مشروح کامل سخنان نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در سخنرانی در جمع هادیان سیاسی استان در مورخه آبان ۹۵ شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه ی سنگر نشینان علم و ایمان.
(اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ وَالَّذينَ كَفَروا أَولِياؤُهُمُ الطّاغوتُ يُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ/۲۵۷ بقره) تسلیت ایام محرم و بزرگداشت ماه محرم الحرام ماه پیروزی خون بر شمشیر.
از مهمترین کارهایی که برای هر انسانی لازم است پیدا کردن بصیرت است که شما البته هم در آموزش ها و بیش از آن در بینش ها که الحمدالله خود مجهز هستید، موفق باشید به مخاطبین خود این حقیقت را برسانید.
دو چیز لازم است همان که شما محور قرار دادید، یکی دانایی به حد کافی، که بسیار جاهایی که بشر دچار انحراف می شود ریشه ی آن جهل است (يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ/۱۷ نساء) بنابراین یک بخشش همان آموزش است، که خود فرا گرفته اید و چه به دیگران منتقل می کنید آموزش است، اما آموزش چه در اینجا و چه در هر جای دیگری آموزش به خودی خود زمان اجرا ندارد، آموزش نتیجه ی آن هم دانایی است، اما آن به خودی خود زمان اجرا ندارد، نمی شود به آن تکیه کرد، مسئله ی تعهد و التضام با آموزش دوتا هستند و بصیرت زاییده ی این دو است، تعهد از تقوا به وجود می آید، یک امر باطنی است، ایمانی که به حد تقوا برسد، التضام و تعهد هم همراه آن است، آن وقت این نتیجه می دهد (وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجًا/۲ طلاق) این کسی که در باطن خود تقوا را رعایت کند خدا هم به او بصیرت می دهد. تَمیّز بین حق و باطل می دهد (إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا إِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکَّروا فَإِذا هُم مُبصِرونَ/۲۰۱ اعراف) بصیرت نصیب چه کسی می شود؟ نصیب آن هایی می شود که تقوا الهی را رعایت کردند، و (وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجًا/۲ طلاق) آدمی بخاطر کوری باطن در بن بست قرار می گیرد، در این هیاهویی که در این وضع آخرالزمان هست، این همه شبهاتی که هست، این همه تعریف هایی که هست، سر از کجا در می آورد، خب اگر می خواهد در بن بست نباشد، و همواره راه خروج از بن بست ها برایش باز باشد، راه آن معامله با خدا است، تقوای الهی را رعایت کردن، بقیه آن آنچه ما در جامعه می بینیم گاهی در خود ممکن است مشاهده کنیم، حالا با توجه یا بی توجه نتایج این امور است، یک چیز هایی را انسان می شنود و تعجب می کند که چنین چیزی چطور ممکن است؟ بله ممکن است هر وقت هم نگاه کنید این ها بوده است این چیزی نیست که بگوییم فقط زمان ما اینطور است خیر همان صدر اسلام هم این ها بوده است ریشه این ها همین است که ذکر کردم شما مشاهده می کنید، در صدر اسلام خیلی ها حالا خیلی ها بله خیلی ها اما یک کسانی که آن را آدم دیگر بر نمی تابد، آن کسانی که در بحرانی ترین شرایط پیغمبر را رها نکردند، در جنگ احد خیلی بحرانی شد، قضیه به صورت لحظه ای سرنوشت ها عوض می شد، همه فرار کردند، اما یک عده خاصی باقی ماندند، خیلی مهم است این ها چرا؟ پیداست چرا، به جهتی که آنها در یک فاصله های بعدی وقتی زندگیشان را مطالعه می کنیم می بینیم که بالاخره آن تقوایی که داشتند نماند از مال حلال و حرام شکم هایشان پر شد به همان میزان اندیشه های آن ها آسیب دید بصیرت خود را هم از دست دادند، بعد افتادند روی امتیاز گیری وقتی آدم بصیرت را از دست می دهد همین است دیگر تا توانستند امتیاز گرفتند، وقتی امیر المومنین علی (علیه السلام) با آن شرایط ضمام امور مسلمین را به دست گرفت این ها دیگر شده بودند اهل توقع، توقع برآورده نشد، احساسات قوی آرمان ها طولانی برنتاختند، و نقض عهد کردند، آنوقت جنگ جمل را راه انداختند، البته در آنجا امام علی (علیه السلام) آمد جلو فرمود به زبیر بگویید بیاید پیش من همه به زبیر گفتند نرو ولی او با اعتماد آمد جلو به طوری که گردن های اسب ها در موازی هم قرار گرفت امام علی فرمود: بخاطر داری در فلان روز منو تو با هم بودیم رسول خدا تشریف آورد و سلام کرد جواب پیغمبر را دادیم و آنگاه پیغمبر گفتند علی را دوست داری؟ آنروز چه گفت: گفت مگر ممکن است علی را آدم دوست نداشته باشم؛ پیغمبر هشدار داد حواست باشد روزی می آید تو با علی خواهی جنگید. به خاطر داری؟ زبیر خیلی شرمنده شد،گردنش کج شد برگشت به طرف لشکرش دیدند حالش عوض شده است پسرش عبدالله که از او به روباه تعبیر می شد او خیلی مکار بود در تاریخ هم گفته شده زبیر خوب بود تا وقتی پسرش بزرگ شد او این زمینه ها را برایش فراهم کرد، زبیر اظهار پشیمانی کرد عبدالله گفت (جبن الجبناء) پدر ترس بسوزد تو حالا ترسیدی زبیر شمشیر را کشید به سمت لشکر حضرت علی حمله کرد، که من اهل ترس نبودم، و نیستم اما امام علی فرمود زبیر با شما کاری ندارد، کوچه دادند زبیر با شمشیر آمد، وارد لشکر حضرت علی شد و از آن طرف خارج شد و رفت به آن صحرا اما این فتنه ماند، فتنه ای به پا کرد و رفت آنجا هم با ابن جرموز با هم مواجه شدند، او از این می ترسید، این از او، بالاخره به هم امان دادند و در همین حالت امان بود که ابن جرموز بر اساس طمع ای که داشت زد سر زبیر را قطع کرد و بعد آمد از علی (علیه السلام) جایزه بگیرد، آنجاست که فرمود ( القاتل و المقتول کلاهما فی النار) او آمده بود جایزه بگیرد امام علی (علیه السلام) وقتی او شمشیر زبیر وسرش را آورد علی (علیه السلام) گریه کرد فرمود این شمشیر غم ها را از چهره پیغمبر زدوده است، الان کارش به این جا کشیده شده است.
بنابراین این منحصر به الان نیست، بوده هست و خواهد بود، میدان آزمایش یعنی همین؛ در حدیث داریم که رسول خدا (صل الله علیه و آله)فرمودند در دعای خود، خدایا مرا یک لحظه کمتر از یک لحظه بیشتر از یک لحظه به خودم وا مگذار. پیغمبر دعا میکردند.
این دعا همان ثبات بر تقوا است، خدا که آدم را وا نمیگذارد، خدایا مرا به خودم وا مگذار، آدم خدا را وا میگذارد (نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ/۱۹ حشر) اول آدمی خدا را فراموش می کند، خدا هم رهایش می کند، اما از ناحیه آدمی است، یک جا بی تقوایی می کند و برایش عادت می شود بعد همین که می بینید در صحنه و میدان چه هست، اگر این حرفا نبود که انقلاب این مشکلات را نباید می داشت، دشمن ها اصلا نباید در ما طمع می کردند چرا طمع کردند؟ طمع دشمن برای چیست؟ طمع برای این است دشمن احساس می کند رعایت تقوا نمی شود، بصیرت کافی نیست، با حرف غلط انداز و تبلیغات و انواع و اقسام واژه های گوناگون می شود در این ها نفوذ کرد، و الا وقتی بصیرت و یقین و ایمان باشد، جایگاه اصلی آن باشد، اصلا دشمن طمع نمی کند، مقصر همه ی ضایعاتی که بر ما وارد می شود کسانی هستند که همان کارهایی را می کنند که زبیر و طلحت الخیر این لقب آقای طلحت ،طلحت الخیر اما یک روزی او را مشاهده می کنید شمشیر را به روی امیر المومنین میزند، و با اسلام میجنگد، و می شود طلحت العشر.
بنابراین این کاری که شما می کنید، این چه آموزش لازم در جهت احیای بصیرت چه در رعایت امر به تقوا این بزرگ ترین کاری است که انجام می دهید، کار ریشه ای هم است این کاری است که اگر به نحو گسترده انجام شود؛ که دور از نظر هم نیست چون این حالت ضریبی پیدا می کند، اگر این بصیرت بیاید حالت ضریبی دوتا چهارتا می شود، چهار تا هشت تا می شود، خیلی هم زود می تواند فراگیر باشد، در چنین صورتی اگر جبران ریزش های از انقلاب با رویش های بصیرتی شود، این دیگر شکست ناپذیر است، چون ما از مردم صدر انقلاب که واقعا سنگ تمام گذاشتن، درود خدا بر آنها باد، و چنان امام را یاری کردند، از آنها نمی توانیم و نمی توانستیم توقع بصیرت کافی داشته باشیم، به جهتی که آن ها در شرایط طاغوت بزرگ شدند، از خیلی چیز ها محروم بودند، چه از آموزش چه از تربیت، و لذاست که شکست در آنها و ریزش های در آنها طبیعی است، جای انتظار نیست، اما این باز خوانی و بازسازی که الان شروع شده است، اگر با شرایطش و توسعه کافی اگر این را بتوانید به جایی برسانید به تعبیر همان بیمه کردن انقلاب است چون این دیگر آن نیست که خلاء داشته باشد و دشمن بتواند وارد شود.
این مهم ترین کاری است که شما دارید انجام می دهید هیچ کاری بالا تر از هدایت نیست، و این هدایت جامع ای که به صورت فرم و به هر حال علمی دارید انجام می دهید خیلی چیز ارزشمندی است از بهترین عبادات و جهاد ها است.
خداوند به همه ی شما خیر دهد بنده جلسه دیگری دارم که باید مرخص شوم از محضر شما التماس دعا دارم. اجماعاً صلوات
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.