خانه / درس اخلاق مدیران دستگاه های اجرایی / متن کامل بیانات / متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق مدیران دستگاه های اجرایی خراسان جنوبی ۱۴۰۴/۰۵/۲۹

متن کامل بیانات امام جمعه بیرجند در درس اخلاق مدیران دستگاه های اجرایی خراسان جنوبی ۱۴۰۴/۰۵/۲۹

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله

با سلام به امام زمان،و با درود به روان مقدّس رهبر فقید انقلاب،و سلام و درود به رهبر معظّم جمهوری اسلامی ایران رهبر مسلمین جهان، و سلام مجدّد به محضر شما عزیزان و همه خدمتگزاران به نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران و عرض تسلیت ایام،اربعین امام حسین علیه‌السلام با چه عظّمتی در سطح جهان با چه کیفیتی گذشت در عین‌حالی که روز بزرگ‌ترین مصیبت‌هاست اما وجود پربرکت حضرت اباعبدالله علیهالسلام رهبری جامعه بشری را در مقابل ظلم روز‌به‌روز محکم‌تر از گذشته به عهده دارد و این در فرمایشات نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم بیان شده که خدا آن گرمی و حرارت عشق به حسین را به گونه‌ای قرار داده که«لا تَبْرَدُ اَبَداً»[۱]هرگز سرد نخواهد شد؛ ایام را تسلیت عرض می‌کنم،در آستانه‌ی رحلت نبی اکرم و شهادت امام حسن مجتبی سلام‌الله‌علیه و شهادت حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه آلافُ التَّحِیَّهِ وَالثَّناءِ هستیم.

 «للّٰهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِيقَ الطّاعَةِ، وَبُعْدَ الْمَعْصِيَةِ، وَصِدْقَ النِّيَّةِ، وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ، وَأَكْرِمْنا بِالْهُدىٰ وَالاسْتِقامَةِ»[۲]، خوب در اوایل زندگی اگر از هر فردی بپرسند شما زندگی‌ات را،عمرت را، حاضری به چند بفروشی یک نگاه ویژه می‌کند،می‌گوید عجب حرفی است،من این را به همه عالم نمی‌فروشم،مگر عمر فروختنی است و این سوال را به عنوان یک سوال در غیر مورد تعبیر می‌کند که عاقل هم چنین سوالی نمی‌کند؛بسیار خوب،پس عمر دارای یک قیمت و ارزش فوق‌العاده‌ای است که به هیچ چیز معامله نمی‌کند،خوب همین دوران‌ها پشت سر گذاشته می‌شود،دوران پیری و کهنسالی می‌رسد و در آستانه مرگ قرار می‌گیرد،حالا همین سوال را از او بکنید،از بنده که خوب شما که با غرور می‌گفتید من این را با هیچ چیز معامله نمی‌کنم، خوب معامله انجام شد دیگر،انجام نشد انجام شد،عمرت را به چه فروختی؟ حالا من باید پاسخ بدهم که چگونه این عمر را از دست دادم و به چه از دست دادم،انسان یک موجودی است که همه چیزخواه است،خلقتاً اینطوری است و این هم لغو نیست،چون مثل حیوانات در یک ریل فقط غریزه حرکت نمی‌کند،یا مثل جماد و نبات در ریل طبیعت حرکت نمی‌کند،اراده دارد و با اراده می‌تواند هر تصمیمی را بگیرد که معنی آزادی هم همین است،«این که فردا این کنم یا آن کنم/این دلیل آزادی و اختیارست ای صنم»،بناعلیه انسان هم موجود همه چیزخواه است و هم بر اساس اراده و اختیاری که دارد این لغو نیست کاملاً می‌تواند انتخاب کند،آن هم دیگر شماره ندارد که بگوئیم فلان عدد،هیچ عددی نمی‌تواند خواسته‌های انسان را محدود کند،خوب این انسان همه چیزخواه است اما این موجود همه چیزخواه این توجه را دارد و باید داشته باشد که از همه چیز در هر لحظه فقط می‌تواند یک چیز را انتخاب کند،قبول است؟ در هر لحظه‌ای می‌تواند از همه چیزخواه است همه چیز هم در دسترسش است اما ظرفیتش فقط یکی است،این لحظه با اختیار خودش فلان، دیگر بقیه از رده خارج می‌شوند، پس بناعلیه آدم به پایان عمر که می‌رسد به یک سلسله‌ای مثل ستون فقرات می‌رسد که بالاخره از همۀ چیزها یک چیز را انتخاب کرده،پشت سر آن دیگری را و نود سال گذشته، خوب معامله یعنی همین،یعنی برگردد به گذشته نگاه کند ببیند به چه فروخت، به همان مجموعه دستاورداش فروخته،بدون صیغه معامله‌ی بعت اشترته، فروخت،عمرهم یک چیزی است که می‌گویم خیلی ارزش دارد و درست هم هست،اما با چه معامله کنیم مهم است نه خودش،خود عمر، صرفاً من هستم،خوب هستم چکار می‌کنم،چه دستاوردی دارم،خود عمر مثل چه می‌ماند؟مثل این سکه طلا می‌ماند،گرسنه شد خوب این سکه را میل کند تا سیر بشود،سیر می‌شود؟!، تشنه شده این سکه را بنوشد می‌شود؟!، نه، یعنی از این فلز هیچ استفاده‌ای نمی‌شود کرد، فقط حُسنش این است که در معاوضه روی آن حساب می‌کنند یک قیمتی هم دارد،عمرهم چنین چیزی است،خود عمر را می‌شود چه کارش کرد،آن هم اختیار نیست که بگویم مثلاً این مقدار از عمرم این نیست،عمر چه بکنید چه نکنید چه خوب باشید چه بد باشید می‌گذرد؛آن سابق‌ها که یخدان و یخچال نبود از زمستان یخ را در انبارهای مخصوص جمع می‌کردند و تابستان می‌آوردند می‌فروختند،در آفتاب تموز یخ می‌فروشند، یخ فروش داد می‌زد یخ مرا بخرید اگر نخرید آب می‌شود می‌رود داخل شن،عمر هم چنین چیزی است،عمر خودش چیزی نیست اما قیمت دارد، قیمتش چه اندازه است؟به همان اندازه‌ای که فروختید، حالا امشب که تشریف می‌برید به خانه بالاخره ماشین حساب و موبایل و فلان و قلم و کاغذ را بردارید ببینید که در این ردیف که فقط از همه چیزهای یکی را انتخاب کردید و پُر شد،شصت سال،هفتاد سال، نود سال، بفرمایید که عمر را با اینها فروختید نفع کردید یا ضرر، فروختید یا نفروختید،انسان باید از غرورش پایین بیاید،ولی توفیق خداست او توفیق می‌دهد.

«للّٰهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِيقَ الطّاعَةِ، وَبُعْدَ الْمَعْصِيَةِ»،طاعت چیست،معصیت چیست؛در جلسات گذشته که مزاحم شما بودم طاعت یعنی پذیرفتن و پیروی کردن از قانون الهی، یعنی قانون حق، یعنی قانون عدل، یعنی قانون انسانیت، یعنی قانون وجدان، یعنی قانون فقه، قانون وحی، طاعت این است، این هم ابعاد مختلفی دارد،اگر دستم قانون حق و عدل را رعایت کند،اگر ذهنم رعایت کند،اگر زبانم رعایت کند،اگر چشمم رعایت کند،اگر گوشم رعایت کند،تمدنی که برای انسان مطرح است روی این است،بقیه‌اش وحشی‌گری است،هرکسی می‎خواهد با هر اسمی باشد،با اسم درمان نمی‎شود،با ادعا درمان نمی‌شود، مطیع خدا بودن هنر است،آنچه هم که به عمر ارزش می‌دهد این است والا مثل حیوان دنبال شکم و شهوت و خشم و غضب رفتن اینکه انسان نشد،اینکه قیمت نشد،اینکه ارزش نشد، این چه هنری است که در پایان جز وزر و وبال و شرمندگی هیچی نمی‌ماند،عمر فروختی یا نفروختی،ولی توفیق خداست،«للّٰهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِيقَ الطّاعَةِ»،مطیع تو باشم،معامله با چه کسی می‌کنید؟با خدا، صیغه معامله هم«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»[۳]،معامله یکجا، خدا معامله یکجا می‌کند،از همه هستی‎ات و همه متعلقاتت و با گرانترین قیمت، چراکه آن طرف که غّنی به ذّات است،آنکه کم و زیاد اصلاً آنجا مطرح نیست،اگر کم بخواهید اشتباه کردید به جهت اینکه دست خدا که خالی نیست که آن وقت بتواند پایان عمر هر چیز آخرش را باید حساب کرد،«إنّ العاقِلَ نَظَرَ إلَى الدُّنيا و إلى أهلِها فعَلِمَ أنّها لا تُنالُ إلاّ بِالمَشَقَّةِ»[۴]،عاقل نگاه می‌‎کند ببینید به دست آوردن دنیا تلاش می‌خواهد،کوشش می‌خواهد،زحمت می‌خواهد،«و نَظَرَ إلَى الآخِرَةِ فعَلِمَ أنّها لا تُنالُ إلاّ بِالمَشَقَّةِ»[۵]، دقیقاً می‌بیند که آنهایی هم که در آن طرف کار می‌کنند تلاش باید بکنند،«وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ»[۶]،نه تنبل به دنیا می‌رسد و نه به آخرت می‌رسد،هم اهل دنیا برای دنیا تلاش می‌کنند وهم اهل آخرت برای آخرت تلاش می‌کنند،اما عاقل وقتی نگاه می‌کند می‌بیند که اینها با هم فرق دارند، فرقش چیست؟ فرقش این است که دنیا مثل یک خواب می‎ماند،دیشب چه خواب دیدی، دیروز چطور گذشت، مثل همه، فرقی نمی‌کند،نمی‌ماند،خودش نمی‌ماند فقط آثارش می‌ماند که او باید پاسخگو بود اما آخرت می‌ماند،آنکه برای آخرت زحمت می‌کشد،زحمتش از بین نمی‌رود،چون آخرت از بین نمی‌رود،«بِالمَشَقَّةِ أبقاهُما»[۷]،این اقتضای عقل است آنکه باقی می‌ماند دنبالش است نه آنکه از دست می‎رود،طاعت در همه جوانب امر یعنی اطاعت کردن از خدا دیگر، بعد مواردش،مصادیقش،کارشناسی‌اش،اصلاً اینها در میدان عمل مشخص می‌شود،اما انسان عاقل کسی است که دنبال طاعت خداست نه طاعت دیگران، غیر خدا فقط طاعت آن فردی بر ما واجب است که خدا واجب کرده یعنی در واقع در طول طاعت خدا باشد والا هیچ انسانی بر هیچ انسانی حق حکومت ندارد که از او اطاعت کند، هیچ انسانی برای هیچ انسانی، مگر آنجاهایی که خدای متعال به دلیل عقل،به دلیل علم، به دلیل وحی، به دلیل حکم، آنجا اطاعت را واجب کرده است که او در واقع مصادیق طاعت خداست،امورهم که محدود به یکی دو تا نیست،بالاخره می‌خواهد وارد مسائل سیاسی بشود،خوب خدا چه می‌فرماید،بحث ظلم و عدل است،خدا چه می‌فرماید،بحث حق و باطل است،میزان آزمایش همه انسان‌ها، این حق است یا باطل، دنبال چه می‌رود، در مسائل اقتصادی است،در مسائل مدیریتی است فرق نمی‌کند،در مسائل خانگی است، نه در مسائل شخصی، در مسائل شخصی هر فردی خودش نسبت به پذیرش حق بر باطل بالاخره اینها ثبت می‌شود ولو خطور در دل باشد، باشد، آن قیمت معین می‌کند،وقتی می‌گویئم عمر فروختیم او قیمت معین می‌کند که این نیت دارای چه ارزشی است تا برسد به عملش، تا بشود به اقرارش و دیگر موارد میدانی شامل همه امور زندگی ما می‌شود و چقدر زیان کرده آن کسی که عوض اینکه از خدا اطاعت کند از یک ظالم اطاعت کرده، از طاغوت اطاعت کرده، هر کسی می‎خواهد باشد و بناعلیه اطاعت از غیر قانون، اطاعت از غیر حکم عقل و شرع، حکم عدل، از هر کسی باشد طاغوت‌پرستی است و شرط اول رهایی«فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ»[۸]، ولو مسائل اداری باشد، درعین حالی که مسئله سلسله مراتب و مدیریت‌ها جزو ضروریات اجتناب‌ناپذیر است اما چه زمانی، تا وقتی که آن بالادست بر اساس قانون دستور بدهد، وقتی بر اساس قانون دستور می‌دهد اطاعت او واجب است،از نمونه طاعت خداست،اما اگر بخواهد به وسیله سلیقه خودش را، به وسیله حزب بشود، به وسیله منافع شخصی خودش،اطاعت او حرام است، مسلم حرام است، و آن چرا را هم که بعد بازتابش در مسائل اجرایی در جامعه و رضایت مردم و عدم رضایت مردم و مشکلات مردم و حل مشکل اینها همه برگشت می‌کنند به اینکه ما قانون حق را اجرا کردیم یا نکردیم.

 همین دو سه روز قبل هم متعلق بود به شورای خبرگان قانون اساسی که خیلی باید افتخار کنیم، خیلی باید خدا را شکر کنیم، آقا متخصصین فنی ] را تعیین فرمودند[ که به تعبیر حدیث پیغمبر اکرم صلوات الله علیه«علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل»،هر کدام مثل یک پیغمبرند، آن تفکر والای آیت‌الله مطهری، آیت الله بهشتی،آیت الله دستغیب،آیت الله مدنی و دیگران و دیگران که این قانون پرافتخار جمهوری اسلامی را که حکم الله هست این را به هر حال خبرگان عادل، کارشناس، ذوب شده در ولایت‌الله ]نوشته‌اند[،این چه افتخارو چه سرمایه‌ای است که یکی از چیزهایی که دشمن همانطوری که ما را تهدید می‌‎کند به سلاح‎های مخوف خودش و غیره همچنان که ملاحظه می‌کنید غافلگیر می‌کند،یکی از جاهایی که بیش از همه دشمن روی آن  حساس است نسبت به پیشرفته‌ترین قانون اساسی جهان زیر این آسمان کبود و مستدل، منطقی، خیلی باید به اینها افتخار کنیم،خدا چه کرد و در چه مقطعی چه فرصتی پیش آمد که امروز شما عزیزان افتخار مدیریت بر اساس این قانون را دارید،اگر این انجام بشود ما مشکل نداریم،درست طبق ماشین حساب بردارید هر موردی را که به آن عمل کردیم ما مشکل رفع کردیم هر جا هم نسبت به آن بهانه‌جویی کردیم مشکلات را چند برابر کردیم،این هم نشانی به این نشانی است که برای وصول به تمدن اسلامی اول این نهضت مقدس بود که در اخبار و احادیث و تفاسیر قرآن و غیره به این پیش‌بینی و پیشگویی شده بود و وعده این انقلاب داده شده بود و بعد قانون اساسی که نظام این عالم است این جامعه است که باز افتخاری بر افتخارات می‌افزاید، بعد می‌رسد دولت به معنای عامش، نه تنها نیروی اجرایی،همه آنهایی که در هر جایی هستند مسئولیت اجرای قانون دارند و آن دولت اسلامی،انقلاب اسلامی،نظام اسلامی،دولت اسلامی که بتواند توان داشته باشد این قانون را پیاده کند،قانون دوای همه دردهای ماست،آنگاه می‌شود جامعه اسلامی،یعنی این مردمی که می‌بینید از ما جلوترند و آن آرمانشان که از ما طلب می‌کنند می‌گویند عدالت اسلامی را می‌خواهیم که درست هم هست، همان نود و هشت درصدی که به این انقلاب و این اسلام رأی دادند الان طلب‌شان همان است و درست هم هست،آن را می‌خواهند،مشکلش من هستم اما او از من اسلام را می‌خواهد،جامعه اسلامی یعنی نقش مسئولین قوای سه گانه و همه آنهایی که تأثیرگذارهستند در اجرای قانون، نقش اینها برای جامعه مثل نقش پدر و مادر برای فرزند است،اول دولت اسلامی،بعد جامعه اسلامی،آنگاه می‌شود تمدن اسلامی که اگر این همت ان‌شاءالله با وجود شما و امثال شماها در این دنیای گرفتار ظلم در اجرای قانون ان‌شاءالله موفق باشید و در آستانه چنان تمدنی که همه پیغمبران برای آن مبعوث شدند«لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»[۹] مسلم خدا شما را تنها نخواهد گذاشت و صاحب اصلی حضرت مهدی علیه السلام تشریف خواهند آورند،ان‌شاءالله که موفق باشید،صلوات بفرستید.

[۱] – قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلّى اللّه علیه و آله):اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ (علیه‌السلام) حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمِنینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً؛پیامبر اکرم (صلّى ‌اللّه‌ علیه‌ و آله) فرمود: برای شهادت حسین (علیه‌السلام)، حرارت و گرمایی در دل‌های مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی‌شود.(جامع احادیث الشیعه ، ج ۱۲، ص ۵۵۶)

[۲] -دعای امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف.

[۳] -سوره توبه،آیه ۱۱۱٫

[۴] – عنه عليه السلام : يا هِشامُ ، إنّ العاقِلَ نَظَرَ إلَى الدُّنيا و إلى أهلِها فعَلِمَ أنّها لا تُنالُ إلاّ بِالمَشَقَّةِ ، و نَظَرَ إلَى الآخِرَةِ فعَلِمَ أنّها لا تُنالُ إلاّ بِالمَشَقَّةِ ، فطَلَبَ بِالمَشَقَّةِ أبقاهُما ؛امام كاظم عليه السلام : اى هشام! خردمند به دنيا و دنيا پرستان نگريست و دريافت كه دنيا جز با رنج و مشقّت به دست نمى آيد و به آخرت نگاه كرد و پى برد كه آن نيز جز با رنج و زحمت به كف نمى آيد. پس با رنج و مشقّت آن را طلبيد كه پاينده تر است[الكافی : ۱۲/۱۸/۱ .]

[۵] -همان.

[۶] -سوره نجم،آیه ۳۹ .

[۷] – الكافی : ۱۲/۱۸/۱ .

[۸] -سوره بقره،آیه ۲۵۶٫

[۹] -سوره حدید،آیه۲۵٫

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *