خانه / متن بیانات / سیاسی / مشروح بیانات/ آیت الله عبادی نماینده ولی فقیه خراسان جنوبی با شورای فرماندهی سپاه انصار الرضا(ع) استان

مشروح بیانات/ آیت الله عبادی نماینده ولی فقیه خراسان جنوبی با شورای فرماندهی سپاه انصار الرضا(ع) استان

سخنرانی (درس اخلاق) آیت الله عبادی نماینده ولی فقیه در جمع شورای فرماندهی سپاه انصار الرضا(ع) استان مورخ ۲۸/دی ماه/۱۳۹۵

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

با سلام به امام زمان و با درود به روح رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه خدمتگذاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران قد کمال کل کمال قد تفقه بالدین و صبر علی النائبه و تقدیر المعیشه یکی از مسایل فطری که از اولیات است و عالم و عامی همه آن را درک می کنند و یک بحث لفظی هم نیست عشق به کمال است اینکه مشاهده می کنید افراد علاقه مندند که در مسابقات شرکت کنند و در مسابقات برنده شوند این از همینجا سرچشمه می گیرد حالا ممکن است که در مصداق کمال حتی ۱۸۰ درجه اشتباه کرده یاشند بله این هست اما آن جدیت به خاطر عشق به کمال است ولو در مصداق خطا کند چون مسائل فطری آنها مصادیقش باید با عقل و علم و دین مشخص شود نه با فطرت، فطرت انگیزه است، مصادیقی که این واقعا کمال هست یا کمال نیست او بسته به فطرت ندارد حالا از باب یک غریزه فطری مثلا بچه که از مادر متولد می شود آنچه که برای او انگیزه است میمکد پستان مادر را که دهنش بگذاری می مکد سر مار هم که به دهنش بگذاری می مکد اینکه این پستان مادر او بخش شناختش چیز دیگر است و جایش هم جای دیگری است اما اصل این غریزه فطری وجود دارد اینجا هم همان طور است یعنی انسان عاشق کمال است بسیاری از این مصادیق کاذبی هم که می بینید این همه برایش سر و دست میشکنند حتی ثروت اندوزی ها مصداق بارز خطاست هیچ کمالی در آن نیست بلکه تولید ثروت و مصرف معقول آن که در علم دین شناخته می شود این راهی به سوی کمال است اما ثروت اندوزی اصلا کمال نیست اصلا کمال نیست خدا همه چیز را برای انسان آفریده و حال اینکه ثروت اندوز خودش را فدای مال می کند ناآگاهانه حالا از اصل بحث جدا نشویم و آن این است که انسان فطرتا عاشق کمال است حالا در این سه فرازی که در روایات آمده دارد خوراک می دهد به فطرت، فطرت که عاشق کمال است از این مواد باید خوراک بگیرد و خطا نکند کمال را در جایی که واقعا کمال است جستجو کند.

