مشروح بیانات آیت الله عبادی نماینده ولی فقیه در جمع روحانیون و طلبه های مدرسه تخصصی حضرت امیرالمومنین (ع) بیرجند مورخ ۳۰/دی ماه/۱۳۹۵
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَى آلِهِ آلِ اللَّهِ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَعْدَاءِ اللَّهِ» .
با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان.
در مسئله معرفت نفس، شناخت خویشتن، گفته شد که از سه منبع استفاده می کنیم یکی منبع وحی است که راهکار آن را اشاره کردم. در علم غیب آیت الله شهید مطهری مدسه سره که مستحضرید کتاب ارزشمند انسان در قرآن را دارد، و بعد از آن منبع شناخت انگیزه ها و استعدادهای انسان در جهان تکوین است، شناخت اینها شناخت لوازم اینهاست؛ کما اینکه آن چه هم که در بخش سوم از آثار وجودی انسان در صحنه میدانی حاصل می شود باز عینا به صورت دلیل عینی از معلول به علت است، در جلسه گذشته نسبت به اینکه یکی از آن استعدادهای وجود انسانی که از کنار آن ساده می گذریم “آرزو” است؛ مختصری به آن اشاره کردم، اما از این مسئله ای که خیلی ساده می گذریم و احیانا به موارد جسته گریخته ای که از آرزو تعبیرهایی شده، قناعت می کنیم مسلم کافی نیست و از یک زاویه آرزو در انسان آمپری است که دارد حقیقت استعداد انسان که موجود نامتناهی است را نشان می دهد.
این ها را جلسه قبل گفتم آمپری است که استعداد انسان را نشان می دهد، یک موجود نامتناهی است همچنان که توجه در این جهت به اینکه در نظام خلقت هیچ چیزی لغو نیست، بنابراین آرزو یک چیزی لغوی نیست آیتی است از آیات الهی که به ما راهکاری که آماده بشیم برای سیر و سفر و سلوک نامتناهی سیر الی الله، هرچه که شما را در بین باز دارد شما را گول زده است.
«سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ» کتاب آفرینش کتابی است که باید باسواد بشویم، این کتاب را بخوانیم؛ امتیاز بزرگانی که در عالم انسانی به حقیقت، نه آنها که فقط شایعه است؛ به حقیقت جا باز کرده اند این است که این آیات را خوانده اند و از کنار آن ساده نگذشته اند، هیچ کتابی به اندازه کتاب آفرینش رموز ندارد.
ما درصددیم که خواسته های انسان را شناسایی کنیم، چون بحث نفس شناسی و خود شناسی است؛ خواسته ها مشخص می کند از آنچه که مختص به انسان است و در عالم واقعی موجودات نیست، دهها خواسته وجود دارد؛ حالا ابتدا از این جا شروع کردیم پس آنچه که قبلا اشاره شد اینکه این نشان استعداد است پس نامتناهی است در جهان هستی لغو نیست این در واقع زبان تکوین است که با ما حرف می زند.
همین آرزو را از زاویه دیگر باید دید، آن زاویه چیست؟ آن نقشه راه است؛ وقتی انسان در نفس خود دور را می بیند تحت عنوان آرزو؛ یک نقشه راه است؛ چقدر ارزشمند است؟ با نقشه راه حرکت کنید کجا می خواهید بروید؛ تمام حرف ما این بود که انسان چیست؟ از کجا آمده؟ به کجا می رود؟ وظیفه او چیست؟ آفاتش چیست؟ خب به کجا می رود؟ نقشه راه میخواهد.
ارتباط پیدا می کند با یک لوازمی یک که خودش یک بحث جداگانه ای است و سر از آنجا در می آورد، آیا ما هرگز خود ما تنها از خود سوال کرده ایم که ما چقدر می ارزیم؟ من چقدر می ارزم؟ تو چقدر می ارزی؟ این مسئله ای است… چقدر می ارزیم؟ این آرزو است؛ “آرمان” “أمل” این مشخص می کند که من چقدر می ارزم؟ چطور؟ به جهت اینکه من چه آرمانی دارم که چه شوم به همان قدر می ارزم.
همانطوری که ارزش کار هر کارگر و صنعتگری که مشاهده می کنید “قیمة کلّ امرءٍ ما یحسنه” آنچه که خوب میسازه “ما یصنعه” “ما یحسنه” آن چه که قشنگ میسازه قیمتش همان است.
بخشی این است که این فلز را، این چوب را، این خاک خشت را، این سیمان را چطور می سازد؟ به همان اندازه می ارزد، ارزش کارش همان است ارزش خودش هم همان است، حالا که میخواهد نه به چوب و سنگ و آجر کار ندارد به خودش کار دارد چقدر می ارزد؟ دقیقا معلوم است چه میسازد؟ به همان چه که می سازد می ارزد، از پست ترین ارزش منفی تا بالاترین ارزش مثبت این همین نوع بشر دوپاست، قیمت ها مختلف است اتکت روی آن زده و به پیشانی نوشته، آرمانت چیست؟ به همان می ارزد.
آنچه که از آن به همت تعبیر می کنیم؛ آن همان آرمان است و همان آرزو است، “مَن كانَت هِمَّتُهُ بَطنَه قِيمَتُهُ ما يَخرُجُ مِنه”، قیمت نوشته شده آدم چقدر می ارزد؛ هر هدف دنیوی یک چنین چیزی است، چرا؟ به جهتی که وقتی آرمانت چیزی باشد که آن زایل شدنی است، یعنی هیچ دیگر. آرمانش عاشق چیزی می شود که آن زایل شدنی است آن می خواهد چه بشود؟ عمده مالک، عمده تجار، عمده علما، جنبه دنیایی داشته باشد و بعدا چه می شود؟ آخر می شود هیچ و قیمت آن هم می شود هیچ.
کتاب آفرینش عجیب کتابی است، انگیزه ها و استعدادها را که حرکت را شروع می کند از جهتی که در مصداق اشتباه نکند و آرمان را عوض نگیرد شرط آن این است که بر اساس علم و عقل و شرع تصمیم بگیرد و برای خود آرمان تعیین کند.
این که می بینیم به صورت فله ای به صورت خام؛ چقدر از آرزوی خام در روایات یا آرزوی دراز؛ آرزوی نامتناهی خود را تطبیق می دهد با اینکه مثلا خانه مجللی داشته باشد ماشین آخرین مدلی داشته باشد عنوان و شهرت آن چنانی داشته باشد و این می شود آرزوی خام آرزوی مسخره، چرا؟ چون با عقل نسنجید؛ ان العاقل نظر الی الدنیا و الی اهلها و الی الاخره و الی اهلها، عاقل می داند که بالاخره برای دنیای آخرت باید با مشقت رسید؛ انک کادحه الی ربک کدحا می داند با مشقت باید رسید.
به دنیا نگاه می کند به آخرت نگاه میکند “فطلب بالمشقه ابقاهما”، آرزو، آرمان و همت خود را روی دنیا قرار نمی دهد که زایل است و از بین می رود و میشود هیچ بلکه آرزو را قرار می دهد روی آنچه که ابقاست و آن آخرت است و ان الاخره ابقا؛ این ابقاست با علم به معنای صحیحش باید مسئله را بشناسد با شرع و وحی باید آشنا بشود که در تطبیق اشتباه نکند، مصداق اینجاست که میگوید عالم تکوین کتابی است تمام رمز است اینکه انسان حالتی دارد که در سلسله مراتب عناوین دنیوی بسیار دلباخته می شود که به چیزی برسد وقتی رسید سوال؟ اشباع می شود؟ سیر می شود؟ نه تنها سیر نمی شود بلکه ازش دلزده می شود.
روزی صرف بستن دل شد به این و آن روز دیگر به کندن دل از این و آن گذشت، این معنی می دهد از کنار آن ساده نگذرید و بزرگان تصریح کردند در کتاب های علمی خود اشاره کرده اند که در این عشق های مجازی می گویند وصول به محبوب در واقع کندن قبرش است چرا؟ چون تا به آن نرسیده به عنوان آرمان به آن عشق می ورزد و وقتی به آن می رسد از آن دلزده می شود، زندگی پر از این هاست.
یکی از چیزهایی که عشق را از آرمانهای دنیوی از بین می برد وصول است، از دور عاشق است و نزدیک که میرسد پشیمان میشود، و این معنی میدهد، معنی آن یعنی آنی که تو میخواهی این نیست و اشتباه گرفتی حالا این مستند است یا غیر مستند؟ ولی خب مشهور است که زلیخا که در عشق به یوسف بالاخره سر به رسوایی کشید، بعدها که یوسف عزیز شد و او پیر شد و یوسف دعا کرد و دوباره از سر نو جوان شد و به امری که به یوسف شده بود با او ازدواج کرد بعد زلیخا به یوسف علاقهای از خود نشان نمیداد گفت چرا؟ به جهتی که من اشتباه گرفته بودم یک حرارت عشقی در وجودم بود، مرادم تو نبودی امروز به اون رسیدم دیگر تو پیشم جلوه نداری و او کیست؟ الا بذکر الله تطمئن القلوب.
این کتاب تشریع را با آنچه به صورت تکوینی فطری در خود احساس میکنید انطباق دهید، ببینید چقدر زیباست، در صحنه میدانی تجربه پر است، بزرگان هم در همین تحقیق گفتند، وصول به محبوب از محبوبهای دنیایی به معنی نابود شدن آن عشق است.
در صحنه میدانی هم که همین است قرآن هم میفرماید “الا بذکر الله تطمئن القلوب” یعنی هیچ وقت عشق مجازی، آرمان و آرزوی مجازی تو را اشباع نمیکند اول دنبالش نرو، از تجربه دیگران درس بگیر و خود را در چاه و چاله ننداز.
در همین صحنههای میدانی که با کمال تاسف سر از ریختن بسیاری از ارزشها درآورده، این عشقهای خیابانی میبینیند، امروز جشن عروسی دارد بعد از چند روزی هم دنبال طلاق و طلاقاستانی هستند چرا؟ وقتی عشق دنیایی شد بقایش همین اندازه است اما وقتی عشق الهی شد آن به عنوان عشق به فرد نیست به عنوان وظیفه بندگی الهی است هیچ وقت هم این خانواده بهم نمیریزد هیچ وقت، چرا؟ چون کارش خدایی است خواب و خوراکش هم خدایی است خانوادش هم خدایی است تربیت فرزندش هم خدایی است سیاستش هم خدایی است این دیگر بهم نمیریزد چرا؟ به جهتی که اون چیزی که هرگز کمرنگ نمیشود عشق به سرمد است، عشق به حق است، عشق به خداست، لذا ارزش انسان که وابسته به آرمان اوست وقتی آرمانش خدا باشد حالا تو برو قیمتش را تعیین کن…، در هیچ قالبی قیمتش تعیین نمیشود بگو تمام دنیا… نمی شود، بگو بهشت… نمی شود، آن کسی که به واقع آرمانش خداست دیگر بهشت چیزی نیست که قیمت او باشد او تنها در این قالب پاسخ می دهد؛ السلام علیک یا ثارالله و بن ثاره، یعنی تویی که خون بهای تو خوده خداست نه بهشت است و نه حور است، چرا؟ قیمت است دیگر قیمت بر پیشانی امیرالمونین نوشته است، بر پیشانی حسین نوشته است بر پیشانی سلمان فارسی نوشته است، شما هم این اتکت را بزنید آنجا دیگر تمامش اعتماد است تمامش اطمینان است، در مقابل سردی گرمیهای روزگار و صحنههای زنده باد و مردهباد و عمده التجار و عمده المالکین و عمده العلما دیگر باج نمیدهد به هیچ چیز باج نمیدهد چرا؟ چون هیچ چیز پیش او رنگ ندارد، لا موثر فی الوجود الا الله، تنها چیزی که روی او تاثیر می گذارد خداست و لاغیر. دیگر چنین فردی هرگز رنگ عوض نمیکند.
پس آرزو که ما از کنارش خیلی ساده رد میشویم حالا ببینیم در همین سرانگشتی که بنده اشاره کردم که بعد شرح این مال شماست که اهل تحقیق هستید بروید دنبال اینها معانی این را پیدا کنید.
دقیقا زوایای مثبت و متفی آن را بسنجید زیرا این که آرمان است این که آرزو است و این که نرخ شما را تعیین میکند از خیلی جاها سر درمیآورد.
شما میدانید حب و بغض اصل دین است صرفا به این به یک مسئله احساسی شاید نگاه کنیم و حال اینکه چنین نیست او جنبه احساسی جنبه ظهورش است نه خودش، این با آرمان و آرزو چه ربطی دارد؟ خیلی مرتبط است. چه نقشی دارد؟ خیلی نقش دارد قیمت تو را، این تعیین میکند. حالا فرق نمیکند این آرزو نسبت به گذشته باشد یا نسبت به آینده باشد. فرق نمیکند شما آرزو میکنید که کاش در کربلا بودید و حق را در مقابل باطل یاری میکردید این صرفا لفظ دعا نه که “یا لیتنا کنا معک”، اون به جای خودش خوب است لفظ است اما نه واقعا با انگیزه و ممکنه اصلا به زبان نیاورد ولی هر وقت اون صحنه درگیری حق مطلق و باطل مطلق را با هم تصور میکند روحش پرواز می کند کاش من میبودم، این غیر از آرزوست؟ آرزوست دیگر آرمان است “لیت” همین معنا را میدهد، خب این چکار میکند شما که نه در زمان حسین هستید و نه در مکان حسین، خب این چه نقشی دارد؟ یقین بدان در کنار حسینی، یقین بدان در کنار شهدای کربلایی، این حرف را من از خودم میگویم؟ ابداً، شما صحبتی را که آن صحابه بزرگ پیامبر اکرم(ص) حضرت جابربن عبدالله انصاری در اربعین که با عطیه کوفی به عنوان اولین کسانی که به زیارت حسین(ع) رفتند یک صحبتی میان این دو شد. جابر که اسلام را مستقیما از پیغمبر گزفته آرمانهای اسلام را از پیغمبر گرفته به شهدا سلام کرد و گفت ما با شما هستیم عطیه گفت این چه حرفی است که شما می گویید ما با شما هستیم؟ آن زحماتی که آنها کشیدند آن سختی هایی که آنها تحمل کردند ماکه آن را ندیدیم چطور ما با آنها هستیم؟
فرمود از حبیبم رسول خدا صلی الله علی و اله و سلم شنیدم که هر کس قومی را دوس بدارد آرمان آنها را داشته باشد با آنها محشور می شود و هرکس عمل قومی را دوس داشته باشد در عمل آنها شریک است ما با آنها شریکیم بعد حجاب را که برمیداریم می بینیم آنچه که در صحنه میدانی پیش میاد بروز و ظهور این آرمان است اما خوده اینها با هم شریکاند در هر نقطهای که باشند شما در این نقطه از تاریخید باشید، اگر این حقیقت به عنوان یک پرواز به سمت کربلا داشته باشید یقین بدانید با آنها هستید، اگر در این نقطه از مکان هستید یقین بدانید در کربلا هستید آرزو یعنی این آرزو آن جوهره حقیقت شما را که قیمتش روی آن نوشه است آن را تعیین می کند.
و یا این آرمان در آینده باشد شما آرزو میکنید نسبت به وجود مقدس بقیه الله حضرت مهدی صاحب الزمان(ع) از آن فقرات زیبای دعای ندبه و یا آنچه که فوق الفاظ است در قالب قلب شماست که واقعا دیگر از این دنیای ظلم حوصلهتان سر آمده است اصلا زندگی در این برایتان تلخ است که این همه جنایت و ظلم و تعدی میشود و دنیا دست چه کسانی افتاده است و نوع بشر ضایع می شود به واقع آرزو که در جبهه حق مطلق در مقابل باطل مطلق در ظهور حضرت مهدی (ع) باشید و هر روز هم این آرزو را با دعای زیارت حضرت مهدی بیعت میبندید الی یوم القیامه. خب این معنیش چیست؟ زمانی که نیامده شما در آن زمان هستید.
در روایات داریم که سوال؟ اصحاب حضرت مهدی مردمی که در دوران حضرت مهدی زندگی میکنند چطور مردمی هستند؟ خیلی خوب میخواهی جزو آنها باشی؟ سوال آیا بهتر از آنها هم کسی هست؟ بله چه کسی؟ کسی که قبل از ظهور حضرت آرزو دارد آرمان دارد که حق را یاری کند و در جهت خودسازی و در جهت پیاده شدن آن حق و کمک حضرت مهدی که هنوز معلوم نیست کی ظهور پیدا کند، این ارزش تو از ارزش آنهایی که در هنگام ظهوراند بیشتر است این معنیش چیه؟ آرمان یعنی این این قیمتش زیادتر است این ها مستند است از پیش خودم که نمیگویم
در روایات داریم در جنگ نهروان یکی از صحابه امیرالمومنین(ع) عرض کرد: یا امیرالمومنین این برای ما چقدر افتخار است که ما در رکاب شما داریم با این عناصر جمود و خشک و بیدین میجنگیم و به اصطلاح آن فتنه را کور میکنیم امام علی(ع) فرمود این تنها شما نیستید که با ما هستید، با ما کسانی هستند که هنوز پدرهایشان به وجود نیامدند، فرمود با ما کسانی هستند که هنوز پدرهایشان به وجود نیامده.
حالا این عرایض را همه نقطهچینی کنید فعلا بس است، بقیه آن مربوط به شماست که خواستههای انسانی را که جدا بشود از باقی موجودات، آن موجوداتی که گفته میشود که خواستههای انسانی را از او جدا کنید حتی همین حیوان دوپایی که بر آن سواریم، مابه اصطلاح تمام جمادیم اما جماد که نیستیم این بدن ما همش جمادات است ید و آهن کلیسیم است این هست ولی ما این نیستیم.
این تمامش نبات است میروید؛ بدن نمیروید؟ همش روییدنی است خاصیت نبات هم روییدنی است همش نبات است اما ما نبات نیستیم. ما انسانیم حیوان هم همین موجود از پیش ساختهای است که مثل باقی حیوانات متولد میشود و دارای غریزه است.
بله این هست اما ما این نیستیم وقتی میگوییم خواسته انسانی مراد این نیست که بعد بگوید انسان را تعریف کند به عنوان حیوان مستقم القامه، این به درد ما نمیخورد این به درد زیستشناسی میخورد. حیوانی که ناخنش پهن است به درد ما نمیخورد؛ آن انسانی که گفته میشد اینها نیست این ها همه حامل اون انسان است، ابزار آن انسان است.
دهها خواسته برای انسان همان خودی که او را باید شناخت، دهها خواسته وجود دارد که حالا اول آنها آرمان و آرزو است فقط جنبه استارت دارد شما باید بروید تحقیق کنید فهرست های کتابخانه آنچه که در این باب نوشته شده احادیث پیدا کنید و از خود چیزی ارائه دهید که دست بشر سرگردان امروز را بگیرد و خود را ارزان نفروشد.
خداوند به همه شما توفیق دهد برای شادی ارواح طیبه شهدا روح پاک امام امت و طول عمر و عزت رهبر فرزانه انقلاب صلوات
سخنرانی در مدرسه تخصصی حضرت امیر المومنین بیرجند مورخ ۳۰/دی ماه/۱۳۹۵