خانه / متن بیانات / متن بیانات امام جمعه بیرجند در دیدار دیدار رئیس جهاد دانشگاهی خراسان جنوبی

متن بیانات امام جمعه بیرجند در دیدار دیدار رئیس جهاد دانشگاهی خراسان جنوبی

بسم الله الرحمن الرحیم

 با سلام به امام زمان و با درود به روان مقدس رهبر فقید انقلاب و سلام و درود به رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، رهبر مسلمین جهان، و سلام مجدد به محضر شما و همه سنگرنشینان علم و ایمان، و با آرزوی پیروزی مظلومین عالم، مخصوصاً فلسطین مظلوم، غزه مظلوم، لبنان مظلوم، اسلام مظلوم، بر گرگ‌های بین‌المللی.

خیلی خوش‌آمدید. برای بنده امروز صبح مبارکی بود؛ هم از دیدار شما بهره‌مند شدم، هم از فرمایشاتتان.

بیش از هر چیز که البته کاملاً توجه دارید ولی بیش از هر چیز، قدر این جایگاه را بدانید.این مجانی به دست نیامده است. از پانصد سال قبل که کشورهای استعمارگر برای اینکه جهان را برده‌شان قرار دهند و جهان طوری تنظیم بشود که همه هیچ‌کاره باشند و همه سود و منافع جهان به جیب استعمارگرها واریز بشود، خب، یکی از مقدمات مهم کارشان این بوده که از رشد جوامع پیشگیری کنند، و آن‌ها این کار را کردند. این است که می‌گوییم جهاد دانشگاهی اولین جهاد این است، یعنی چه؟ یعنی اگر می‌بینید که به هیچ نحوی استعمارگرها با شما کنار نمی‌آیند، بعد مثلاً بهانه می‌کنند که ایران سلاح هسته‌ای می‌خواهد داشته باشد، خب همه می‌دانند،خود آن‌ها بهتر از همه می‌دانند که دروغ می‌گویند، نفاق به خرج می‌دهند، اما با رسوایی مطلبشان را نمی‌گویند که مراد چیست، مراد این است که پیشرفت ممنوع. و برای اینکه کشورها برده قرار بگیرند، همین است که کشورها دست‌خالی باشند و آن‌ها دست‌پر باشند. هر جا آدم دانشمند، هوشمند، مدیر، مدبر، ترور می‌کنند، و هر جا آدم دژخیم قالتاقی است، بر ملت‌ها مسلط می‌کنند که جلوی رشد جامعه را بگیرند. و ملاحظه می‌کنید حالا در میان این همه کشورهایی که به اسم حالا انقلاب کردند، حرکت کردند، به هر حال ادعایی داشتند، همه را سر جایشون نشاندند و آن حلقهٔ بردگی را به گوششان کردند که فقط در راستای منافع ما]  باشید[ نه بیشتر. اما نسبت به ایران برای خودشان هم لاینحل است که چرا حریف ایران نمی‌شوند. چرا؟ حالا این است که ایران در مقابل استعمارگرها ایستاده است و به کوری چشم آن‌ها انقلابش پیروز شده، نظام ساخته، دولت و قوای سه‌گانه و فلان و بهمان، و تحقیقات و رشد علمی و رشد تکنیک و فلان. آن‌ها هر روزه به یک بهانه‌ای به هر حال بر سر ما می‌تازند و در آخر هم آن‌ها خودشان شکست خواهند خورد؛ قطعاً. چون خیلی با رسوایی‌شان تمام شده است.و لذاست که شما در یک محیط امن مشغول تلاشید برای رشد کشور نه تنها کشور اسلامی ایران بلکه برای رشد بشر. این‌ها را برگردانید به دوران سلطهٔ انگلیس و روس‌ها در زمان ناصرالدین‌شاه و وجود شهید بزرگوار امیرکبیر، امیرکبیر کار شما را انجام می‌داد. اما شاه بی‌عرضه آن‌ها را نداشت که خدمتی به مردم کنند، برای تفریح. شاه برای تفریح می‌رفت. گفت که این پادشاهی ما را مرده‌شور ببرد که ما تا شمال می‌خواهیم بریم تفریح کنیم انگلیس مانع می‌شود، جنوب می‌خواهم برویم روس مانع می‌شود. پس ما چه‌کاره‌ایم؟ اما امیرکبیر قدس‌سره با آن ایمان و بینشی که داشت، تا جایی که توانست برای کشور کار کرد. اما در حالی که شراب فراوانی به ناصرالدین‌شاه خورانده بودند و چندی قبل هم یک اختلافی ایجاد کرده بودند که کار استعمارگرها هم همین است و امیرکبیر به کاشان تبعید شده بود، در حینی که شراب خورده بود و مست بود امضای قتل امیرکبیر را هم گرفتند تا بروند اجرا کنند. خب، می‌گویم قدرش بدانید، ملاحظه کنید به هیچ کشوری چنین اجازه‌ای نمی‌دهند این کاری که شما می‌کنید، این خون شهداست، فداکاری مردم است، در همین جریان دوازده روز فداکاری مردم ملاحظه کردید با سلیقه‌های مختلف اما همه پای ایران ایستادند. این در حالی بود که توطئهٔ اصلی آن‌ها ایجاد اختلاف در داخل و آشوب این‌ها بود؛ منظور شما به برکت آن اراده و آن تصمیم و آن شهادت‌طلبی و آن فداکاری، یک چنین فرصتی برای شما پیش آمده قدرش را بدانید، این امانت بزرگی است. چون تمام دعواها سر این است که ملت‌ها حق پیشروی ندارند؛ باید در حد منافع ارباب که استعمارگرها هستند نه بیشتر. به شما عرض ‌کنم که حتماً شما این را می‌دانید و دیده‌اید، یک وقت در رسانه‌ها هم نوشته بودند، یک موقعی مثلاً سیزدهم نوروز در اصفهان آقایی می‌گوید که ما هم برای اینکه قدم به طبیعت بگذاریم از شهر خارج شدیم، یکجایی سفره‌مان را پهن کردیم، بعد هم یک آقایی که تقریباً کور بود دیگر به زور چیزی را می‌دید بالاخره آمده آنجا،محبت کردیم و آقا را ننشاندیم کنار سفرمان و به وی احسان کردیم و از این حرف‌ها. بعد او گفت که شما به من به دید یک متکدی نگاه می‌کنید. بعد خودش را معرفی کرد. معرفیش چه بود؟ گفت امیرکبیر که صدراعظم شد و تغییراتی حاصل داد، به حاکم اصفهان ابلاغ کرد گفت که بهترین صنعتگرتان را بفرستید پیش من، در تمام صنعتگران اصفهان دو نفر بودند، گفت یکی من بودم، یکی فلانی، این دو نفر. آن دوست ما می‌گفت من معترفم که شما اولی هستید؛ تجربهٔ کاری‌تان، دانش‌تان بیشتراست. پس از طرف همهٔ ما شما بروید. گفت من این‌ هستم، رفتم پیش امیرکبیر، امیرکبیر در آن طاقی که بود، بعضی از را صنایع آورد پیش من گفت می‌توانی مثل این‌ها را بسازی؟ گفتم بله می‌توانم، چرا نتوانم؟ اصفهانی صنعتگرآن هم بارزترین‌شان، گفت خوب اگر بخواهید تولید انبوه کنید، کارگاه شما چقدر خرج دارد؟ به قیمت آن روز گفت این اندازه، گفت شما برو، من به حاکم دستور میدهم همکاری کند، من آمدم اصفهان، حاکم اصفهان هم بنابه دستور امیرکبیر این وجه را در اختیار ما قرار داد، ما هم در کارگاه چند تا ساختمان لازم داشتیم شروع کردیم کار کردن و درست کردن؛ در حین کار که بودیم، خبر آمد که امیرکبیر شهید شد، آن نوری آمد است. فردایش حاکم اصفهان ما را خواست گفت که دستور رسیده که شما این دستگاه را جمع کنید، خب، من بالاخره یک مقداری قرض کرده بودم بالاخره باید این ساختمان‌ها تمام بشود بعد، گفت نه، باید فوری، وجهی که از طرف دولت گرفتید پس بدهید، گفت من که چیزی ندارم،مصرف کردم. گفتند باشد ما آن‌ها را می‌فروشیم، گفت آمدندمثلاً به نصف قیمت فروختند برای من یک قرض عجیبی ماند، در آن موقع شرایط آن زمان این بود که اگر کسی قرضی دارد و نمی‌تواند ادا کند، او را می‌آوردند سر چهارراه، چوب می‌زدند، مردم عابر هر کدام یک وجهی می‌ریختند تا وقتی که آن تکمیل می‌شد، مرا آوردند آنجا آن‌قدر چوب زدن تو سرم که چشمانم کور شد و مردم هر کدام بالاخره آمدنو یک دو پولی، هشت پولی مثلاً این‌ها ریختند تا در نهایت جان ما درآمد، دیگر این شدیم، گفت من بهترین صنعتگر اصفهانم. مرا برای عبرت دیگران این کار کردند که کسی وارد صنعت و پیشرفت نشود.

 بله،جهاد دانشگاهی یعنی وراثت امیرکبیر، هر لحظه‌ای هم که وارد می‌شوید و الحمدالله به سلامت مشغول کارید، از ناحیهٔ همهٔ نهادها پشتیبانی می‌شوید، از دست ما هم کاری ساخته باشد ما افتخار داریم با شما همکاری کنیم، در خدمتیم؛ اما توجه داشته باشید که از صدو پنجاه سال قبل تا حال، خیلی افراد فدا شدند، خب دیدید در لیبی چه کار کرد؟ گفت تمام این پیچ و مهره‌ها را جمع کنید، بار کامیون کنید تحویل بدهید،داد، تازه بعد از اینکه داد پدرش را درآورند، تازه ول‌کن نیست که؛یعنی آن‌ها نوکر هم حتی نمی‌خواهند؛ حیوان می‌خواهند. خودش می‌گوید گاو شیرده، آن نوکرش را خودش تهیه می‌کند، کسی داوطلب نوکریش بشود نمی‌پذیرد. به عنوان حیوان؛ جاهایی دیگر هم همین‌طور، اوباما علانیه می‌گفت اگر از دست من ساخته باشد، همهٔ پیچ و مهره‌های دستگاه هسته‌ای ایران را باز می‌کنم، چرا باز نمی‌کند؟ چون ایران قدرتمند است. آن‌ها هم فقط تنها یک زبان را خوب می‌فهمند، زبان قدرت؛ همهٔ قدرت‌ها اول در علم خوابیده،«اَلعِلمُ سُلطان»[۱]؛ وقتی علم به دست می‌آید، موشک هم به دست می‌آید، وقتی علم به دست می‌آید همهٔ تکنیک به دست می‌آید، وقتی علم به دست می‌آید، قدرت به دست می‌آید، آن‌ها هم کاملاً حواسشان هست به اینکه به هیچ کشوری اجازه ندهند و آنچه که آن‌ها در سر دارند، برده‌گیری برای کل جهان است، حد یقف ندارد؛ اما آنچه هم که حتماً بهش نخواهند رسید و ساقط خواهند شد بعد از این رسوایی‌ها دیگر هشت میلیارد این را نمی‌پذیرند، همه را ازشان بد می‌آید، چون دیگر این‌ها انسان نیستند که دیگر حیوان هم نیستند،هیچی نیستند.

بنابراین علم مفید،علمی که در خدمت انسان باشد، بحث انسان است، بحث یک کشوری نیست که، خدمت برای انسان، اسلام مال همهٔ انسان‌هاست، عدالت مال همهٔ انسان‌هاست، گمراهی‌ها مربوط به این‌هاست که مردم را گمراه می‌کنند والا کدام انسان است که بین حق و باطل، باطل را انتخاب کند؟ این‌ها این‌طوری جامعه را می‌چرخانند.

 جایگاه جهاد دانشگاهی خیلی جایگاه مهمی است، اما این فرصتی است که خیلی جهاد شده، خیلی شهادت شده، خیلی فداکاری شده که شما در یک محیط امن می‌توانید هر نوع اختراع و ابتکار و بالاخره دانش و رشته و تحقیق و تکنیک را پیگیری کنید، خدا را شکر کنید و شکر هم به همین است، شُکر به معنای اظهار نعمت است؛ یعنی این نعمت موجود را به کار بگیرید تا آنچه که استعدادهای بالقوه است، این‌ها به ظهور برسد.

 ان‌شاالله که موفق باشید، صلوات بفرستید.

[۱] – شرح‏ نهج‏ البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۳۱۹

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *