متن بیانات حجت الاسلام و المسلمین عبادي نماينده ولي فقيه در خراسان جنوبي و امام جمعه شهرستان بیرجند در خطبه هاي نماز جمعه بيرجند مورخ ۱۳۹۷/۴/۲۹
بسم الله الرحمن الرحيم
اَلْحَمْدُ للهِِ الأوَّلِ قَبْلَ الاِْنْشاءِ وَالاِْحْياءِ وَالاْخِرِ بَعْدَ فَناءِ الأشْياءِ الْعَليمِ الَّذي لا يَنْسى مَنْ ذَكَرَهُ وَلا يَنْقُصُ مَنْ شَكَرَهُ وَلا يَخيبُ مَنْ دَعاهُ وَلا يَقْطَعُ رَجاءَ مَنْ رَجاهُ[۱]
و صلي الله علي اشْرَفَ الانبیاء وَ المرسلین محمد صلی الله علیه و اله طیبین و طاهرین،و بعد اوصيکم عبادالله و نفسي بتقوي الله.
خودم و شما عزیزان را به تقوای الهی که ذخیره واقعی انسان است دعوت می کنم؛ دهه مبارکه کرامت را، میلاد مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام علیها و حضرت ابوالحسن رضا (ع) که دهه کرامت است، «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم»[۲] متقی ترین انسان ها او اکرم عندالله است، «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا»[۳] ؛ اما رمز وصول به این اوج کرامت، هر چیزی راه دارد و هر درب بسته ای مفتاح دارد، قال رسول الله (ص): «قولوا لا اله الله تفلحوا»[۴] ، این کلید رمز است حالا ما به کار بگیریم یا نگیریم تمام مسائل و مشکلات در جامعه ما، در خانواده های ما، در افراد و اشخاص ما پیش می آید که ما همش از آن می نالیم جهتش این است که از این استفاده نکردیم ، یعنی مشکل از خود ماست، باید از خود بنالیم.
مقام توحید و ایمان به توحید که در چند مرحله به صورت فلسفی، علمی، تخصصی، آن هم اهلش بیان کردند توحید در ذات ، توحید در صفات و توحید افعالی؛ البته این بحث جای خودش را دارد و تمام این سه بخش هم جنبه نظری دارد که الحمد الله حالا به نسبت، مردم ما، جامعه ما از آن برخوردارند. حالا یا تفصیلاً یا اجمالاً،اما کلمه طیبه و دعوتی که همه انبیا به آن کردند و مخصوصاً خاتم الانبیاء(صلّی الله عليه و آله و سلّم (ناظر به بخش چهارم است و آن توحید در عبادت است ، که به آن توحید عملی هم گفته می شود. «قولوا لا اله الله تفلحوا» ناظر کار به این جهت است که رمز کار و عمل ما است، و همه این حرف ها و بازتاب ها در این جا باید جستجو کرد، خوب،ناچار به صورت مقدمه در خطبه اول باید توضیح دهم،شاید خود من عاجز باشم از بیانش، اما الحمدالله مخاطبین فهیم مطلب را می گیرند.
مسئله «تفلحوا» که به اصطلاح نتیجه شرط است،«قولوا لا اله الله تفلحوا»، یعنی «ان تقولو لا اله الله تفلحوا»،خوب این به معنی ظهور استعداد های انسانی انسان است که همان کرامت است که اشاره فرمودند،که انسان به جایگاه خودش برسد،تا به آنجا نرسیده است یک حیوان دوپا است،این باید استعداد های انسانی یک انسان ظهورپیدا کند تا انسان شود،چه طور ظهور پیدا می کند، این جا است که در خطبه اول ناچار هستم این رو؛البته در بحث تمثیلی در عین حال علمی، ببینید یکی از جاذبه های معنوی که برای انسان خارج از چهارچوبه انگیزه های حیوانی شمردند،عشق و علاقه انسان به زیبایی ها است، پس بنابراین می بینید که همواره آثار زیبایی را شما در زندگی بشر می بینید همراهش است،لباس می پوشد ،لباس برای پوشش یا جلوگیری از سرما و گرما است،اما همش سعی میکنیم لباس آن زیبا باشد،قیافه آن زیبا باشد،فرش خانه زیبا باشد،پرده و پارچه اش زیبا باشد و انواع اقسام و هنر هایی که در این باره است.
بنابراین یکی از انگیزه ها، یکی از جاذبه های معنوی روحیه انسانی زیبا طلبی است، که خوب ابتداً و برای بشر ابتدایی این زیبایی ها از رنگ ها شروع می شود،بعد می رود قدم به قدم به بالاتر تا به زیبایی های انسانی و اخلاقی و بالاتر از آن الهی می رسد. اما از همین جایی که شروع می کنیم،زیبایی رنگ ها چه طور ظهور پیدا می کند ، هرگز در عمرتان به این فکر افتاده اید، زیبایی رنگ ها چه طور ظهور پیدا می کند و از چه ظهور پیدا می کند،شاید برای برخی هم ناباور باشد و آن اینکه این اشیائی که این دکور هایی که،این گل هایی که ،این رنگ هایی که بنده و شما زیبا می بینیم،این ها زیبا نیستند،در ذات خود این ها از خود هیچی ندارند زیبایی ندارند، پس این زیبایی ها از کجاست، زیبایی ها از نور است نه از اینها،چه طور؟ نور بالاخره با درجات مختلفی که دارد و رنگ های گوناگونی که دارد،«هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً»[۵] ضِياءً جمع” ضوء” است” ضوء” یعنی نور ،ضِياءً یعنی نورها؛خورشید مرکب از نورها است،یک نور نیست ، نورهای مختلفی با هم ترکیب دارند، این نورها وقتی منعکس می شود، به اقتضا ذاتی و طبیعی هر نوع و یا جنسی از اشیاء، یک زاویه از نور را منعکس می کند،پس بنابراین این زیبایی ها ماله نور است مال این ها نیست؛ انعکاس نور در این گُل ها این را این طور زیبا قرار می دهد، بی رنگی،در بی نوری چه رنگ است؟بنده و شما به آن می گوییم سیاه ،خیلی تصور می کنند که بی رنگ سفید است- خیر- بی رنگ سیاه است،آن جایی که سیاه است ، طبیعت آن جنس نمی تواند هیچ نوری را منعکس کند سیاه می شود، شما اگر همه اشیاء را در تاریکی ببرید سیاه محض هستند،هیچ کدام از خود چیزی ندارند، قبول است؟ بنابراین تمام این زیبایی هایی که جاذبه معنوی بشر است که از رنگ ها شروع می شود و به بالا میرود این ها همه از نور ظهور پیدا می کنند،خوب این یک مقدمه است برای چه؟برای زیبایی های انسانی ، انسان اگر در ظلمت جهل باشد، اگر در ظلمت کفر باشد، اگر در ظلمت نفاق باشد، اگر انواع و اقسام ابهام ها و شک وتردید ها او را فرا بگیرد، این انسان هیچ جایش زیبا نیست؛ زیبا وقتی می شود همان طور که این اشیاء وقتی در جهت مادی در مقابل نور قرار می گیرند و زیبایی را به خود می گیرند،انسان ها وقتی زیبا می شوند که از نور ایمان به هر بخشی و در هر حدی به آنها بتابد، به همان نسبت زیبا می شود،«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»[۶] ببینید،همان طور که انسان در عصرخلقتش بالاخره موجود ممکن الوجودی است که تابع علت است و اگر علتش نباشد هیچ است، و علل همه هستی خدا است، در مقام خلقت، در مقام صفات هم این طوری است، یعنی انسان آن اندازه از صفات بهره خواهد برد،از کمالات بهره خواهد برد،که به همان نسبتی که در مقابل شعاع ایمان از نور اسماء الحُسنی الهی بهره مند شود، والا ظلمات است این مشکلاتی که بنده و شما ذکر می کنیم این ها همان ظلماتی است که ما داخلش هستیم،«اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ»[۷] اگر بخواهیم از این ظلماتی که همش از آن شکایت می کنیم که در واقع باید از خود شکایت کنیم اگر از این ظلمات بخواهیم رها شویم باید به دنبال «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ»[۸] برویم،باید نور ایمان الهی به ما بتابد درست شویم،«وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ» [۹] ، همان طور که در بحث رنگ ها ، اگر رنگ ها را شما در تاریکی ببرید،هیچ رنگی نیست سیاه مطلق است،زیبایی آن کجا بود؟ این هم عیناً همین طور است در مقام زیبایی های معنوی و کمالات و اسماء حُسنی،اگر چنانچه از نظر ایمانی انسان محروم شود در سیاهی مطلق قرار دارد،«وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَالَهُ مِنْ نُورٍ»[۱۰] « وَالَّذينَ كَفَروا أَولِياؤُهُمُ الطّاغوتُ يُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ»[۱۱] وقتی انسان بیراهه می رود، وقتی دنبال ستمگران می رود ،وقتی دنبال کفار می رود،وقتی دنبال منافقین می رود،وقتی دنبال این حزب و آن حزب می رود،وقتی عوض خدا به دنبال یک شیء دیگر می رود، این همان جایی است که از نور تخلیه می شود و در ظلمات قرار می گیرد مقصر هم خود اوست، «وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا ، وَمِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا » [۱۲]
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم؛ وَالْعَصْرِ ﴿١﴾ إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿٢﴾ إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿٣﴾[۱۳]
خطبه دوم
بسم الله الرحمن الرحيم
اَلْحَمْدُ للهِِ الأوَّلِ قَبْلَ الاِْنْشاءِ وَالاِْحْياءِ وَالاْخِرِ بَعْدَ فَناءِ الأشْياءِ الْعَليمِ الَّذي لا يَنْسى مَنْ ذَكَرَهُ وَلا يَنْقُصُ مَنْ شَكَرَهُ وَلا يَخيبُ مَنْ دَعاهُ وَلا يَقْطَعُ رَجاءَ مَنْ رَجاهُ؛
ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعلی و فاطمه و الْحَسَنِ و الحُسَينُ و عَلِيٍّ ابن الحُسَينُ و محمد بْنِ علی و جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ و مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ و عَلِيِّ بْنِ مُوسَى و مُحَمَّدٌ بْنِ عَلِيٍّ و عَلِيٍّ بْنِ محمد و الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ والْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ (صلوات الله علیهم اجمعین) و صلي الله علي اشْرَفَ الانبیاء وَ المرسلین و الشهدا و الصدیقین و اهل طاعتک اجمعین،اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ وبعد اوصيکم عباده الله و نفسی به تقوی الله.
مجدد خودم و شما را به تقوای الهی که بزرگترین ذخیره انسانی است توصیه می کنم. «إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم »[۱۴]
« اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا، وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا»[۱۵]
خوب، در خطبه اول با مقدماتی که با بیان نارسای خودم عرض کردم،مشخص است که در خطبه بعدی چه مطلبی مکمل آن است،عرض کردم که «قولوا لا اله الله تفلحوا» ناظر بر توحید در عبادت است توحید عملی است، نتیجه آن هم در پایان ذکرفرموده اگر این کار را کردید چنین می شود نکردید نمی شود،معنی اش همین است دیگر،اگر شرط انجام نشود،«المشروط ینتفی بانتفاءشرطه»[۱۶]؛ روایتی داریم از امام صادق (ع) که در واقع حدیث نبوی را تفسیر می فرمایند، مطلب همان است عبارت متفاوت است«مَنْ قَالَ : لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُخْلِصًا دَخَلَ الْجَنَّةَ» [۱۷]، این همان که «قولوا لا اله الله تفلحوا» است،امام صادق علیه السلام این را باز می کنند تفسیر می کنند،این است که کسی که لا إله إلا الله را می گوید با التزام بگوید، با ایمان بگوید، با عقیده بگوید، والا ابوسفیان هم میگوید عبد الله ابی هم می گوید، منافقین، امروز هم میگویند؛ مُخْلِصاً یعنی این کلمه توحید تنها یک جهت داشته باشد آن هم جهت الهی آن باشد، اگر این را انجام داد و ملتزم بود به نتیجه رسیده، به کمال رسیده، به کرامت رسیده، به رضوان الهی رسیده است و بقیه هم به هر نسبتی به همان نسبت از آن بهره خواهند برد،همانچه که در فرمایشات حضرت ابوالحسن الرضا(ع) در حدیث سلسلة الذهب در نیشابور آنگاه که امام هشتم علیه السلام خواست بنا به تقاضای محدثین این حدیث را از پیامبر اکرم(ص) نقل بفرماید گفته می شود ۱۸هزار قلم دار کشیده شد و این حدیث را نوشتند، آنجا هم همین است یعنی تفسیر همان «قولوا لا اله الله تفلحوا» است ،امروز هم اگر ما بخواهیم بالاخره این مسئله را باز کنیم، پرده برداری کنیم، مسئله همان است کلید رمز هم همه پیغمبران ، و پیغمبر آخرالزمان و بعد از آن اوصیای طیب و طاهرین به ما دادند، خود ما از آن استفاده نمیکنیم خود را باید ملامت کنیم، بعد از آنکه آن سلسله زیبای حدیث از ابتدا تا نهایتش معصومین علیه السلام هستند،جبرئیل است، لوح است و قلم است و الله تبارک و تعالی« کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها.»[۱۸] این هم همان است اما یعنی چه؟ این یک بحث لفظی نیست ، اصلاً مسئله قول غیر از تکلم است و یک معنی وسیع تری دارد،« بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها» بله لا إلهَ إلّا اللّهُ که در باب توحید عملی است،توحید عملی یک بحث فلسفی نیست، بحث علمی نیست در میدان عمل است به هر میزانی که در عمل، در گفتار، در رفتار دیگر، نوع عمل فرق نمی کند از هر نوعش باشد،اگر نور است ،« اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» بر اساس ایمان شخص اگر آن نور به آن بتابد زیبا می شود با کرامت می شود،درست می شود مشکلات آن حل میشود،همه مشکلات آن رفع می شود،این حرف چه حرفی است چه طور مشکلات رفع می شود؟خیلی خوب رفع می شود،ما از چه می نالیم، حالا بنده از دیگران که خبر ندارم خود من بالاخره فقط در چهارچوبه چهار تا مسئله امور زندگی و روزمره، خوردن و خوابیدن و شهوت فکر میکنم،فکر من به بالاتر از این قد نمی دهد .هر جا که کوچکترین کمبود مادی داشته باشم فریاد میزنم،ناراحتم فکر من بیش از این قد نمی دهد،پس بنابراین فقر فقر، «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً » [۱۹]چه ظلمتی از این بالاتر ، اما همین فقر که ظلمت است اگر نور ایمان به آن بتابد آنقدر زیبایش می کند،آیا زیبا تر از این هم داریم؟ که در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) فرمود: « الفقر فخری و به أفتخر علی سائر الانبیاء »[۲۰]، یک وقتی اشتباه نکنند کسانی که این طرفداری از فقر است،نخیر طرفداری از فقر نیست بلکه این طرفداری از کرامت انسانی است،یعنی اگر انسان قوی شود در انسانیتش همان فقر «کاد الفقر أن یکون کفراً»[۲۱] را به کار می گیرد و از زاویه زیبایی اش استفاده می کند،با ایمان و می شود افتخار .
برای ابوذر غفاری یک وقت دیدند که کیسه های پر از طلا ، از این طلاهای مسخره ای که به بازی میگیرند من و شما را و سکه ها را چنین می کنند و چنان میکنند، ۲تُن سکه می خرند آدم های پست و لعین و مدیران ضعیف، بدون در خواست در خانه ابوذر غفاری یکی دو غلام آمدند و این سکه ها را آوردند،آقای ابوذر این ها ماله شما است،ابوذر مانند من نبود که فوری دست پاچه شود و خودش را گم کند انسان بود کرامت را از پیغمبر آموخته بود فقر فخرش بود،بلافاصله پرسید،گفت آیا برای در خانه هر مسلمانی این مقدار برده اند و این سهمیه من شده یا برای من تنها آوردید؟مامورین چه گفتند؟مامورین گفتند نه برای دیگران نبردیم ولی این از بیت المال نیست پول شخصی است،ابوذر رنگش عوض نشد، گفت اگر شخصی است من اصلاً نیاز ندارم چه نیاز دارم،گفتند ابوذر این خانه شما است یک اتاقک چیزی ندارید،فرش ندارید، یک حصیر افتاده، یک کاسه چوبی دارید ،یک نان جوین، یک ابریق دارید ،پول ها را بگیر در کنار اشراف زندگی کن،گفت بله ولی بی نیاز هستم،گفت شما چه طور بی نیاز هستید؟ گفت بی نیاز هستم،از کجا بی نیاز شده ای؟گفت به ولایت علی ابن ابی طالب بی نیاز شده ام،یعنی عدالت.
حالا بفرمایید زندگی پایین ترین رده جامعه ما با زندگی ابوذر قابل قیاس است؟ چرا ابوذر در مقابل پول رنگش زرد و سرخ نشد ؟چرا؟ ایمان «قولوا لا اله الله تفلحوا» این رستگاری و کرامت در تعلیمات دین آمد، « اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ» این منحصر به این است، نه، شما یک فهرست بگذارید انواع و اقسام مسائلی که درزندگی بنده و شما حالا فردی باشد خانوادگی باشد،اجتماعی باشد، سیاسی باشد،همه فرقی نمی کند،همه را ردیف کنید همه همین طور پاسخ می دهند،فقر نه غنا؛ غنا دیگر پولدار بودن،پولدار بودن زشت است یا زیبا نور است یا ظلمات؟ «انَّ الاْءِنسَانَ لَیطْغَی أَن رَآهُ اسْتَغْنَی»[۲۲] انسان را ببین ، اگر چناچه غنی شود و دستش باز شود ببین ازخودش چه اطواره هایی که در نمی آورد ، «لَیطْغَی» در مقابل خدا هم اظهار نظر می کند؛ما داشتیم از این مردود های انقلابی گفت علیه خدا هم می شود تظاهرات کرد،به به بنازم،خوب غنا این طوری است، پولدار بودن اینطوری است، پس ظلمات است بله اما اگر نور ایمان بتابد آن لا إلهَ إلّا اللّهُ به معنای صحیحش که امام صادق(ع) فرمود؛ عَنِ النبی (ص) قَال: « مَنْ قالَ لا اِلهَ اِلا اللهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّةَ وَاِخْلاصُهُ بِها اَنْ تَحْجُزَهُ لا اِله اِلا اللهُ عَمّا حَرَّمَ الله»[۲۳]
نشانه به این نشانی که آن لا إلهَ إلّا اللّهُ در حرکاتش، سکناتش، در گفتارش، در اخلاقش نقش داشته باشد،و هر جا تابلو ممنوع باشد دیگر جلو نرود این حرف را نگوید، نگاهی نکند، این اظهار نظر را ننماید،و از این قبیل؛ حالا شده ثروتمند ،شد ثروتمند می شود قارون نه،اگر ایمان به ثروت بتابد چه قدر زیبایش می کند می شود خدیجه کبری (س) یک زن ثروتمند، اما در اوج کمال و کرامت انسانی، از این زیباتر هم است؟ثروت است چه قدر زیبا است،چرا؟چون همراه با ایمان است،این ها افسانه نیست،می خواهید مشکلات خومان را حل کنید این ها کلید رمز است این حرف بنده نیست حرف پیغمبر است و متخصصین امر روی این صاحب نظر اند و اگر مسئله را از این راه حل نکنیم،هرگز حل نخواهد شدیقین بدانید،این راه حلش همین است،علم؛گاهی از خود علم هم به نور تعبیر می شود،درست است؟ اما گاهی از علم به حجاب تعبیر می شود، دوستان، برادران، خواهران،از این واژه ها ساده نگذرید،سرنوشت ما در فهم این مسائل است،بعد مسائل دیگر می آید،نماز خودمان را باید بر اساس این ها تنظیم کنیم، والا اگر به نماز ما هم آن نور ایمان الزامی نرسد نماز ما هم می شود مثل نماز بعضی ها…! در نمازش روی به سوی کعبه دارد دل به سمت آمریکا دارد ، این نماز شد.
علم در بعضی از علم به نور تعبیر می شود برخی هم به حجاب تعبیر می شود،همه هم درست است،باید فهمید یعنی چه،اما اگر بر آن علم، نور ایمان بتابد،آن عالم می شود علامه شهید مطهری،آن متخصص دانشگاه می شود شهید بزرگوار مصطفی چمران، از این زیباتر دارید؟ علم همراه با نور ایمان،اما اگر چناچه علم باشد نور ایمان بر آن نتابد چه بلایی می شود برای خودش،بدتر از آن چه بلایی می شود برای جامعه، این بلاهایی که امروز سر بشر درآورده است و کره زمین را برایش یک زندان کردند،این ها به وسیله همان عالمان بی ایمان در هر قیافه ای، فرق نمی کند،در قیافه دینی در قیافه تخصص و… فرق نمی کند، بلای جان جامعه دانشمندانی هستند که منهای ایمان هستند،اما ایمان که بتابد علم را نور می کند،همه می توانند از نور او به کمال و کرامت برسند،علم که علم است؛بی سوادی چه می گویید بی سوادی بله،بی سوادی علمی ندارد که نه کلاس رفته، نه درسی خوانده، نه جایی رفته، نه هیچی این دیگر نورش کجا بود بله،اگر نور ایمان بر آن بی سواد بتابد،او را از مقام یک عالم درس خوانده هم بالاتر می برد،چه طور ؟! صحنه پُر است! شما حتماً نام مبارک کَربلایی محمد کاظم ساروقی روستای اراک را بارها شنیده اید،داخل کتاب ها هم هست،گاهی یک بخش را تلویزیون هم نشان داد و چون معاصر خود ما بوده و هنوز بچه هایش هم هستند،خوب یک چیزی دم دست است؛مرحوم نواب صفوی این مرد بزرگ را همراهش شهر به شهر می برد،او که سواد نداشت، او که علم نداشت، او که درس نخوانده بود،او یک کشاورز بود در روستای ارباب،اما از نظر ایمان سرشار بود،مسائل علمی را نمی دانست،ولیکن آنچه که از ناحیه مرجع تقلید به او می رسید دقیق عمل می کرد.یک وقتی که بحث خمس و زکات بود به اربابش گفت که ارباب،شما زکات خودتان را می دهید، ارباب به او گفت برو برو پی کار خودت،آمد به خانه و گفت من دیگر در این روستا نمی مانم به جهت اینکه این زکات نمیدهد، این خمس نمیدهد. به مدت سه سال رفت در روستاهای اطراف کار کرد و خارکنی کرد،بالاخره روزی خودش را درآورد؛آنقدر صداقت داشت این آدم با ایمان که ارباب تحت تاثیرش قرار گرفت رفت او را آورد سرکار،اما نتیجه نهایی که شما شاید بهتر از من بدانید ، او آن شد که این آدم با ایمان بی سواد،در یک کرامتی و در یک مکاشفه ای که برایش،در شهدای ۷۲ تن در آن منطقه در امامزاه پیش آمد،نشانی به این نشانی که تمام قرآن به قلبش ریخت،آن هم نه در حد جنبه های سنایی حفظ و تفسیر این ها نیست،خیلی بالاتر از این ها،احاطه او به قرآن که از کسانی که اوایل او را کشف کرد،حضرت آیت ا… العظمی مکارم شیرازی مرجع بزرگوار شیعه بودند که در آن موقع طلبه های حضرت آیت ا… بروجردی بودند،ایشان را آوردند کشف کردند،او را آوردند به قم آوردند، به تهران آوردند، به کربلا او را آوردند، به نجف، همه در مقابل او کوچک شدند، این که بی سواد بود اما نور ایمان چنین کرد، اعلم علما حضرت آیت ا… العظمی بروجردی(قدس سره) یک مرجع کم نظیر بود، اما فرمود قرآن را به قرائت کربلایی محمد کاظم بخوانید،یعنی این امام بزرگوار، این مرجع دین که همه از او تقلید می کنند، او شد مقلد کربلایی محمد کاظم ساروقی بی سواد،گفت قرآن را بر قرائت کربلایی محمد کاظم بخوانید که تنها حفظ قرآن نبود،حتما شرح زندگی او را در آثار و کتبی که موجود است خوانده اید،عجایبی و کراماتی حاصل شده،حالا منظور،ایمان نه علم را بلکه یک آدم درس نخوانده هم این چنین می کند،شایستگی آن را پیدا میکند، آن دستی که قرآن را بر قلب مقدس رسول الله (ص) نازل فرموده به قلب این آقای روستایی هم می اندازد،و از این قبیل .
حکومت چه طور است؟ آقا مالک است، آقا حاکم است،اسمش را هرچه می خواهید بگذارید،«إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً »[۲۴] این آدم ها یک وجب طناب دستشان میدهید ۱۰ متر دیگر میدود میپرد،ظرفیت ندارد،یک پُستی به او میدهید یک رأی می آورد بعد می بینید که خودش را مالک الرقاب همه تصور می کند،این بشر اینطوری است،بعد استبداد ها و قتل ها، تخریب ، همین که می بینید در دنیا به اسم پادشاه یا رئیس جمهور یا اسمش را در هر جایی می گذارید،هست یا نیست؟اما اگر نور ایمان بر آن تابیده شود، می شود حکومت داوود(ع)، می شود حکومت سلیمان(ع)، می شود حکومت نبی اکرم(ص)،می شود حکومت عدل علی بن ابی طالب(ع)،کدام حکومت حکومت فرعون؟ یا حکومت امام علی(ع)؟ یاحکومت حضرت مهدی(عج الله)؟ آمار ارقام فهرست بسیار متعدد است بنده به بعضی اشاره کردم،برادران خواهران از اینجا که رفتید باید فکر کنیم که مشکل کجاست؟ مشکل در کار خودماست حلش کنیم همه مسائل حل می شود،حلش نکنیم یقین بدانیم از هیچ راهی حل نمی شود و خدا چه گنج هایی به ما داده و چه رمزهایی به ما داده اما مرد میدان عمل می خواهد که از این استفاده کند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ
فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ
إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ[۲۵]
[۱] – مفاتیح الجنان،دعای روز جمعه؛ستایش خداى را که آغاز هستى است پیش از آفرینش و حیاتبخشى، و پایان هستى است پس از نابودى هرچیز، دانایى که از یاد مبرد آن را که یادش کند و کم نگذارد از آنکه شکرش را به جاى آورد و ناامید نسازد آن را که خواندش و قطع کند امید آنکه به او امید بست.
[۲]– سوره حجرات، آیه ۱۳، ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!
[۳]– سوره اسراء، آیه ۷۰ ؛ ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم؛ و آنها را در خشکی و دریا، (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم؛ و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردهایم، برتری بخشیدیم.
[۴]– مجلسی، بحار الانوار، ج۹، باب اول، ص۱۴۳؛ نخستین سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با مردم این بود که ای « قولوا لا إله إلا الله، تفلحوا» ای مردم! بگویید: «لا إله إلا الله» تا رستگار شوید.»
[۵] -سوره یونس، بخشی از آیه ۵ ؛« و كسي است كه خورشيد را روشنائي و ماه را نور قرار داد»
[۶] – سوره نور، آیه ۳۵ ؛خداوند نور آسمانها و زمین است؛
[۷] سوره بقرة، آیه ۲۵۷؛خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
[۸] – همان.
[۹] -سوره نور، آیه ۴۰ ؛ یا همچون ظلماتی در یک دریای عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده، و بر فراز آن موج دیگری، و بر فراز آن ابری تاریک است؛ ظلمتهایی است یکی بر فراز دیگری، آن گونه که هر گاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند! و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده، نوری برای او نیست!
[۱۰] -همان.
[۱۱] -سوره بقره،آیه۲۵۷
[۱۲] الغارات , ج ۱ , ص ۱۵۵،به خدا پناه مىبرم از شر و فساد نفسهايمان و از بديهاى اعمالمان
[۱۳] سورة العصر، به نام خدای بخشاینده مهربان،سوگند به این زمان، که آدمی در خسران است. مگر آنها که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و یکدیگر را به حق سفارش کردند و یکدیگر را به صبر سفارش کردند.
[۱۴] سوره حجرات، آیه ۱۳؛ گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست
[۱۵] فرازی از دعای افتتاح ، بارالها ما به درگاه تو شکایت می کنیم از فقدان پیغمبرت و از غیبت امام ما و بسیاری دشمن ما و کمی عدد ما و فتنه های سخت بر ما و غلبه محیط روزگار بر ما پس درود بر محمد و آلش فرست و ما را در همه این امور یاری کن به فتح عاجلی از جانب خود و برطرف ساختن رنج و سختی و نصرت با اقتدار و عزت و سلطنت حقه که تو آشکار گردانی و رحمتی از توجهت که بر همه ما شامل گردد و لباس عافیت که ما را بپوشاند به حق رحمت نامنتهایت ای مهربانترین مهربانان عالم.
– [۱۶] مهذب الاحکام فی بیان حلال و الحرام المؤلف : السبزواري، السيد عبد الأعلى الجزء : ۱۷ صفحة ۲۲۷یعنی مشروط وابسته به انجام شرط آن است.
[۱۷] – اسرار توحيد ؛ ج ۱ , ص ۱۴ ؛ هر کس که از روی اخلاص کلمه توحید را بگوید به بهشت میرود
[۱۸] – شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۸۹ق، ص ۲۵ ؛قال الرضا علیه السلام: کلمه «لا اله الا الله» حصار محکم من است هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل شود، از عذاب من در امان است و امّا به شرطی و شروطی که من از شروطش هستم. فرمایش امام به این معنی است که توحید در صورتی مقبول درگاه خداوند است که همراه با پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام باشد.
[۱۹]– بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۷۰، ص ۲۴۶؛ رسول خدا(صلىاللَّهعليهوآله) فرمود: فقر، انسان را در آستانه كفر قرار مىدهد.
[۲۰] – علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۵۶؛ مستدرک وسائل، ج ۱۱، ص ۱۷۳، باب ۴٫
[۲۱] – بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۷۰، ص ۲۴۶.
[۲۲] – سوره علق،آیات ۶ الی ۷؛ اگر انسان خودش را بی نیاز ببیند طغیان می کند.
[۲۳] -حدیث از پیامبر(ص)، ثواب الاعمال، ص ۲۰
-[۲۴] سوره نمل، آیه ۳۴ ؛ پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند آن را به فساد و تباهی میکشند، و عزیزان آنجا را ذلیل میکنند؛ (آری) کار آنان همینگونه است!
[۲۵] -سوره کوثر.
انتهای پیام /ع/ا