اول از آنها التفقه فی الدین است؛ اولا تفقه با علم با هم فرق می کند انسان ممکن است خیلی چیزها را بداند اما تحقیق در آن نداشته باشد، یک کتابی را پیشم میذارم مثلا تمامش را حفظ می کنم هر صفحه اش را هم نشان میدهم خط فلان مطلب این است بسیار خب اما مطلب یک کتابی را می توانم ازش دفاع کنم؟ تثبیت کنم؟ نه، میدانم اما درش تحقیق ندارم، تفقه آن جایی است که به صورت ریشه ای کارشناسی شده باشد نه فقط بداند تفقه در دین یعنی دین شناسی، دلیلش هم همراهش است اون چیست؟ اون چیزی هست که حقیقت دین یعنی چه؟حقیقت دین یعنی برنامه زندگی نوع انسان، همه موجودات برنامه دارند حالا از راه طبیعت یا از راه غریزه، خداوند به آنها الهام فرموده و برنامه زندگی انسان را خدا از راه شریعت داده که بعثت انبیاست، اصل مسئله این است این مسئله اصلی است، شما هر موجودی را چه طبیعی باشد چه صنعتی آنچه که اهمیت دارد این است که آن شیئ برای منظوری که ساخته شده یا آفریده شده برای این منظور مسیر رشد را طی کند و او برنامه میخواهد شما از یک چرخ خیاطی ساده می خواهید استفاده کنید بالاخره باید برنامه اش را بدانید اگر ندانید چطور می خواهید بهره برداری کنید؟قابل بهره برداری نیست در طبیعت هم همبنطور است شما از هر چیزی باید راهکار برنامه اش را بدانید انواع و اقسام دستوراتی که به صورت تخصصی یا از طریق دوره هایی که ارائه می دهند در یک پروژه کشاورزی مثلا جهاد گشاورزی راهکارهای بهره برداری را می گوید، اگر آنها رعایت نشود نه تنها صفر بلکه به ضرر هم هست سرمایه گذاری هم می کند ضرر هم هست والعصر ان الانسان لفی خسر، خب در صنعت هم همینطور است بالاخره یا باید تخصص داشته باشد یا باید دوره های فنی حرفه ای را بگذارند چرا چون اگر نداند نمی تواند  تفقه در دین یک مسئله اصلی است یعنی اگر کسی بهرحال دین شناس نباشد صد مسئله  غیردینی را به اسم دین به خوراکش میدهند بعدا به اسم دین جنایت می کند کی به کی؟ وقتی می خواهد بمیرد متوجه می شود تمام عمر اشتباه کرده است قل هل ننبئکم بالاخسرین  و هم یحسبون الذین صل حیاه الدنیا حرف اول در این مسئله است، همینی که الان مشاهده می کنید که به اصطلاح در جهان مسلمین یا جهان نامسلمان ها همینی که می بینید چه پیش آمده؟ مردم را از دین دور نگه داشتند علم حقیقت دین را از مردم بازداشتند وقتی مردم عوام عوام شدند آنها را فریب دادند بعد به اسم دین یک چیزایی به اینها گفتند بعد جنایت می کنند به اسم دین همش هم مقصرند چرا؟ به جهتی که وقتی انسان مقدمات لازم را در انجام کاری انجام نداد هرچه پیش بیاید به گردنش است و در فطرت اولیه هل یستولذین یعلمون و الذین لا یعلمون     آنجا دیگر نمیتواند جواب دهد که شما که نمی دانستی چرا دنبال حقیقت آن نرقتی و ابزار دشمنان خدا شدی به اسم دین، این لازمش هست همین که می بینید که اولین شرط لازمی که رفع هرگونه شبهه می کند این است که هم در فطرت انسان ظلم بد است و عدل نیک است و هم در متن وحی، فلسفه بعثت پیغمبران برای اجرای عدالت و مبارزه با ظلم آمده. خب دیگر بر همه اتمام حجت است کیست که انقدر نداند، بنابراین جایی که به وسیله دین حمایت ظالم می شود یا عینا ظلم می شود این دیگز نمی تواند دین باشد اما به دلیل اینکه با کمال نفهمی به اسم دین مستقلات عقلی و مسائل فطری را همه زیرپا می گذارد ابزاری می شود برای ستمگران و لا ترکئو الی الذین ..بعد یک عمر می شود بارکش ستمگران و حال اینکه در فطرت هر انسانی مشخص است که ظلم قابل قبول نیست در فطرت هر انسانی مشخص است آن چه که جامعه بشری به آن احتیاج دارد عدل است عدل چنان صریح از جهت فطرت با ما حرف می زند مشاهده می کنیم دزدی که سر گردنه دزدی می کند بعد میخواهد همان مال دزدی را تقسیم کند می بیند که همان دزد به رییس دزدها می گوید آقا عدالت را نسبت به ما رعایت نکردی هرچه هم بخواهی روی آن را بپوشانی خود را نشان می دهد یعنی تا این اندازه این مثل آتشی از زیر خاکستر زبانه میکشد که عدل عدل ان الله یامر بالعدل همین است عقل هم عین همین را می گوید علم هم عین همین را می گوید نظام هستی بر عدل است چطور می شود دین خدا به ظلم حکم کرده باشد؟ چطور می شود که ظالم حاکم بر مسلمین باشد حاکم بر اهل ایمان باشد؟ این چیزی اصلا ممکن نیست مثلا بگویند فلان ظالم بیاید اسلام و عدل را اجرا کند این کار اصلا شدنی نیست در صحنه میدانی این کار شدنی نیست کسی اصلا این را می پذیرد؟ چهار تا کلمه را کنار هم بگذارید کاملا می فهمید روشن است کمااینکه در بحث خوده راه شناخت دین که بحث تفقه است خب این باید بر دست عادل دست به دست بشود پیغمبران معصوم اند ائمه و جانشینان و اوصیای پیغمبران همه معصوم اند، بعد از آنها حداقل عدالت شرط است در دست پیدا کردن به دین، آنجایی که این شرط را بر میدارند می گویند نه هر که حاکم شد باید از او پیروی کرد حالا ولو یزیدبن معاویه باشد ولو وحید بن یزیدبن عبدالملک مروان باشد. خب کدام عقل کدام فطرت میپذیرد که شما اسلام را بدهید به دست یک کافر یا به دست یک منافق یا به دست یک جاهل یا به دست یک ظالم و بگویید اسلام را دقیق پیاده کنید این کار شدنی نیست.

ببنید الان در همین مختصر، چند جا ما مواجه می شویم که دقیقا به صورت صریح بر عالم و عامه حجت تمام است اما در عین حال به اسم دین دنبالش می رود، دنبال ظلمه می رود بلکه اسلام را پیاده کند، دنبال کافر می رود این خیلی عجیب است.

الان دیکته ای که به اصطلاح به همین شرایط زمان خودمان باقی تاریخ هم همین است آینده تاریخ هم همین است، این دیکته ای که انجام می دهند و زن و بچه را می کشند شهرها را ویران می کنند مردم را آواره می کنند بچه صغیر را می سوزانند گوشتش را به خورد مادر می دهند و از این قبیل جنایتها از این قبیل خیانتها اسمش را هم دین می‌گذارند این دیکته را کی تعیین می‌کند؟ این دیکته در قرآن است؟ در حدیث است؟ در سنت است؟ در عقل است؟ این کجاست؟” لیت علی الله للکافرین علی المومنین سبیلا” آن وقت چطور شد که دیکته دین و دیکته اسلام را صهیونیست‌ها، آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها تعیین می‌کنند حالا رضاخان یا بدتر از او یا حسنی مبارک یا صدام اجرا می کنند. اسم این را می گذارند دین، یا داعش یا القاعده یا وهابیون این خیلی زحمت دارد که آدم بفهمد؟ توش شبهه ای است.

شرط اولیه اینکه دین که بر اساس عقل آمده این است که اولا از دست معصوم گرفته شود و بعد از آن هم بر دست انسان‌های عادل جابجا شود و دست به دست شود، یعنی منبعی که ما دین را می‌یریم شرط اولیه اش عدالت است که اگر عدالت بهم بخورد اصلا منعزل است نیازی به عزل ندارد خب این کجا و اونی که می‌گوید هر که هرکه حالا هرکه می‌خواهد باشد حالا ولیدبن یزیدبن عبدالملک مروان می خواهد اسلام را دقیق پیاده کند اسمش را بگذارد جانشین پیغمبر، حالا شناسنامه این آقا چطور است؟ ضمن اینکه خانواده مروان این خانواده را خوده پیغمبر(ص) تبعید فرموده از بس فاسد بودند و اینها جامعه را خراب می کردند، بعد از رحلت پیغمبر اکرم عده ای آمدند پیش خلیفه اول گفتند که اجازه دهید خانواده حکم، یعنی خانواده مروان برگردند به جامعه بعد گفت پیغمبر این کار را نکرده من هم این کار را نمی کنم گذشت دوران خلیفه اول و آمدند پیش خلیفه دوم گفتند اجازه دهید این ها برگردند…

آن اوایل انقلاب به یاد دارید منافقین فرار کردند و گفتند ایران مال همه ایرانی هاست و آنها باید برگردند خب برگردند چکار کنند؟ اینها که ۱۷ هزار و بهترین‌ها را شهید کردند و فرار کردند حالا برگردند چکار کنند؟ راننده تاکسی بشوند؟ گفتند ایران مال همه ایران‌هاست همین حرف را در گذشته آمدند پیش خلیفه دوم گفتند اجازه بدهید این خاندان خانواده حکم برگردند به جامعه، گفت پیغمبر آنها را تبعید کرده خلیفه اول هم این اجازه را نداده من هم هرگز همچین اجازه ای نمی دهم، دوران خلیفه سوم شد آمدند آنجا گفتند برگردند، برگردند چکار کنند؟ راننده تاکسی شوند؟ نخیر کارکنان اصلی دور و بر خلیفه شوند این کار را کردند، آنهایی که بعد شرایطی فراهم آوردند که فتنه قتل عثمان پیش آمد همین ها بودند، یعنی نفوذ مروانی‌ها بود و نفوذ بنی امیه، شخص معاویه کاملا می توانست جلوی فتنه را بگیرد لشکرش آماده بود اما اصلا منتظر این نبود منتظر این بود فتنه ای شود آبی گل‌آلود شود خلیفه را بکشند و بعد او برنامه اش را از این آب گل‌آلود بگیرد والا او لشکرش آماده بود و می توانست خلیفه را نجات دهد و اگر این کار را می کرد کار خویی هم بود به جهتی که بد فتنه ای را انجام دادند امام علی هم خیلی تلاش کردند که جلوی فتنه را بگیرد اما کارگردان‌های داخل خود این تشکیلات مروان حکم بود حالا این مروان بعد از عبدالملک با جناح گیری که کردند، بعد از او یکی از بچه هاش ولید بود پسر یزید ولید است و این آقایی که جانشین پیغمبر است می‌خواهد جانشین پیامبر شود دقیق یک سر مو هم کم نمی‌کند شناسنامه‌اش را نگاه کنید این را ما نمیگیم بلکه این تاریخ هست دیگر این آقا به یک گیلاس یا یک بطری شراب قناعت نمی کرد، حوضی از شراب ساخته بود میرفت در حوض شنا می کرد و شراب می خورد با زن های بدکاره بود و اینکارها منحصر به او نبود، چه در خلفای بنی امیه چه خلفای بنی عباس از این نوع بودند، چه در پادشاهان دیگر که بعد آمدند و زمام امور مسلمین را به دست گرفتند حالا این با این کردارش گفت که من یک تفألی به قرآن بزنم ببینم عاقبت کار من چیست؟ قرآن را باز کرد آیه آمد که و “خاب کل جبار عنید” خیلی خیط شد عصبانی شد قرآن را گذاشت آنجا تیرکمان را گرفت بنا گرفت به تیراندازی، همین کاری که آمریکایی‌ها چند سال قبل کردند، بنا کرد در همان حالت مستی شعر خواندن، “تبعدنی به جبار عنیدی فها انا جبار عنید” قرآن تو که به من می‌گویی جبار عنید بله من جبار عنیدم لذا لا قیت ربک یوم حشری، وقتی روز قیامت پیش خدا رفتی فقل لله مضقنل ولید آن وقت به خدا بگو که ولید من را پاره پاره کرد بنا کرد تیراندازی و قرآن را تیکه تیکه کرد. حالا این آقا می خواهد اسلام را پیاده کند هرکه می خواهد اسلام شناسی درست داشته باشد بفرماید این اسلام شناسی، از طریق بنی امیه و از طریق بنی امیه و از طریق ولید و متوکل عباسی شراب‌خور پادشاهان ستمگر و از این قبیل که اینها واجب الاطاعه شمرده می شوند و اولی الامر شناخته می شوند و اطاعت اینها می شود لازم.

در مکتب همه انبیا دعوت به عدل شده و مبارزه با ظلم، اساس قرآن بر همین که “لیقوم الناس بالقسط” تا مردم به عدل گروند، مواضع تمام اهل بیت(ع) این بوده، آن که هم در روایات برادران شیعه و سنی برای اجرای عدل در آخرالزمان خواهد آمد از فرزندان فاطمه و حسین او از این خانواده است مهدی امت است، و دین را باید از موضع سالم از دست سالم گرفت یا باید معصوم باشد مثل پیامبران و ائمه هدی و یا باید دقیقا خودش عالم و عادل و واجد آن شرایطی که فرمودند و نه یک شرط باشد، بعد این منبع منبعی است که می‌توان ازش دین را گرفت.

مرحوم علامه عسکری قدسه سره یک کتابی را نوشته به نام معالم مدرستین که در آن کتاب مقایسه کرده این دو کفه را باهم، و لذاست که وقتی این شرایط نباشد دیگر فرقی نمی‌کند اسمش را بذار شیعه، قابل قبول نیست از نظر مکتب تشیع، شما در تاریخ دارید که شیعه‌ها حکومت کردند خدمات زیادی هم کردند آل بویه خیلی خدمات کردند دیلمی‌ها، قابل قبول‌اند؟ نه، خدمت زیاد کردند اما بر اساس ملاک تشیع حکومت آنها قابل قبول نیست، خدمت کردند اما حکومتشان قابل قبول نیست چرا؟ به جهتی که در سیستم تشیع جواب نمیدهد، صفویه خیلی خدمت کردند واقعا خیلی خدمت کردند اما سیستم، سیستم پادشاهی بوده، سیستم تشیع پادشاهی نیست

اینکه باید اهمیت قانون اساسی ما را توجه داشته باشیم اینه اسلام شناسی که بر اساس سیستم تشیع است از نظر فقاهت، و لذاست که شما فتوای علمای شیعه را بردارید از حالا تا نواب اربعه حضرت مهدی(ع) می‌فرمایند که اگر همراه ظالم که یک نوع کمک شمرده شود در روز ماه رمضان مسافرت کنیم پشت سر یک ظالم حالا فرقی نمی‌کند شیعه باشد فرقی نمی‌کند اگر همراهش بروی همراه این پادشاه ظالم این حاکم ظالم، مسافرت کنی روزه‌ات شکسته نمی‌شود نمازت را هم باید تمام بخوانی چرا؟ به جهت اینکه سفرت سفر معصیت است، همراه ظالم رفتی شیعه باشد، باشد آن شیعه به درد نمی‌خورد که. سیستم حکومتی که در دین است و پیامبران و ائمه هدی(ع) و فقه تشیع می‌گوید کاری به اینکه به اسم شیعه و سنی است کاری به این حرف‌ها ندارد،

اگر دوات ستمگری را لیقه کنی، سابق دوات‌ها را لیقه می‌کردند، خودکار که نبود دوات را لیقه می کردند و در آن مرکب می‌ریختند و می نوشتند، همین اندازه قلم ستمگر را اگر سر کنی گناه است، چرا چون مکتب انبیا این است، دین را باید از چنین منبعی گرفت والا دینی که از طریق افراد بالهوس و ستمگر و خودخواه و خودپرست و معصیت کار بگیریم آن چه دینی است، او هرچه میلش باشد عمل می‌کند حالا می‌خواهد سلطان سلیم عثمانی باشد می‌خواهد رضاشاه پهلوی باشد، فرق می‌کند؟ هیچ وقت قابل قبول نیست، دینی که از این منبع گرفته شود آن دین نیست اولین شناخت دین این است که از منبعی که می‌گیریم آن منبع، منبع قابل قبول باشد، اگر آن منبع قابل قبول نباشد در هرجا بلنگد می‌خواهد از نظر علمی بلنگد، می خواهد از نظر عدالت بلنگد از نظر عدم آگاهی بر مصادیق بلنگد فرق نمی کند می خواهد از عدم شجاعت و شهامت لازم بیان حق بلنگد از هرجا بلنگد دیگر آن قابل قبول نیست دین شناسی اولین قدمش این است که از چه منبعی می‌گیری؟ همه مردم که نمی‌توانند فقیه شوند طبعا مسئله اجتهاد و تقلید پیش می‌آید، اما وقتی تقلید پیش می‌آید تقلید از که؟ مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدينِهِ مُخالِفا على هَواهُ، این شرایط شجاع باشد، آگاه باشد، مسائل روز را بداند و غیره چه مقایسه زیبایی است، معالم مدرستین که علامه عسکری نوشته یک مقایسه کرده عادلانه علمی، زوری که نیست هر کس هرطور که بخواهد، اما کسی که بخواهد مقایسه کند خیلی روشن است، هل یستون ظلمات و نور و ظل و الحرور، مثل هم اند؟ اولین قدم برای شناخت کمال که کمال یک مسئله فطری است، گرایش به کمال، اما در جهت شناخت مصادیقش اولین قدم این است که برنامه زندگی را از منبع صحیح دین و دین‌شناسی به دست آوریم که آنچه را که عمل می‌کنیم مطمئن باشیم که این رضای خداست تنها شناسنامه‌اش و اسمش دین نباشد حقیقتا دین باشد، که اگر این انجام نشود آن وقت می‌شود مثل که اسائر علی غیر طریق، یک کسی فرض کنید می‌خواهد برود به مشهد می‌خواهد برود به کربلا باید در راه حرکت کند، السائر علی غیر طریق کسی که راه می رود اما راه را گذاشته زاویه گرفته بیراهه می‌رود، لا یزیده سرعه سیر الا بردا هرچه سریعتر برود از هدف دورتر می شود چرا چون بیراهه را گرفته کسی که بیراهه را گرفته که به مقصد نمی رسد، تازه هرچه بدود دورتر می شود که نزدیکتر نمی شود. در مسائل معنوی همین طوری است اگر از راهی که فطرت معین کرده، عقل معین کرده، شرع معین کرده، علم معین کرده، انسان  زاویه بگیرد حالا هرچه هم مقدس‌مآب شود از دین دور می شود نه نزدیک. و وقتی از برنامه اصلی دین انسان دور شد دیگه بقیه اش کرامه برشتت.. مثل یک خاکستری باشدیک تندبادی حرکت کند، چکارش می‌کند؟ پودر می کند در هوا آن دین دیگر دین نیست کدام پس اول باید این راه روشن باشد و بر اساس آن تلاش کند و به نتیجه برسد.

اللهم وفقنا لما تحب

برای شادی ارواح طیبه شهدا و طول عمر و عزت رهبر فرزانه انقلاب اجماعا صلوات

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *