خانه / متن بیانات / بیانات آیت الله عبادی در دیدار با جامعه اسلامی فرهنگیان

بیانات آیت الله عبادی در دیدار با جامعه اسلامی فرهنگیان

مشروح کامل سخنان نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی در دیدار با جامعه اسلامی فرهنگیان استان در مورخه ۹۵/۰۸/۲۴ به شرح زیر است.

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر جمهوری اسلامی ایران و رهبر مسلمین جهان.

و سلام به محضر شما عزیزان و همه ی سنگر نشینان علم و ایمان تسلیت ایام تعزیه اهل بیت علیه السلام، خیلی خوش آمدید، متشکرم هم از دیدار شما بهره گرفتم و هم از گفتار شما، آن شاخصه ای که به اصطلاح مشهور شاه بیت فرمایشات حضرتعالی بود “آنکه مسئله  اول و اصلی در انسان فرهنگ است”.

اصولاً، خلقتاً انسان یک موجود فرهنگی است؛ یعنی جمادات،نباتات،حیوانات؛ اینها راهی که برایشان  تحویل شده طی می کنند، کیهان، کهکشان، منظومه شمسی و الکترون های داخل اتم فرقی نمی کنند؛ جمادن، اما هدفمند راه خود را طی می کنند، نمی توانند غیر آن را انجام دهند، نمی دانند که چه می کنند. نباتات هم تقریباً همین حالت را دارند، آنها هم راه خود را طی می کنند همه ی آنچه که لازم است در حیاتشان را دارند اما خودشان نمی دانند چه می کنند و آنچه که ما از آن تعبیر می کنیم ، تعبیر هست دیگر.

تحت قانونی که برای آنها ساخته شده که ما اسم آن قانون را می گزاریم طبیعت اداره می شود. حیوانات همه ی آنچه که در جمادات و نباتات هست در وجودشان هست همراه با یک شعور. اما اداره ی آنها با غریزه است شعور دارند ولی نمی توانند خارج از غریزه عمل کنند.

ما هم از نظر جسمانی به آنها شریکیم (الانسان الحیوان)، ما هم ازجهت خلقت بدنه یک نوع حیوان هستیم و با همه ی آنچه که آنها دارند با ضعف و شدت شریک هستیم و این تعریف وجود حیوانی ما است مثل بقیه؛ خب می رسیم به جنبه ی انسانی این را باید تعریف کنیم شناخت هر شئ با تعریف اوست و آن تعریف بر اساس خاصیت یا خواصی که و آثاری که در او وجود دارد؛ ما یک تعریفی برای آن می کنیم حتی ناقص ، آهن را تعریف کنید، ید را تعریف کنید، نباتات را تعرف کنید، حیوانات را تعرف کنید.

آثار آنها به خواصی که دارند، حالا یک خاصیت یا صد خاصیت تعریف می شوند، ما این را می شناسیم و وقتی تعریف شدند آهن را شناختید در هرجای کره زمین آهن با این خواص باشد، آهن است. دیگر تا آخر می دانید که یعنی چه.

همه ی واحد های آن شبیه هم عمل می کنند یا ید را می شناسید، در هرجا که ببنید خاصیت آن همین است.

درخت سیب را می شناسید وقتی که تعریف کردید در هر جااین خواص باشد درخت سیب است؛ حیوانات هم همینطور هستند، این گرگ است، آن میش است. ممکن است از نظر شکل و وزن و جزئیات و…؛ ممکن است متفاوت باشند، اما مشترکات آنها یکی است.

خب حالا بیایید انسان را تعریف کنیم، انسان را چگونه تعریف می کنیم؟ اصولا فرق انسان با بقیه اینها که ذکر کردیم چیست؟ ما هم جمادیم هم نباتیم هم حیوانیم.جمادیم این بدن ما این استخوان ما این آهن هست واین کلسیم و این ید است همین است دیگر پس جمادیم.نبات هم هستیم تعریف نبات این است که می روید، استخوان ما می روید،گوشت ما دندان ما موی ما می روید دقیقا (وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتا/نوح۱۷) ما نبات هستیم می روییم.حیوان هم که هستیم حرکت با شعور داریم تفاوت ما از پله ی حیوانی تا پله ی انسانی چیست؟

