بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به امام زمان،و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان،و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همهی سنگرنشینان علم و ایمان.
بزرگداشت مقام نخبگان و مخصوصاً روز منتسب به آقای دکترمصطفی چمران قدس سره الشریف؛ با آرزوی پیروزی مظلومین عالم، مخصوصاً فلسطین مظلوم،غزه مظلوم، لبنان مظلوم، اسلام مظلوم وانسان مظلوم بر گرگهای بینالمللی.
خیلی خوش آمدید، هم از دیدارتان بهرهمند شدم و الحمدالله از فرمایشات جامع و همه جانبه شما.
«المَرءَ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ»[۱]،حرفها حاکی از اندیشه است،بسیار جامع بود و جلسه را به یاد دکتر مصطفی چمران متبرک کردید،بسیار اسوهی خوبی است،با آن نخبه بودن و یک دانشمند سرآمد،اما تعهدهای ایمانی و اوج معنویتش در جهان قابل قبول است.
گاهی جلساتی داشتیم با برادر]شهیددکترمصطفی چمران[ بزرگوارشان، در آنجا ایشان نقل میکرد که همسر اولی] شهید دکتر مصطفی چمران[ که از همان غرب بود خانواده متدینی بودند و مادرزن شهیدمصطفی چمران از حد معمول خیلی بیشتر بود، یعنی یک عارف بود،خیّر هم بود، کودکان بیسرپرست را با سرمایهی خودش اداره میکرد و آن به اصطلاح رشد عرفانیاش هم طوری بود که دیوارها برایش حجاب نبود،متصدی آن یتیمخانه هم خود ایشان بود همان خانم مادر زن آقای دکترشهیدمصطفی چمران و خود ایشان هم فلج بود و در صندلی]ویلچر[ نشسته بود نمیتوانست راه برود، شبهای زمستان از بچهها مراقبت میکرد،خوب چطور؟ با همان دید عرفانیاش، صدا میزد با دستگاه پرستار اتاق شماره فلان پتو از روی بچهها افتاده آن را برگردانید که بچه سرما نخورد،چنین آدمی بود؛این را میخواهم عرض کنم ایشان میفرمود که برادرم آقای دکتر مصطفی چمران ] از قول مادرخانمش[ یک چیزهایی را از آینده میگفت، ایشان]به نقل از مادر خانم شهید چمران[ میگفت که من شما را در یک مقام بالایی در اوج میبینم، فوق العاده، اما کار شما در صحنهی صحرا و کوهها و اینها مشاهده میکنم در اوج معنویت، ولی در آن زمان با دختر من نیستید.
فکر میکنم خانم بعدیشان لبنانی یا فلسطینی بود،او تا آخر با ایشان بود،در آن جریانی که برای معاون ایشان پیش آمده و شهید شده بود و برای نصب جانشین ایشان میخواست به جنوب برود،آنچه که الان در ذهنم است این است که در آن ساعتی که میخواست با خانم خداحافظی کند برخلاف سفرهای دیگر خانم افتاد روی پایشان و بنا کرد بوسیدن،ایشان گفت چیز جدیدی میدانید، گفت بله خوابی دیدم، که حالا من کم حافظه هستم ولی در ذهنم این است که یک خواب هر دو با هم دیده بودند، بعد او خوابش را گفت و همان خواب را هم خود شهید چمران دیده بود و لذاست که او در این خداحافظی به صورت عادی قناعت نکرد افتاد روی پایش و بنا کرد به بوسیدن، خود آقای دکتر چمران وقتی میرفت به جنوب که آن یادداشتهایشان هست که اگر دیدهاید، در آن یادداشتها با دستش، با پایش، با چشمش، خداحافظی میکند که ما شما را خیلی اذیت کردیم، به پایش، به بدنش، به دستش، به چشمش، ولی به زودی شما دیگر از دست ما راحت میشوید، یعنی دقیقاً تعبیر آن خواب این بود و ایشان هم به آن مقام شهادت رسید.
«العلم و الدین توامان، اذا افترقا احترقا»[۲]،دین و دانش با هم کارسازند اگر از هم جدا بشوند هر دو آسیب میرسانند، دین بدون دانش سر از خرافات در میآورد و دانش بدون ایمان هم همین که میبینید بشر را به چه روزی نشانده که حیوانات درنده از آن ننگ دارند، و مسئولیت شما عزیزان که خدای متعال به شما این سرمایه را داده این است که این پیوند دین و دانش را محکم بگیرید، خدمت به بشر این است که بشر به دین و دانش برگردد، و دانش را از دست اهریمنها بگیرید،این هم که بحث نخبه مطرح میشود،«اَلناسُ معادِنُ کمَعادِنِ الذهَبِ وَ الْفِضةِ»[۳] مردم معدناند،معدن باید استخراج بشود،بله بعضی زود استخراج میشوند و بعضی دیرتر؛ ما که روستایی هستیم آن سابقها که مثلاً ماشینهای جوجه کشی که نبود بوسیله خود مرغ ده تا پانزده تا بیست تخم مرغ میگذاشتیم مرغ روی آنها مینشست از اولین جوجهای که از تخم در میآید تا آخرینش سه روز طول میکشد،با هم معمولا فاصله دارند،معنیاش چیست؟ معنیاش این است که همه قابل استخراج هستند، اینکه ما کودن میگوئیم این را استخراجش نکردهایم یا نتوانستهایم، ضخیم بوده، اما اگر یک روزگاری بیاید انشاءلله تمدن حقیقی اسلامی و پرورش انسان مطرح بشود همه میتوانند نخبه باشند ولو اینکه ممکن است در یک صحنه کم بیاورد؛ آقای ایفل در دانشگاه قبول نشد اما وقتی برجش را ساخت دانشگاه گفت که خوب ما حاضریم به شما مدرک هدیه بدهیم، گفت ما به مدرک شما نیازی نداریم در عمل نشان دادیم که توانا هستیم.
این هم که در خلال فرمایشات فرمودند بالاخره اساتیدی که در جهت رشد و تقویت و بالاخره به فعلیت رسیدن قابل تقدیر هستند کاملاً درست است، خانوادهها،اساتید،مربیان جامعه، فرق نمیکند اما با همه این حرفها آنچه که در علم و دین مطرح است این است که چه امور مادی و چه امور معنوی که همه اینها نعمت هستند حالا یکی سخت افزار و یکی نرمافزار است، همه اینها نعمت هستند و نعمتها مال خداست، مهمترین مسئله اینجاست که هر کس در هر شرایطی که باشد بداند که مالک اصلی این خداست،«هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»[۴]،در قرآن توجه به این داشته است،«هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي» چه فرق است بین آنکه با این اندیشه است که خوب خدای متعال نعمت را به من داده هرچه که هست، حالا یکی از آنها دانش است، این یک تفکر است،«هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»، آن تفکر مقابلش هم تفکر قارونی است که میگوید من این را به دست آوردم، بالاخره بر اساس تلاش خودم، دانش خودم به دست آوردم، خوب نتیجهاش همین است که وقتی از خودش میداند نتیجهاش هم تفکر قارونی است،هیچ وقت خیرش به مردم نمیرسد، تمامش شَّر است، اما وقتی خود را حامل امانت الهی میداند خوب بهترین کارش چیست، بهترین کارش این است که در خدمت بندگان خدا قرار بدهد دانشی که مفید باشد، این هم که حالا بارها شاید گفته شده الان روی آن تأکید بسیار شده است و مطلب درستی هم هست که به هر حال نخبگان باید با مقامات اجرایی یا به تعبیر دیگر دولت به معنی عامش و قوای سه گانه باید نزدیک بشوند و بالاخره مسائل و مشکلاتی که در صحنه میدانی هست بوسیله نخبگان حل بشود، خوب حالا این دانش به مستحقش میرسد، چه کسی ازآن برخوردار میشود، آن پابرهنه، همه، دیگرانواع و اقسام امور فرق نمی کند و بسیار امیدوار شدم از فرمایشات حضرتعالی و آقای محترم که بر محور این اندیشه بود، این را تبریک عرض میکنم،دعا میکنم همه شما را، یعنی همان مصطفی چمران را در این جلسه ما دیدیم، بالاخره در هر سطحی تفکر این تفکر است، در هر سطحی باشد و این بسیار مایهی امید است؛ امروز جهان به وحشیگری افتاده امیدواریم که تمدن اسلامی که علم و ایمان است بوسیله شما و امثال شما و مقامات مسئول در جمهوری اسلامی و سپس هم به کمک هشت میلیارد مردم مظلوم جهان برود، میبینید با مردم چه میکنند،ریشهاش در این انحرافی است که این را امانت خدا نمیدانند و دانش را به عنوان یک ابزار بسیار خطرناک انسانهای بیایمان در دست گرفتهاند و دیگر هیچ حد و مرزی ندارند، هم به ضرر خودشان است و هم به ضرر بشر است، بدتر از همه به ضرر خودشان است چون جنون آمیز عمل میکنند و به پیامدهایش اصلاً فکر نمیکنند،اصلاً فکری ندارند که فکر کنند،اما در مکتب اسلام قبل ازهمه فکر است،«تفكرُ ساعةٍ افضل من عبادة سبعین سنةٍ»،افضل یعنی چه؟ خوب تا موضوع چه باشد و لذا که مختلف است،گاهی اجر هفتاد سال عبادت دارد، گاهی اجر یک سال عبادت دارد، گاهی اجر یک روز عبادت دارد، چرا؟ چون موضوعات فرق میکند، موضوع تا موضوع فرق میکند اما تفکر مسئله اصلی است، از ویژگیهای انسان است و راهگشاست و مشکلات را حل میکند.
خداوند به شماها خیر دهد، در خدمت شما هستیم، صلوات بفرستید.
[۱] -نهج البلاغه:حکمت۳۹۲٫
[۲] – امام علی علیه السلام.
[۳] -کافی، ج۸، ص۱۷۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۸۰؛ بحارالانوار، ج۵۸، ص۶۵ و ۱۰۶؛ ج۶۴، ص۱۲۱.
[۴] -سوره نمل،آیه۴۰٫