بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان، و سلام مجدد به محضر شما عزیزان و همه سنگرنشینان علم و ایمان. و با عرض تسلیت ایام و آرزوی پیروزی نهایی مظلومین عالم، مخصوصاً فلسطین مظلوم، غزه مظلوم، لبنان مظلوم، اسلام مظلوم بر گرگهای بینالمللی.
مُصِیبَةً مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیتَهَا فِی الْإِسْلاَمِ وَ فِی جَمِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ [۱]. چه مصیبتی؟! چقدر بزرگ است! اسلام محصول بعثت صد و بیست و چهار هزار پیغمبر است و در این مصیبت آسیب دید و این آسیب بر آسمانها و زمین تأثیر گذاشت. مسلماً در این بخش عنایت فرمودید که آسیب این مصیبت کربلا بر اسلام ، نوعاً مردم توجه پیدا میکنند، یعنی چه؟ اما آسیبش در آسمانها و زمین، ممکن است همه به آن توجه نکنند که یعنی چه؟ خوب بعضی آسیبها مستقیم است، بعضی غیرمستقیم، بعضی حالت نرمافزاری دارد و در نتیجه مشخص میشود، بعضی حالت سختافزاری دارد، بله مسلماً آسیبی که بر آسمان و زمین وارد میشود از نوع سختافزار نیست، بلکه در نتایج و محصولاتش دیده میشود.
خب، این زمین و آسمان و منظومه شمسی و کره و کیهان و کهکشان، این چهار فصل زندگی، اینها در هدف غایی چه میخواهند بپرورانند؟ خوب پیداست خداوند انسان را آفریده که خلیفه خدا در زمین باشد بنابر این انسان صالح بپرورد، لقمان حکیم بپرورد، سلمان فارسی بپرورد، ابوذر غفاری بپرورد. فلسفه وجودی عقلانی ، مسلم این است
اما امور مشروط به شرایطش است ، چه چیزهایی باید انجام شود تا محصول، انسانهای از این نوع باشند و اگر چنانچه مسائل و موضوعات جابهجا شوند قضیه صد و هشتاد درجه تغییر میکند و وقتی محصولات فاسد شد، مقدمات هم نتیجهاش مساوی است با فساد، دیگر، بنابر این فاسد میشود. همچنان که قرآن مجید در فلسفه صد و بیست و چهار هزار پیغمبر فرمود « لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۲]»،هدف غایی را اجرای عدالت به آن معنی وسیعش، انسان در جایگاه خودش قرار بگیرد همه امور درست است، و در مقام رهبری انسان، که وقتی حضرت ابراهیم علینبینا وآله و علیهالسلام میخواهد در جایگاه امامت قرار بگیرد« وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ [۳]»… خب از عهدهاش برمیآید. بعد خدا میفرماید که « إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۴]». رهبری جامعه با شما باید باشد. « قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي[۵]» حضرت ابراهیم سؤال کرد از خدا که این در فرزندان من هم خواهد بود؟ بله، مشروط به شرایط خودش است: « قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۶]». در تربیت انسانهای صالح، ستمگران جایی ندارند.پس تکلیف روشن است هم در اهداف صد و بیست و چهار هزار پیغمبر، هم در نص قول خدای متعال، روی این جهت محصول این تشکیلات خلقت چی میشود؟ خب چی میشود مشروط است به اینکه پیشوای آنها، رهبری آنها، امور آنها دست چه کسی باشد.
خب در عین حالی که بهترین اسوهاش و بهترین نتیجهاش در ده سال حکومت پیغمبر اکرم در مدینه طیبه مشخص است، بر هیچکس پوشیده نیست. اما بعد از رحلت آن حضرت، با اینکه از غدیر چند روز میگذشت، اما بالاخره دو دسته شدند. بعضی میگفتند حکومت دست ستمگران باشد، بعضی میگفتند که نمیشود و نه با قرآن سازگار است، نه با تجربه سازگار است و نه با نص فرمایش پروردگار متعال. دو دسته شدند و اما جابهجا میشدند. هنوز خیلی امیدها بود، خیلی امیدها بود تا اینکه در سال شصت و یک هجری، کربلا رقم خورد.
فرصت خیلی چیز مهمی است. خیلی فرصت دست مردم بود که این قضیه درست رقم بخورد و فرج اسلام و مسلمین در کربلا به دست بیاید. اما وقتی حسین علیهالسلام در اجرای این مأموریت الهی و اتمام حجت بر مردم از مدینه خارج شد، هر کسی یک توجیهی می کرد. اما اجمالش این است که حسین با اهلبیتش تنها رفتند. این بوده دیگه ؛ از مکه هم، مخصوصاً در شرایط حج که پیام جهانی است، حسین علیهالسلام رفت و تنها رفت. مردم کوفه که دعوت کرده بودند و نامهها نوشته بودند، بعد هر کسی یک حرفی گفت. نتیجهاش چه شد؟ « مُصِیبَةً مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیتَهَا فِی الْإِسْلاَمِ وَ فِی جَمِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ». نتیجه اش این شد. یعنی آن فرصت را افراد از دست دادند. بله، بعدها در جریاناتی قرار گرفتند که نسبت به کمتفاوتی و بیتفاوتی خود شاید بیدار هم شدند، اما کی؟ وقتی که فرصت سوخته بود. توابین کوفه و قیامهای توابین از آن نقطههای خاصی است که جلب توجه میکند. از همه چیز گذشتند. یک لحظه نمیتونستند بیخیال بشوند. اما کی؟ وقتی که قیامشان با خودکشی شبیهتر بود این طوری است دیگه . یعنی انگار دیگر زندگی برای آنها تنگ شده و بیش از هر چیز مرگ را میطلبیدند که خب در حالشان ملاحظه میفرمایید. حتی چهبسا مراکبشان را رها کردند و پیاده شدن. با شمشیرهای به هر حال سالم یا شکسته، به آغوش دشمن رفتند. دشمن آنها را تکهپاره کرد. دیگر فرصتی نگذاشت.
مردم مدینه هم وقتی بیدار شدند که کار از کار گذشته بود. آنها را چی بیدار کرد؟ آنها را صدای پای دشمن کنار بسترشان، آنها را بیدار؟ چه فرصتهایی بود؟ آن فرصتها سوخت. پیام رسید که لشکر یزید میآید مدینه. خواستند مقاومت کنند، نشد. لشکر وارد شد. اما دیگرچه کرد؟ بنده چه عرض کنم. اجمالش این است که فرمانده آنها گفت که: جان مردم، مال مردم، ناموس مردم بر شما حلال است. یعنی چه؟ در این مدینه رسولالله؟ آنهایی هم که زنده ماندند چطور زنده ماندند؟ از آنها اینگونه بیعت می گرفتند. جلاد شمشیر دستش بود، افراد را می آوردند زیر شمشیرش، میگفتند: بیعت کن. با چه قراردادی؟ قرارداد آن این است ، شما برده یزید هستید، شما را بفروشد حق با اوست،شما را بکشد، حق با اوست. شما را ببخشد، حق با اوست. اگر تردید می کرد، شمشیر میرسید، کلهاش را می پراند !!! اینگونه بود. دیگر بقیه مسائل شرمآور را نمیگویم.
خب، اهل مکه هم که پیام جهانی داشتند، نتیجهاش چی شد؟ که حکومت ستمگران بیرقیب پابرجا شد. یعنی صابونشان به جان همه رسید. به جان همه رسید. این پیام جهانی بود. کل ارض کربلا شد کل یوم عاشورا شد ، کل شهر محرم شد ، و شما بعد از هزار و چهارصد سال میوه بیتفاوتی آن روزها را می چینید، این میوه اش همین است دیگر ، بحث غزه تنها نیست که بله، غزه به عنوان یک سمبل که نمونه کار ستمگران است. اما هشت میلیارد مردم جهان زیر این بار ستم خمیدهاند.
ولی آنچه که از آثار و تفسیر و روایات و احادیث است این است که یک فرصتی در آخر زمان پیش بیاید. همین فرصتی که شما دارید. فرصت را چقدر حس میکنیم؟ این فرصتی که خدا داده. چهل و هفت سال از این فرصت بگذرد.
چند روز قبل یکی از مطبوعات، یک پروفسور خارجی کارشناس دانشمند ، اظهار جالبی کرده بود، منتها ناقص بود. جالبش این بود که ایشان نوشته بود که آیتالله خامنهای دامتبرکاته که مبارزه میکند، مبارزه برای منافع خود نمیکند؛ مبارزه میکند که نود میلیون مردم ایران برده نشوند.
ببین، یک دانشمند خارجی کارشناس. اما ناقص است ، چرا ناقص است ؟ ناقص است به جهت اینکه این مبارزه، بله، نود میلیون مردم ایران برده نشوند، اما این منحصر به ایران نیست. نخیر، انسان از زمین برده نشود. انسان روی زمین برده نشود. هدف امامت در اسلام این است. اسلام مال کشور نیست. انقلاب ما، اسلام ماست. نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد. اما بحث نجات انسان است
این سوابق هزار و چهارصد سال را ملاحظه کنید و امروز هم که به اوجش رسیده ملاحظه میکنید. چه کسی؟ اینها لازمه پذیرفتن ظلم یزید است. این معنیش این است. اما امروز چه فرصتی است؟ آنی که عرصه را بر استعمارگران تنگ میکنند، مواضع روشن انقلاب است. آنها همه گزینههایی که خودشان میگویند روی میز است آوردند ، همه این گزینهها. اما همه آن سحر ها باطل شده و آخرینش هم این جنگ تحمیلی بود که در کنار انواع فریب و دروغ و تهدید و به هر حال ظلم و ستم و کشتن زنها و بچههاو … این که منحصر به حالا نیست ، واقعیت این است که ماهیتشان این است. یعنی حرفی است که حالا حداقل داشت از سال چهل و دو، و نه از سال بیست و یک به بعد که امام میفرمود، واقعیت اینها این است که بعدها در قالبهای مختلف، این چنگ و چدنی آنها در دستکش مخملی است. اما حقیقت آنها همانی است که خودشان روشن کردند که حقیقت اینها چیست.
اما این که آنها با این رسوایی، این بزرگترین دلیل بر شکستشان است. چون آنها مثل گربهای که گیر کرده و دیگر آخرین چنگشان میزند. آنها در مرحله نابودی هستند. چرا که بیداری جهانی حاصل شده به خاطر عمل خودشان؛ یعنی مسائل پنهانشان را آشکار کردند. و آخرین مسئلهای هم که همواره زور میپرستیدند و خواستند زورشان را آزمایش کنند، در این جنگ تحمیلی. دوازده؟ بعد از جنگ تحمیلی هشت ساله و چهل و هفت ساله ملاحظه کردید که آنها سیلی جانانهای خوردند. آن جنگ فرهنگی به رسوایی آنها در جهان تبدیل شد و بیداری جهانی حاصل کرد. و این آخرین ترکش آزمایش زور نظامیشان به گونه ای شکست مفتضحانهای برای آنها پیش آمد که به ملتها بیش از پیش جرئت داد.
آنچه که تا امروز خدای متعال این فرصتها را داد از این انقلاب، از این شیوه رهبری، چه بنیانگذار جمهوری اسلامی قدسسره و چه امروز. امروز یک فرصت استثنایی است. پیروزی در این است. این پیروزی بالفعل است، اما شرطش شتاب دادن به آن است. شتاب دادن به بیداری و به جرئت. این دو: بیداری و شجاعت
شیوه صالحین ، که حالا این گوشههایی که خیلی شیرین بیان میفرمایند، باید شتاب پیدا کنند. با چه طرحی؟ آن دیگر باید نشست و… یعنی امروز فرصتها را باید با دقیقه سنجید. یک روز خیلی زیاد است. امروز در طرحهایی برای آنهایی که روشن بودند، روشنتر شدند؛ بیدار بودند، بیدارتر شدند؛ شجاع بودند، شجاعتر شدند، باید ضریب به خود بگیرد. یعنی چه؟ یعنی یکی بشود دو تا، دو تا بشود چهار تا، چهار تا بشود هشت تا، هشت تا بشود شانزده تا، شانزده تا بشود سی و دو تا و … چون فرصت کوتاه است.
اما با چه طرحی می شود؟ این در حالی است که اقبال مردم، چه در داخل این کشور، چه در بالاخره منطقه یا جهان، خب ملاحظه میفرمایید. شما در همین روزهای گذشته مشاهده کردید بعد از تحمیل این جنگ، یک مرتبه جمعیت نمازهای جمعه دو برابر. این معنیش همان است: یکی میشود دو تا. معنیش همان است. اما مسلماً یک طرح هدفمند میخواهد که هم علمی باشد، هم عملی باشد، هم منتج به نتیجه باشد. چون ما نسبت به آن چه که حالا با آن جمعیت در آن زمان آقا فرمودند که هشت میلیون، اینها کارشناسی است. هشت میلیون جوان آماده ی پا در رکاب، اینها میتوانند معادلات را عوض کنند.
آن هم یک بعد نیست که بگوییم حالا در بُعد نظامی یا فقط در بعد فرهنگی یا فقط در بعد تبیین یا تبلیغ؟ نه، جامعیت میخواهد دیگر، اصلاً صالحین اینها هستند که خدا شماها را خیر دهد. و وعده خدا هم یک وعده مشروط به این است: « وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ [۷]»« وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ[۸] » (عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ) این است ، « لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ »این (ل)تأکید است (ن) تأکید است. « كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا [۹]». جهان بخواهد امنیت پیدا کند. باید سفره ظلم برچیده شود و باید عدل پیاده شود. و این کار صالحین است. و این را هرگز از نظر دور ندارید. پشتوانه این، قدرت خداست.
«ثَبَّتَکم اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ».
صلوات بفرستید.
[۱] فرازی از زیارت عاشورا
[۲] سوره مبارکه حدید آیه ۲۵
[۳] سوره مبارکه بقره آیه ۱۲۴
[۴] همان
[۵] همان
[۶] همان
[۷] سوره مبارکه انبیا آیه ۱۰۵
[۸] سوره مبارکه نور آیه ۵۵
[۹] همان