خانه / درس اخلاق / یکشنبه های علوی / متن کامل / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۳/۳۰ / جلسه هشتم

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یک شنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۳/۳۰ / جلسه هشتم

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در درس اخلاق کارکنان دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی (یکشنبه های علوی) ۱۴۰۰/۰۳/۳۰ جهت مطالعه عموم علاقه مندان منتشر شد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان

دهه مبارکه کرامت، پیروزی چشمگیر ملت ایران و آنچه که به رخ دشمنان کشیدند و حسن انتخابشان را تبریک عرض می کنم، مکمل همه این ها میلاد مقدس حضرت اباالحسن الرضا علیه آلاف تحیه والثناء است که ان شاء الله بر همه اهل اسلام و همه نوع انسان مبارک باشد.

(كَمْ مِنْ طَالِبٍ لِلدُّنْيَا)[۱] خیلی اتفاق می افتد که کسانی اهل دنیا هستند (كَمْ مِنْ طَالِبٍ لِلدُّنْيَا لَمْ يُدْرِكْهَا)[۲] گدای یهودی تمام همتش به نحوی دنیاپرستی است لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَىٰ حَيَاةٍ، كَمْ مِنْ طَالِبٍ لِلدُّنْيَا لَمْ يُدْرِكْهَا اما گدا است و هیچی ندارد وَ مُدْرِكٍ لَهَا قَدْ فَارَقَهَا و بسیار می شود که افرادی از همه نعمت های دنیا برخوردارند اما اهل دنیا نیستند، به دنباله تبرکی که از روایات امام علی(ع) در هفته گذشته تبرک جستیم به هر حال این یک مطلب نا تمام است، مشکل به من و شما و این و آن و مسلمان و غیرمسلمان هم ندارد، اجمالش این است که این ۵۰، ۶۰ سال، ۷۰، ۸۰ سال این ۱۰۰، ۱۲۰ سال را بیراهه می رویم یعنی مسئله اولی که باید می فهمیدیم غیر از بازی با الفاظ، بازی با الفاظ خیلی هم ممکن است علمی و درست هم باشد اما این کارساز نیست چون مسئله اول که ورود پیدا می کنیم به دنیا، اگر راه را پیدا نکنیم دیگر بعد نمی شود پیدا کرد، سر چهار راه اینجاست.

می فرمایند که بالاخره همه امور در عالم ممکنات چهار تا علت در کنار هم دارد، علت مادی، آنهایی که مادی هستند، مجموعه آنچه که از همین ابزار، همین میزی که این جلو نهادند، همین بلندگویی که اینجا هست بالاخره اینها ابزاری هستند و از یک ماده ای تشکیل می شوند، این ساختمان، این فرش، این لباس از یک ماده ای تشکیل می شوند همه چیز، این مادی علت صوری هم دارد یعنی چه یعنی در قالب یک قطعات خاصی انجام می شود، بالاخره این ماشینی که ساختند، این هلیکوپتری که ساختند اینطور نیست که حالا به هر شکلی، به هر قطعی قابل استفاده باشد، این نیست، استخوان بندی بدن ما هم همینطوری است، هر کدام در یک قالب مخصوصی قرار می گیرند، این می شود علت صوری، این لباسی هم که شما برای خودتان می دوزید اینطور نیست که هر طور شد، شد، نه حتما در یک قالب مخصوصی، علت صوری است.

این مسلم یک فاعلی هم لازم دارد، می شود علت فاعلی، چهارمی چه است، علت غائی، علت غائی یعنی چه؟ علت غائی یعنی برای چه؟ ما شاید روزی ده ها نوبت حالا با توجه یا بی توجه کلمه برای چه را ذکر می کنیم برای چه هدف را نشان می دهد بعنی هر قطعه ای که از این ماشین ساختند وقتی که از مهندسش بپرسید این چرا است و برای چه کاری است؟ می گوید، این برای این است، در عالم ممکنات آنچه را هم که مادی نیست اما در هر غالبی که هست، جنبه مادی ندارد اما در بقیه مسائل مثل علوم مادی است یعنی قالب خاصی دارد، علت فاعلی دارد و علت غائی دارد، یعنی این برای چه هست؟ شما برای ساده ترین و در عین حال سطحی ترین چون ما که تخصص نداریم که به صورت عمق همه جهاتش را بدانیم، خیلی سطحی همین که می بینید، مثلا مقابله می ایستید و نگاه می کنید، با چه نگاه می کنید؟ با چشمتان، چشم چطور خلق شده؟ با قطعات خاصی خلق شده، آن وقت سوال می آید که این تخم چشم برای چه کروی است؟ درست است؟ برای چه شناور است؟ برای چه پلک دارد؟ برای چه مژگ دارد، برای چه داخل کاسه استخوانی قرار گرفته؟ روی پیشانی می بود چطور بود؟ برای چه همواره ترشح می کند، ترشحش هم که یک ماده معمولی نیست، دارای یک ماده خاصی هست با یک چربی خاصی، با یک نمک خاصی توی ۵۰ درجه زیر صفر میبینید یخ نمی زند، برای چه اینطوری است؟ آن وقت این مژگ ها، این پلک ها، این پلک هایی که رویش آفریده شده در عربی به آن حالت می گویند لحظه و در فارسی می گوییم چشم بر هم می خورد، پلک ها بر هم می خورد، برای چه این کار می شود؟ این برای چیست؟ جواب دارد یا ندارد؟ جواب دارد دیگر، بله ما ممکن است جوابش را ندانیم اما متخصص می داند، من شنیدم اما نمی دانم درست است یا نادرست حالا رشته چشم چیست، تخصص در آن چیست، فوق تخصصش عرض باشد که ۵۰ رشته فوق تخصص چشم است، هر کدام دو سال مدت دارد، صد سال باید کار کنی که همین برای چه ها را بفهمی، درست است؟

عالم از این موارد پر است، برای همه باید پاسخ بدهیم برای چه؟ هر چه که علم و عقل بیشتر باشد، پاسخ ها روشن تر است والا، الی ماشاءالله سوالات بی جواب، جواب دارد ما جاهل هستیم، آن وقت این سوال مطرح می شود اگر روییدن یک مو در مژگ شما فلسفه ای دارد که وقتی می گویی برای چه؟ آن فلسفه را می گویند و اگر همین پلکی که هر لحظه بدون اختیار شما به صورت خودکار باز می شود، بسته می شود، می گویی برای چه، آن وقت سوال اینجاست که آیا این عالم و این آدم برای چه خلق شده؟ وقتی می گویی یک مویی که از مژگ می روید چرا اینجا روئیده؟ چرا در داخل نروئید؟ چرا این بالا نروئید؟ پیداست فلسفه دارد دیگر، حساب شده است، بنا علیه اگر او فلسفه ای دارد که برای چه این عالم که سخر لکم ما فی السماوات و الارض است و این آدم که همه این ها در خدمتش هستند؟ می گویید برای چه آفریده شده؟ نمی دانم، من خودم نمی دانم که برای چه آفریده شده ام؟ این حیوانات بی زبان لیبرال دموکراسی اومانیزم غرب یکی از حرف هایشان همین است که می گویند نمی دانم برای چه خلق شدم؟ حالا او به زبان می گوید، من به زبان نمی گویم ولی نمی دانیم برای چه خلق شدیم؟ اگر می دانیتسم حال ما بهتر از این بود، خوش به حال آنهایی که دانستند، ما که عمرمان ضایع شد ،این نوبت که ضایع شد، نوبت دیگری هم هست؟

مرحوم شیخ رجبعلی خیاط(قدس سره الشریف) کسانی که به محضرش می رفتند خیاط بود دیگر، یک چرخ خیاطی قدیمی مختصری داشت، اولین سوالش از افراد این بود؛ این چرخ را برای چه ساختند؟ مثلا یک لیوان آنجا بود که آب می خورد، می گفت این لیوان را برای چه ساختند؟ طرف را به حرف در می آورد، برای چه ساختند، هر کسی فراخور خودش یک پاسخی می داد بعد می گفت اگر این لیوان برای آب خوردن است او دیگر باید برای آب خوردن باشد و از او ساخته نیست که خیاطی کند، اگر این چرخ برای خیاطی است برای خیاطی است دیگر نمی شود از این آب خورد، شما برای چه خلق شدید؟ گاهی بعضی از بزرگان، طلبه های فاضل که مثلا نمونه اش در آن تاریخ آیت الله مهدوی کنی اگر اشتباه نکنم ایشان است، می گوید؛ رفتم برای ما قبا بدوزد به ما گفت که خب شما چه کار می کنید؟ درس می خوانم، خب برای چه درس می خوانید؟ خودش به زبان طرف می داد، طرفش کیست؟ آیت الله مهدوی کنی، گفت برای اینکه آدم شوم، خب اگر من آدم نشدم تمام این ۷۰، ۸۰ سال را چکار کردم؟این اسماء و این القاب و این قیافه ها و این ریش و پشم ها هیچکدام به درد نمی خورد، به چه درد می خورد؟ خدا مرا خلق کرده که آدم شوم، اگر آدم نشوم هر چه بشوم ضایع شدم، چه فایده؟ من هم اینطوری هستم، شما هم اینطوری هستید، آن ها هم اینطوری هستند.

صبح که از خواب بلند می شویم خود ما می فهمیم دنبال چه می گردیم؟ شب هم که به خانه می آید راندمان خود را می سنجد و ماشین حسابش را در می آورد پیداست که دنبال چه هست، اشتباه گرفته، او می خواهد مشهور شود، اعلم العلماء شود، رئیس التجار شود و آقای فلان شود و بهمان شود و سیاست مدار شود.

هر چه یابی جز خدا آن بت بود در هم شکن، هر چه می خواهد باشد، )خَلَقْتُ الْأَشْیآءَ لِأَجْلِک وَ خَلَقْتُک لِأَجْلی( [۳]علت فاعلی خدای حکیم که این جهان و تو را آفریده تو را برای خود آفریدم، حالا دلم خوش است یک ماشینی دارم و پستی دارم و حقوقی دارم، آن چیزی که حیوانات خیلی از من جلوتر هستند، برای همین خلق شدم؟ چون اولین قدم را برای خودمان حل نکردیم تا آخرش هم فایده ای ندارد، اول باید این حل شود والا نمی شود، بالاخره سر چهار راه وارد کدام راه می شویم؟ وارد هر راهی بشویم از همان نتیجه اش به دست ما می آید بنا علیه آنهایی که نفهمیدند و دنیا را بد معنی کردند و چون بد معنی کردند از این عالم که مقدماتی است که در جلسه قبل گفته شد، از این عالم فاصله می گیرند خیلی هم آدم های نفهمی هستند که فلسفه حکیمانه خلقت را که هر چیزی را برای یک کاری، برای یک هدفی آفریده است فاصله می گیرد خیال می کنی که مثلا بله اگر مثلا تولیدی کند، مالی داشته باشد، ثروتی داشته باشد، خیال می کند این ها خلاف دین است، این ها که خلاف دین نیست.

واستعمركم فيها خداوند شما را آفریده که شما در این دنیا تولید کنید، این دنیا را آباد کنید، خدا که نیاز به این نداشته که ما بیاییم و آبادش کنیم، همانطوری که بقیه حیوانات از مواد خام استفاده می کنند بالاخره آن لباسش، آن کفشش، آن رنگش، آن چراگاهش، همه هست دیگر، خدا می توانست انسان را هم همین طوری خلق کند، چه نیازی بود به این تشکیلات؟ ما نمی فهمیم، خود این ها برای کسی که فرق بین دنیا و بین این عالم می گذارد خود این ها بالاترین زمینه کمالات انسانی است منتهی فقط یک شرط دارد مثل نماز که حتما باید با وضو باشد، این هم باید با طهارت قلب باشد، طهارت قلب یعنی چه؟ یعنی همه کارش برای خدا باشد (إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ)[۴]

زندگی می کنم، بله زندگی می کنم، می خورم، می آشامم، به هر حال پیغمبران هم می خوردند، این که منافات با آخرت ندارد.

(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ)[۵] آنچه که مهم است این است که راه را اشتباه نگیریم، ما راه را اشتباه گرفتیم، بعد می شود تارک دنیا، یک موجود مسخره، یعنی نصفی از جهان خلقت که بعد مادیش است چکار می کند؟ بر اساس کج فهمی این ها را طرد می کند با آنی که این تمام آیات خدا است، تمامش معرفت است، تمامش مایه کمال است که آن توصیفی که در بیان امام علی(ع) آمده، اینجا متجر اولیاء الله است، تو که نمی فهمی دنیا یعنی چه؟ تارک دنیا شده و جوکی شده آن طرفش هم که پرتگاه است و او این است که وقتی نمی داند مسئله تمام این شد که ابزار را به جای هدف می گیرد و هدف را ول می کند آن وقت این ابزار دنیا می شود هدفش، این همان دنیای پستی است که عوض خدا ماشینش را می پرستد، عوض خدا پول می پرستد، ربا می خورد، عوض خدا کنز، (وَالَّذِینَ یکنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ)[۶]

مگر ما چند روز می خواهیم زنده باشیم، چقدر لازم داریم؟ این همه پول های حرام جمع می کنند، توی بانک یا توی گاوصندوق یا خر صندوق، این ها برای چیست؟ وقتی آدم راه را گم می کند اینگونه است دیگر، مسئله اول را نفهمیدیم و تا نفهمیم بقیه اش را هم نمی فهمیم، آن وقت در شریعت، در مکتب خدا، در دین خدا هر چیز به جای خودش بنا علیه در اینجا دنیا به عنوان این عالم مقدس است، کارش عبادت است، حتی خورد و خوراکش عبادت است، منتهی شرطش این است که اول آن گفتمان مکتبی را به نحو قانع کننده درک کند و خودش را خالص کند.

همه این عالم، فرق نمی کند، علوم مادی، معنوی، دنیوی، اخروی همه که صاحبش یکی است، خداست پس بنا علیه وقتی هدف اصلی خدا شد و بعد از جهت جهان شناسی، خودشناسی و وظیفه شناسی فهمید که باید چه کند،  تمام این ها می شود عبادت و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون و الا اگر راه را گم کند حتی علم دین هم فایده ای ندارد که ندارد حتی به ضرر است، چرا؟ چون در بیراهه فایده ندارد که، پرتگاه است، چه به درد می خورد؟ هیچی به در نمی خورد.

اینجاست که به راستی یک تجدید نظر می خواهد، کجا می رویم؟ برای چه می رویم؟ خداوند در ما به عنوان یک موجود ویژه عشق افریده است، عشق با حُسن این دو از هم جدا نشدنی هستند منتهی شرطش این است که حُسن، حُسن باشد.

اصلا غیر خدا به ذات هیچ حُسنی ندارد و لذاست که هیچ وقت باقی نمی ماند، شما فصل بهار را ببینید، باقی می ماند؟ گل باقی می ماند؟ بلبل باقی می ماند؟ چه باقی می ماند؟ (لدوا للموت و ابنوا للخراب)[۷] پس بنا علیه هیچ چیز شایستگی عشق ندارد.

فلسفه خلقت انسان هم به او تعبیر زیبایی که حافظ کرده که “جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد”، خداوند به آدم عشق داده در باقی موجودات به این معنی نیست و حسُن هم تنها در خداست، بقیه حُسن ها عاریتی هستند که خدا به هر موجودی حُسن داده اما می گویید (الحمدلله رب العالمین)[۸]، الحمد لله رب العالمین یعنی چه؟ یعنی حُسن فقط مخصوص خدا است به همین دلیل هم حمد مخصوص خدا است، دیگر از خودش حُسن ندارد، هر چه هر حُسنی دارد از خدا می گیرد امانت به خدا هم بر می گرداند .

(الله نور السماوات والارض)[۹] ببینید رنگ ها زیباست، بله دیگر رنگ ها زیبا است، این اشیائ چه رنگی دارند؟ بله؟ اشیاء چه رنگ دارند؟ اشیاء بی رنگ هستند، بی رنگ چیست؟ بی رنگ سیاه است، خیلی ها تصور می کنند که بی رنگ سفید است، نه بی رنگ سیاه است نه سفید، سیاه یعنی بی رنگ، شما یک سالن را با رنگ های خیلی مختلف زینت کنید، وارد که می شوید اصلا کیف می کنید، شب ظلمانی تاریک، درها بسته برق را هم خاموش می کنید، زیبایی ها چه شد؟ زیبایی نیست که، چیست؟ رنگ اولیه است، رنگ اولیه چیست؟ سیاه، جز ظلمات هیچی نمی بینید، درست است؟ پس آن زیبایی ها مال چه بود؟ زیبایی ها مال نور بود نه مال اشیاء منتهی نور وقتی وارد می شود روی هر عنصری تجزیه می شود، بعد رنگ ایجاد می شود، اشیاء که از خود زیبایی ندارند، نور است که آن ها را زیبا می کند، نور تجزیه می شود بعد رنگ تولید می شود، رنگ های زیبا در کنار هم خیلی خوب هستند، اگر نور نباشد همه بی رنگ هستند، همه سیاه هستند ،(الله نور السماوات و الارض)[۱۰] همه زیبایی های هستی مال خدا است، بنا علیه عشق شما مخصوص خدا است، هیچی زیبا نیست، هر چه زیبا است، زیبایی آن مال خدا است، الحمد لله رب العالمین هم همین است که هر روز باید حداقل ده نوبت این را تکرار کنید، ما ۸۰ سال این را تکرار کردیم ولی باور نکردیم اما خدا کند که یک روز صبح از خواب بیدار شویم باور کنیم که الحمدُ لله و وقتی حُسن او هست عاشق چیز دیگر نشویم که اشتباه است چون کل من علیها فان، همه چیز از بین می رود.

آیت الله طباطبایی مفسر کبیر قرآن می فرماید که استادم به من فرمود که مراد آیت الله قاضی است، فرمود که برای تو یک امتحان پیش خواهد آمد، حواست جمع باشد در امتحان نبازی، بعد گفت در یک عالم مکاشفه یک حورالعین حالا او زیباییش چیست؟ اصلا ما تحمل دیدن او را نداریم و بی هوش می شویم، گفت یک حورالعین با یک قدحی که در دستش بود و مثلا از سمت راستم به من نزدیک شد من صورتم را برگرداندم سمت چپ، از ان طرف هم ظاهر شد صورتم را برگرداندم به این طرف به یاد کلام استاد افتادم، بعد به صورت گلایه مندی از نظر من غایب شد که آن حالت در ذهن من ماند که خب در این باره به نظرم ایشان شعر زیبایی هم دارد، حالا منظور استاد گفت حواست جمع باشد ها، یک حُسنی برایت ظاهر می شود، دل به او ندهی چون او یک گوشه کمتر از هر رقمی است که در لطف بی نهایت الهی، در او متمرکز نشوی چون مقام تو بالاتر از آن است، باید عاشق آن کسی باشی که او را آفریده، خدا او را آفریده و خدا امثال او را آنقدر ناشمار می آفریند، این عشق طالب حُسن است و حُسن تنها در یک نقطه هست و همه آنچه را که ما حُسن تصور می کنیم یا اشتباه می کنیم از اصل و یا این که امانت است و عاریه است، هیچ چیز اصالت ندارد جز خدا لیس فی الدار غیرهُ دیار، توحید صحیح هم همین است و لذاست که آنهایی که بالاخره به جایی رسیدند آن ها به بهشت هم قانع نیستند، به تعبیر آن استاد بزرگ به جنت می گریزد از درت یا رب شعورش بین، چقدر این آدم بیشعور است که دنبال جنت و بهشت می گردد و حال آنکه بهشت این ها را عاریت دارد.

اینی که در دعای کمیل امام علی(ع) می فرماید و عرض می کند خدایا حالا بهشت که نه، آتش دوزخ، بر آتش دوزخش هم من صبر می کنم اما آنچه که برای من مشکل است جدایی از توست خدا، حالا این فرهنگ را شما، ما که نه اهلش هستیم، نه می توانیم بیان کنیم شاید هم خرابش می کنیم ولی حالا این نمای دورنمای این فرهنگ را شما عرضه بدارید با دنیایی که ملاحظه می کنید، دنیای مردارخور و کثیف و متعفن و حرام خور، آن وقت با هم مقایسه کنید که پیغمبرها به چه دعوت می کردند، امام علی(ع) و اما صادق(ع)، امام رضا(ع) برای چه دعوت می کنند؟ و این دنیای مادی و این نفس کافر من به چه دعوت می کند، ببین فرق ره از کجاست تا کجا، آنجا بالاتر از هر فرشته است، اینجا بدتر از هر حیوان است، او این است دیگر و حیف این عمری که خدا به ما داده و ما اینطور ان را ضایع کردیم، اگر دست خالی می بودیم بالاخره خوب بود، سر تا پا وزر و وبال و ننگ و عار هستیم.

آری، بنا علیه به اصل معنی دنیا برگردیم به شرحی که قبلا گفته شد و توجه داشته باشیم اهل دنیا یا اهل آخرت یا اهل خدا بودن یعنی چه؟ و بی جهت در حالی که دنیای نفسانی را، دنیای مذموم را بندگی و عبودیت می کنیم از دنیای به معنی این عالم که آیات الهی است و متجر اولیای الهی است مذمت می کنیم از این دنیا

و نعوذ بالله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا، التماس دعا، صلوات بفرستید

 

[۱] . الکافي  ,  جلد۲  ,  صفحه۴۵۵

[۲] .همان

[۳] . شرح اصول کافی، مولی صالح مازندرانی، ج‌۴، ص‌۲۲۸

[۴] . آیه ۱۶۲ انعام

[۵] . آیه ۳۲ اعراف

[۶] . آیه ۳۴ توبه

[۷] . حکمت ۱۲۷ نهج البلاغه

[۸] . آیه ۱ حمد

[۹] . آیه ۳۵ نور

[۱۰] . همان

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *