خانه / درس اخلاق / طلاب / متن بیانات / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در دیدار استادیاران حلقه های صالحین خراسان جنوبی

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در دیدار استادیاران حلقه های صالحین خراسان جنوبی

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در دیدار استادیاران حلقه های صالحین خراسان جنوبی جهت مطالعه عموم علاقه مندان منتشر شد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله والصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله و لعن دائم علی اعدائهم اعداءالله

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان و عرض تبریک ایام، خیلی خوش آمدید

چند لحظه ای وقت عزیز شما را می گیرم، امیدوارم آنچه خیر باشد خداوند بر زبانم جاری فرماید

به هر حال مخاطب بنده و شما انسان است، بنا علیه اول صحبتی که با آنها می داریم از نوع اولیات است  چون استدلال های منطقی پایش روی اولیات بند می شود بناعلیه مبدا سخن اینجا است.

به خاطر دارم شصت سال قبل عالم بزرگواری در مشهد بسیار انسان شایسته و خیلی باسواد و پرتلاش بود، در یک جلسه ای به آقایان طلبه ها فرمود؛ شما خیلی زحمت می کشید، شرایط آن زمان هم شرایط خاصی بود، خیلی زحمت می کشید این مسائل رساله عملیه را از این شهر به آن شهر از این مسجد به آن حسینیه کار خوبی است ولیکن اگر بخواهید زحمت شما کم شود و نتیجه زیاد شود.

گفت اگر موضوع جلب نفع و دفع ضرر احتمالی را به مخاطب خود درست تفهیم کنید خود مخاطب این بار را از روی دوش شما بر می دارد به دلیل اینکه خودش دنبالش می دود حالا شما دنبالش می دوید به او یاد بدهید اما اگر این دو اصل را درست به او تفهیم و ابلاغ کنید او خودش دنبال این مسائل می دود.

این را فراموش نکنیم که ما بعضی عناوین یا واژه ها داریم که طرفین متقابل از آن استفاده می کنند منتهی مسلم این استفاده باطل است می شود سوء استفاده حالا یکی از خیلی این موارد همین مسئله جلب نفع و دفع ضرر است زیرا ستمگران، استعمارگران، مکتب های لیبرالی و … آنها هم همین حرف را می گویند که به هر حال ما دنبال منافعمان هستیم، دنبال دفع ضررمان هستیم حالا به هر قیمتی که تمام شد او هم همین حرف را می گوید.

کجای آن اشتباه است، بالاخره باید یک جا فهمید که از این دو یکی درست است و یکی اشتباه است، کدامش اشتباه است، او رمزش آن است که انسان را اشتباه گرفته است، او را باید از اشتباهش در آورد بالاخره ما موجودی هستیم، اعجوبه موجودی، ترکیبات بدن ما از جماد است همین آهن و ید و کلسیم و مس و اینها است اما  خود ما جماد نیستیم.

همچنان که رشد بدن ما نبات است (أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً)[۱] ولی خود ما نبات نیستیم، حرکت با شعور که شاخصه حیوان است در ما هست، بله حیات حیوانی داریم اما حیوان نیستیم، انسانیم همه آن ها را هم داریم.

حدود ۳۵ تا ۴۰ ممیزه هست که انسانیت انسان را جدا می کند از باقی ترکیبات خلقت، صدیست البته نود هم پیش ماست.

بناعلیه آن نفع و ضرری که آن طرف مقابل می گوید، نفع و ضرر انسانی نیست، اشتباهش اینجا است پس نفع و ضرر واقعی نیست، چون ما انسان هستیم و لذاست که خود آن ها هم توجیه می کنند انسان را به عنوان یک حیوان اقتصادی و تناضع بقاعی که گاهی در این مستندها ملاحظه می کنید از خرس و کفتار و گرگ و پلنگ و این ها می بینید چه اوضاعی دارند در جنگل دقیقا همان است و این غیر از نفع و ضرر انسانی است.

بناعلیه آن ها این مطلب را می گویند اما مطلب را اشتباه گرفته اند که البته منحصر به این واژه و این عنوان نیست، عناوین دیگر هم مشترک است بین ما، ما هم می گوییم آزادی، آن ها هم می گویند آزادی، این چطور آزادی است؟ آن هم عینا همینطور است و لذاست که آزادی که آنها می گویند حالا مثلا در شهوات آزاد باشد، در شرب خمر  واعتیاد آزاد باشد، اینکه از دیدگاه یک انسان شناس آزادی نیست این عین اسارت است، یعنی آن کسی که اراده او در اختیار غریضه او قرار می گیرد حالا به هر عنوانی این که آزاد نیست این عین اسارت است این بند است (وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ)[۲] انسان آزاد نه حیوان آزاد هر درندگی و گزندگی و فسادی را انجام بدهد بگوید من آزادم، اینکه آزادی نیست که، منظور که این مشترکات خیلی از جاها هست.

در مسئله واقع گرایی (رئالیسم) آن ها هم کاملا مدعی همین حرف هستند، کاملا مدعی این حرف هستند، خوب ما هم که همین حرف را می گوییم، کدام درست است؟ کدام نادرست است؟

مراد او از واقع گرایی این است که اگر چنانچه در جامعه بشری یک سیستم ظالمانه ای وجود پیدا کرد، حالا شرق کمونیستی باشد یا غرب لیبرالی باشد، خوب این یک واقعیت است که نمی شود آن را کتمان کرد پس به لازمه آن این واقعیت را باید پذیرفت، ببین چطور توجیه می کند و حال آنکه آن واقعیتی که نظام هستی مبتنی بر آن است (بالعدل قامت السموات و الارض)[۳]،( فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ)[۴] واقعیت این است.

یک سری جریانات به اسم فتنه الناس اگر در جامعه بشری پیش آمد این ها واقعیت نیست اما از این عناوین مشترکات ما زیاد داریم هر دو طرف هم مدعی آن هستیم او هم استدلال می آورد اما اگر دقت بیشتری بشود کاملا پیداست که به هر حال وقتی باطل با حق برخورد کنند، قدرت حق طوری است که باطل را نابود می کند.

بنا علیه با عنایت به این و با این اصول و این که دین خدا بر فطرت استوار است، دین خدا بر واقعیات استوار است دین خدا بر عقل استوار است، دین خدا بر وحی استوار است.

ما از محکمات قرآن خیلی کارساز است، خالا اینکه گوش من بدهکار نیست، من دنبال هوای نفس هستم، مشکل دارم، ده ها عیب و علت دارم، این دیگر مربوط به من است اما آنچه را که خدای متعال برای راهنمایی داده کافی است، کاملاً کافی است، نفع واقعی ما هم در آن است، حل مشکلات ما هم همینجا است خیلی هم بحث و جدل ندارد فقط آنچه را که قرآن مقدمتاً قرار می دهد که میخواهید بیندیشید، میخواهید حرفی بزنید، میخواهید موضعی بگیریم، میخواهید سکوتی کنیم، می خواهید فریادی بزنی تقوا را رعایت کن، این مهم است.

جلوی هوای نفس را بگیر مسئله حل شده است، يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۵]، من فکر می کنم همین یک آیه بس است که همه مسلمان ها را و همه انسان هایی را که بخواهند در قالب مسلمانی مشکلشان را حل کند همین یک آیه بس است، حالا دیگر وقتی می خواهیم چک کنیم باید هر کسی خودش انصاف بدهد و ببیند که سر خودش چه کلک هایی در می آورد، دیگر حالا توجیهات شیطانی که امروز جامعه بشری ماشاءالله به جایی رسیده است که خیلی به موقع است که ابلیس دیگر استعفا بدهد، ابلیس به خدا عرض کرد که به من مهلت بدهید، او مهلت تا قیامت خواست، خداوند چه فرمود؟ إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ[۶]، مهلتت تا یوم معلوم است، حالا شوخیش اینجاست که آن یوم المعلومش را زمان ما قرار دهند به جهت اینکه آنقدر شیطنت بشر زیاد شده که دیگر نیاز نیست شیطان باشد اما اگر این شیطنت ها کنار برود و صداقت باشد، يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۷]، اگر بخواهینم واقعاً بر اساس صدق مطلبی را بگیریم، قضاوت کنیم، بپذیریم، رد کنیم، ملاک ما این باشد کجای قضیه ابهام دارد که این همه اختلاف و گروه و حزب و روزنامه و شرق و غرب و این ها، حالا چه در تاریخ نگاه کنید که مثلاً پیامبر خدا چه می فرماید، ابوجهل چه می گوید، مثلاً کسی شک کند که این درست می گوید یا نه، ابوسفیان منافق درست می گوید؟ معاویه درست می گوید یا علی درست می گوید؟ منصور دوانیقی درست می گوید یا امام صادق درست می گوید؟ ببینید، در زمان ما مثلا امام درست می گوید یا صدام درست می گوید؟ مثلاً کسی شک کند، اقا درست می فرمایند یا ترامپ درست می گوید، مثلاً کسی شک کند، هر کسی می خواهد باشد، جای شک است؟ این در حالی است که هنوز بعد از چهل و دو سال کسانی که در همین کشور، در همین آب و هوای انقلاب همه امتیازات را گرفتند هنوز شب ها رو به آمریکا می خوابند، این شک از کجا حاصل می شود؟ از عدم تقوا، يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۸]، با صادقین باشید، این در حالی است که خود آن ها از همخه بهتر می دانند، حالا از عوام و از نمی دانم خواص گمراه و انواع و اقسام سوء استفاده ها و سیاسی و این ها بگذریم خود همان منابع اصلی از همه بهتر می دانند که چه کسی دروغ می گوید، چه کسی راست می گوید، در تاریخ هم همینطور بوده، الان هم همینطور است، مثلاً جبهه فرعون در مقابل حضرت موسی(علیه السلام)، وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ[۹]، این ها موسی را انکار می کنند در حالی که در باطن یقین دارند، موسی هم می فرماید، لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ[۱۰]، شک دارید؟ همیشه همینطور بوده؟ پیش از بعثت عقل کل و هادی سبل و هادی سبل و خاتم رسل(صلی الله علیه و آله وسلم) مثل حالا که هموارخه حالت انتظار حضرت مهدی آخرالزمان(عجل الله فرجه) مطرح است در جامعه شرق و غرب، هست، خب آن موقع هم اینطوری بود نسبت به پیغمبر آخرالزمان، اهل کتاب، حالا یهودی ها بودند، نصرانی ها بودند، بعضی از اهل کتاب دیگر بودند، این ها منتظر بودند، شاخصه ها و نمونه ها را می دانستند که آن پیغمبر از کجا ظاهر می شود و هجرتش به یثرب است، آن هایی که آمده بودند توی مدینه از یهودی ها و غیره و ذلک و این ها، خیلی از این ها به دلیل اینکه پیغمبر آخرالزمان می خواهد از اینجا ظهور کند آمده بودند و آن ها وقتی با مشرکین روبه رو می شدند صریح می گفتند که به زودی پیغمبر آخرالزمان ظاهر می شود و ما شما را مغلوب خواهیم کرد، اینطوری بود دیگر، فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا به[۱۱]، اینطوری است دیگر، خیلی هم خوب می شناختند، يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ[۱۲]، فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا به[۱۳] و اگر چنانچه این واقعیت نمی داشت چنین نقطه ضعفی را حالا شخص مقام مقدس پیغمبر که جای خودش، یک آدم معمولی هم چنین ضعفی را دست دشمن نمی داد، پیش چشمشان به همه آن ها می گوید شما این هستید بنابراین بین صادقین و کاذبین مشکلی نیست که انسان فرق بگذارد، این مشکل لفظ ماست به گونه های مختلف، نفس اژدرهاست، شما ملاحظه می فرمایید منصور دوانیقی به امام صادق عقیده مند است ولی امام صادق را می کشد، هارون الرشید به موسی به جعفر(علیه السلام) عقیده دارد، آن جریانی هم که هم که همه بهتر از من می دانید، پسرش مأمون به امام رضا عقیده دارد می گوید من این عقیده را از پدرم یاد گرفتم اما همان خودش امام را می کشد، اینی که الان اشاره می کنم و شما بهتر از من می دانید به نقل از آقایان اهل سنت هم هست، برادران اهل سنتمان این را نقل کردند که می گویند هارون الرشید استاد ادبیات امین ومأمون را که به محضرش آمده بودند با هم نشسته بودند، دستور داد که پسرهایش بیایند پیش استاد، آن ها آمدند و نشستند، هارون به استاد گفت از این ها هر چه می خواهی بپرس، او هم هر چه در درس ادبیات به آن ها داده بود پرسید، بهترین جواب را دادند، خیلی عالی بود، بیست ممتاز، بعد هارون به بچه ها گفت بروید، بچه ها رفتند، هارون بنا کرد به گریه کردن، استاد گفت که اینکه جای خوشحالی بود نه جای گریه، بچه ها اینطور خوب پاسخ دادند شما چرا گریه می کنید؟ گفت حالتان چطور خواهد بود که این ها به جان همدیگر بیفتند و همدیگر را بکشند، من بر آن گریه می کنم، گفت منجم چنین حرفی گفته؟ گفت نه، گفت کاهن چنین حرفی گفته؟ گفت نه، این ها می بود چیزی نبود، بالاتر از آن ها گفته، خب هیبت هارون زیاد بود، او دیگر خیلی جزئیاتش را نپرسید، بعدها که دیگر این ها بزرگ شدند، هارون رفت مکه، در بیت را باز کرد، داخل کعبه شد، مأمون برداشت نوشت، هارون انشاء کرد او املاء کرد، به اینکه بعد از من امین خلیفه است، قسمت شرقی خراسان در اختیار مأمون خواهد بود، بعد از امین مأمون خلیفه و ولیعهد است بعد امضاء کردند، قرصش کردند، رونوشت زدند، به استان های مختلف فرستادند، هیچ کدام از این ها کارساز نشد، به جان هم افتادند و مأمون امین را کشت و سرش را در دارالعماره آویز کرد، هر کس که وارد می شد می گفت اول بر این لعنت کن و بعد بنشین، خب چهار سال ظاهراً اینگونه بود، یک روزی استاد آمد به دیدن مأمون، دیگر این قضایا واقع شده بود، استادش بود دیگر، از مأمون پرسید آن روز چنین سخنی گذشت و از این جریان پدر شما خبر دادو گریه کرد و من گفتم این خبر را کاهن به شما گفته، گفت نه، کاش کاهن می بود، گفتم منجم گفته، گفت نه، کاش منجم می بود، دیگر من بیشتر نپرسیدم، از مأمون پرسید که نظر پدر شما که بود؟ که این حرف را گفته؟ مأمون گفت موسی بن جعفر گفته، عقیده  دارد، بر خلاف عمل می کند، خیلی عجیب است ها، اصلا مشکل بشر این است، لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَىٰ أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ[۱۴]، مشکل بشر بی تقوایی است نه جهل، اگر جهل بسیط باشد با یک جمله حل است، چرا حل نمی شود؟ چون تقوا نیست، مشکل بشر این است، الان هم مشکلات این است اما اگر ما مشکلات نفسانی نداشته باشیم، یک آیه قرآن بس است که همه مشکلات ما را حل کند، خب دنبال صادقین بروید، چه کسانی راستگو هستند، چه کسانی دروغگو هستند، چه کسی روی مبنای عقل و علم و دین حرف می زند؟ چه کسی از روی هوای نفس حرف می زند؟ دنبال این ها بروید، چرا دنبال آن ها می روید؟ چرا توجیه می کنیم؟ بنابراین مخاطب ما انسان است و از آن اصول اولیه انسانی باید شروع کنیم، کم کم بیاییم بالا و لذتش را که ببرند خودشان رها نمی کنند، این سرگردانی برای بشر که بدترین آفت برای آخرالزمان تقریبا شمرده شده، این سرگردانی که ایجاد کردند بسیار آفت خطرناک و مضری است، دین و دنیا و لذت دنیا، همه را از بین می برد، موجود سرگردان، آن ها هم فقط همین را می خواهند، مردم را سرگردان کنند و بعد شکار کنند، مردم اگر در راه درست باشند که شکار نمی شوند، اول سرگردانشان می کنند، این همه تهاجم فرهنگی، این همه شبهات دینی و مذهبی و فلان و این ها، چرا یک شبهه درباره گاوپرستی مطرح نمی کنند؟ چرا یک شبهه درباره بت پرستی مطرح نمی کنند؟ چرا یک شبهه درباره ملکه انگلیس مطرح نمی کنند؟ پیداست دنبال چیزی دیگری هستند، خداوند سایه شما را بر سر مردم عزیزمان مستدام بدارد و بالاخره علماء عموماً و ائمه محترم جمعه خصوصاً در این مقطع به عنوان افسران جنگ نرم و مبارزه و جهاد علیه دشمن نا به کار وشیطان و دروغگو و تهمت زن سنگر مهمی است که از برکات این انقلاب است، ان شاء الله که مأجور خواهید بود، خدا به همه شما عمر عنایت کند و فرج حضرت مهدی(علیه السلام) را نزدیک بفرماید که ان شاء الله به ظهور و حضور آن حضرت به فوز و فلاح برسید، خداوند بر توفیقاتتان بیفزاید، صلوات بفرستید

[۱] . آیه ۱۷ سوره نوح

[۲] . آیه ۱۵۷ سوره اعراف

[۳] . آیه ۸ سوره مائده

[۴] . آیه ۳۰ سوره روم

[۵] . آیه ۱۱۹ سوره توبه

[۶] . آیه ۸۱ سوره ص

[۷] . آیه ۱۱۹ سوره توبه

[۸] . همان

[۹] . آیه ۱۴ سوره نمل

[۱۰] . آیه ۵ سوره صف

[۱۱] . آیه ۸۹ سوره بقره

[۱۲] . آیه ۱۴۶ سوره بقره

[۱۳] . آیه ۸۹ سوره بقره

[۱۴] . آیه ۷ سوره یس

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *