بسماللهالرحمنالرحیم
با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب،و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان،و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان.
قبل از آنکه وارد اصل مطلب بشویم،خوب عنایت دارید از رسانههای جهانی، اظهار نظرهای بعضی از مسئولین آمریکا و اسرائیل که میگویند ما شگفت زده شدیم،تعجب کردیم،از چه تعجب کردید؟ از اینکه بعد از نزدیک یک سال و نیم،اهداف تعیین شده ما هیچکدام به دست نیامد و در نتیجه به پیروزی حماس منجر شد جای تعجب است، بله این را اگر یک مقدار بازش کنیم تعجبهای دیگری هم همراهش است و آن اینکه جنگ تنها صهیونیستها علیه فلسطین و غزه نبود، این یک جنگ بینالمللی علیه حماس بود. حماس که کشور نیست.
من آن دورانی را به خاطر میآورم که کشورهای عربی در دوران جمال عبدالناصر با اسرائیل روبرو شدند و ظرف شش روز همه آنها شکست خوردند،حماس که کشور نیست بلکه یک گروه و جمعیت محدود است،اما در مقابل آمریکا،انگلیس،آلمان،فرانسه وعربهای منطقه بودند،یک حمله گسترده ازهر جهت تنظیم کردند که باید حماس از بین برود،آیا حماس از بین رفت؟جمعیت فعال حماس اینها چهل هزار نفر بودند،حالا چه شد؟ شصت هزار نفر دیگر هم به اینها اضافه شد و صد هزار نفر شدند،آیا از بین رفتند؟
امام فرمود به استعمارگرها بکُشید ما را، این همه ترور و این همه مبارزه با اسلام و مسلمین و علما و حوزه و مردم متدّین، فرمود بکُشید ما را، هر چه ما را بیشتر بکُشید، مردم بیدارتر میشوند. حماس از چهل هزار نفر به صد هزار نفر ارتقا یافت. خوب این یک مسئلهای است که خودشان میگویند ما شگفتزده شدیم چه شد؟ خوب این را اضافه کنید که یک جنگ بینالمللی علیه غزه،علیه فلسطین]راه اندختند[ امکاناتشان چه بود؟ آنها]صهیونیسم[مجهز و با نیروی هوایی که آزادانه میرفت هر روز مرد و زن و بچه و بیمارستان و مسجد و خانههای مسکونی و خبرنگاران و غیره را کُشتند، فرق نمیکند، یک سال و نیم اینها فقط بمباران میکردند. اینها] مردم فلسطین و غزه[ که هواپیما و نیروی هوایی نداشتند، پدافند هم نداشتند. یعنی آنها]صهیونیسم[ آزادانه اینها را بمباران می کرد. جای تعجب پس نیست؟ خیلی جای تعجب است چه شد؟ «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ»[۱]؛حالا یک چیز دیگری که باز از آن تعجبش بیشتر است آن چیست؟ آن این است که از اول شروع این جنگ علیه فلسطین،یک جنگ مجهز،آقا رهبر حکیم انقلاب بارها در بیاناتشان اظهار نظر کردند آقا میفرمود قطعاً فلسطین پیروز است. بابا، این که نمیشود یک حرفی را اینطوری ساده تصور کرد،این یعنی چه؟ البته ما آماری داریم از فرمایشات آقا در حوادث قبل که هر جا آقا فرمودند همان شد، و در این جهت آماری داریم،اما فرق این با آنها این است که این یک سال و نیم طول کشید در حالی که هر روز ابتکار عمل از جهت نظامی و قتل و کشتار و تخریب دست آنها بود و امام فرمود که قطعاً فلسطین پیروز است،این خیلی مایه تعجب است. پیداست که این فرمایشات را جز در ارتباط با عالم معنی هیچ توجیه دیگری ندارد.خوب این از جهت شگفت بودن این مسئله.
یک مسئله دیگر هم حتماً باید ضمیمه اش کنیم آن چیست؟ این جریانی بود که شد، اما از آنچه که باید بشود چیست؟ این مال آنها بود. آنچه که باید بشود مال من و شماست، آن چیست؟ این است که این تابلو همیشه جلوی چشم ما باشد،کدام تابلو؟ و از آن درس بگیریم. یکی مسئله مقاومت که با همه نابرابر بودن، اما در نهایت مقاومت پیروز است. یکی هم سستی و ذلّتپذیری و تنبلی که تابلوی ارتش شکست خورده سوریه است،آن روزی که داعش با همه یال و کوپال و آمریکا و کشورهای اروپایی و غیره حمله کردند و مقاومت شد، دیدید که چه نتیجهای گرفت. اما ارتش ناجوانمردی که کشورش را، ناموسش را، حکومتش را، ارزش هایش را، همهاش را در مقابل دشمن باخت و آن مردم را به چه حالی نشاند. مردم اعتماد داشتند به ارتششان، اما ارتش سست عنصری که همه چیز را تسلیم دشمن کرد،این درس است، این تابلو با آن تابلو یک درس است و آن این است که مقاومت، حالا شما بگوئید هزینهاش کمتر است،من میگویم مقاومت هزینه ندارد،«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ»[۲]، ببینید اینکه هزینه نیست. سیر انسان به مقام قرب و مقام عنداللَّهَ، آن هم در یک معاملهای که با خدا کرده، اینکه هزینه نیست، این سرمایه گذاری است،کجایش هزینه است؟ اما آنجایی که تسلیم دشمن میشود، معلوم نیست تا چه تاریخی چه خونهایی ریخته بشود، چه هتک حرمتهایی بشکند،چه حقوقی پایمال بشود،چه انسانهایی ضایع بشوند،چه قتلهایی انجام بشود،اصلاً نمیشود حسابش کرد.
بناعلیه «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ»[۳]، آنها کارشان را انجام دادند. غزه، فلسطین، لبنان، یمن، عراق در این باره مقاومت کردند، برای همیشه در تاریخ افتخار آفریدند. اصلاً معادلات بینالمللی را عوض کردند. شما عنایت دارید چقدر باید صبر و مقاومت زیاد باشد؟ زن و بچه و کوچک و بزرگ و مریض و همه اینها در معرض بمباران باشند، یک سال و نیم. آن مجاهد جهاد میکند وازاین که بچهاش،زنش، فرزندش، بیمارش بمباران بشود و شهید بشود خم به ابرو نمیآورد. این چه صبری بود؟ فکر نمیکنم حضرت ایوب علیهالسلام هم بیش از این حوصله کرده باشد. این چه کار بزرگی بود که اینها کردند،بناعلیه معادلات دنیا را تغییر دادند و آن تغییرش به این است که روی کثرت جمعیت و روی سلاح مدرن و روی پولهای آنچنانی و روی توطئهها و دروغهای آنچنانی تکیه دیگر نمیشود کرد،چون زیر این آسمان کبود، یک آدمهایی هستند که بر اساس ایمانشان تا آخر میایستند و بعد با پیروزی سر در میآورند،مقاومت یعنی این. اما آنها دیگر نمیتوانند به سلاحشان، به جمعیتشان، به پولشان، به توطئهشان، به مکر و حیلههایشان دیگر تکیه کنند. چون در این عملیات نشان داد که آن اعتبار ندارد،این اعتبار دارد. آن هشت میلیون] جوان مومن انقلابی پای کار[ هم که حاج آقا فرمودند،هشت میلیون از این نوع که شماها هستید کاملاً معادلات دنیا را تغییر میدهد. این درسی است که انبیاء دادند.
خوب مقدمه از ذیالمقدمه اضافه نشود. و اما مسئله ولاءها و ولایتها که بنده بسیار عاجزم که آن را تبیین کنم. آن کجا و من کجا؟ چه بیان کنم؟ مگر خود علامه شهید مطهری باشد که بیاید آن را در یک مدتی باز کند. اما اجمالش این است که آن یعنی همه چیز، ولاءها و ولایتها یعنی همه چیز، ولاءهای منفی بعد میشود ولاءهای مثبت،چه کسی میتواند شرح اینها را بدهد. یعنی چه؟ شماها که از گوینده خیلی بهتر میدانید و آن این است که من که میگویم همه چیز، واقعاً همه چیز است؛ حُب و بغض یعنی دوستی و دشمنی، یعنی ولاء مثبت و ولاء منفی.
در روایت دارد که از امام معصوم سلاماللهعلیه سوال شد آقا مسئلتون،بفرمائید چه مسئله؟ مسئله این است که آیا حُب و بغض، آیا دوستی و دشمنی که اینها به ظاهر یک احساس هستند آیا اینها هم ربطی به دین دارند؟ به صورت یک مسئله دینی به آن نگاه کنیم یا یک مسئله احساسی است، جای خودش را دارد. آیا اینها جزئی از دین هستند؟ بعد پاسخ، پاسخ امام معصوم چیست؟ پاسخ امام معصوم این است«هل الدّین إلا الحُبّ و البُغض»[۴]، شما میگوئید اینها جزء دین هستند یا اصلاً شما جواب بدهید آیا دین غیر از حُب و بُغض چیز دیگری است؟ یعنی چه؟ یعنی میگویند تمام مسئله اینجاست، این را روایت میگوید،بنده کارهای نیستم، روایت دارد«هل الدّین إلا الحُبّ و البُغض»، دین یعنی همه سرمایه ما،ما غیر از دین سرمایه نداریم،میفرماید«هل الدّین إلا الحُبّ و البُغض»، دوستی و دشمنی. خوب این را باز چطور بازش میکنید؟ آن این است که اصلاً دوستی و دشمنی چیست؟ یک مسئله احساسی است یا یک واقعیت است؟ یک واقعیت است. واقعیتش چیست؟ واقعیتش این است که تو انسانی که از مبدأ به مقصد و معاد داری میروی،سرمایهای داری،هر کسی و هر چه که تو را کمک کند که موفق به معاد برسی و سرمایهات را حفظ کنی او میشود دوست. حالا آن دوست ممکن است یک شیء باشد،یا یک شخص باشد،درست است؟ مثلاً عقل،«صدیقُ کلُّ امرئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّهُ جَهلُهُ»[۵]، دوست واقعی هر کسی عقل شخص است و دشمن واقعی که نه تنها دشمن معمولی،«أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ»[۶]، بدترین دشمن، سختترین دشمن برای تو، جهل تو و نفس تو است، این میشود شیء. شخص، بهترین دوستان انسانها پیغمبران خدا هستند بعد از خدا،یعنی آنکه دوست واقعی است،خدا دوست واقعی شماست و خداست که برای شما جهت هدایت، پیغمبران را فرستاده،اوصیاء را فرستاده، انبیاء را فرستاده،علما را فرستاده،خوب بهترین دوست شما خداست، نه ابلیس. این را هم اضافه کنید و آن این است که تمام مسئله این است که دوست و دشمن را بشناسیم. ما که نمیشناسیم، می شناسیم؟!،اگر دوست و دشمن را میشناختیم بعد از نظام مقدس جمهوری اسلامی که به فداکاری شهدا و علما و رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی راه افتاد،اگر ما دوست و دشمن را میشناختیم، شاید حداکثر تا شش ماه همه آرمانهای انقلاب را پیاده میکردیم،چرا نتوانستیم پیاده کنیم؟ چون ما که دوست و دشمن را نشناختیم. الان میشناسیم؟ نه، نمیشناسیم. حالا مثلاً میخواهد در یک روستایی برای خودتان مسئول تعیین کنید، در روستا شورای روستایی میخواهیم تعیین کنیم. واقعاً بر اساس کارشناسی صحیح، آن کسی که دوست شماست، یعنی شما را در دین شما کمک میکند،در انقلاب به شما کمک میکند،در مقابل دشمن شماست،شما همان را انتخاب میکنید؟ در روستا با هم بزرگ شدهاید، خوب میدانید چه کسی اهل خیر است چه کسی اهل شر است. به چه کسی رأی میدهید؟ ببینید، هنوز هم ما دوست و دشمن را نمیشناسیم و تا دوست و دشمن را نشناسیم نفع و ضرر را نمیشناسیم. نفع و ضرر را نشناسیم معنیش همین است که چهل و پنج سال گذشته،چه موانعی که دشمن ایجاد میکند،میبینیم دشمن ایجاد کرده، اما آن را میگیریم؟ دشمن است،چقدر شما افرادی دارید که هنوز سنگ انگلیس را به سینه میزنند، سنگ آمریکا را به سینه میزنند،داریم یا نداریم؟ چند درصد خود من به صورت خالص دوستم را از دشمنم، نفعم را از ضررم میشناسم؟ من که با جرأت نمیتوانم حرف بزنم،چرا؟ چون خودم را مُمَحَّض در عقل و دین نکردم،روی هوای نفس، روی خاطر فلانی، روی یک دعوتی، روی یک وعده، روی یک تهدید، رنگ عوض میکنم. خوب پس پیداست، ببینید اینها همه به ولاء و ولایتها بر میگردد. حواستان هست دیگر. آن را اگر بازش کنید همه چیز در آن است،منتها چه فایده من از آن چه استفاده کردم؟ هیچ.
گذشتهی تاریخ هم همینطور است. هر مشکلی که داریم، مشکل مال خود ماست. دشمن که دشمن است بله، اما دشمن را چه کسی جریح میدهد؟ دشمن را چه کسی جرأت میدهد؟ دشمن را چه کسی به طمع میاندازد که نفوذ کند، بکشد، بزند، وسوسه کند؟ من و شما،چرا؟ چون ولاء و ولایتها را رعایت نکردیم. تازه ما سوال میکنیم اینها چه ربطی به دین دارد؟ خوب چطور میشود توقع داشت کسانی که دوستشان را از دشمنشان تشخیص ندهند، نفعشان را از ضررشان تشخیص بدهند؟ نمی شود. نتیجهاش همین علافی است والا اگر ما این کتابچه را بازش میکردیم و خودمان را با آن تطبیق میدادیم، این را باور کنید از دشمنان شما هیچ کاری ساخته نیست،میخواهد چه کار کند؟ آن که وقتی عملی را انجام بدهد،اول حالا میگوید ستون پنجم، به تعبیر آن جریان اسپانیایی،اسمش را هرچه میخواهید بگذارید، نفاق بگذارید، ستون پنجم بگذارید، آدم جاهل نفهم بگذارید،هر چه میخواهید بگذارید، آن هر کار میخواهد انجام بدهد،در داخل یک کارچاق کن برایش درست میکند و بر اساس آن ضربه را میزند. این دانشمندان هستهای ما را چه کسی ترور کرد؟ ایرانی ترور کرد. ایرانی؟! بله، چرا ایرانی؟!، کاری ندارد یک مقدار پول اسرائیل به او میدهد، میبرد آنجا آموزشش میدهد، بعد به او میگوید آقای دانشمند فلانی را اینطوری ترور کن. آن هم آمد ترور کرد. اسرائیل جرأت دارد بیاید تو ایران؟ نه، اما بوسیله چه کسی انجام میدهد. آمریکا هم جرأت ندارد بیاید، ابداً. انگلیس هم جرأت ندارد بیاید چون کشور مال شماست. تا شما هستید آنها جرأت نمیکنند. اما آنها عناصری دارند که به وسیله آنها کارشان را انجام میدهند. اینها همه به ولاء و ولایتها برمیگردد. یعنی مشکل ما ولاء و ولایتها است، و ولایت منفی یعنی از بیگانه فاصله بگیرید،از خودش، از پیامش، از نوشته اش، از آثارش فاصله بگیرید، چرا؟ چون او دشمن است، برای چه در فقه میگویند کتب ضلال،مطالعهاش حرام است مگر برای متخصص، یعنی چه؟ این تحت عنوان ولاءها و ولایتها است دیگر، به جهتی که آن نوشته، نوشته دشمنت است، گمراهت میکند.
افسوس که با این همه سرمایههایی که داریم توسری از خودمان میخوریم، با این چکارش کنیم. خب دشمن بوسیله خود ما این کارها را میکند. آنوقت اسلام عزیز اینقدر بر اساس عدالت و حفظ حقوق بشر، در عین حالی که میفرماید فاصله بگیرید، در عین حالی که میفرماید جهاد کنید،آنهایی که باید از درِ جنگ وارد میشوند مقاومت به خرج بدهید و شر دشمن را با مقاومت از میان بردارید،«إِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ»[۷]، بهبه. اما در عین حال این اسلام را ببینید که خدا را ببینید«لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ»[۸]،کافر است اما با شما جنگ ندارد، از او فاصله میگیرید،تحت تأثیر او و آثار او و کلام او و نوشتههای او و پیام او قرار نمیگیرید، کاملاً فاصله. اما در عین حال خدا شما را منع نکرده که به او محبت نکنید؟ دقت میکنید. خدا منع نکرده از محبت به او، از عدالت نسبت به او، بهتر از این میشود؟ آنوقت در فقه میبینید که زکات در کجا و کجا مصرف میشود؟ یکی از آن جاهایی که مصرف می شود چه کسانی هستند؟ کافرینی هستند که همسایه جامعه اسلامی هستند، به آنها زکات میدهید. رفتید کشاورزی کردید، دست رنجتان و بازویتان، حالا زکات جمع کردهاید به چه کسی بدهید؟ به آنکه اصلاً مسلمان نیست،منتها با شما سر جنگ هم ندارد، منتها از بالا،از فوق نه اینکه دست التماس شما دراز کنید، نه، او دست نیازش را میآورد، شما به او کمک میکنید،چرا که خدا همه انسانها را دوست دارد، پیغمبر همه انسانها را دوست دارد، من و شما هم باید همه انسانها را دوست بداریم، اما این انسان کافر است، کفرش را دوست ندارید، این انسان ظالم است، دیگر ظلمش را دوست ندارید. خدا در قرآن میفرماید«وَلَا يَرْضَىٰ لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ»[۹]، در بخش اول خدا آنها را به خودش اضافه میکند بندههای من هستند، گمراهند. پیغمبر هم میفرماید در عین حالی که بالاخره دشمن است و آمده که ریشه دین خدا را بکند، با خدا میجنگد، حالا با هر انگیزهای باید جهاد کند، پیغمبر باید جهاد کند و قدرت را از دست کفر بگیرد که انسانها را فاسد نکند،اما در عین حال پیغمبر مثل یک جراحی که پزشک جراحی میکند، با دشمن خدا میجنگد، اما در عین حال پیغمبر او را دعا میکند. شما بهتر از این فرهنگی دارید؟«اللهم اهد قومی إِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ»[۱۰]، خدایا اینها را هدایت بفرما،ببینید؛ که خوب ما در آستانه بعثت نبی اکرم،عقل کل و هادی سبل و خاتم الرسول هستیم که بالاخره باید این ولاءها و ولایتها را در این عید تا جایی که میتوانیم باید جلو برویم، البته گفتن این یک کتاب جیبی است،اما کار من نیست که در این باره صحبت کنم. خیلی داخلش مطالب عجیب و غریبی است که به صورت سلسله مراتب،هر بابی را که باز کنید،باز از داخل آن ابوابی در میآید که مصادیقش هم تفکر بسیجی است،مصادیقش هم آرمان صالحین است.
چون امروز دیگر شرایطی پیش آمده که در این شرایط امیدواری هست. ما وعده نمیدهیم، خدا هم وعده مشروط داده، علمش هم حتی خود امام زمان علیه السلام هم نمیداند چه زمانی ظاهر خواهد شد. اما آرمان برای پیاده کردن تمدن اسلامی را نباید فراموش کرد برای نجات بشر، این مال یک کشور نیست. امروز هشت میلیارد از جمعیت دنیا گرفتار دیوانهها و بیشعورهایی شدند که حالا آن بایدن بیشعور را نگاه کنید، این دیوانهای ]ترامپ[ که هنوز از راه رسیده یا نرسیده نسبت به کشورهای دیگر خط و نشان میکشد و میگوید اسم خلیج مکزیک را باید خلیج آمریکا بگذاریم، بهبه عجب قانونی؟طبق چه قانونی؟ میگوید نهر پارانا را باید نهر آمریکا نامگذاری کنیم،عجب،میخواهید معجزه کنید؟ پیغمبری تو، این چکارهایی است که میکنید؟ میگوید کانادا را باید ایالت پنجاه و یکم آمریکا باشد؟ شما با این دیوانهها روبرو هستید، هیچ قانونی ندارند. یک گرگ هار، یک سگ هاربالاخره به یک جایی میرسد پایبند قانون طبیعت است؟ اینها هیچی نیستند.
اما اندیشه بسیجی،آرمان صالحین و آنهایی که پای این انقلاب الهی ایستادند،این دیوانه را هوشیار خواهند کرد. این چیست که به فکرش رسیده؟ با چه کسی روبروست؟ معادلاتی که بر اساس مکتب الهی جلو آمده است، همه تشکیلات اینها را میریزد داخل زباله دان، همانطوری که کرده این کار را، و این عوعوهایی هم که از دور میکند، امام رحمت الله علیه یک تمثیلی آورد که حالا تمثیل را شماها میدانید دیگر من نمیگویم،امام رحمت الله علیه گفت آن درندهای که میترسد و عوعو میکند از ترس چکار میکند… دیگر بقیهاش را من نمیگویم.
ان شاءالله که دیوانهها را هوشیار کنید. ولی برای مجهز شدن بیش از پیش به عمق فرهنگ الهی اسلامی این مکتب و این انقلاب که اسلام ماست، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد، امیدواریم که بتوانید به آرمانهای انقلاب و تمدن انقلاب نزدیک بشوید.
ثبتکم الله بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ، صلوات بفرستید.
[۱] -سوره بقره،آیه ۲۴۹٫
[۲] – سوره توبه،آیه ۱۱۱٫
[۳] -سوره احزاب،آیه ۲۳٫
[۴] – شناسه حدیث : ۳۲۴۴۸۸ | نشانی : روضة الواعظین،جلد۲،صفحه۴۱۶.
[۵] – شناسه حدیث : ۱۰۳۹۰۵ | نشانی : الکافي ، جلد۱ ، صفحه۱۱.
[۶] – شناسه حدیث : ۳۵۹۶۲۶ | نشانی : تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) ، جلد۱،صفحه۵۹
[۷] – نهج البلاغه : خطبه ۲۷ .
[۸] – سوره ممتحنه،آیه ۸٫
[۹] -سوره زمر،آیه ۷٫
[۱۰] – شناسه حدیث : ۴۴۸۶۶۲ | نشانی : شرح فارسی شهاب الأخبار , جلد۱ , صفحه۱۳۷