خانه / متن بیانات / فرهنگ / مشروح بیانات/ نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند در چهل و چهارمین جلسه شورای فرهنگ عمومی استان

مشروح بیانات/ نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند در چهل و چهارمین جلسه شورای فرهنگ عمومی استان

متن بیانات حجت الاسلام و المسلمین سید علیرضا عبادی نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی و امام جمعه بیرجند در چهل و چهارمین جلسه شورای فرهنگ عمومی استان مورخ ۱۳۹۶/۱۱/۱

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏

با سلام به امام زمان (عج) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه خدمتگزاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران.

مسئولیتی که در این جلسه به عهده همه ما است سنگین‌ترین مسئولیت است که باید آن را درک کنیم؛ زیرا مسئله فرهنگ هویت انسان است، یعنی انسان خلقتاً یک موجود فرهنگی است و در هیچ قالبی جزء این قابل تعریف نیست؛ بنابراین اجمالی از انسان‌شناختی در این مورد که شما بهتر از بنده می‌دانید بیان می‌کنم به عنوان شاهد موضوع و بعد به مسئولیت و مأموریت من و شما اشاره می کنم. ببینید، ما در شناخت اشیاء و برابر امکان شناختی که داریم برابر موجودات تعریف داریم و از این تعریف ما جنس به وجود می‌آید، فصل به وجود می‌آید، نوع تعریف می‌شود و آن هم عبارت است از آثار و خواصی که از هر شیء ما کشف می‌کنیم بر اساس همان تعریفش می‌کنیم؛ شما یُد را چطور تعریف می‌کنید، آهن را چطور تعریف می‌کنید، عناصر صدگانه را چطور تعریف می‌کنید، جماد را چطور تعریف می‌کنید، سلسله جماد را چگونه از هم تمییز می‌دهید، نباتات را چطور تعریف می‌کنید، از خواصش، از آثاری که شما می‌گیرید  حالا یک خاصیت یا ده خاصیت؛ براساس همان جنس می‌سازید بعد یک فصل اضافه می‌کنید، نوع به وجود می‌آید؛ همه این‌ها از هم تفکیک می‌شوند در یک جدولی قرار می‌گیرند؛ حیوانات همینطور؛ گرگ را چطور تعریف می‌کنید، میش را چطور تعریف می‌کنید، وقتی این مشخص شد بعد گفتید گرگ یا گفتید سیب یا گفتید یُد، در هر جای دنیا پیدا شود آثار و خواصش همان است با تفاوتهای خیلی کم که آن‌ها هم تعریف خودش را دارد؛ غیر از این است؟ درهر جا آهن پیدا شد تعریفش همین است حالا در زمین باشد یا در کره ماه؛ فرقی‌ نمی‌کند، اشیاء دیگر هم همینطور است.

حالا بفرمایید انسان را تعریف کنید، چطور تعریف می‌کنید؛ بله یک تعریف‌های شرح الاسمی می‌کنند که به دَرد خودشان می‌خورد؛ در زیست‌شناسی مثلاً انسان را تعریف می‌کند یا در طبقات دیگر مثلاً انسان را تعریف می‌کند، موجود مستقیم القامه مثلاً؛ این‌ها به درد اصطلاحات همان علم خودشان می‌خورد نه واقعیت امر؛ بنابراین در عین حالی که سلسله حیوانات که از جنس حیوان یک فصلی اضافه می‌کنید می‌شود تعریف از حیوان شاهق، او دیگری می‌شود حیوان ناهق؛ درختش همینطور است و میوه‌اش همینطور، این‌ها قابل تعریف است. انسان را می‌توانید اینطور تعریف کنید؟ آیا صفات و آثاری که در او مشاهده ‌می‌کنید همانطور است؟ تعریفی می‌کنید که هر جا انسانی پیدا شد همین آثار و صفات در او هست، چنین چیزی هست؟ و حال آنکه در موجودات دیگر اینطور تعریف می‌شود اما در انسان اینطوری نیست که؛ چرا؟ به جهت اینکه آثار و صفاتی که از انسان پدید می‌آید خود این ۱۸۰ درجه با هم فرق دارد؛ آثار و خواصی که از حضرت موسی(ع) پدید می‌آید با آنچه که از فرعون پدید می‌آید یکی است یا فرق دارد؟ پس اینها با هم متفاوت هستند؛ یک جنس نیستند؛ آثاری که در ابوجهل ظاهر می‌شود با رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یکی است که بعد همه را بگوییم نوع انسان؛ نخیر، اصلاً چنین نیست.

 بنابراین اهل دقت می‌فرمایند که در تعریف انسان باید گفت که هر انسان یک نوع است؛ و حاشیه بر این دقت، دقیق‌تر از این آن است که هر انسان ممکن است هر روز یک نوع باشد؛ همین انسان، همین بکر، همین تقی، همین نقی ممکن است امروز یک نوع باشد فردا یک نوع دیگری است، چون آثار و صفاتش با هم متفاوت شده؛ قبوله؟ این معنی‌اش چیه؟ معنیش این است که آنچه که در انسان به عنوان هویت تعریف می شود فقط  فکر و فرهنگ او است، این است دیگر؛ یعنی انسان را در زوایه فرهنگی می‌شود تعریف کرد، از نظر فکری می‌شود تعریف کرد، نه از زاویه‌ای که حیوان مستقیم الاقامه است هرجا ببینی این یکی است؛ این که نیست؛ آنچه را هم که سعدی شیراز به عنوان بنی‌آدم اعضای یکدیگرند آورده البته افسرالمتکلمین است خدا رحمتش کند ولی او در واقع حدیث پیغمبر اکرم(ص) را که خواسته ترجمه کند به شعر در بیارد خُب بالاخره دقت نکرده؛ زیرا حدیث محور را فرهنگ قرار داده؛ در حدیث داریم که مومنین نسبت به همدیگر مثل اعضای یک تن هستند و آنگاه که دردی یا تَبی عارض شود همه متأثر می‌شوند؛ مومنین یک تعریف فرهنگی است از انسان، نه بی‌آدم؛ اومانیست‌ها هم همین را گرفتند کنار سازمان ملل که اشتباه روی اشتباه؛ یعنی اشتباه سعدی را گرفتند روی اشتباهات انباشته خودشان زدند بنی‌آدم اعضای یکدیگرند؛ خُب بفرماید این بنی‌آدمی که این همه جرم می‌کند، جفا می‌کند، می‌کُشد، آتش می‌زند، می‌سوزد، این بنی‌آدم اعضای یکدیگرند؟ که همچین حرف گفته از یکدیگر؟ اعضای یکدیگر نیستند؛ کو؟ اعضا نیستند که؛ بنابراین وقتی گفته می‌شود که تعریف انسان در جهت هویت فقط در فرهنگ قابل انجام[است] شعار نیست یک مسئله دقیق علمی و فلسفی است؛ در انسان‌شناختی حرف اول و آخر همین است؛ هرچه غیر از این است اشتباه است.

آنوقت کارگروه‌های محترمی که به هر حال تشکیل شده، که از همه تشکر می‌شود و خُب زحمتی کشیدند، جلساتی تشکیل دادند، تبادل‌نظرهایی داشتند که از اینجا به هر حال استارت می‌خورد آنچه که بر وظیفه من و شما ان شاء الله بتوانند برای جامعه مفید باشد؛ بنابراین محور این کارگروه‌ها محور فرهنگی است؛ یعنی چه؟ یعنی وقتی مثلاً کارگروه اقتصاد است بعد می‌خواهیم محور را فرهنگ قرار دهیم می‌گوییم اقتصاد فرهنگی؛ مسائل اجتماعی، مسائل اجتماعی فرهنگی؛ مسائل سیاسی، مسائل سیاسی فرهنگی؛ مسائل نظامی، امور نظامی فرهنگی؛ اگر این جمله را معکوس کنید این معنی را نمی‌دهد؛ اگر بگویم فرهنگ اقتصادی با اقتصاد فرهنگی ۱۸۰ درجه با هم  فرق می‌کند؛ فرهنگ اقتصادی یعنی آن فرهنگی که هدف اصلی آن اقتصاد است و فرهنگ ابزاری است برای اقتصاد، معنی‌اش این می‌شود؛ خُب اینکه برای ما قابل قبول نیست؛ بلکه اقتصاد فرهنگی؛ اقتصاد ابزاری است که باید بر محور فرهنگ تنظیم شود؛ فرهنگ سیاسی اشتباه است؛ یعنی فرهنگ را ابزاری قرار بدهد برای اهداف سیاسی خودش؛ ویرانی‌ها همه در همین مسئله است؛ ویرانی‌ها در همین مسئله است و حال آنکه مسئله این نیست باید باشد سیاست فرهنگی؛ امور نظامی هم همینطور است، اگر فرهنگ نظامی بگوید یعنی فرهنگ جنگجویی؛ همین که در دنیا است، چه مشکلی را حل کرده؟ اما چنانچه امور نظامی فرهنگی[بگوییم] یعنی امور نظامی که براساس فرهنگ تنظیم می‌شود؛ امور خانواده همینطور است، امور کسب و کار همینطور است، امور زراعت همینطور است؛ ببین همه چیز بر محور فرهنگ باید تنظیم شود. پیامبران هم که مبعوث شدند اول آن مسئله درونی ایمانی را « قولوا لا الله الا الله تفلحوا»۱، این را تنظیم کردند؛ و اگر او تنظیم شود همه امور تنظیم است؛ اما وقتی او تنظیم نباشد هیچ کاری سامان اصلی پیدا نمی‌کند از نظر علمی؛ محال است. و لذاست که از اشتباهات بزرگ من و شما و دیگران در دنیا این است که می‌خواهند مشکلات هر چیزی را در تخصص علمی آن رشته  حل کنند؛ هرگز هم حل نخواهد شد؛ یعنی مثلاً مشکلات اقتصادی جامعه را در تخصص‌های اقتصادی حلش کنید؛ این که قابل حل نیست، چرا؟ به جهتی که وقتی فرهنگش نادرست باشد آن که تخصصش بیشتر است، دزدی‌اش بیشتر خواهد بود؛ همه راه‌های دزدی را خواهد فهمید؛ این مسئله را حل می‌کند؟ بله، تخصص در هر امری جزو ضروریات است اما شرط دارد؛ شرطش این است که براساس یک فرهنگی تنظیم شده باشد؛ راه حل، راه فرهنگی است؛ اما تخصص ضرورت دارد، بدون تخصص هیچ کاری نمی‌شود انجام داد، یک خشت خام هم نمی‌شود زد؛ اما او هرگز مشکل را حل نمی‌کند؛ همه مشکلات باید از طریق فرهنگی حل شود و لاغیر حل نمی‌شود، این شما و این میدان.

 بنابراین مسئله فرهنگی یک مسئله اصلی است؛ شما برای اصلی‌ترین مسئله انسان در اینجا جمع شده‌اید؛ مکتب غنی که شما دارید، اسلام جوابگوی همه مسائل است؛ اما شرطش این است که هم از اسلامش خبر داشته باشیم، هم از فرهنگش خبر داشته باشیم، هم از راهکارش خبر داشته باشیم، هم هر رشته‌ای دست متخصصین اصلش باشد؛ اما همه تخصص‌ها باید ابزار باشد برای مسئله فرهنگی؛ که مسئله انسانی و الهی است.

 یک وقتی مسئولیت داشتم من را بردند به سازمان استاندارد، ما را دوری دادند از انواع و اقسام بالاخره محصولات صنعتی، کشاورزی و غیرو کار ما این است؛ بعد هم آدم را می‌نشانند می‌گویند نظرتان را بگویید؛ ما را نشاندند خُب نظر شما نسبت به این سازمان استاندارد چیه؟ به آنها عرض کردم همش خوب عالی اما یک نقصی هم دارد؛ خُب نقصش بفرماید چیه؟ گفتم نقصش این است که همه استانداردها باید باشد اما شرطی دارد و آن شرط ای است که انسان استاندارد هم باید باشد؛ والا اگر انسان استاندارد نداشته باشید همان مُهر استاندارد را می‌زند به آن جعبه‌ای که جنس بُنجل دارد؛ نمی‌زنند؟ چرا؟ چون وقتی فرهنگ ویران باشد همه چیز ابزارش قرار می‌گیرد، اینطوری است دیگر؛ فرق نمی‌کند می‌خواهد اقتصادی باشد، می‌خواهد سیاسی باشد، می‌خواهد اجتماعی باشد، می‌خواهد نظامی باشد. این جمله امام علی(ع) نسبت به مسائل نظامی با آنچه که در دنیا انجام می‌شود با هم ۱۸۰ درجه فرق دارد« حَمَلُوا بَصَائِرَهُمْ عَلَی أَسْیافِهمْ»۲، آنهایی که به واقع اهل ایمانند و جهاد در راه خدا می‌کنند برای اصلاح بشر؛ می‌فرماید این‌ها بصیرت‌هاشان را که همان فرهنگ است به وسیله سلاحشان گسترش می‌دهند؛ آنچه که در آنها اصل مطرح است چیه؟ بصائر آن‌ها است، فرهنگ آنها است؛ فرهنگ توحیدی است، فرهنگ عدالت است که به وسیله سلاح این حمل می‌شود، گسترش پیدا می‌کند؛ والا اگر آن نباشد هیچ فرقی بین جنگ حیوانات و موجودات برای تنازع بقاء [ندارد]، هیچ فرق نمی‌کند؛ این از همه بدتر است؛ بدترین و خطرناک‌ترین و زشت‌ترین همین حیوان، همین حیوان دوپا است. اینجاست که عرض می‌کنم مهمترین مسئولیت را دارد منتها حالا محصول کار چه خواهد شد و آنچه که به خانه‌های مردم برسد و  سفره فرهنگی مردم برود بستگی دارد به دقتها و مطالعات، به اولویت‌ها؛ که الحمدالله همه شما این آمادگی را دارید. خداوند بر توفیقاتتان بیفزاید. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد(ص).

۱- معانی الاخبار/ جلد: ۱/ شیخ صدوق/ ص ۳۰۶؛ جمله « قولوا لا اله الله تفلحوا» از سخنان پیامبر گرامی اسلام است و آيه قرآن نمي باشد.

۲- نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه ۱۵۰٫

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *