متن بیانات حجت الاسلام والمسلمین سید علیرضا عبادی نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در جلسه شورای فرهنگ عمومی استان مورخ ۲۳/۹/۱۳۹۶
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
با سلام به امام زمان (عج) و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان و سلام به محضر شما عزیزان و همه خدمتگزاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران.
تشکر دارم. خیلی ممنونم و به همه شما خوش آمد عرض می کنم. ان شاالله که سرآغازی باشد برای حداکثر اهمیت به این امانت بزرگی که به دوش توانای شما گذاشته شده است. کلمه فرهنگ، کلمهی ترکیبی است. دو واژه است، یکی« فر» به معنی جلوه و شکوهی که ظاهر می شود و یکی «هنگ» به معنی جمع است. از مجموع آنچه که در مسائل اعتقادی، احساسی، اخلاقی و ارزشها در یک جامعهی نهادینه شده، از جمع آنچه که در وجود این نهادینه شده، یک ظهور و بروزی است که خودش را نشان میدهد در رفتار، گفتار و کردار، این فرهنگ است. از باب تمثیل اگر چند لیتر شیر را بجوشانید بعد از آنکه کنار میگذارید از مجموعه شیر و ترکیبات گوناگونش آن بهترینش بالا می آید، جلوه پیدا میکنند، خودش را نشان میدهد، از ترکیبات آن سرشیر است. آنجا مشخص میشود شیر سالم بوده، ناسالم بوده، مایه آن چقدر است. جامعه همینطوری است. جامعه ذخایر مختلفی از زوایای گوناگون در خود جمع میکند و بعد در عمل، گفتار، رفتار و یک چیزهایی خود را نشان میدهد، این می شود فرهنگ. مهمترین مسئله هر جامعهی این است، حالا خوب باشد یا بد. چرا؟ چون هویت جامعه است.
جامعه غارت زده آن نیست که اموالش را غارت کنند، آنها مجدد قابل جبران است. اما اگر فرهنگ جامهی را غارت کنند، یعنی محتوایش را بردند، هیچ چیزی ندارد، توفال است. وقتی شما چایی را دم میدهید و آنچه در ذات آن است میگیرید، بعد تفال است، به درد نمیخورد میریزید بیرون. این هم جامعه میشود تفال، هیچی ندارد. اینکه در این همه مسائل رهبر معظم انقلاب که یک کارشناس صحیح و دقیق، صالح، صادق، امین است هشدار تهاجم فرهنگی داده است. فاصلهی شد از شبیخون فرهنگی هشدار داد که دشمن را دست کم نشمرید، از ناتوی فرهنگی سخن گفت و بعد غارت فرهنگی. این چه هشدار است غارت فرهنگی، یعنی همه چیز شما را می برند، حواستان جمع باشد. شما بزرگواران هم که امروز این مسئولیت بزرگ را پذیرفتید، امانت شما که به صورت عام، یک امانت بسیار مهم است. حتماً عنایت دارید که« اَلّناسُ معادِنُ كَمَعادِنِ الَّذهَبِ وَ الْفِضَّةِ»۱ جامعهها هر کدام معدنی هستند، دارای یک نوع ذخایری. اما استان شما، شهرستان شما، شهر شما، خانواده شما توجه داشته باشید به صورت ویژه مهمترین مسائل فرهنگی و ارزشمندترین آنها را به خودش اختصاص داده است. در تصریح بیان مقام معظم رهبری وقتی نام شهر شما یا استان شما برده میشود، می فرمایند:« شهر دین و دانش». این شهر ادب است. این استان ادب است. این را با چنگ و دندان حفظ کنید، در مقابل این همه تهاجمات، خطرات، ناتوی فرهنگی و غارت فرهنگی. این خیلی مسئله مهمی است.
حتی کسانی که ممکن است به ظاهر در این استان، ظاهر دینی یا فرهنگی نداشته باشند اما وقتی پا به پا میرسد یک ذخایری در وجودشان است ارزشی، پیداست. اینها که ساده به دست نیامده طی هزاران سال و بیش از همه در ۱۴۰۰ سالی که اینجا مکتب اسلام و تشییع داشته، ذخیره شده است. یک چیزی نیست که فوری به باد بدهیم.
اوایل انقلاب بود به خاطر دارم در آن زمان ۳۵ سال پیش از این، چهارتا پنج نفر از آقایان پزشک بیرجندی، از زاهدان در فصل بهار برگشته بودند به شهر. در حومه سربیشه و نهبندان گفته بودند که میرویم شکار کنیم. لابد وسیله ای هم داشتند رأی آنان بر این تعلق میگیرد. ماشینهای خود را در جایی پارک میکنند، می روند دنبال یک شکاری. خوراکی هم هیچ همراه نیاورده بودند گفته بودند ظهر میرسیم، حالا هوس کردند که بروند شکار کنند. بالاخره می روند آنجا، هیچ شکاری گیر آنان نمیکند. از این تپه و آن تپه میدوند، خوب از نظر فعالیتهای بدنی هم تجربه ای نداشتند. به یک فاصلهی زمانی که میرسد عزیزانی که فعالیت زیاد میکنند، می بینند که از گرسنگی میلرزند. ضعف کردند حتی خود را به ماشینشان هم برسانند، مشکل است. در عین حالی که در ماشین هم چیزی نیست. از خیمههای سیاهی که مردم محل فصل بهار و عشایر بودند، میرسند و میبینند یک خانمی یا یکی دو بچه در خیمه سیاه است. به او سلام می کنند و می گویند شرایط ما این است از ما اگر میتوانی پذیرایی کن. می گوید بفرماید. اینها را در خیمه سیاه می نشاند و چند مرغی که دور و بر خیمه بودند سریع ذبح میکند و روی آتش میگذارد و از نان محلی و کماچی هم که داشته سفره را پهن می کند و این غذای آماده را می آورد پیش آنان. اینها هم که از نظر پول مشکلی نداشتند شاید چند برابر آنچه که زحمتی یا قیمتی داشته باشد وقتی سینی غذا را می آورند، این پول را می گذارند کنار سینی. این زن هیچی نمی گوید، سینی را کنار خیمه میگذارد خودش از خیمه بیرون میرود اینها غذایشان را میخورند. بعد وارد میشود، سینی را برمیدارد و پولشان را پیش آنان میگذارد و میگوید ما هرگز از مهمان پول نگرفتیم، نمیگیریم و نخواهیم گرفت. و به فرض اگر من این کار بکنم، که انجام نمی دهم، اگر شوهرم بداند که من از مهمان پول گرفتم من را بیرون میکند. بعد خودش سوال میکند، می گوید می دانید وقتی شما این پول را روی سینی گذاشتند چرا آن موقع حرفی نزدم و به شما برنگرداندم، بخاطر اینکه غذا گواراتان شود. این کلمه اینقدر روی آنها تاثیر میگذارد وقتی غذایشان را میخورند و به این سمت میآیند یکی به دیگران میگوید، ببینید ما ایرانیها چقدر احمق هستیم. من خانم را فرستادم اروپا درس میخواند تا آنجا تمدن یاد بگیرد، این تمدن است. این تمدن است که نه تنها تلاش و ایثار میکند، نه تنها پذیرایی میکند، مرغ خانه خود را میکشد و سریع غذا تهیه میکند حتی رعایت این را میکند که اگر اول بگوید من پول نمیپذیرم، ممکن است بر مهمان ناگوارا باشد.
من در مرکز ۰۴ بودم یک روز یک سرگرد به اتاقم آمد و گفت حکایتی دارم. گفتم بفرماید. گفت: من مشهد بودم و حکمم زده شد، بیایم در ۰۴ خدمت کنم. رفتم در خانه به حاج خانم گفتم: به بیرجند منتقل شدیم. گفت: شما برو من نمی آیم. پرسیدم چرا؟ گفت: از بیرجند خوشم نمیآید. بعد گفتم من میروم خودم را معرفی کنم، ۲۴ ساعته برمیگردم. بیا با هم برویم و برگردیم،. قبول کرد. قضیه برای ۳۵ سال پیش است. گفت وقتی آمدیم بیرجند، آن موقع شهرخلوت تر بود و امکانات تاکسی هم اینگونه در صحنه نبودند و بسیاری شخصیها هم نه به عنوان پول، گاهی کسی را همراه میبردند در خانهاش پیاده میکردند. گفت ما پیاده که شدیم سوار ماشینی شدیم و آن آقا ما را به مقصد رساند، تا خواستیم پول به او دهیم، گفت من شما را برای پول سوار نکردم، مهمان هستید شما را رساندم. فردا صبح میخواستم بروم پادگان عیناً همین قضیه اتفاق افتاد. یک کسی باز محبت کرد لباس نظامی داشتم، نظامیها را دوست دارند از من پولی نگرفت. گفت تا وقتی من بروم کارم را انجام دهم و خانمم تنها نباشد او را بردم پارک(ظاهراً همین پارک کنار مسجد امام حسین علیه السلام). گفت آنجا هم که این غریب بود یک خانم بیرجندی میآید و خیلی با محبت احوالش را میپرسد و ظهر او را تعارف میکند و در همان پارک از او پذیرایی میکند. این محبتها، ادبها و گذشت ها؛ گفت: آمدم از پادگان به خانمم گفتم کارم تمام شد، برویم. گفت: من که نمیآیم، شما برو اثاثیه رو بار کن و بیار.
این شهر شما است. این مردم شما است. این فرهنگ شما است. این ادب شما است. شهر شما شهر ادب است. بله مسلم، ارتباطات زیادی که مخصوصاً در چند دهه اخیر با ملتهای مختلف و یا به صورتهای رسانهها انجام شده مسلم آسیب رسانده، تغییراتی حاصل شده، اما باز هم ذخایر شما خیلی زیادی است. همین جا تصمیم بگیرید از این پایگاه معنوی تا می توانید، دفاع کنید در مقابل ناتوی فرهنگی، تهاجم فرهنگی، نفوذ فرهنگی، غارت فرهنگی.علل و اسباب مختلفی که امروز متاسفانه پیش میآید گاهی حتی به وسیله خود مسئولین فرهنگ آسیب میبیند. آنها که باید حافظ باشند و حالت شبان یک رمه را داشته باشند. بنابراین اینجا عهد کنیم که این امانت خدا را، این سابقه زحمت ۱۴۰۰ سال ائمه معصومین علیه السلام دارد. خیلیهایش از بین رفته من میبینم، اما خیلیهایش هست. شهرستانهای دیگر استان خراسان جنوبی حتی از خود بیرجند جلوتر هستند.
۱- كافى، ج ۸، ص ۱۷۷؛ من لا يحضره الفقيه، ج ۴، ص ۳۸۰؛ بحار الانوار، ج ۵۸، ص۶۵ و ۱۰۶؛ ج ۶۴، ص ۱۲۱٫