کنید؟ باید هزینه اش را بدهید، از چیزهایی که کسی روی ان حساب نمی کند هزینه همین است، شما تا به حال نشستید واقعا با چرتکه حساب کنید که چه شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ اینی که در خطبه حضرت فاطمه زهرا(س) و ولایتنا اَماناً للفرقة، ما که معنی این را نمی فهمیم، اگر می فهمیدیم حالمان بهتر بود، این یک اصل است، اگر چنانچه همانطور که خدا قرار داده، این ولایت خدا، این ولایت رسول الله، این ولایت معصوم، امیرالمومنین(ع)، امام صادق(ع)، حضرت مهدی(ع) اگر این حفظ می شد و به عنوان مشروعیت در شرایط حاکم این اصل رعایت می شد اصلا دیگران در هر جا انگیزه هیچ گونه حرکتی برای تصرف به ناحق حکومت اصلا نداشتند، حالا شما تاریخ را بردارید، ببینید

حالا از کجا شروع کنم؟ از در خانه حضرت زهرا(س) شروع می کنم، از همان جا شروع کنیم تا جنگ های جمل و صفین و نهروان و بعد جریانات کربلا، ابدا در این ها که خلاصه نمی شود.

بعد شما ملاحظه کنید سلسله پادشاهانی که بعد از بالاخره دوران خلافت آمدند، این ها همینطور ساده آمدند؟ چه جنگ هایی، چه قتل عام هایی، چه کشتاری، چه گرسنگی هایی، چه مرگ و میرهایی، بابا، یکی دو تا، ده تا، یک میلیون، ده میلیون که نیست، این ها هزینه هایی است که مردم پرداخت کردند، الان هم پرداخت می کنند، همین الان که ما اینجا نشستیم در دنیا و کشورهای اسلامی چه خبر است؟ این هزینه ها از چه روی گردن مردم می افتد؟ از سوء انتخاب خود مردم بعد موجب می شود که چنگیزخان مغول می آید، چنگیزخان و هلاکوخان چه کرد؟ امیر تیمور چه کرد؟ بابا این ها یک گوشه اش است تا جنگ های جهانی تا جنگ صدام تا همان چیزی که الان در دنیای ما می گذرد، این ها هزینه ای است که مردم می دهند، برای چه؟ به جهتی که ضوابط و شرایطی که باید برای حاکم باشد زیر پا گذاشته شده، این قانون ندارد؟ این چطور دینی است که برای رنگ کفش که مستحب است که زرد باشد حکم دارد برای این مسئله حکم ندارد؟ این چطور دینی است؟ شرایط حاکم چیست؟

دیگر بعد از آنکه بنی امیه، بنی مروان، حجاج بن یوسف، جنگ های مختلفی که به هر حال این ها هر روزی به هر بهانه ای و قتل های مردم، گرسنگی های مردم، بی فرهنگی مردم، جهل مردم، این ها همه لازمه تخلف از اصل شرایط حاکم در دین است و حال آنکه اگر آن اصل بر سر جایش می بود سر این مسئله هیچ جا بینی ای خونین نمی شد، چرا؟ چون یک مسئله استدلالی است، نهایت با اختلاف نظر با هم می نشستند تضارب افکار می شد بعد هم توافق افکار می شد چون دلیلش روشن است تا برسد به بعد از غیبت امام معصوم(ع) همانی که به هر حال در طول تاریخ و همین الان در کشور خودمان، خوب از نظر خانوادگی، از نظر فامیلی، از نظر قومیتی بنیان گذار جمهوری اسلامی با رهبر فرزانه انقلاب نه فامیل هستند نه خویشاوند هستند نه از یک قوم هستند نه از یک طایفه هستند اما انتقالش بر اساس ملاک است، این جنگ و دعوا ندارد دیگر، این استدلال دارد، جنگ و دعوا ندارد، حالا همین را اگر چنانچه وسیع کنید در عالم اسلام که اگر آن می بود همه جهان اسلام بود که فلان اروپایی می گوید که اگر ما می دانستیم که معاویه بن ابوسفیان در چه قیافه ای می بود، مجسمه معاویه را سر چهار راه های اروپا می ریختیم، چرا؟ به جهت اینکه اگر او جلوی امیرالمومنین علی(ع) را نمی گرفت همه دنیا مسلمان می شد، خوب مسلمان می شدند تو اینطور حیوانی نبودی، بیشعور نبودی، انسان می شدی، یعنی تمام این ها به گردن که می افتد؟ به گردن همان حذف کردن شرایط حاکم، چقدر منطقی، چقدر مستدل، چقدر عقلی، چقدر فطری، مردم چقدر خوب می پذیرند، مردم را خواص خراب می کنند، مردم خوب هستند، عوام را خواص خراب می کنند، بعد کار می افتد در دست جهال بالأخره از دین داعش می سازند، از دین این گروه های مسخره را می سازند که هیچی حالیشان نیست، نه از انسانیت، نه از اسلامیت، دم از شریعت می زنند، خیلی عجیب است، وقعا کار را به کجا رساندند.

مردم ملاک می خواهند، بعد از ان جریاناتی که خواص آن همه جنایات کردند و آن همه جنگ کردند و آن همه مسلمانان را به کشتن دادند و غیره افتاد دست بنی امیه، اصلا چه ربطی دارد خلافت پیغمبر خدا به یک خاندان فاسد که با خود پیغمبر تا آخرین فشنگش جنگید، بدتر از آن ها بنی مروانی که او پدرش از فاسدترین افراد بود و پیغمبر آن ها را از جامعه تبعید کرد از بس فاسد و مفسد بود، خیلی عجیب است، بعد این ها آمدند به جای پیغمبر، خیلی عجیب است، بعد یک عده راه افتادند که باید عرض باشد که این سیستم عوض شود و به جای آن ها به خاندان پیغمبر برگردیم، الرضا من آل رسول الله، مردم استقبال کردند اما در همین هم کلک بود یعنی همان هایی که این منصور دوانیقی که در زمان امام صادق(ع) بود او جزو مداحان امام صادق(ع) بوده است، دقت فرمودید، حتی باورهایش، که یک وقتی در حضور منصور دوانیقی که درباره حضرت مهدی(ع) صحبت می شد به او گفتن شما این حرف ها را باور دارید؟ گفت باور دارم، چرا که من از امام باقر شنیدم، ببین، معتقد است اما سیاسی کاری و کلک و همین هایی که الان می بینید بعد گفتند برای مشروعیت باید از خاندان پیغمبر(ص) باشد بعد هم بنی عباس آمدند قضیه را قبضه کردند و یک کارهایی انجام دادند که باز بنی امیه و بنی مروان هم انجام نداده بودند.

هر جا بچه پیغمبر شناسایی می شد می گرفتند و لای دیوار می دادند، کارهای عجیب و غریب می کردند و مدت ها سادات متواری بودند و در هیچ جا اسمشان را نمی گفتند که از اولاد چه کسی هستند، این ها کار بنی عباس بود.

اگر خواص مردم را گمراه نکنند مردم بر اساس فطرت سالمی که دارند حق را می پذیرند، در ذهنم هست که یعقوب لیث وقتی از سیستان حرکت کرد و آمد و لشکرش پیش آمد و پیش آمد و پیش آمد تا نیشابور، آنجا عده ای از علمای نیشابور گفتند؛ شما که تا اینجا آمدید از جهت قدرت و سیاست و حکومت که آمدی اما از جهت مشروعیت دلیلت چیست که شما حاکم هستید، چه دلیلی دارید؟ گفت دلیلم؟ فردا همه علماء را بگویید بیایند تا من دلیلم را نشان بدهم که آن ها مرادشان از مشروعیت این بود که در سیستم خلافت شما مورد تایید هستید یا نه؟ فردا آقایان علماء جمع شدند، وقتی جمع شدند عوض دلیل دیدند که نظامی های مسلح همه اینجا را احاطه کردند، عده ای ترسیدند، عده ای گریه کردند، عده ای از ترس غش کردند، گفت نه من با شما کاری ندارم، شما تصور کردید من می خواهم شما را قتل عام کنم نه کاری ندارم اما دلیل خودم را نشان می دهم، دلیلم چیست؟ دلیلم زور است، چرا؟ چون خلیفه عباسی دلیلش زور است، همانطور که بنی مروان دلیلش زور است، همانطور که این پادشاهان دلیلشان زور است، همانطور که الان در دنیا تنها سیستمی که طبق منطق حرف می زند و دلیل دارد اسلام ناب جمهوری اسلامی ایران است، بقیه همه اش، البته و صد البته ما وقتی می گوییم نظام جمهوری اسلامی مراد من و تو نیستیم، من و تو ممکن است از آن ها هم کلک تر باشیم، بحث سیستم است.

این سیستم بر اساس بحث های کلامی مستدل و بر اساس دلایل فقهی است، هم بحث های کلامی، هم بحث های فقهی، الاسلام يَعْلوا و لايُعْلي عليه، در عین حالی که ما هم که در زیر این لوا زندگی می کنیم از دیگران در کلک کم نمی آوریم، شاید هم گاهی بیشتر.

بناعلیه شرایط حاکم را خدا تعیین کرده، عقل تعیین کرده، نقل تعیین کرده، منتهی ما حذفش کردیم، هزینه اش را در دنیا که داده ایم، همه طوایفی که به عنوان پادشاهان مختلف از سامانی ها و از صفاری ها و از ایلخانان مغول و از افشاریه و صفویه و غیره بگیرید بعد ببینید که چه هزینه ای داده شده، خرابی های جهان هم مربوط به همین مسئله است، حذف شرایط حاکم که خدا قرار داده مساوی است با همه این هزینه ها، چه کسی پرداخت کرده؟ من و شما پرداخت کردیم، این دنیایش است، آخرتش بدتر است.

همه این ها هم به خاطر این است که همانطور که در خطبه شقشقیه امام(ع) فرموده دنیا ما را سرگرم کرده و زر و زیور دنیا ما را فریب داده، آلان هم فریب می دهد، ما فریب خوردگانیم.

(تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا)[۸]

و نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا، صلوات بفرستید

 

 

[۱] . إرشاد القلوب إلی الصواب،ج ۱،ص ۲۱

[۲] . آیه ۵ صف

[۳] . آیه ۲۴ انفال

[۴] . آیه ۸۳ قصص

[۵] . آیه ۲۳ یونس

[۶] . آیه ۱۲۴ انعام

[۷] . آیه ۲۳ یونس

[۸] . آیه ۸۳ قصص

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *