به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند، متن کامل بیانات حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید علیرضا عبادی در دیدار با موکب داران بهداشت و درمان اربعین حسینی جهت بهره برداری عموم منتشر شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به امام زمان(عج) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه ی خدمت گزاران به این مردم خوب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران.
خداوند بر پاداش شما بیفزاید و به همه ی شما در مصیبت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی صبر و اجر عنایت کند، چه اسوه ای برای حیات و چه اسوه ای برای مرگ، این چنین زندگی، هر فردی که به دنیا می آید روزی باید از این دنیا برود اما اینکه در دنیا چطور زندگی کند و چگونه مرگی داشته باشد، بسیار متفاوت است، آنهایی که به خیال باطلشان تصور می کردند که این قاسم سلیمانی است، مانع کار و راه آن هاست و او را از میان بردارند، اشتباه بزرگی دارند، قاسم سلیمانی یک نفر بود در حیات خودش، اما اکنون بعد از شهادت یک نفر نیست و میلیون ها قاسم سلیمانی از قطره قطره خون او بر می خیزد، گویی دشمن به عجل خودش، عجله کرد.
موارد دیگر هم همینطور بوده است، صهیونیست ها به مرحوم بزرگوار حجت الاسلام آقا سید عباس موسوی، قبل از آن قذافی نسبت به امام موسی صدر، پیش خودشان مانع را بر می داشتند، برداشتند؟ مرحوم آقا سید عباس را شهید کردند به جایش چه کسی نشست؟ خزانه ی خدا که پر است، خزانه ی خدا که خالی نمی شود، به جای او رهبر عرب، آقا سید حسن نصرالله نشست.
آنوقتی که بنیانگذار جمهوری اسلامی چشم از این عالم فرو بست خیال پردازها خیال می کردند که این امام مانع راهشان است و امام که رفت دیگر راهشان هموار شد، آیا هموار شد؟ زهی خیال باطل، این جبهه ی خداست و هرگز خالی نخواهد شد.
آنهایی که در طول تاریخ هم این غلط را کردند و تصور می کردند که اگر امام حسین(علیه السلام) را که خامس آل عباست، شهید کنند و خیمه ها را بسوزند، درِ مکتب بسته می شود، بسته شد؟ چه کسی پیروز شد؟ متوکل عباسی هایی که کم نبودند از نظر تفکر که نشان قبر امام حسین(علیه السلام) را بردارند و زمین را شخم بزنند و محو کنند، محو شد؟ تا برسد به رضاخان پلید نوکر انگلیس و افرادی که این تفکر را دارند.
این جبهه ی خداست، شما امروز اتاق ما را متبرک فرمودید، در افتخاری که چندسال است نصیب شما شده بلاخره منتسب به امام حسین(علیه السلام) و موسی بن جعفر(علیه السلام)، جوادالائمه(علیه السلام) و حضرت مهدی(عج) که صاحب اصلی تمام این برنامه ها است، انتساب پیدا کرده اید، این بسیار ارزشمند است.
گذشته از آنی که خدمت به انسانیت است خدمت به نوع انسان است، یک نوع ایثار است اما تحت عنوان زوار اربعین که امروز اربعین در سطح بین الملل همان مسئله اصلی است که قاسم سلیمانی ها در این میدان مبارزه می کنند.
دنیا امروز تقسیم می شود به جبهه ی استعمار و استکبار و ظلم و در مقابل آن جبهه ی اربعین که عدالت طلب است، مسلمان و غیر مسلمان به عنوان یک تابلوی عدالت خواهانه حالا چه آنهایی که ۲۰ الی ۳۰ میلیون خود را به کربلا می رسانند، چه آنهایی که در کشورهای خودشان، در شهرهای خودشان، دلشان در عدالت خواهی همراه با قافله ی کربلاست و شما به این منتسب هستید، لذا خیلی قدرتان را بدانید و تا جایی که – آن تشخیصش با شماست و همه ی افراد هم یکنواخت نمی شود، هرکسی متناسب با خودش، با شرایط خودش – آن برنامه را حالا شاید بیشتر از آنی که من تصور می کنم را داشته باشید، آن برنامه را به همان نام امام حسین(علیه السلام)، به همان نام امام جواد(علیه السلام) و حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) بلاخره این انتساب را غیر از دوران اربعین هم نسبت به قشرهای ضعیف در محل کارتان، در محل خدمتتان و هر شهری که هستید داشته باشید و تا جایی که ممکن است آن را توسعه دهید، این نسبت را روز به روز تقویت کنید.
شما کارتان از نظر کیفیت، یک کار تخصصی است، من زمانی به بلده ی نور رفته بودم، ماه محرم برای روضه خوانی، صبح عاشورا دیدم در بین مردم زمزمه ای است و برای من شرح دادند، مدرسه ی علمیه ای بود در زمان شیخ فضل الله نوری(قدس سره) و آشپزخانه ی عزادارها در آن مدرسه بود، مردم روستاها هم برای تبرک می آمدند به بلده و کمک می کردند، نذر داشتند، کمک می کردند، همکاری می کردند و چون روزهای زمستان خیلی سرد بود، روزها کوتاه بود آن خورشت فردا را شب در آشپزخانه مدرسه تهیه می دیدند برای غذای فردا، روستاییها کنده می شکستند می آوردند و اجاق را داغ می کردند و کمک می کردند، سرآشپز محلی بود و بقیه از روستاها بودند، کارشان که ساعت های ۱۲ الی ۱ بامداد تمام شده بود سرآشپز به خانه ی خودش رفت و خوابیده بود و دیگران چون جایی نداشتند، در همان مدرسه از آتش های اجاق در منقل کرده بودند و آورده بودند در اتاق، گرم شده بود خوابیده بودند، آن آقای سرآشپز می بیند سید بزرگواری تشریف آوردند و وی را از خواب بیدار کرد، خسته و کوفته و هوای سرد و در پای کرسی گرم از خواب بیدار کرد، فرمود بلند شو کارگرهای ما دارند از بین می روند، از خواب پا شد و گفت خواب می دیدم و دوباره خوابید، مجدد دید همان آقا تشریف آورد و گفت که به شما گفتم بلند شو کارگرهای ما دارند از بین می روند و نجاتشان بده، دوباره پا شد و چون خسته بود خوابید، نوبت سوم موکد کرد بلند شو و برو آن ها را نجات بده کارگرهای ما را، بلاخره می فهمد که اتفاقی در حال وقوع است و خود را آماده می کند و خودش را به مدرسه می رساند، هرچه در می زند کسی در را باز نکرد، از دیوار بالا می رود، در اتاق را باز می کند و می بیند که گاز زغال آن ها را گرفته و لحظه به لحظه دارند از بین می روند، آنها را بیدار می کند و نجات می دهد، اما آنچه مهم است این واژه ی “کارگرهای ما” است، این کارگرهای ما فردای قیامت هم حرفی برای گفتن دارد، این نسبت را حفظ کنید، نسبت به خدا، نسبت به رسول(ص) ائمه اطهار(ع) و نسبت به آنهایی که در راه حق جهاد می کنند، خیلی توفیق بزرگی است.
بنده هم دعاگوی همه ی شما هستم، خداوند شما را حفظ کند در خدمت به این مردم و خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی و مبارزه علیه مستکبرین و استعمارگرها همین هایی که هیچ حد و مرزی ندارند و آنچه می گویند بر نفاق و دروغ است، هیچ کاری مهمتر از احقاق حق و ابطال باطل نیست.
انشاءالله که موفق باشید، صلوات بفرستید.