چه خاصیتی است که ما متفاوتیم خاصیت آن این است که ما اراده داریم، اراده یعنی چه؟ اراده یعنی ما می توانیم آنچه که  در طبیعت  وغریزه ما هست بر خلاف آن عمل کنیم یعنی درست یک قانون قراردادی جایگزین آن کنیم. طبیعت ما؛مثلا میخواهیم به تفریح برویم، اما برای خودمان بر اساس عقل و اندیشه کلاس درس برای ما مفید تر است؛ کاملا می توانیم آن غریزه و طبیعت را کنترل کنیم، پا روی آن بگذاریم، قانون جدید را که نظم در کلاس و گوش دادن را به آن ترجیح می دهیم.

گرسنه ایم و تشنه ایم می توانیم از سحر ماه رمضان تا افطار زیر آفتاب گرم ،تلاش و کار می کنیمم، میتوانیم آب نخوریم و تشنگی را تحمل کنیم، بر طبیعت به وسیله ی اراده، قالب می شویم.

بقیه امور هم همینطوراست. به اینجا که می رسیم تعریف انسان را نمی توانیم از نوع باقی موجودات داشته باشیم. باقی موجودات وقتی خواصش مشخص شد در همه جا یک تعریف دارند، شما می توانید  انسان را تعریف کنید اما مصادیقش همه مثل هم باشد چنین چیزی نیست حضرت موسی(ع) چی هستند؟ انسان هستند، فرعون هم انسان است،آن هم تعریف کنید، چقدر باهم فرق دارند، آثار آنها خواص آنها ۱۸۰ درجه با هم فرق دارد.

ولذا این است که بزرگان می گویند انسان به اون صورت از جهت نوع، به اصطلاح جنس با تعریف فصل و نوع از درون آن بیرون می آید. نوع را هرجا دیدید، یکنواخت است ولی در مورد انسان اینطور نیست، انسان یک نوع است؟ خیر، هر انسان یک نوع است، طوری نیست که انسان قابل تعریف باشد، هر انسان یک نوع است، تفاوت دارد، از ۱۸۰درجه بگیرید و بعد متوسطاتش را ریز کنید سر از بی نهایت در می آورد، با هم متفاوت هستند آنهایی که دقت بیشتری دارند، البته این هم کافی نیست به جهت اینکه می شود که یک انسان هر روز یک نوع باشد(خود همان یک انسان)،اینطور نیست که هر انسان یک نوعی است، خیر، یک انسان می تواند صد نوع باشد در زندگی اش؛

اینجاست که ما وقتی ماهییت خودمان را می خواهیم، به اصطلاح در این جهت مسئله فرهنگ که فرمودند: ما در هویت فرهنگی قابل تعریف هستیم. می شود انسان باشد،انسان گرگ باشد، انسان میش باشد، می شود انسان فرشته باشد، یا انسان شیطان باشد، پس دیگر فرهنگ آن این است. ما این چنین تعریف می شویم.

پس بنابراین یک موجودی است که ساخته می شود، نه اینکه ساخته شده است، ما مثلاً در اینان که تولید مثل دارند، گیاه این بالاخره در یک مجموعه ای مثلا دانه یا هسته گنجانده شده است و سپس باز می شود.

حیوان از مادر متولد می شود، یک موجود از پیش ساخته است همه ی آنچه را که باید لازمه دارد، یک زنبور عسل را می بینید که چند هفته بیشتر زنده نیست، او همه ی آنچه را که باید بداند می داند، از راه علم نمی داند، تحصیل هم که نمی کند، می داند بدون اینکه توجه داشته باشد به دانسته های خودش، اما انسان چطور؟ در جهت حیوانی مثل بقیه حیوانات از غریزه برخورداراست، اما از جهت انسانی چه می داند؟ هیچی نمی داند، همه چیز را باید فرا گیرد، یک حرف زدنی که ما به هر حال فارسی،ترکی،عربی و… صحبت می کنیم، اینطور نیست از بچه ای که مادرش فارسی است فارسی متولد بشود، یاد گرفته است، والا هیچکس فارس، ترک، لر، بلوچ و … متولد نمی شود، اینها چیزهایی است که بعداً یاد می گیرد و این می شود ماهییتش را باید در این جست و جو کنیم.

اینجاست که این عالم رحم انسان است، انسانیت ما در اینجا به وجود می آید به اصطلاح، هر چه که بسازیم یا جامعه بسازد یا عوامل مختلف آن را بسازند همان ساخته می شود و لذاست که قبل از هر چیز خودش مکلف است به این مسئولیت بزرگ، استعداد فکریش، استعداد عقلیش، استعداد علمیش، رهنمود های وحی و دانش اینها می توانند اورا کامل کنند.

بنابراین انسان را در فرهنگش تعریف می کنیم، این فرهنگ و این فرهنگ سازی مسلم باید تحت عوامل مفید فطرت پسند، عقل پسند، علم پسند، وحی پسند و خدا پسند باشد تا انسان بشود به معنی فعلیتش نه استعدادش انسان فعلی بشود آدم بشود.

پیغمبران هم برای همین آمدند. چون این ها در اختیار ماست، برخلاف باقی حیوانات ما مسئول آفریده شدیم، هم مسئول خودمان هستیم و هم مسئول دیگران هستیم(قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْليکُمْ ناراً/تحریم۶)هم مسئول خودمان هستیم هم مسئول دیگران.

آسیب های که می بینیم مستقیما تشخیص نمی دهیم که عامل آن از کجاست؟ اما اگر غیر مستقیم کاوش کنیم می بینیم که عامل آن خودمان هستیم، به جهت اینکه این ما هستیم که در عین حالی که می توانستیم اراده کنیم حق را انتخاب کنیم سست آمدیم، در عین حال که می توانستیم اراده کنیم عقل را انتخاب کنیم سست آمدیم، ظلم قالب شد وبقیه ی امور. انسان مکلف است، یعنی این خودش باید اراده کند، خودش باید انتخاب کند، خودش مقاومت کند.

آیه ی کریمه که قرات فرمودند(إِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا/ فصلت ۳۰) ” به یقین کسانی که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است!  سپس استقامت کردند “راهش این است .تنها چیزی که کار کند به نتیجه می رسد.آرزوی تنها من می خواهم اینطور باشم، جامعه ما اینطور باشد، این ها حرف است؛ باشه بجای خودش خوبه؛ اما عمل می خواهد؛ عمل فوق می خواهد عقل است، علم است، کارشناسی است، باید این عمل کند، بنابراین چه آن کسی که فرعون می شود چه آنهایی که فرعون را بزرگ می کنند، اینها کار خود مردم است(يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ/ یونس۲۳)” ای مردم شما هر ظلم و ستم کنید منحصرا به نفس خویش کنید” سرکشی می کنید قانون خدارو عمل نمی کنید به شما برمیگردد؛

روایت داریم هرجامعه ای شایسته همان حکومتی هست که بر او هست، چرا فرعون؟ چطور شد که این یک نفر بیشتر نیست بچه های همه را میکشد؟ ولی همه از دور تماشا می کنند؟ کی مقصراست؟ همه مقصراند، کار خودشان است، چرابه موقع عمل نکردند، هر جامعه ای شایسته ی همان حکومتی است که در آن است.

یک روزی ایران را شما در دست مستبدین طول تاریخ بود، یک روزی مستبدین با اضافه ی استعمار، بر مردم حاکم بود، تمام سرنوشت در دست آنها بود، چه کسی مقصر بود؟همه مقصر بودند، به جهتی بر خلاف عقل بود، بر خلاف علم بود، بر خلاف عدالت بود، بر خلاف دین بود، چرا پذیرفتند؟ کربلایی که به وسعت همه ی تاریخ است، به وسعت همه ی کره زمین است، معنی اش این است که باطل است، نپذیرید! چرا می پذیرید؟ بعد که قالب شدند ناله می کنید، تو روایت دارد اگه انجام وظیفه نکردید و بر شما قالب شدند دعا هم کنید مستجاب نیست.

یک نسلی از این جامعه هم به رهبری دینی گفتند ما نباید بیگانه بپذیریم؛ نباید کفار بپذیریم؛ همه ایستادند، همه یک حرف زدند، همه یک شعار زدند، همه یک عمل کردند؛ در حالی که کره زمین دو نیم کره بود شرقی و غربی آنجا کمونیسم بود؛ اینجا بدتر از کمونیسم بود، لیبرالیسم بود؛ جایی برای مسلمانان نبود، یک مسئله ناباور بود، اما یک نسلی اراده کرد تصمیم گرفت، فرهنگ آن فرهنگ حسینی شد، اینان دست خالی بودند، چیزی نداشتند ایران را شما در آن تاریخ در سال اندازه یک ماه غله داشتند، سیم خاردار را از خارج میخریدیم.

آن روز شرق کمونیسم هم غرب لیبرالیسم هم مزدوران همه خارج از شما بودند، اما این نسل اراده کرد همین شد که دیدید، به صورت ناباور این انقلاب را به وجود آورد، و بعد چه کرد آن نسل سلطگرانی که پادشاه را آنها تعیین میکردند، مثلا رضا شاه بر این باشد،برنامه پادشاه را آنها تعیین می کردند،هیئت وزرا را آنها تعیین می کردند، وکلای مجلس را آنها تعیین می کردند، به سلسله ی مراتب تا کدخدا را هم آنها تعیین می کردند.

این انقلاب خیلی کار بزرگی کرد، همه چیز را از دست آنها گرفت، آنهایی که دشمنی می کنند به جهتی که یک مرتبه همه ی منافع آنها اخراج شد، این خیلی کار عجیبی بود.

بعد از آن چه کاری کردند، تشکیل یک نظام را دادند، تشکیل قانون اساسی را دادند و همه ی آنچه که دست آنها بود داد به دست مردم و گفت مردم سالاری دینی،از آن به بعد شاه به عنوان آقا بالا سر نبود؛ اشرافی دیگر معنی نداشت، شد نظامی، که در آن نظامی که قانون اساسی شد، از آنجا او را به پایین کشاند به عنوان دولت خدمت گزار،این دولت خدمتگزار به عنوان تشریفاتی نیست در سیستم ما اینطور است در سیستم که در فقه هم اینطور است. صاحب این کشور مردم هستند صاحب امکانات مردم هستند، مردم برای خود نیروی اجرایی میگیرند؛ نیروی اجرایی یعنی کارگر، یعنی خدمت گزار، مردم برای خود نماینده مجلس میگیرند، مردم قوای سه گانه می گیرند.

اختیارات را گرفتند دادند دست مردم، مردم دیگر شاهنشاه ندارید، شما خدمت گزار دارید، آنها هم از شما وکالت دارند و اعتباراتی که مال شماست به آنها می دهند، قانون را هم مشخص می کنند، بر اساس ریلی که نمایندگان شما در مجلس دارند باید حرکت کنند، درست مانند یک کارگر، سیستم این کار را کرده است تا سلسله ی مراتب؛ این خیلی کار بزرگی شده است، یک اتفاقی افتاده است که خود ما به آن بی توجه هستیم

بعد چه اتفاقی افتاد به دلیل اینکه او ژن شاه پرستی برای یک عده ژن شاهنشاهی در وجود یک عده دیگر خیال می کنند وقتی ده تا رای جمع کردند نظیر کشور های خارج از ایران حالا به هر کیفیتی که باشد حالا این می شود صاحب اختیار مردم؛ در حالی که ما اینجا صاحب اختیار نداریم ما خدمت گزار داریم؛ در قانون.

خوی شاهنشاهی که هنوز ژنش در یک عده هست خوی شاه پرستی هم که در یک عده هست عملا نظام  مقدس جمهوری اسلامی ایران را با اراده خودشان تبدیل می کنند به آقا بالا سر؛ یعنی آن کسی که باید کارهای مردم را انجام دهد و بعد جواب گو باشد او می شود سر منشاء یک قدرتی که صاحب اختیار مردم است؛ که می گوید: مردم چنین کنند،مردم چنان کنند، مردم فلان کنند؛ قانون اساسی چنین چیزی ندارد.

چه کسی مقصر است؟همه ی ما مقصر هستیم، هیچ جامعه ای نیست الا اینکه حکومتش مطابق با خودش است دلیل آن هم روشن است از این همه اختیاراتی که نظام دست ما داد .همین فقط دست آورد ما شد.

خب با یک حساب دو دوتا چهار تا، ما در یک روستا پانصد نفریم مردم روستا هستیم با هم بزرگ شدیم ما نمیدانیم که کدام آدم از نظر فکری و اخلاقی و اصالت و امانت و قدرت علمی بهتر است؛ نمیدانیم؟ با هم بزرگ شدیم چطور نمیدانیم، عوض این که دیگران برای ما تعیین کنند به ما می گویند عده ای را تعیین کنید که آنها خدمت گزار شما باشند ما این کار را می کنیم؟ انصافا بین خودمان و خدا همه هم دیگر رامی شناسیم، یا نه دسته بندی می کنیم، این یک حرف می زند او یک حرف می زند و حقیقت پنهان می شود؛ چند نفری را انتخاب می کنند و تا دوره بعد همه از او می نالند.

از چه کسی مینالید؟ از خودتان بنالید نعمت خدا را شما اینطور ضایع کردید،

تو شهرشان همینطور است در سطح کشورشان همینطور است.

آغاز سال ۹۴ این جمله را  فرمودند: وقتی شما در این وظیفه قرار می گیرید بالاخره یا افراد را می شناسید یا نمی شناسید؛ خب اگر می شناسید چرا بهترینه بهترینش را بر نمی گزینید؟ چه مانع ای دارید، اگر به واقع از نظر اراده دنبال بهترین باشید هیچ تبلیغاتی نمی تواند بر شما تحمیل کند؛ چون می گویید میشناسم، خب به تبلیغات و حزب چه کاری دارید؟ اون کسی که میدانید مفید تر و عالم تر و خدمتگزار تر و متعهد تر است برای مردم را انتخاب کنید؛ می کنیم این کاررا؟ نه، فرمودند: یا هم نمی شناسید؛ خب فرد و ماهییت او را نمی شناسید؛ اما آیا انصافاً طرفدارانش، هوادارانش، را هم نمی شناسید؟ همچین کسی هست؛

بعد فرمودند:حتی من خودم این کار را می کنم، بسیار می شود که در انتخابات افراد را به عنوان افراد نمی شناسند، که به آنها اعتماد کنند و کلید کشور را به دست آنها بدهند و میدانم آن مجموعه ی انسان های سالم به دنبال یک نفر هستند من به آنها اعتماد می کنم.

آیا ما نسبت به خانه شخصی خودمان اینطور هستیم، که مثلا ده روزی را میخواهیم به مشهد برویم؛ بالاخره زن و بچه و اموال ما در این خانه است؛ در را باز بگزاریم و اولین کسی که از کوچه رد شد بگوییم این کلید خدمت شما باشد ما ده روزی نخواهیم بود؛ این کار را میکنیم؟ نه؛ چرا؟ چون عاقلیم؛ خب آقای عاقل، خانم عاقل، اگر واقعا این مطلب درست است کلید یک خانه را به او نمی دهید؛ چطور کلید کشور را می دهید به دست کسی و بعد خودتان می نالید؟ این کار را چه کسی می کند؟ همه ی ما مقصریم؛ نسبت به این گناه باید توبه کنیم؛ به دیگران هم باید بگوییم و بالاخره آن نسل چه کرده و ما چه میکنیم؟

البته پیش از همه توقع از جامعه ی محترم فرهنگی است؛ که فرمایش ایشان انسان در فرهنگش شناخته می شود و بالاخره فرهنگ حق طلبی فرهنگ عدالت خواهی فرهنگ مبارزه با آثار امام حسین یعنی این، امام حسین یک شخص نیست، عاشورا یک روز نیست یک جریان است،کربلا یک سرزمین نیست یک فرهنگ است؛ اگر نسبت به این ها بی تفاوت باشیم باید توجه داشته باشیم ،اگر بی تفاوتی کردید یک آتشی نیست که فقط مجرم را بسوزاند همه را مقصر و غیر مقصر را از پای در می آورد.

خدا چنین نعمتی داده، بالاخره یک عده ای تلاش کردند زحمت کشیدند شهادت تحمل کردند. وخداوند همه ی شمارا خیر دهد، شمارا خسته کردم ولی به هر حال وظیفه بالا تر از این حرفا است و اگر بی تفاوتی کنیم آنهایی که امروز به حرم حمله می کنند فردا به حریم شما هم حمله می کنند؛ شما را تنها نمی گزارند، تا دیر نشده است بیدارشوید و بیدار بکنید فرصت را غنیمت بشمارید و از دست ندهید. موفق باشد.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *